• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تخییل (علم بدیع)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَخْییل، در لغت به معنی به خیال انداختن یا خیالانگیزی است و در اصطلاح ادب و بلاغت، گونه‌ای خاص یا هرگونه تصرفات خیالی و شاعرانه در معانی است که نتیجۀ آن برانگیختن خیال در خوانندگان و شنوندگان است. تخییل به مدد صنایع ادبی صورت می‌گیرد و دارای معانی خاص و عام است.



از آن‌جا که برخی از نظریه‌پردازان بلاغی بر صنعت یا صنایعی خاص انگشت نهاده، و آن صنعت یا آن صنایع را عامل خیالانگیزی دانسته‌اند و برخی نیز جامع نگریسته‌، و از نقش تمام یا بیش‌تر صنایع در تخییل سخن گفته‌اند، می‌توان تخییل را از دو دیدگاه خاص و عام تفسیر کرد.

۱.۱ - دیدگاه خاص

براساس این دیدگاه برخی از صنایع بدیعی مثل ایهام (همین مقاله) و حسن تعلیل (همین مقاله) و برخی از صنایع بیانی مثل استعاره تخییلیه (نک‌ : ذیل، استعاره) عوامل خیالانگیزی به شمار می‌آیند و به همین سبب از آن‌ها به تخییل نیز تعبیر می‌شود. تهانوی ذیل مدخل «تخییل» تصریح کرده است که این اصطلاح بر ایهام و گونه‌ای استعاره (= استعارۀ‌ تخییلیه) اطلاق می‌شود و ذیل مدخل «تخیّل»، توصیفی‌ از «تخییل» به‌دست می‌دهد که‌ با حسن تعلیل‌ منطبق است. وی تصریح می‌کند که شاعر بر بنیاد تصور برخی از اوصاف یک پدیده، فی‌المثل تصور اوصاف ستون ساختمان و بار دادن پادشاه، امری را تصور یا تخیل می‌کند که معقول نیست و جنبۀ خیالی و شاعرانه دارد؛ مثل برافراختگی ستون یا بر یک پای ایستادن آن در برابر پادشاه، به نشانۀ اظهار بندگی و حلقه به گوشی آن‌سان که شاعر تصور و تخیل کرده است: چو در پیش ستون شه بار داده/ستون، پیشش به یک پای ایستاده. چنین است آن‌گاه که شاعر در پی یافتن صفتی مشترک در دو چیز، مثلاً سرخی در رخسار شخص شرمسار و در گل سرخ، علت سرخی را در یکی از آن دو (شخص شرمسار) بازمی‌شناسد و آن علت را به دیگری (گل سرخ) نیز تسرّی می‌دهد
[۴] دایه، محمدرضوان، تاریخ النقد الادبی فی الاندلس، ج۱، ص۴۶۹، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
و فی‌المثل می‌سراید: گُل صد برگ زپیش تو فروریخت زخجلت/ که گمان بُرد که او هم رخ رعنای تو دارد.
[۵] مولوی، کلیات شمس، بیت ۵، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۳۷ش.
اطلاق «تخییل» بر ایهام به سبب خیالانگیزی این صنعت، تقریباً در بیش‌تر کتب بدیع رایج است.
[۶] بابرتی، محمد، شرح التخلیص، ج۱، ص۶۲۹، به کوشش محمد مصطفی رمضان صوفیه، طرابلس، ۱۹۸۳م.
[۸] کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش جلال‌الدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
[۹] ابوالبقاء کفوی، ایوب، الکیات، ج۲، ص۴۳، به کوشش عدنان درویش و محمد مصری، دمشق، ۱۹۸۲م.

خیـالانگیزی استعارۀ مکنیه و نامیدن آن به استعارۀ تخییلیه (= تخییـل) به اعتبـار اسناد مجـازی یکی از لوازم مستعارمنـه (= مشبهٌ‌به) به مستعارٌله (= مشبه) مثل اسناد «دامن» به «نسیم صبا» در سخن سعدی مبنی بر اینکه: به یادگار کسی، «دامن نسیم صبا» /گرفته‌ایم و دریغا که باد در چنگ است.
[۱۰] سعدی، کلیات، غزل۷۱، بیت ۵، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
اسناد «رخت بر جمازه نهادنِ نرگس»، در مصراع «نرگس به جمازه بر نهد رخت»،
[۱۱] نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، ج۱، ص۲۴۸، بیت ۵، به کوشش وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۸ش.
نیز امری است که نظر طرفداران دیدگاه خاص در تفسیر «تخییل» را به خود جلب کرده است؛ چرا که اسناد مجازی از جمله اسباب و علل خیالانگیزی است. دیدگاه خاص، دیدگاه اهل ادب و معلول جزئی‌نگری ادیبان در این زمینه‌هاست.

