• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تخریب کعبه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کعبه، به عنوان قبله تمام مسلمین، از مقدس‌ترین اماکن مذهبی در جهان اسلام و محل برپایی یکی بزرگترین تجمعات مذهبی در این کره خاکی، در راستای برپایی یکی مناسک اسلامی به نام حج است.
مورخان و دانشمندان مسلمان، پیشینه مناسک حج و تقدس کعبه را به دوران حضرت آدم (علیه‌السّلام) رسانده و معتقدند وی به فرمان خدا، مامور بنای کعبه و برگزاری مراسم حج گردید. از منابع تاریخی چنین برمی‌آید که کعبه در طوفان نوح ناپدید و به‌تدریج آیین‌های حج به فراموشی سپرده شد. این وضع تا زمانی که حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام)، مامور بازسازی کعبه و احیای آیین حج گردید، ادامه یافت. از آن پس، حج به عنوان سنّتی مقدّس، با آدابی خاص چون مُحرِم شدن، طواف، سعی و... تداوم یافت و کعبه چنان تقدس و احترامی یافت که مناصبی چون کلیدداری، پرده‌داری و خدمتگزاری کعبه نیز پدید آمد. با ظهور اسلام، آیین حج به عنوان یکی از فرایض دینی مسلمانان، پذیرفته شد و کعبه توسط شخص پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت علی (علیه‌السّلام) از مظاهر شرک‌آلود پیراسته گردید.

براین اساس، کعبه نه تنها در میان مسلمانان بلکه در میان اقوام گذشته نیز از اماکن مقدس محسوب شده و مورد احترام بوده است و تقدّس و حرمت آن، در دین اسلام چنان مورد تاکید قرار گرفت که کعبه حرم امن الهی دانسته شد؛ اما مع‌ذلک بر اساس گزارش‌های تاریخی کعبه چندین بار توسط مسلمانان آسیب دیده، ویران شده و مورد بازسازی قرار گرفته و در جریان برخی بازسازی‌ها، تغییراتی نیز در شکل و شمایل آن به وجود آمده است؛ چنانکه در قرن اوّل هجری قمری، به دلیل منازعات سیاسی بین یزید بن معاویه و عبدالله بن زبیر، کعبه دچار آتش‌سوزی گردید و سپس توسط ابن زبیر تخریب و تجدید بنا گردید. همچنین مدتی پس از این ماجرا، به دلیل بالا گرفتن جنگ قدرت، بین ابن زبیر و عبدالملک بن مروان، مکه توسط لشکریان حجاج بن یوسف ثقفی محاصره و کعبه دچار آسیب و ویرانی شد و به دنبال آن، بازسازی‌ها و تغییراتی در ساختمان کعبه انجام گرفت که برخی منابع از نقش امام سجاد (علیه‌السّلام) در این بازسازی خبر داده‌اند.



کعبه، نماد توحید است و جایگاه ویژه‌ای نزد مسلمانان دارد و اکنون نیز به عنوان قبله تمام آنان به شمار می‌آید. این بنای مقدس - چه قبل از اسلام و چه بعد از آن - بارها به دلیل رخدادهای طبیعی و جنگ‌ها، دست‌خوش آسیب‌هایی شد که با توجه به احترامی که این بنا نزد مردم داشت، به سرعت و با گذشت‌اندک زمانی مورد بازسازی قرار گرفت و در مواردی، این بازسازی‌ها با تغییراتی نیز همراه گشت. گزارش‌های تاریخی مواردی از ویرانی کعبه را نقل کرده‌اند. بررسی دقیق تمام ویرانی‌ها و بازسازی‌ها در این مقاله مختصر نمی‌گنجد و ما تنها به سه مورد آن اشاره خواهیم کرد:


در ۳۵ سالگی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قریش تصمیم به تعمیر اساسی کعبه گرفت که لازمه‌اش تخریب کامل این بنا بود. در مورد دلیل بازسازی کعبه در آن زمان، چند گزارش وجود دارد، از جمله:
۱. سیل بزرگی منجر به آسیب‌دیدگی جدی بنای کعبه شده بود.

۲. کعبه بدون استفاده از ملاط و تنها با چیدن سنگ‌ها روی هم و با ارتفاعی کمی بیشتر از قد یک انسان و بدون سقف ساخته شده بود و به همین دلیل، سرقت از درون آن آسان بود.
به هرحال، تصمیم قریش برای بازسازی چندان آسان نبود؛ به دلیل مقام و منزلت کعبه، این تصمیم با نارضایتی‌هایی همراه بود. در نهایت ولید بن مغیره در حالی که چنین دعا می‌کرد: «اللَّهمّ انا لا نرید الا الخیر؛ خدایا! ما هیچ قصد بدی نداریم!»؛ به تخریب کعبه مشغول شد.
مردم با خود می‌گفتند اگر امشب بلایی بر ولید نازل شد؛ نشانگر نارضایتی خدا از تخریب و بازسازی کعبه بوده و ما آن قسمت خراب شده را به حالت اول برمی‌گردانیم اما اگر بلایی نازل نشد؛ فردا به ولید یاری خواهیم رساند؛ صبح فردا، ولید بدون مشکلی به ادامه تخریب پرداخته و مردم نیز به کمک او رفتند.

