تحول نظام آموزشی در عصر پهلوی اول
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سالهای ۱۳۰۴_۱۳۲۰ را میتوان، مهمترین و بحرانیترین سالهای تاریخ معاصر
ایران دانست؛ زیرا در این دوره تلاش گستردهای برای دگرگون ساختن نهادهای فرهنگی و اجتماعی کشور انجام شد تا در نهایت، سلسله سیاسی
حکومت پهلوی را تثبیت کند. دگرگونی فرهنگی با رشد سریع نهادهای جدید و با هدف از هم پاشیدن نهادهای سنتی بوسیله
دولت همراه بود.
از میان نهادهای فرهنگی ـ اجتماعی بسیاری که در این دوره
تاسیس گردید، مهمترین آنها را برمیشماریم:
در
اسفند۱۳۰۰ش قانون شورای عالی معارف به تصویب مجلس رسید که به موجب آن تمام امور اجرایی مدارس؛ مانند برگزاری امتحانات، تهیه برنامههای درسی و آموزشی و تشخیص صلاحیت علمی و اخلاقی معلمان، به
شورای عالی معارف واگذار شد. به سفارش شورای عالی معارف مقرر شد با بررسی نظام
آموزش و پرورش کشورهای اروپایی، الگویی برای نظام آموزشی کشور انتخاب گردد. سرانجام سیستم آموزش مدارس
فرانسه به عنوان الگوی مدارس ایرانی پذیرفته شد.
این جمعیت در
سال ۱۳۰۲ش توسط محترم اسکندری و با کمک محرمانه دولت تشکیل شد. وی دختر شاهزاده
محمدعلی میرزا اسکندری از اعضای فعال «جامع آدمیت» بود که بعدها انجمن
حقوق را تشکیل دادند و در نشریهای به نام مجله حقوق که متعلق به این انجمن بود، مطالبی درباره
زنان ایرانی و موقعیت اجتماعی آنان چاپ میکردند. این جمعیت از راه نگارش مقالات در مجله «نسوان وطنخواه» و سخنرانی در مجامع زنان و حتی میهمانیهای خانوادگی و جشنهای مدارس و اجرای نمایش ویژه بانوان، به اجرای سیاستهای فرهنگی
حکومت رضاخان میپرداخت. بیشتر بانوان عضو این جمعیت از تحصیل کردگان
اروپا بودند.
در ۱۷ تیر ۱۳۰۵ش «جمعیت تمدن نسوان» تلاش نمود تا به بهانه «ترویج معارف و بسط افکار و تهذیب
اخلاق و ترقی زنان» ، تئاتری با عنوان «تمدن نسوان» به نمایش بگذارد. البته در لوای این شعارها، عادی سازی حضور زنان در مجالس و سست کردن اعتقادات آنان و بخصوص تحریک آنان به بیحجابی مورد نظر بود.
در ۲۲
اردیبهشت ۱۳۱۴ش به دستور رضاشاه،
علی اصغر حکمت، وزیر معارف وقت، عدهای از زنان فرهنگی را به محل دارالمعلمات فراخواند تا جمعیتی تشکیل دهند و
اساس
نامه آن را به تایید وزیر معارف برسانند و با حمایت دولت پیشقدم نهضت آزادی زنان
ایران باشند. این جمعیت در جلسات بعد نام «کانون بانوان» را برای خود اختیار کرد. در
اساس
نامه این کانون ریاست عالیه آن را
شمس پهلوی بر عهده داشتند و وزارت معارف آن را معاضدت و مراقبت میکرده است.
این کانون وظیفه داشت، در جهت تعمیم و توسعه فرهنگ جدید و جنبش تجددخواهان و به عبارت دیگر متجدد کردن بانوان تلاش کند.
این مؤسسه که وابسته به دانشکده معقول و منقول
دانشگاه بود، کار رسمی خود را از مهر
سال ۱۳۱۵ آغاز کرد و در مهر ۱۳۱۷ رسما به کار خود خاتمه داد. این مؤسسه که برای تربیت اکابر بود، از میان وعاظ و اهل
منبر سراسر کشور کسانی را که دارای شرایط لازم بودند، انتخاب و به
استخدام وزارت معارف درآورد.