۱.۲ - دیدگاه عام

بر بنیاد این دیدگاه، گذشته از نقش وزن، لفظ و معنی در تخییل، صنایع گوناگون بیانی و بدیعی و‌ به‌طور کلی تمام شگردها و شیوه‌های شاعرانه، به نسبت‌های مختلف، در امر انتقال خیال یا عمل تخییل نقش‌آفرین‌اند و این نقش‌آفرینی به ۳ صنعت ایهام، حسن تعلیل و استعارۀ تخییلیه محدود نمی‌شود؛ زیرا خیالانگیزی معلول تصرّفات خیالی یا تصرفات شاعرانه در معانی است و این تصرفات، در پرتو صنایع مختلف و متنوع ادبی، اعم از صنایع‌ بدیعی و بیانی پدید می‌آید. چنان‌که فارابی در احصاء العلوم
[۱۲] فارابی، احصاء العلوم، ج۱، ص۶۸، به‌کوشش عثمان ‌امین، ‌ قاهره، ۱۹۴۹م.
تصریح می‌کند: سخنان شاعرانه، سخنانی است که عناصر تشکیل دهندۀ آن، خیالانگیز است: عنصر وزن، که به امر تخییل مدد می‌رساند و «به وجهی اقتضای تخییل» می‌کند؛ عنصر لفظ، که همانا مراد لفظ شیوا و استوار یا لفظ فصیح و جزیل و متین است، چون این سخن که: چو فردا برآید بلند آفتاب/ من و گرز و میدان افراسیاب
[۱۳] فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۶۰۱، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ‌تهـران، ۱۳۳۵ش.
عنصر معنی، که مقصود از آن معنای تازه و بدیعی است که شاعر، هنرمندانه خلق می‌کند. مثل خلق هنرمندانۀ معنایی بدیع در تعلیل و توجیه وزش باد بهاری در این بیت: در چمن باد بهاری زکنار گل و سرو/ به هواداری آن عارض و قامت برخاست
[۱۴] حافظ، دیوان، بیت ۴، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
عنصر صنعت، که شامل صنایع بدیعی و بیانی است، یعنی صنایعی که به نسبت‌های مختلف در تحقق تخییل مؤثر واقع می‌شوند.
سخن نظامی عروضی در چهار مقاله مبنی بر اینکه «شاعری صناعتی است که شاعر بدان صناعت اتّساق مقدّمات موهمه کند و التئام قیاسات مُنْتِجَه»،
[۱۷] نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
نیز بیان دیگری است از نظر فارابی،
[۱۸] فارابی، احصاء العلوم، ج۱، ص۶۸، به‌کوشش عثمان ‌امین، ‌ قاهره، ۱۹۴۹م.
در باب سخنان شاعرانه. از آن‌رو که مراد نظامی عروضی از «موهمه» همانا «مُخیّل (= خیال انگیز) است و مقصود وی از «ایهام» در ادامۀ سخن،
[۱۹] نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
«تخییل»، در معنای گسترده و عام آن خواهد بود.
[۲۰] شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، ج۱، ص۷- ۸، تهران، ۱۳۵۰ش.
چنین می‌نماید که تخییل، نه معادل محاکات است، نه جانشین آن، بلکه مرحلۀ نهایی سیر و حرکتی است هنرمندانه‌ـ شاعرانه که لازمۀ آن و مقدم بر آن، دو مرحلۀ دیگر و دو حرکت دیگر است: نخست، مرحلۀ ذهنی‌ـ خیالی کردن واقعیات عینی که از آن به تخیّل تعبیر می‌شود؛ دوم، مرحلۀ بازنمایی و بازگویی تخیلات که عنوان محاکات بر آن صدق می‌کند و سرانجام، مرحلۀ انتقال تخیلات هنرمندانه ـ شاعرانه به ذهن مخاطب و انگیخته شدن خیال در ذهن وی که عنوان تخییل بر آن راست می‌آید.