قریش در استفاده از مصالح ساختمانی نیز دقت به خرج داده و گفتند آنچه در بنای کعبه به کار گرفته می‌شود؛ باید از کسب حلال بوده و نباید مهریه زناکار، مال ربا و دیگر مظالم را در بنای کعبه خرج کرد. همچنین قرار شد که هر تیره‌ای از قریش، به بازسازی بخشی از کعبه بپردازد. هنگامی که دیوار کعبه از چهار طرف تا جایی بالا آمد که نوبت نصب حجرالاسود رسید، میان سران تیره‌ها اختلافاتی رخ داد؛ زیرا هرکدام می‌خواستند که افتخار نصب آن سنگ مقدس نصیب آنان شود، بحران تا حدی اوج یافت که تیره‌ها مسلح شده و مهیای نبرد گشتند! بازسازی کعبه نیز متوقف شد و سه چهار روز به همین منوال گذشت. روز چهارم و یا پنجم بود که ابوامیه مخزومی پیشنهاد داد؛ نخستین شخصی که وارد مسجدالحرام می‌شود را همگان به عنوان داور پذیرفته و به تصمیم او گردن نهند. همه این پیشنهاد را پذیرفتند. آنان چشم به در بودند و پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اولین نفری بود که وارد شد، آنان با خوشحالی فریاد زدند: این امین است که می‌آید! این محمّد است! ما همگی داوری او را خواهیم پذیرفت! آن‌حضرت جلو آمد و حاضران از او نظر خواستند. ایشان فرمود: پارچه‌ای بیاورید! چون پارچه را آوردند حضرت آن‌را پهن کرد و حجرالاسود را میان آن نهاد و فرمود: هر یک از شما گوشه‌ای از آن‌را گرفته و بلند کنید، بدین ترتیب، همگی در بلند کردن آن سنگ شرکت جستند و همین که سنگ برابر جایگاهش قرار گرفت، خود آن‌حضرت پیش آمد و آن‌را از میان پارچه بلند کرد و در جای خود گذاشت.

قریش در جریان بازسازی به شیوه‌ای عمل کرد که به استحکام بیشتر بنای کعبه انجامید. به عنوان نمونه، برخی مصالح و چوب‌ها را از یک کشتی رومی گرفتند که در ساحل جده غرق شده و قابل استفاده نبود.آنان تغییرات دیگری را نیز در جریان بازسازی انجام دادند:
۱. درب کعبه را از سطح زمین بالاتر بردند تا در صورت وقوع سیلاب، آب به راحتی وارد آن نشده و نیز هر شخصی نتواند به سادگی وارد آن شود.
۲. کعبه را مسقف کردند.
۳. ارتفاعش را تا هجده ذراع افزایش دادند.


یکی از عوامل تخریب کعبه در قرن اول هجری، منارعات سیاسی و جنگ بین دو گروه زبیریان با امویان بود که در جنگ بین لشکریان یزید و ابن زبیر، کعبه به آتش کشیده شد و تخریب گردید و سپس بازسازی شد. در ادامه به چگونگی این ماجرا می‌پردازیم:

۳.۱ - پناهندگی ابن زبیر به کعبه

پس از درگذشت معاویه بن ابیسفیان به سال ۶۰ قمری، یزید به توصیه پدرش، عبدالله بن زبیر را میان بیعت و اعدام مخیر ساخت و باعث شد تا او به مکه پناه ببرد. ابن زبیر در مکه در کنار کعبه نماز می‌گزارد و در این مدت، پنهانی مردم را به شورای خلافت دعوت می‌کرد و خود را عائذ البیت (پناهنده به خانه خدا) می‌خواند.

با حضور امام حسین (علیه‌السّلام) در مکه، ابن زبیر که مجالی برای دعوت به خود نمی‌دید، ایشان را به سفر به عراق تشویق کرد؛ هر چند برای دفع اتهام از خود، گاه نیز آمادگی اش را برای همکاری با امام مطرح می‌کرد. امام حسین هنگام خروج از مکه، نماندن خود را در مکه، به حدیثی از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) مستند دانست که ظهور فتنه‌گری را در مکه پیش‌بینی کرده بود که باعث شکستن حرمت کعبه می‌شود.امام نمی‌خواست با ماندن در مکه مصداق آن شخص باشد و درباره این رخداد به ابن زبیر نیز هشدار داد.

۳.۲ - پیش‌گویی شکستن حرمت کعبه

در منابع روایی، حدیث صحیح‌السندی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وجود دارد، راجع به فردی که حرمت کعبه را می‌شکند و خونش هدر می‌رود، در حالی که این روایت جز بر عبدالله بن زبیر تطبیق نمی‌کند؛ ایشان فرمودند: «شخصی به نام عبدالله، از جنگ‌جویان قریش، در مکه الحاد می‌کند! احترام مکه را زیر پا می‌گذارد و در مکه خون او حلال شمرده می‌شود!»
احمد بن حنبل در مسند خویش چنین روایت می‌کند که: «وقتی که عثمان محاصره شده بود، عبدالله بن زبیر به او گفت: من چند اسب تندرو دارم که آنها را برای تو آماده کرده‌ام! آیا نمی‌خواهی به مکه بروی و کسانی که می‌خواهند با تو باشند، به نزد تو بیایند؟ عثمان گفت: خیر! من از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: قوچی در مکه الحاد می‌کند که اسم او عبدالله است و بر او نصف عذاب مردم است!»این روایت به خوبی نشان می‌دهد که عثمان چنین برداشت کرده است که مقصود روایت، از کسی که باعث الحاد در مکه می‌شود، عبدالله بن زبیر است!
امام حسین (علیه‌السّلام) نیز هنگام خروج از مکه، نماندن خود را در مکه، به حدیثی از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) مستند دانست که ظهور فتنه‌گری را در مکه پیش‌بینی کرده بود که باعث شکستن حرمت کعبه می‌شود. عبدالله بن عمرو بن العاص و عبدالله بن عمر بن الخطاب نیز عبدالله بن زبیر را مصداق این روایت می‌دانند.

۳.۳ - محاصره مکه توسط لشکر شام

با بالا گرفتن کار ابن زبیر در مکه و بی توجهی آنان به تهدیدات یزید و مجازات فرستاده یزید؛ سپاهیان شام با هدف براندازی حکومت زبیریان، ابتدا به مدینه رفتند و سپس با سرکوبی قیام آن شهر، به سوی مکه آمدند.
لشکر شام، مکه را از ۱۳ صفر سال ۶۴ قمری محاصره کرد و تا ۴۰ روز پس از مرگ یزید در ۱۴ ربیع الاول همان سال، که شامیان از مرگش با خبر شدند، این محاصره را ادامه داشت و یاران ابن زبیر در مسجدالحرام مستقر گشتند.