۱.۳ - اطلاق واژه میمسیس

ارسطو واژۀ جامع یونانی میمِسیس را بر این معانی و بر این مراحل اطلاق کرده است:

۱.۳.۱ - تخیّل

مرحلۀ اول، تخیّل (= تقلید): مرحلۀ ذهنی کردن یا خیالی کردن واقعیت‌های عینی است با دخل و تصرف کردن در آنها، به مدد قوۀ متخیله (= متصرفه)؛ قوه‌ای که به تعبیر حکما صور و معانی را به هم می‌پیوندد یا از هم می‌گسلد و به اصطلاح ترکیب و تفصیل می‌کند
[۲۲] طوسی، نصیرالدین، شرح اشارات و تنبیهات، ج۲، ص۳۳۸، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۲۳] غزالی، محمد، مقاصدالفلاسفة، ج۱، ص۳۵۷، به‌کوشش سلیمان‌دنیا، قاهره، ۱۳۷۹ق.
و همین ترکیب و تفصیل که همانا دخل و تصرف کردن در واقعیت‌هاست، موجب می‌شود تا انگاره‌های ذهنی یا تصورات برآمده از واقعیت‌ها نسبت به وضع واقعی و عینی آن‌ها دیگرگون گردند و از آن‌ها که تصویر حقیقت اشیا است،
[۲۴] علوی‌یمنی، یحیی، الطراز، ج۱، ص۴، قاهره، ۱۳۳۲ق.
به خیال، تخیل، صورخیال
[۲۵] تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.
[۲۶] تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۳، ص۸۳۸، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.
و به بیان حافظ
[۲۷] حافظ، دیوان، بیت ۴، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
به «گلستان خیال» تعبیر شود. از آن‌جا که ذهنی یا خیالی کردن واقعیت‌ها حاصل گونه‌ای تقلید از واقعیت‌های عینی است، برخی از مترجمان آثار ارسطو، با تأمل و درنگ در این مرحله، «میمسیس» را «تقلید» ترجمه کرده‌اند. در جریان این تقلید هنرمندانه و تخیلات شاعرانه است که فی‌المثل قد و قامت معشوق به سرو مانند می‌شود (= تشبیه) یا به سرو بدل می‌گردد (= استعاره) و چشم معشوق به نرگس و لب او به لعل، و در واقع نه قد معشوق به عینه سرو است و نه چشم معشوق، به عینه نرگس، و نه لب وی به عینه لعل، اما داور خیال و به تعبیر فلاسفه قوۀ متخیله بر این مانندگی و بر این تبدیل (= این همانی) صحه می‌گذارد و تأکید می‌ورزد. این سخن که «خیال، به حقیقت، محاکات نفس است اعیان محسوسات را»، گذشته از آن‌که نوعی محاکات (همین مقاله) است، مُثبِت مرحلۀ تخیل یا خیالی کردن واقعیات نیز هست.

۱.۳.۲ - محاکات

مرحلۀ دوم، محاکات: مرحلۀ بازگویی و بازنمایی واقعیت‌های ذهنی یا تخیلاتی است که در پی تصرف در واقعیات عینی، ذهنیت یافته‌اند و هنرمند نخست، آنها را در دنیای ذهن خود باز می‌نماید و به نمایش می‌گذارد که مراد ارسطو از محاکات، معنایی شبیه به «نمایش گذاشتن» در معنای اصلی آن است
[۲۹] Abrames، MH، ج۱، ص۸۹، A Glossary of Literary Terms، New York، ۱۹۷۱.
و این امر شامل دو مرحلۀ ذهنی و عینی است. چنان‌که فی‌المثل، در هنر شعر، براساس اصل «اول اندیشه وانگهی گفتار»
[۳۰] سعدی، کلیات، ج۱، ص۳۵، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
هر کلام، از جمله کلام شاعرانه، نخست، در هیئت کلام ذهنی و به قول متکلمان در هیئت کلام نفسی شکل می‌گیرد و سپس به صورت کلام عینی و به تعبیر به صورت متکلمان کلام لفظی پدیدار می‌گردد
[۳۱] طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
و به وسیلۀ واژه‌ها به نمایش درمی‌آید.
[۳۲] Abrames، MH، ج۱، ص۸۹، A Glossary of Literary Terms، New York، ۱۹۷۱.

خواجه نصیر با تفسیر خیال به «محاکات نفس از اعیان محسوسات» و تفسیر محاکات به بازنمایی شبیه واقعیت یا «ایراد مثل چیزی...، به شرط آن‌که هوهو نباشد» (، از یک سو بر تقسیم محاکات به ذهنی و عینی، و از سوی دیگر بر دخل و تصرف قوۀ متصرفه (= متخیله) در واقعیات و تبدیل آن‌ها به صور خیال (= تخیلات) تأکید می‌ورزد و روشن می‌سازد که امر محاکات شده، عین واقعیت (= امر بیرون ذهنی) نخواهد بود. سرانجام کادن در فرهنگ اصطلاحات ادبی خود،
[۳۵] Cuddon، JA، ج۱، ص۴۱۵، A Dictionary of Literary Terms and Literary Theory، Oxford، ۱۹۹۸.
ضمن مترادف دانستن imitation با mimesis و تفسیر آن به اقتباس و بازآفرینی از یک سو و عرضه و بازنمایی از سوی دیگر تلویحاً تقسیم محاکات به دو مرحلۀ ذهنی و عینی را موردتأیید قرار می‌دهد.

۱.۳.۳ - مرحله تخییل

مرحلۀ تخییل: مرحلۀ انتقال خیال یا انتقال تخیل هنرمندانه‌ـ شاعرانه است به ذهن دیگران یعنی به ذهن شنوندگان، خوانندگان و بینندگان اثر هنری، از طریق محاکات. بدین‌معنا که در جریان انتقال خیال یا تخیل هنرمند به ذهن مخاطبان هنر، تصویر و نمای یک چیز که در جریان تخیل هنرمندانه دگرگون شده است، در ذهن آنان خلق می‌شود
[۳۶] شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، ج۱، ص۳۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
و بدین‌ سان عمل تخییل صورت می‌گیرد. بر این اساس است که فی‌المثل حقیقتی نادیدنی، آن‌سان تصویر می‌شود که مخاطبان هنر آن‌را دارای صورت و شکلی قابل مشاهده می‌انگارند و ظهور آن‌را در عالم واقع ممکن می‌شمارند.
[۳۷] علوی‌یمنی، یحیی، الطراز، ج۳، ص۴، قاهره، ۱۳۳۲ق.
اگر این معنا را به زبان بلاغت و با تعابیر اهل دانش بیان بازگوییم، امر نامحسوس (= معقول) از طریق تشبیه به امر محسوس که از آن به تشبیه معقول به محسوس تعبیر می‌شود،
[۳۸] خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۲۲۳، به کوشش بهیج غزاوی، بیروت، ۱۹۸۵م.
[۴۰] آملی، محمد، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۷۹ق.
قابل مشاهده می‌گردد و ظهور آن ممکن انگاشته می‌شود، چنان‌که به دنبال تشبیه «اجل» به «حیوان درنده» و کاربرد «چنگال اَجل»، امر نادیدنی مرگ، در هیئتی وحشت‌انگیز و تکان دهنده پیش چشم می‌آید. نیز در پی تشبیه «فرشته» به «دختر زیبای پرنده (= بالدار)» و تصویر فرشته به صورت زیبارویی که به مدد دوبال در حال پرواز است، مفهومی از معصومیت، زیبایی و پاکی به ذهن بیننده القا می‌شود و در هر دو مورد تخیل هنرمند به ذهن مخاطب انتقال می‌یابد و عمل تخییل از طریق تشبیه صورت می‌پذیرد. بر این بنیاد است که اساس تخییل را تشبیه به شمار آورده‌اند و نخست، ارسطو
[۴۱] ارسطو، فن شعر، ج۱، ص۲۵، ترجمۀ عبدالحسین زرین‌کوب، تهران، ۱۳۳۷ش.
و سپس ابن سینا
[۴۲] ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۳۵، طبیعیات، منطق، شعر، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
‌شاعران را به‌ نقاشان مانند کرده‌اند که فرشته و نیز صفات مطلوب چون رحمت را در هیئتی زیبا و در برابر آن، دیو و صفاتی نامطلوب چون غضب را به‌ صورتی‌ زشت‌ تصویر می‌کنند و بدین ‌سان، امر نادیدنی مثل فرشته و دیو و رحمت و غضب، از طریق تشبیه معقول به محسوس، آن‌گونه تصویر می‌شود که مخاطبان هنر با چشم هنربین خود آن‌را مشاهده می‌کنند و متأثر می‌گردند. وقتی حافظ می‌سُراید
[۴۴] حافظ، دیوان، بیت ۲، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
: «ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد/ چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد» نخست، واقعیاتی چون «ارغوان»، «جام باده»، «سمن (= یاسمن)»، «نرگس»، «شقایق»، و «چشم» را در نظر گرفته است و آن‌گاه به مدد یک سلسله تشبیه محسوس به محسوس در خیال (= تخیل) خود بزمی آراسته، و ارغوان را به «ساقی»، سمن را به «باده نوش»، نرگس را به «تماشاگرِ» شقایق، که به جام باده می‌ماند، مانند کرده است (= مرحلۀ تخیل) و آن‌گاه از طریق محاکات یا بازنمایی ذهنی و عینی آن بزم خیالی (= مرحلۀ محاکات)، تخیل یا صورت‌های خیالی خود را به خوانندگان و شنوندگان شعر خود انتقال داده، و بدین‌سان عمل تخییل (= مرحلۀ تخییل) صورت پذیرفته است. چنین است جریان انتقال خیالات شاعرانۀ شاعر، به ذهن خوانندگان و شنوندگان، در بیت «در ظلماتِ خاطرم بر لبِ چشمه سار یاد/ آب حیات می‌خورد قافله‌های خاطره»
[۴۵] مزارعی، فخرالدین، سرود آرزو، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش اصغر دادبه، تهران، ۱۳۷۳ش.
: که شاعر بر بنیاد یک سلسله تشبیه معقول به محسوس، یعنی تشبیه «خاطر» به «ظلمات یا شهر ظلمات» (= جایگاه آب حیات طبق اسطوره‌ها)، تشبیه «یاد» به «چشمه‌سار» و تشبیه «خاطره» به «قافله یا کاروان»، از جاودانگی خاطره‌ها در ذهن خود سخن گفته، و این‌گونه به کار «تخیل» پرداخته، و در ذهن مخاطبان خود خیال‌ها برانگیخته است.
[۴۶] دادبه، اصغر، مقدمه بر سرود آرزو، ج۱، ص۶۶-۶۷، (نک‌ : هم‌، مزارعی).
تخییل تنها از عامل تشبیه به بار نمی‌آید و چنان‌که گفته آمد بجز وزن، لفظ و معنی، صنایع بیانی و بدیعی به نسبت‌های مختلف در امر تخییل مؤثرند و آنان که از نقش تشبیه در امر تخییل سخن گفته‌اند، بر اهمیت تشبیه و صنایعِ برآمده از آن، به ویژه بر صنعتِ استعاره در خیالانگیزی (= تخییل) تأکید ورزیده‌اند.