۳.۴ - تخریب و آتش گرفتن کعبه در جنگ

شامیان به پیشنهاد فرمانده خود، مسلم بن عقبه، و با توجه به محیط جغرافیایی مکه و تمرکز جمعیت در مسجدالحرام، از سوم ربیع الاول سال ۶۴ق. بر کوه‌های مشرف بر مسجدالحرام از جمله کوه احمر، پشت دارالندوه و کوه ابوقبیس، منجنیق نصب کردندو با پرتاب سنگ و گلوله‌های قیراندود و شعله‌ور، زبیریان را زیر فشار قرار دادند.
مکیان برای پاسداری از کعبه و طواف‌کنندگان، سقفی از چوب ساج و پوست چرم گرداگرد کعبه و روی آن قرار دادند. سنگ‌های منجنیق با اصابت به کعبه آن را ویران کردو به آتش کشاند.آتش پرده‌های میان رکن یمانی و حجرالاسود و چوب‌های ساج بنای کعبه را سوزاند.
بر پایه گزارش یعقوبی، ابن زبیر مانع خاموش کردن آتش شد تا با این ترفند، مکیان را در برابر لشکر شام استوار سازد. زمان آتش‌سوزی را ۲۷ یا ۲۹ روز پیش از رسیدن خبر مرگ یزید دانسته‌اند.برخی زمان آتش سوزی کعبه را روز شنبه سوم ربیع الاول سال ۶۴ق. نیز یاد کرده‌اند.

در مورد ویرانی کعبه در زمان عبدالله بن زبیر، دو گزارش وجود دارد که می‌توان هر دو را پذیرفت:
۱. سپاهیان یزید، با لشکرکشی به مکه این شهر را محاصره کردند. ابن زبیر و سپاهیانش به کعبه پناهنده شدند. شامیان از بالای کوه‌ها و از درون تنگه‌ها، با منجنیق‌ها سپاه عبدالله را سنگ‌باران می‌کردند و گاه غیر از سنگ، مواد قابل اشتعال را با نفت مخلوط کرده و بعد از آتش زدن به داخل مسجدالحرام می‌انداختند که در این ماجرا کعبه آسیب بسیار دید و بخشی از آن سوخت‌.
[۷۳] مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۷۱.
البته قصد اصلی سپاه شام، شکست سپاه ابن‌زبیر بود ولی آنان در این نبرد، ابایی از تخریب کعبه نداشتند.

۲. گزارشی وجود دارد که در زمان محاصره، مردم در اطراف کعبه (برای گرم شدن و یا پخت و پز) آتش می‌افروختند، وزش باد باعث شد که شعله‌ای در خانه کعبه افتاده و چوب‌ها و پرده آن‌را بسوزاند. عروة بن اذینه نقل می‌کند: در روز آتش‌سوزی کعبه، با مادرم در مکه بودم و کعبه را بدون پوشش حریر دیدم که رکن آن از سه جا شکافته شده بود. گفتم: برای کعبه چه اتفاقی رخ داده؟! یکی از یاران ابن زبیر را نشانم دادند و گفتند که او در این آتش‌سوزی مقصر بود؛ زیرا شعله آتشی را به سر نیزه خود داشت که باد وزید و آتش را بین رکن یمانی و رکن حجرالاسود به پرده‌های کعبه افکند.
برخی تاریخ‌نگاران عامل سرایت ناخواسته آتش را یکی از لشکریان ابن زبیر به نام مسلم بن ابی خلیفه مذحجی می‌دانند. برخی هم سرایت آتش به کعبه را کاملا تصادفی و بدون دخالت عامل انسانی دانسته‌اند.؛ اما استقرار منجنیق شامیان بر کوه ابوقبیس برای کوبیدن کعبهو رجزهای شامیان در این زمینهگواه تصمیم پیشین آنان برای این کار است. این منجنیق یک بار با صاعقه نابودو دیگر بار برپا شد.زبیریان از این رخداد بیشترین بهره تبلیغاتی را بردند و در خطابه‌هایشان شامیان را آتش‌زنان خانه خدا نامیدند.

در همین حال، شامیان با شنیدن خبر مرگ یزید دست از محاصره برداشتند و اجازه خواستند تا کعبه را طواف کنند. به رغم مخالفت عده‌ای از جمله خوارج، بر پایه فتوای مسور بن مخرمه، ابن زبیر اجازه این کار را به آنان داد؛ گر چه برخی گزارش‌ها حکایت دارند که وی از ورود آنان به مکه جلوگیری کرد.

۳.۵ - تصمیم بر بازسازی کعبه توسط ابن زبیر

ابن زبیر پس از بازگشت لشکر حصین بن نمیر در ۲۵ ربیع الثانی سال۶۴ق.با برداشتن روپوش‌های کعبه و اطراف آن، با آسیب جدی بنای کعبه و سیاهو سه تکه شدن حجرالاسود بر اثر آتش سوزی روبه رو شد. گویا ابن زبیر پیشتر در‌اندیشه بازسازی کعبه بود؛ زیرا در زمان حیات عایشه از او روایتی شنید که پیامبر از شکل موجود کعبه در زمان خود ناخشنود بوده است. او ۱۰ نفر از بزرگان صحابه را برای گواهی دادن به این حدیث نزد عایشه فراخواند.بر پایه این روایت، قریش به سبب کمبود بودجه در ساخت کعبه کوتاهی کردند؛ زیرا می‌خواستند کعبه را تنها با درآمدهای حلال و پاکشان بسازند. از همین رو، بخشی از کعبه را در حجر اسماعیل وانهادند و برای آن که ورود و خروج را انحصاری کنند، در کعبه را بالاتر از سطح حرم قرار دادند.بر پایه این گزارش، پیامبر تاکید فرموده بود که اگر می‌توانست کعبه را خراب می‌کرد و آن را بر پایه طرح ابراهیم (علیه‌السّلام) می‌ساختو دو در شرقی و غربی برای ورود و خروج آن قرار می‌داد. پیامبر بخش‌هایی از کعبه را که در حجر مانده بود، برای عایشه معین کردهو عایشه نیز آن را به ابن زبیر نشان داده بود.