تخییل، چنان‌که بیان شد، در پی تخیل و محاکات صورت می‌گیرد و مرحلۀ انتقال خیال شاعرانه به ذهن مخاطب است. تأمل در سخنانی که بیش‌تر در کتاب‌های فلسفی و گاه در خلال نوشته‌های ادبی به دست می‌آید، روشن می‌سازد که تخییل از تصرفات شاعرانه در معانی و به تعبیر حکما از ترکیب و تفصیل صور و معانی به وسیلۀ قوۀ متخیله (= متصرفه) به بار می‌آید
[۴۸] غزالی، محمد، مقاصدالفلاسفة، ج۱، ص۳۵۷، به‌کوشش سلیمان‌دنیا، قاهره، ۱۳۷۹ق.
و در آن ۳ مسئله یا ۳ عامل قابل تشخیص است:

۲.۱ - عوامل شکل‌گیری تخییل

عوامل شکل‌گیری تخییل: تخییل از عواملی چند فراهم می‌آید:
۱. وزن، اعم از وزن عروضی و غیرعروضی، و این از آن روست که وزن از بیان عاطفی ـ خیالی یعنی از کلام مخیّل که در عرف حکما از آن به شعر (همین مقاله) تعبیر می‌شود، جدایی‌ناپذیر است و لاجرم در خیالانگیزی (= تخییل) نقشی ویژه ایفا می‌کند. این سخن که شعر در عرف اهل منطق، کلام مخیل است و تخییل یگانه ویژگی شعر به شمار می‌آید، وجود شعر بی‌وزن را در عالم نظر ممکن می‌نماید، اما در عمل، چنان‌که اهل منطق نیز تصریح کرده‌اند، وزن حضور خود را به عنوان ‌عاملی ‌از عوامل ایجاد تخییل در شعر اعلام می‌کند.
۲. لفظ شیوای استوار (= فصیح جزیل)، چونان بسیاری از ابیات فردوسی و سعدی، از جمله مثل بِیتِ «چو فردا برآید بلند آفتاب/ من و گرز و میدان افراسیاب»
[۵۱] فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۶۰۱، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ‌تهـران، ۱۳۳۵ش.
و نیز مثلِ بیت «بیا که وقت بهار است تا من و تو به هم/به دیگران بگذاریم و باغ و صحرا را».
[۵۲] سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
یا لفظ شیوای آراسته به صنایع لفظی، چونان بیتِ «مدامم مست می‌دارد نسیم جعد گیسویت/خرابم می‌کند هر دم فریب چشم جادویت»
[۵۳] حافظ، دیوان، بیت ۱، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
که لفظی است شیوا و استوار که خانلری
[۵۴] خانلری، پرویز، شعر و هنر، ج۱، ص۲۴۱-۲۵۲، تهران، ۱۳۴۵ش.
ضمن یک بحث با عنوان نغمۀ حروف و شمیسا
[۵۵] شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، ج۱، ص۷۳، تهران، ۱۳۸۳ش.
صراحتاً از آن با عنوان «هم حرفی» و اسلامی ندوشن
[۵۶] اسلامی ‌ندوشن، محمدعلی، جام جهان‌بین، ج۱، ص۲۱۳- ۲۱۵، تهران، ۱۳۵۵ش.
از آن به صنعت «توزیع حرفی» یاد کرده است.
۳. معنی غریب، یعنی معنی بدیع و تازه، یا معنی تازۀ همراه با صنایع معنوی مثلِ بیت «در چمن باد بهاری زکنار گل و سرو/به هواداری آن عارض و قامت برخاست»
[۵۷] حافظ، دیوان، بیت ۴، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
که در آن به مدد تبیین شاعرانۀ وزش باد بهاری بر بنیاد صنعت حُسن تعلیل (همین مقاله)، همراه با صنعت ایهام (همن مقاله) در تعبیر «هواداری» و به‌کارگیری تشبیه مضمر و تفضیل عارض و قامت به‌گل و سرو (همین دانشنامه، تشبیه) معنایی‌ بدیع و خیالانگیز شکل گرفته‌است. بزرگ گردانیدن معنای خُرد، و خُرد گردانیدن معنای بزرگ هم که نظامی عروضی در چهار مقاله بر آن تأکید می‌ورزد، شیوه و شگردی است‌ در ایجاد معنای ‌بدیع که به‌ قصد تخییل‌ صورت‌ می‌گیرد.
[۵۹] نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.