۳.۶ - مخالفت ابن عباس با بازسازی

دستیابی به افتخار بازسازی کعبهو زدودن اتهام آتش زدن کعبه را نیز می‌توان در تصمیم او برای بازسازی کعبه دخیل دانست. او از افراد مختلف درباره این کار نظرخواهی کرد؛ اما بیشتر مردم، به ویژه ابن عباس، بدان سبب که این کار حاکمان بعدی را در تخریب کعبه گستاخ می‌کند، با آن مخالفت ورزیدند.او پیشنهاد کرد که به تعمیر و ترمیم کعبه بسنده شود؛ ولی ابن زبیر این کار را مخالف شأن کعبه دانست. جابر بن عبدالله انصاری و جمعی از سرشناسان نیز با بازسازی کامل کعبه موافق بودند.

۳.۷ - تخریب کعبه و لرزش شهر مکه

سرانجام عبدالله بن زبیر در روز شنبه ۱۵ جمادی الثانی سال ۶۴ق. تخریب کعبه را به دست خود آغاز کرد. او اولین کسی است که کعبه را ویران کرد و سپس بنا نمود. ابن زبیر دیوارهای کعبه را کاملا فروریخت در حالی که مردم مکه از ترس نازل شدن عذاب به سمت منا می‌گریختند.او محل کعبه و حجر اسماعیل و پایه‌های آن را تا رسیدن به سنگ‌های عظیمی که مانند انگشتان دو دستیا گردن‌های شتردر هم تنیده شده بودند، حفرکرد.

با ضربه زدن به این پایه‌ها که تا حجر اسماعیل ادامه داشت، تمام مکه به شدت به حرکت درآمد و کسانی که به تخریب و بازسازی کعبه رای داده بودند، پشیمان شدند و همه مردم به وحشت افتادند.این حفاری و پایه گذاری خانه بر پایه‌های ابراهیمی، تحت نظارت شماری از بزرگان مکه انجام شد.
به گزارش مجاهد بن جبر، بخشی از حجرالاسود که در داخل دیوار کعبه مانده و در این بازسازی نمایان شده بود، رنگ سفید داشت. ابن زبیر به توصیه ابن عباس حصاری چوبی گرداگرد پایه‌های کعبه قرارداد تا مردم پیرامون آن طواف کنند و به سوی آن نماز بخوانند.ابن زبیر سنگ‌های مورد نیاز خود را از هفت کوه؛ حراء، ثبیر، مقطع، خندمه، حلحله، مزدلفه، مقلع الکعبه استخراج کرد که قریش برای بازسازی پیشین کعبه از آن استفاده کرده بود.همچنین ملات کعبه را از گچ با دوام یمنی برگزید که به سفارش او از صنعا وارد می‌شد.

۳.۸ - تغییرات کعبه در بازسازی ابن زبیر

۱. داخل کردن بخشی از حجر اسماعیل در کعبه، به استناد حدیث عایشه که باعث شد تا با افزوده شدن ۱۰ ذراعبه مساحت کعبه، دیوار‌های ۱۸ ذراعی آن کوتاه به نظر آید و همین سبب شد تا ابن زبیر دیوارهای کعبه را نیز به ارتفاع ۲۷ ذراع برساند.

۲. جاسازی حجرالاسود که بر اثرآتش سوزی سه تکه شده بود، درون قابی نقره‌ای.

۳. نصب دو درب دو لنگه‌ای روبه روی هم برای کعبه، روی زمین و بدون فاصله با سطح حرم که هریک ۱۱ ذراع ارتفاع داشت. درب شرقی برای ورود و درب غربی برای خروج مشخص شد. پیش از این، درب کعبه یک لنگه بود و با سطح زمین حدود دو متر فاصله داشت.
[۱۴۳] دقن، محمد، کعبه و جامه آن، ص۵۸.


۴. ساختن راه پله‌ای چوبی، گرد و مزین به طلا در رکن شامی، برای رفتن بر بام کعبه.

۵. افزایش قطر دیوارهای کعبه به دو ذراع و جاسازی حجرالاسود در آن.

۶. کاستن از ستون‌های درون کعبه از شش به سه ستون.

۷. پرکردن روزنه‌های سقف کعبه با ماده‌ای به نام بلق برای تامین نور داخل کعبه که به سفارش او از صنعا آورده بودند.تعداد این روزنه‌ها را چهار عدد گزارش کرده‌اند.
[۱۴۹] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۶۷.


۸. گسترش مسجدالحرام. بر پایه روایت ازرقی، ابن زبیر با خریدن خانه‌های پیرامون مسجدالحرام، آن را از سمت شرق و از سوی رکن شامی و نیز از طرف رکن یمانی گسترش داد. این اقدام، مسجد را تا دره پس از صفا و دارالندوه گستردو به این ترتیب مسعی نیز وسعت یافت
[۱۵۱] احمد، العلی، حجاز در صدر اسلام، ص۴۸۳.
و مساحت مسجد به بیش از هفت جریب (تقریبا ۸۴۰۰ متر مربع) رسید.
[۱۵۲] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۸۴.
بنا بر گزارشی، او خانه‌های پیرامون کعبه را ویران کرد؛ زیرا صاحبان آن را متجاوز به حریم کعبه می‌دانست.بدین ترتیب، بیشتر خانه‌های پیرامون مسجد به آن پیوست.
[۱۵۴] القطبی، عبدالکریم، اعلام العلماء، ص۷۷.


۹. مسقف کردن مسجدالحرام و افزودن هفت ذراع به دیوارهای آن که از عهد عثمان کوتاه بود.

۱۰. انتقال محل سقایت از میان رکن و زمزم به گوشه مسجد نزدیک صفا.

۱۱. تزیین کعبه و طلاکاری آن و ستون‌هایش و ساختن کلید طلایی برای آن.
[۱۵۹] القطبی، عبدالکریم، اعلام العلماء، ص۵۳.


۱۲. مشک‌اندود کردن درون و بیرون دیوارهای کعبه.

۱۳. پوشاندن کعبه با پارچه‌های دیبا.