۲.۲ - عامل انتقال

عامل انتقال: عبارت است از انتقال خیال شاعرانه از ذهن شاعر به ذهن مخاطب. بدین‌ترتیب که مخاطب تخیلات شاعرانۀ شاعر را چنان‌که در ذهن وی شکل گرفته، و در هیئت واژه‌ها و بیان شاعرانه عینیت یافته است، دریابد و بدین‌ سان تخیلات شاعرانه از ذهن شاعر به ذهن مخاطب منتقل شود یا در ذهن وی آفرینش دوباره یابد..
[۶۰] شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، ج۱، ص۳۱_۳۷، تهران، ۱۳۵۰ش.


۲.۳ - عامل نتیجه

عامل نتیجه: و آن آثار ذهنی و عینی یا درونی و بیرونی است که در پی انتقال خیال شاعرانه (= تخییل) به مخاطب به ظهور می‌رسد: ۱. نتایج درونی یا ذهنی، پدید آمدن یک سلسله احساسات و عواطف مثبت و منفی است در مخاطب. احساسات و عواطف مثبت مثل بسط، شادی و نشاط، امید و امثال آنها؛ و عواطف منفی مثل قبض یا غم، احساس سستی، شرمساری، ترس، نومیدی و همانند آنها. با نگرش بدین عامل و براساس توجه بدین بخش از چیستی تخییل است که آن‌را تصرفاتی شاعرانه در معانی دانسته‌اند که نتیجۀ آن تبدیل معانی به تحسین و تقبیح است و اختراع وجوهی خیالی برای ستایش و نکوهش مخاطبان، بدان‌سان که در طبع آنان اثری از نشاط یا اندوه، یا امید، یا بیم پدید آید
[۶۱] شمس‌العلماء گرگانی، محمدحسین، قطوف الربیع فی صفوف البدیع، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵، تهران، ۱۳۸۰ش.
۲. نتایج بیرونی یا عینی: و آن کردار و رفتاری است که متناسب با تأثرات و عواطف مثبت و منفی به بار آمده در مخاطب از سوی وی به ظهور می‌رسد، چنان‌که سماع صوفیانه کردار یا رفتاری است که از حالت وجد به بار می‌آید و وجد، خود نتیجۀ تأثیر نغمه و آهنگ‌ موسیقی است.
[۶۲] اسیری ‌لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۵۳۱_۵۳۲، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
برانگیختن سربازان به جنگ با آهنگ‌ها و سروده‌های برانگیزنده و اشعار حماسی نمونه‌ای است که از کردار و رفتار متناسب با تأثرات و احساساتی که از تخییل به بار می‌آید. برانگیختن قوت‌های غضبانی و شهوانی از طریق تخییل و انقباض و انبساط طباع در پرتو خیالانگیزی و صورت گرفتن کارهای بزرگ ــ که نظامی‌عروضی از آن سخن‌می‌گوید
[۶۳] نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
ــ تأییدی است بر صحت نتایج بیرونی و عینی تخییل؛ چنین است سخن‌بهار
[۶۴] حافظ، دیوان، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
مبنی بر اینکه: شنیده‌ای که به‌ یک بیت فتنه‌ای بنشست/ شنیده‌ای ‌که زیک شعر، کینه‌ای‌ برخاست.