۱۴. نصب ناودانی که آب آن در حجر اسماعیل می‌ریخت.
[۱۶۹] رفعت پاشا، ابراهیم، مرآة الحرمین، ص۲۸۰.
[۱۷۰] دقن، محمد، کعبه و جامه آن، ص۵۸.


۱۵. ساختن شاذروان کعبه برای استحکام بیشتر دیوار‌های آن.
[۱۷۲] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۶۳.


۱۶. سنگ فرش کردن زمین مسجدالحرام به شعاع ۱۰ ذراع پیرامون کعبه.
[۱۷۴] محمد امین کردی، عبیدالله، مکه و مدینه، ص۸۱.
در مدت بازسازی کعبه، حجرالاسود در پارچه‌ای از حریر درون جعبه‌ای همراه دیگر اشیای کعبه، در دارالندوه نگهداری می‌شد.بر پایه گزارشی، او در حفاری حجر اسماعیل به سنگی سبز برخورد که عبدالله بن صفوان آن را قبر اسماعیل دانست و به حال خود رها کرد.
[۱۷۹] قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۷۵.

پس از بالارفتن دیوارها تا مکان سابق حجرالاسود، در هنگام نماز جماعت، خود ابن زبیر یا پسرش حمزه یا عباد همراه جبیر بن شیبة بن عثمان از خاندان پرده‌داران کعبه، حجرالاسود را در جای خود نصب کردند و این کار اعتراض بسیاری را برانگیخت.
این بازسازی در ۱۷ رجب سال ۶۵ق. پایان یافت و کعبه با پارچه سفید مصری پوشانده شد. ابن زبیر به شکرانه پایان کار، همراه هوادارانش از تنعیم مُحرم شد و از همه خواست به مقدار توانشان قربانی کنند و خود ۱۰۰ شتر قربانی کرد. ازرقی شمار قربانی‌های این روز را بی‌سابقه دانسته است.
[۱۸۴] خرگوشی، ابوسعید، شرف النبی، ص۳۸۸.



با مرگ یزید، منازعه و دشمنی بین ابن زبیر و جانشینان یزید استمرار یافت تا آنجا که مکه برای دومین بار در سال ۷۲ قمری محاصره شد و در جنگ بین ابن زبیر و حجاج ثقفی، کعبه مجددا آسیب دید و بنای جدید کعبه چندان نپایید و پس از سلطه حجاج بن یوسف بر مکه به سال ۷۳ ق. وی به فرمان عبدالملک بن مروان، در غربی کعبه را بربست و حجر اسماعیل را به حالت سابق بیرون از کعبه قرار داد و درب کعبه را به ارتفاع پیشین بازگرداند.

۴.۱ - استفاده ابزاری از حج

دشمنی ابن زبیر و مروانیان باعث شد تا پس از دستیابی عبدالملک بن مروان به خلافت در سال ۶۵ قمری ابن زبیر از موسم حج برای تبلیغ بر ضد آنان و بیعت گرفتن از حاجیان برای خود سود جوید. او در خطبه‌هایش در روز عرفه و ایام منا در مکه، با یاد کردن از لعنت پیامبر بر حکم بن عاص، جد عبدالملک و دودمانش، شامیان را به خود متمایل می‌کرد.

بر پایه برخی گزارش‌ها، او هر شب کنار درب کعبه می‌ایستاد و بدعت‌ها و جنایت‌های بنی امیه و معاویه را بازمی گفت. عبدالملک برای گرفتن این فرصت از ابن زبیر، شامیان را از رفتن به حج بازداشت و در پاسخ به اعتراضشان، با کمک فتوای زهری، آنان را به حج گزاردن در بیت المقدس و طواف پیرامون صخره مسجدالاقصی واداشت. شامیان ساده‌دل نیز در ایام حج، گرد این صخره طواف می‌کردند و اعمال حج را در روز عرفه و عید قربان، همان جا انجام می‌دادند.
ابن زبیر گنبد و بارگاهی را که عبدالملک برای جلب توجه مردم به صخره ساخته بود، ایوان کسرا و کاخ سبز او می‌خواند.

اختلاف‌های داخلی میان بنی امیه و تهدید رومیان و خوارج در این سال‌ها، مروانیان را از رویارویی جدی با ابن زبیر بازداشت
[۱۹۶] طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۱۰.
تا آن که در سال ۷۲ قمری عبدالملک پس از شکست و قتل مصعب بن زبیر و تصرف عراق، حجاج بن یوسف ثقفی را برای سرکوب ابن زبیر به حجاز فرستاد.

۴.۲ - محاصره دوم کعبه

حجاج ثقفی در ذی القعده سال ۷۲ق. بعد از مرگ مصعب با آگاهی از ناتوانی ابن زبیر و پس از رسیدن نیروی کمکی ۵۰۰۰ نفری وارد مدینه شد و حاکم زبیری آن را اخراج کرد.سپس به سوی مکه حرکت و در بئر میمون اردو زد و ابن زبیر را در مسجدالحرام محاصره نمود.

این محاصره در ذی الحجه سال ۷۲ق. آغاز شد و پس از شش ماه و ۱۷ روز با قتل ابن زبیر در روز سه شنبه ۱۷ جمادی الاولی یا جمادی الثانی سال ۷۳ق. پایان یافت. برخی مدت این محاصره را هشت ماه و ۱۷ روز دانسته‌اند.

در موسم حج سال ۷۲ق. ابن زبیر در مسجدالحرام در محاصره بود و چون از وقوف در عرفات و رمی جمرات بازماند، حج نگزارد و به کشتن شتری بسنده کرد.در این زمان حجاج بن یوسف با مردم حج گزاردو با لباس رزم در عرفات حاضر شد، با آن که به سبب جلوگیری ابن زبیر، طواف کعبه و سعی میان صفا و مروه را انجام نداده بود.

۴.۳ - تخریب و آتش گرفتن مجدد

حجاج با نصب منجنیق بر کوه‌های پیرامون مسجدالحرام و ابوقبیس، زبیریان را سخت کوبید. در این میان، سنگ‌های منجنیق به کعبه اصابت کرد و به آن آسیب رساند.

گزارش دیگری هدف سنگ‌های حجاج را تخریب قسمتی از کعبه دانسته که ابن زبیر بر دیوار آن در ناحیه حطیم افزوده بود.به خواست برخی صحابه مانند ابن عمریا جابر بن عبدالله انصاری و ابوسعید خدری، حجاج تا پایان موسم حج و بازگشت حاجیان از منا، هجوم را متوقف کرد و سپس از حاجیان خواست که به شهرهای خود بازگردند تا او مبارزه‌اش را با ابن زبیر ادامه دهد.
همزمان با پرتاب نخستین سنگ به سوی کعبه، رعد و برقی سخت پدیدار شد که شامیان را بیمناک ساخت. حجاج برای زدودن بیم آنان با دست خود سنگ در منجنیق گذاشت. فردای آن روز ۱۴ نفر از شامیان با اصابت برق کشته شدند و هراسی سخت در دلشان افتاد. اما روز بعد یاران ابن زبیر نیز مورد اصابت برق قرار گرفتند. حجاج این رعد و برق‌ها را در منطقه مکه طبیعی شمرد و دیگر بار شامیان به پرتاب سنگ با منجنیق ادامه دادند.این سنگ‌ها دیوار مشرف بر چاه زمزم را فروریخت و کناره‌های کعبه را ویران کردو حجرالاسود را از جای خود بیرون افکند.سپس حجاج دستور داد تا با گلوله‌های نفت‌آلود و آتشین مسجد را هدف گیرند. این کار که پرده‌های کعبه را سوزاند، ابن زبیر را واداشت تا برای جلوگیری از آسیب بیشتر کعبه، با فرستادن قسمتی از نیروهایش به بیرون از مسجد، میدان نبرد را توسعه دهد.وی برای جلوگیری از آسیب دیدن دیگر بار حجرالاسود، حفاظی بر آن نهاد.

۴.۴ - تغییر کعبه به شکل اولیه

سرانجام ابن زبیر در جنگ شکست خورد و حجاج بر مکه مسلط گردید. حجاج خواهان از بین بردن اصلاحات ابن‌زبیر در کعبه بود و به همین دلیل، با عبدالملک بن مروان نامه‌نگاری‌هایی داشت و از او در مورد بازسازی کعبه اجازه گرفت. در نهایت حجاج، در سال ۷۴ قمری کعبه را به همان شکلی که قبل از اصلاحات ابن‌زبیر بود، در آورد؛ درب را بالا برد، حجرالاسود را از درون کعبه به بیرون آورد و و آن را همانند بنای قریش ساخت!

به دستور عبدالملک، درب دوم کعبه را برداشتند و درب اصلی را حدود دو متر از سطح زمین بالاتر بردند و ارتفاع آن را به حدود سه متر کاهش دادند.او دیوار شمالی کعبه را خراب کرد و با خارج کردن شش ذرع و نیم از آن، حجر اسماعیل را از کعبه جدا کرد و درب غربی کعبه را مسدود کرده و کعبه را با ابریشم پوشاند. وی همچنین نردبان داخلی کعبه را که از میان رفته بود؛ بازسازی کرد و برای اتاقکی که این نردبان در آن قرار دارد درب ساخت.

۴.۵ - بازسازی و نصب حجرالاسود

بنابرنقل منابع روایی و تاریخی، چونکه حجاج کعبه را منهدم کرد، مردم خاک‌های آن را متفرق نمودند و هر کس مقداری از آن را با خود برد و چون تصمیم به بازسازی کعبه گرفتند، ماری بر آنان خارج گردید و از ساختن، مردم را ممانعت کرد. مردم از ترس این مار فرار کرده و همه نزد حجاج آمدند و مساله را به او گزارش کردند. او از اینکه شاید از ساختن کعبه منع شود و به این کار توفیق نباید، ترسید. از این‌رو بر بالای منبر رفته و مردم را سوگند داد و گفت: خداوند رحمت کند بنده‌ای را که نزد او نسبت به آنچه ما به آن مبتلا شده‌ایم، علم و خبری باشد، او بیاید و ما را به آن خبر دهد.
در این حال پیرمردی ایستاد و گفت: اگر نزد کسی در این مورد علمی باشد، آن علم نزد مردی است که به سمت کعبه آمد و مقداری از آن را بر گرفت و رفت. حجاج پرسید: او کیست؟ جواب داد: علی بن حسین (علیه‌السلام). حجاج گفت: معدن این امور اوست و لذا مردی را نزد حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) فرستاد و به ایشان اطلاع داد که چگونه خداوند از بازسازی کعبه او را ممنوع و محروم ساخته است.
حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) رو به حجاج کرده و فرمودند: ‌ای حجاج تو قصد بنای حضرت ابراهیم و اسماعیل را نمودی و آن را تخریب کرده و در جاده افکندی و آن را غارت نمودی انگار که آن میراث توست. حال بر منبر بالا برو و مردم را سوگند بده که هیچ‌کس از آنها که چیزی از آن برگرفته نماند، مگر اینکه آن را برگرداند.
حجاج بلافاصله چنین کرد. به منبر بالا رفت و مردم را سوگند داد که هیچکس از آنها نماند که چیزی از کعبه نزد او باشد مگر اینکه آن را برگرداند و همه هم برگرداندند. چون همه خاک‌ها مجتمع گردید، حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) جلو آمده و اساس را وضع نمودند و آنها را امر کردند که حفر کنید. در این لحظه آن مار غایب شد. باز آنها حفر کردند تا به موضع ستون‌ها و قواعد رسیدند که حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) به آنها فرمود: دست از کار بکشید و محل را ترک کنید!!
آنها چنین کردند و خود حضرت نزدیک شده و آن ستون‌ها و قواعد را با لباس خود پوشانید و سپس گریست و بعد با دست خود آن را با خاک پوشانید. بعد کارگران را صدا زده و امر فرمود بناءتان را بگذارید. آنان نیز بناء را پایه‌گذاری کردند و چونکه دیوارهای کعبه بالا آمد، دستور داد در وسط آن خاک ریخته شود و از همین روست که خانه خدا مرتفع گردیده که باید با پلکان بر آن بالا رفت.
در همین ارتباط نیز روایت شده که چونکه حجاج بن یوسف به خاطر نبرد با عبدالله بن زبیر کعبه را ویران ساخت و سپس آن را تعمیر نموده، چونکه بیت الله اعاده گردید و خواستند که حجرالاسود را نصب کنند هر موقع که عالمی از عالمانشان یا قاضی از قضاتشان و یا زاهدی از زهادشان آن را نصب می‌کرد، متزلزل شده و مضطرب می‌گردید و حجر در مکان خود مستقر نمی‌شد. در همین حال حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) جلو آمده و حجر را گرفتند و نام خداوند را بر زبان جاری کرده و آنگاه آن را نصب نمودند. در این دفعه آن در محل خود مستقر گردید و همه مردم تکبیر گفتند.