(۱) آملی، محمد، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۷۹ق.
(۲) ابن سینا، الشفاء، طبیعیات، منطق، شعر، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۳) ابوالبقاء کفوی، ایوب، الکیات، به کوشش عدنان درویش و محمد مصری، دمشق، ۱۹۸۲م.
(۴) ارسطو، فن شعر، ترجمۀ عبدالحسین زرین‌کوب، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۵) اسلامی ‌ندوشن، محمدعلی، جام جهان‌بین، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۶) اسیری ‌لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۷) بابرتی، محمد، شرح التخلیص، به کوشش محمد مصطفی رمضان صوفیه، طرابلس، ۱۹۸۳م.
(۸) بهار، محمدتقی، دیوان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۹) تفتازانی، مسعود، المطول، قاهره، ۱۳۶۷ق.
(۱۰) تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.
(۱۱) جرجانی، علی، التعریفات، بیروت، ۱۹۹۰م.
(۱۲) حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
(۱۳) خانلری، پرویز، شعر و هنر، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۱۴) خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، به کوشش بهیج غزاوی، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۱۵) دادبه، اصغر، مقدمه بر سرود آرزو (نک‌ : هم‌، مزارعی).
(۱۶) دایه، محمدرضوان، تاریخ النقد الادبی فی الاندلس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۷) سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۸) شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۱۹) شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، تهران، ۱۳۸۳ش.
(۲۰) شمس‌العلماء گرگانی، محمدحسین، قطوف الربیع فی صفوف البدیع، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۲۱) علوی‌یمنی، یحیی، الطراز، قاهره، ۱۳۳۲ق.
(۲۲) غزالی، محمد، مقاصدالفلاسفة، به‌کوشش سلیمان‌دنیا، قاهره، ۱۳۷۹ق.
(۲۳) فارابی، احصاء العلوم، به‌کوشش عثمان ‌امین، ‌ قاهره، ۱۹۴۹م.
(۲۴) فردوسی، شاهنامه، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ‌تهـران، ۱۳۳۵ش.
(۲۵) کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، به کوشش جلال‌الدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۶) مزارعی، فخرالدین، سرود آرزو، به کوشش اصغر دادبه، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۲۷) مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۲۸) نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۹) نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصل، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۳۰) نصیرالدین طوسی، شرح اشارات و تنبیهات، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳۱) نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۲) نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، به کوشش وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳۳) Abrames، MH، A Glossary of Literary Terms، New York، ۱۹۷۱.
(۳۴) Cuddon، JA، A Dictionary of Literary Terms and Literary Theory، Oxford، ۱۹۹۸.