۱. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۱، ص۶۹.    
۲. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۹۹.    
۴. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۱، ص۲۳-۲۴.    
۵. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۹۵.    
۶. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج‌۱، ص۲۴.    
۷. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‌، المنتظم، ج۳، ص۵.    
۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۹۷.    
۹. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۳۹-۱۴۰.    
۱۰. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۴۶۶.    
۱۱. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج‌۴، ص۱۳۹-۱۴۰.    
۱۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۹۸.    
۱۳. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۴۳.    
۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۳.    
۱۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۳۹.    
۱۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۳.    
۱۷. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۲، ص۳۵۹.    
۱۸. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۴۴.    
۱۹. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۲.    
۲۰. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۳.    
۲۱. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۳۱.    
۲۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۱، ص۳۳۶.    
۲۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۳، ص۳۱۲.    
۲۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۷.    
۲۵. البری، محمد بن ابی بکر، الجوهرة فی نسب النبی، ج۲، ص۲۳۰.    
۲۶. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۶۲.    
۲۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۴.    
۲۸. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۰۰.    
۲۹. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵۷.    
۳۰. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، ص۴۹۶.    
۳۱. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۰، ص۵۱۷.    
۳۲. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۴۴۴.    
۳۳. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۳۹.    
۳۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۰.    
۳۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۵.    
۳۶. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۹۲.    
۳۷. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱، ص۵۱۹.    
۳۸. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۴.    
۳۹. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۴۴۴.    
۴۰. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۳۹.    
۴۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۰۰.    
۴۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۵.    
۴۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۴.    
۴۴. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۵.    
۴۵. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۰، ص۳۳۶.    
۴۶. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۱، ص۴۳۵.    
۴۷. شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۱، ص۶۲۱.    
۴۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۶.    
۴۹. ابن اعثم، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۵۴.    
۵۰. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۳، ص۳۰۱.    
۵۱. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۴۷.    
۵۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۷.    
۵۳. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۱۴۹.    
۵۴. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۳، ص۳۰۱.    
۵۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۲.    
۵۶. ابن اعثم، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۵۴.    
۵۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۴۸.    
۵۸. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۴۸۱.    
۵۹. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۲۰۰.    
۶۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۹.    
۶۱. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۳۸۷.    
۶۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۳۸۷.    
۶۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۹.    
۶۴. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۲، ص۳۵۵.    
۶۵. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۶۸.    
۶۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۳.    
۶۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۰.    
۶۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۹.    
۶۹. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۸.    
۷۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۲.    
۷۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۸.    
۷۲. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۲۵.    
۷۳. مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۷۱.
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۸-۴۹۹.    
۷۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۸.    
۷۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۸.    
۷۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۲.    
۷۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۰.    
۷۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۰.    
۸۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۴۹۸.    
۸۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۱.    
۸۲. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۹۹.    
۸۳. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۶۸.    
۸۴. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۶۷.    
۸۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۰.    
۸۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۲.    
۸۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۶۷.    
۸۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۴.    
۸۹. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۳۵.    
۹۰. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۴.    
۹۱. عصامی، عبدالملک بن حسین، سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱.    
۹۲. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۱.    
۹۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۹۴. مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ص۷۴.    
۹۵. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۴۶۶.    
۹۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۹۴.    
۹۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۴۷.    
۹۸. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۳۹.    
۹۹. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۰۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۰۱. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۹، ص۲-۳.    
۱۰۲. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸۶.    
۱۰۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۰۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۶.    
۱۰۵. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۵، ص۱۴۵.    
۱۰۶. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۰۷. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۱، ص۱۶۵.    
۱۰۸. عصامی، عبدالملک بن حسین، سمط النجوم، ج۱، ص۲۱۱.    
۱۰۹. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۲۱۱.    
۱۱۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۲.    
۱۱۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۴.    
۱۱۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۱۳. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۲.    
۱۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۱۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۵.    
۱۱۶. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۳، ص۲۰۵.    
۱۱۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۶.    
۱۱۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۱۶۲.    
۱۱۹. ابن ضیاء، محمد بن احمد، تاریخ مکه، ج۱، ص۱۰۶.    
۱۲۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۲.    
۱۲۱. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۸۶.    
۱۲۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۵، ص۶۲۲.    
۱۲۳. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۵۱.    
۱۲۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۴.    
۱۲۵. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۱، ص۱۶۷.    
۱۲۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۷.    
۱۲۷. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۵۱.    
۱۲۸. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۱، ص۱۳۴.    
۱۲۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۳۰. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۳۵۱.    
۱۳۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۳۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۳۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۵.    
۱۳۴. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۳۵۱.    
۱۳۵. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۵۱.    
۱۳۶. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۳۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۳۸. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۱، ص۱۳۵.    
۱۳۹. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۴۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۴۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۴۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۴۳. دقن، محمد، کعبه و جامه آن، ص۵۸.
۱۴۴. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۲۱۲.    
۱۴۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۴۶. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۴۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۹.    
۱۴۸. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۸.    
۱۴۹. قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۶۷.
۱۵۰. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱.    
۱۵۱. احمد، العلی، حجاز در صدر اسلام، ص۴۸۳.
۱۵۲. قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۸۴.
۱۵۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۲۱۳.    
۱۵۴. القطبی، عبدالکریم، اعلام العلماء، ص۷۷.
۱۵۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۷۱.    
۱۵۶. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۲، ص۱۷۲.    
۱۵۷. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۲، ص۶۰.    
۱۵۸. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۲، ص۶۹.    
۱۵۹. القطبی، عبدالکریم، اعلام العلماء، ص۵۳.
۱۶۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۶۱. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۵۱.    
۱۶۲. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۴.    
۱۶۳. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۱.    
۱۶۴. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۶۵. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۴.    
۱۶۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۶۷. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۴۶۷.    
۱۶۸. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۵۱.    
۱۶۹. رفعت پاشا، ابراهیم، مرآة الحرمین، ص۲۸۰.
۱۷۰. دقن، محمد، کعبه و جامه آن، ص۵۸.
۱۷۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۷.    
۱۷۲. قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۶۳.
۱۷۳. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۱، ص۳۳۱.    
۱۷۴. محمد امین کردی، عبیدالله، مکه و مدینه، ص۸۱.
۱۷۵. ابوحنیفه دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۸۸.    
۱۷۶. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۷۳.    
۱۷۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۴۹.    
۱۷۸. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۵۰.    
۱۷۹. قائدان، اصغر، تاریخ و آثار اسلامی، ص۷۵.
۱۸۰. شراب، محمد حسن، المعالم الاثیره فی السنه والسیره، ص۹۷.    
۱۸۱. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۰۸.    
۱۸۲. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰.    
۱۸۳. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۰.    
۱۸۴. خرگوشی، ابوسعید، شرف النبی، ص۳۸۸.
۱۸۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۱.    
۱۸۶. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۸۴.    
۱۸۷. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۱۲.    
۱۸۸. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۲۱۳.    
۱۸۹. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۵، ص۲۲۵.    
۱۹۰. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۸۰.    
۱۹۱. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۱.    
۱۹۲. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۸۰.    
۱۹۳. الدمیری، کمال الدین، حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۸.    
۱۹۴. الدمیری، کمال الدین، حیاة الحیوان، ج۲، ص۱۰۰.    
۱۹۵. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۲۸۰.    
۱۹۶. طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۱۰.
۱۹۷. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۹۵.    
۱۹۸. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۱۵.    
۱۹۹. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۷.    
۲۰۰. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۳.    
۲۰۱. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۹۳.    
۲۰۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۵.    
۲۰۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵.    
۲۰۴. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۹.    
۲۰۵. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۴.    
۲۰۶. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۹۳.    
۲۰۷. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۴۱.    
۲۰۸. فاکهی، محمد بن إسحاق، اخبار مکه، ج۲، ص۳۵۹.    
۲۰۹. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۱۱۷.    
۲۱۰. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۹۳.    
۲۱۱. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۷.    
۲۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵.    
۲۱۳. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‌، المنتظم، ج۶، ص۱۲۴.    
۲۱۴. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۹۰۷.    
۲۱۵. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰.    
۲۱۶. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۴.    
۲۱۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۹۳.    
۲۱۸. البری، محمد بن ابی بکر، الجوهرة فی نسب النبی، ج۲، ص۲۹۷.    
۲۱۹. فاکهی، محمد بن إسحاق، ج۲، ص۳۴۲.    
۲۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۶، ص۱۷۵.    
۲۲۱. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی‌، المنتظم، ج۶، ص۱۲۰.    
۲۲۲. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۹۹.    
۲۲۳. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ص۹۳.    
۲۲۴. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۴.    
۲۲۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۱۶.    
۲۲۶. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰.    
۲۲۷. ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری متمم الصحابة الطبقة الخامسة، ج۲، ص۹۵.    
۲۲۸. ابن العمرانی، محمد بن العمرانی، الانباء، ص۵۰.    
۲۲۹. مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ص۷۴.    
۲۳۰. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۴، ص۴۶۶.    
۲۳۱. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰.    
۲۳۲. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۴.    
۲۳۳. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰.    
۲۳۴. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۵.    
۲۳۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۷، ص۱۲۲.    
۲۳۶. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۳۱۳.    
۲۳۷. نویری، شهاب الدین، نهایة الارب فی فنون الادب، ج۲۱، ص۱۳۵.    
۲۳۸. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۴۰۰.    
۲۳۹. الدمیری، کمال الدین، حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۸.    
۲۴۰. ابن اعثم، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۴۰.    
۲۴۱. الدمیری، کمال الدین، حیاة الحیوان، ج۲، ص۵۹.    
۲۴۲. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۳۱۵.    
۲۴۳. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۹۲.    
۲۴۴. ابن اعثم، ابومحمد احمد بن اعثم، الفتوح، ج۶، ص۳۴۱.    
۲۴۵. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۹۲.    
۲۴۶. الهیثمی، علی بن ابی‌بکر، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۵۴.    
۲۴۷. ابن کثیر دمشقی‌، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۸، ص۳۲۹.    
۲۴۸. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۶۵.    
۲۴۹. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۸۴.    
۲۵۰. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۱۰.    
۲۵۱. ابن الضیاء، محمد بن الضیاء، تاریخ مکة المشرفه، ص۱۱۰.    
۲۵۲. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۸۴.    
۲۵۳. ابن عبدالمنعم حمیری، محمد بن محمد، الروض المعطار، ص۴۹۹.    
۲۵۴. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۸۹.    
۲۵۵. ازرقی، محمد بن عبدالله، اخبار مکه، ج۱، ص۲۵۳.    
۲۵۶. یاقوت حموی، شهاب الدین ابوعبدالله، معجم البلدان، ج۵، ص۱۲۴.    
۲۵۷. ابن عبدالمنعم حمیری، محمد بن محمد، الروض المعطار، ص۴۹۹.    
۲۵۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۱۵.    
۲۵۹. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۲۲۲.    
۲۶۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۲، ح۲۵.    
۲۶۱. قطب‌الدین راوندی، سعید بن هبة‌الله، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۶۸.    



• بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه.
پایگاه اسلام کوئیست، برگرفته از مقاله «تخریب و بازسازی کعبه»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۹/۰۷/۳۰    






جعبه ابزار