۱. تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۰۰، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.    
۲. تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۸۱، قاهره، ۱۳۶۷ق.    
۳. تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۰۰، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.    
۴. دایه، محمدرضوان، تاریخ النقد الادبی فی الاندلس، ج۱، ص۴۶۹، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۵. مولوی، کلیات شمس، بیت ۵، به کوشش بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، ۱۳۳۷ش.
۶. بابرتی، محمد، شرح التخلیص، ج۱، ص۶۲۹، به کوشش محمد مصطفی رمضان صوفیه، طرابلس، ۱۹۸۳م.
۷. جرجانی، علی، التعریفات، ج۱، ص۴۱، بیروت، ۱۹۹۰م.    
۸. کاشفی، حسین، بدایع الافکار فی صنایع الاشعار، ج۱، ص۱۱۰، به کوشش جلال‌الدین کزازی، تهران، ۱۳۶۹ش.
۹. ابوالبقاء کفوی، ایوب، الکیات، ج۲، ص۴۳، به کوشش عدنان درویش و محمد مصری، دمشق، ۱۹۸۲م.
۱۰. سعدی، کلیات، غزل۷۱، بیت ۵، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۱. نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، ج۱، ص۲۴۸، بیت ۵، به کوشش وحید دستگردی و سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۸ش.
۱۲. فارابی، احصاء العلوم، ج۱، ص۶۸، به‌کوشش عثمان ‌امین، ‌ قاهره، ۱۹۴۹م.
۱۳. فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۶۰۱، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ‌تهـران، ۱۳۳۵ش.
۱۴. حافظ، دیوان، بیت ۴، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
۱۵. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۸۷- ۵۸۹، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۱۶. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۹۵- ۵۹۹، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۱۷. نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
۱۸. فارابی، احصاء العلوم، ج۱، ص۶۸، به‌کوشش عثمان ‌امین، ‌ قاهره، ۱۹۴۹م.
۱۹. نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
۲۰. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، ج۱، ص۷- ۸، تهران، ۱۳۵۰ش.
۲۱. طوسی، نصیرالدین، شرح اشارات و تنبیهات، ج۲، ص۳۳۲، تهران، ۱۳۷۸ش.    
۲۲. طوسی، نصیرالدین، شرح اشارات و تنبیهات، ج۲، ص۳۳۸، تهران، ۱۳۷۸ش.
۲۳. غزالی، محمد، مقاصدالفلاسفة، ج۱، ص۳۵۷، به‌کوشش سلیمان‌دنیا، قاهره، ۱۳۷۹ق.
۲۴. علوی‌یمنی، یحیی، الطراز، ج۱، ص۴، قاهره، ۱۳۳۲ق.
۲۵. تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۴۵۱-۴۵۲، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.
۲۶. تهانوی، محمد اعلی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۳، ص۸۳۸، به کوشش مولوی محمد وجیه، کلکته، ۱۸۶۲م.
۲۷. حافظ، دیوان، بیت ۴، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
۲۸. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۹۱، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۲۹. Abrames، MH، ج۱، ص۸۹، A Glossary of Literary Terms، New York، ۱۹۷۱.
۳۰. سعدی، کلیات، ج۱، ص۳۵، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۳۱. طوسی، نصیرالدین، تلخیص المحصل، ج۱، ص۲۸۹-۲۹۰، به کوشش عبدالله نورانی، تهران، ۱۳۵۹ش.
۳۲. Abrames، MH، ج۱، ص۸۹، A Glossary of Literary Terms، New York، ۱۹۷۱.
۳۳. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۹۱، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۳۴. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۹۱، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۳۵. Cuddon، JA، ج۱، ص۴۱۵، A Dictionary of Literary Terms and Literary Theory، Oxford، ۱۹۹۸.
۳۶. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، ج۱، ص۳۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۳۷. علوی‌یمنی، یحیی، الطراز، ج۳، ص۴، قاهره، ۱۳۳۲ق.
۳۸. خطیب قزوینی، محمد، الایضاح، ج۱، ص۲۲۳، به کوشش بهیج غزاوی، بیروت، ۱۹۸۵م.
۳۹. تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۸۲، قاهره، ۱۳۶۷ق.    
۴۰. آملی، محمد، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، ۱۳۷۹ق.
۴۱. ارسطو، فن شعر، ج۱، ص۲۵، ترجمۀ عبدالحسین زرین‌کوب، تهران، ۱۳۳۷ش.
۴۲. ابن سینا، الشفاء، ج۱، ص۳۵، طبیعیات، منطق، شعر، به کوشش عبدالرحمان بدوی، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
۴۳. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۹۲-۵۹۵، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۴۴. حافظ، دیوان، بیت ۲، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
۴۵. مزارعی، فخرالدین، سرود آرزو، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش اصغر دادبه، تهران، ۱۳۷۳ش.
۴۶. دادبه، اصغر، مقدمه بر سرود آرزو، ج۱، ص۶۶-۶۷، (نک‌ : هم‌، مزارعی).
۴۷. تفتازانی، مسعود، المطول، ج۱، ص۳۸۰، قاهره، ۱۳۶۷ق.    
۴۸. غزالی، محمد، مقاصدالفلاسفة، ج۱، ص۳۵۷، به‌کوشش سلیمان‌دنیا، قاهره، ۱۳۷۹ق.
۴۹. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۸۷، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۵۰. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۸۷، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۵۱. فردوسی، شاهنامه، ج۲، ص۶۰۱، به‌کوشش محمد دبیرسیاقی، ‌تهـران، ۱۳۳۵ش.
۵۲. سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
۵۳. حافظ، دیوان، بیت ۱، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
۵۴. خانلری، پرویز، شعر و هنر، ج۱، ص۲۴۱-۲۵۲، تهران، ۱۳۴۵ش.
۵۵. شمیسا، سیروس، نگاهی تازه به بدیع، ج۱، ص۷۳، تهران، ۱۳۸۳ش.
۵۶. اسلامی ‌ندوشن، محمدعلی، جام جهان‌بین، ج۱، ص۲۱۳- ۲۱۵، تهران، ۱۳۵۵ش.
۵۷. حافظ، دیوان، بیت ۴، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.
۵۸. طوسی، نصیرالدین، اساس الاقتباس، ج۱، ص۵۸۸، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۵۹. نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
۶۰. شفیعی‌کدکنی، محمدرضا، صور خیال در شعر فارسی، ج۱، ص۳۱_۳۷، تهران، ۱۳۵۰ش.
۶۱. شمس‌العلماء گرگانی، محمدحسین، قطوف الربیع فی صفوف البدیع، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵، تهران، ۱۳۸۰ش.
۶۲. اسیری ‌لاهیجی، محمد، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، ج۱، ص۵۳۱_۵۳۲، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، تهران، ۱۳۷۱ش.
۶۳. نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، ج۱، ص۴۲، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۶۴ش.
۶۴. حافظ، دیوان، ج۱، ص۳۴۲، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، ۱۳۸۱ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تخییل»، شماره۵۸۲۸.    




جعبه ابزار