از مهمترین سازمانهای فرهنگی متمرکز در دوره رضاشاه، سازمان پرورش افکار است که بنیانگذار آن دکتر
احمد متین دفتری بود. اساسنامه این سازمان در جلسه ۱۲ دی ۱۳۱۷ش به تصویب هیات وزیران رسید. اهداف این سازمان اساسنامه ادامه همان سیاستهای فرهنگ ستیزی حکومت رضاشاه بود.
این سازمان شامل شش کمیسیون فرعی بود که عبارتند از: کمیسیون مطبوعات، کمیسیون کتب کلاسیک، کمیسیون سخنرانی، کمیسیون نمایش، کمیسیون رادیو و کمیسیون موسیقی که در اینجا به شرح یکی از آنها میپردازیم:
از آن جا که در اساسنامه سازمان پرورش افکار استفاده از نمایش و
سینما و موسیقی برای ترویج اهداف دولت وقت توصیه شده بود، در سال ۱۳۱۸ هنرستان رسمی هنرپیشگی
تهران دایر گردید. ریاست کمیسیون نمایش و هنرستان هنرپیشگی با سیدعلی خان نصر بود. وی از مسئولین وزارت دارائی بود. او در آغاز فن
تئاتر را نزد مزینالدوله استاد زبان
فرانسه آموخت و سپس در اروپا دانش خود را تکمیل کرد و پس از
تاسیس سازمان پرورش افکار به ریاست کمیسیون نمایش و سرپرستی هنرستان هنرپیشگی برگزیده شد.
در اولین دوره آموزشی این هنرستان ۶۲ نفر هنرجو پذیرفته شدند که از آن میان چهل نفر
مرد و بقیه
زن بودند. پس از مدتی دکتر
احمد نامدار در برنامه این هنرستان تجدید نظر کرد و با کوشش فراوان موفق شد امتیاز
نامه رسمی آن را از وزارت فرهنگ دریافت کند که به موجب آن کلیه فارغالتحصیلان این مدرسه دارای گواهینامه دوره کامل متوسطه میشدند.
هنرستان هنرپیشگی هر هفته نمایشهایی در خیابان لالهزار، باغ علاءالدوله برگزار میکرد. این نمایشها از ساعت ۷: ۳۰ بعد از ظهر هر سهشنبه شروع میشد و مشیر همایون نوازنده مشهور پیانو، با ساز خود در اجرای آنها همکاری میکرد. بودجه سازمان پرورش افکار، که به مصرف کمیسیونهای مختلف میرسید، در سال ۱۳۱۹ بالغ بر یک میلیون ریال بود که برای جوائز، مدالها، چاپ و انتشار مجله
ایران امروز، اداره مدارس موسیقی، و هنرپیشگی، تعمیر و نگهداری سالنهای نمایش باغ فردوس و دارالفنون و تهیه تجهیزات
رادیو صرف میشد. هر ساله در روز ۴ اردیبهشت ماه جشنی از سوی سازمان پرورش افکار در سراسر
کشور برگزار میشد و ضمن آن گزارش عملکرد سالیانه سازمان در تهران و شهرستانها ارائه میشد و نمایشها و سرودهایی به اجرا در میآمد.
در پایان سالهای ۱۹۲۰ و سالهای ۱۹۳۰ چند فقره اصلاحات در زمینه آموزش و پرورش، فرهنگ و زندگی مردم انجام گرفت. قانونها و تصویب
نامههایی درباره آموزش عمومی و اجباری رایگان ابتدائی و دبیرستان و آموزش عالی و همچنین
تاسیس شبکه آموزش غیرمذهبی
دولت و حتی آموزشگاهها و دانشکدههای علوم تربیتی وضع شدند. تمامی امور اجرائی مدارس، مانند برگزاری امتحانات، تهیه برنامههای درسی و آموزشی و تشخیص صلاحیت علمی و اخلاقی معلمان، به شورای عالی معارف واگذار شد. به سفارش شورای عالی معارف مقرر شد با بررسی نظام آموزش و پرورش کشورهای اروپائی، الگوئی برای نظام آموزشی کشور انتخاب گردد. سرانجام سیستم آموزشی مدارس
فرانسه به عنوان الگوی مدارس ایرانی پذیرفته شد.
همچنین در قانون تربیت معلم، مصوب
اسفند ۱۳۱۲ پیشبینی شده بود که در مدت ۵ سال آینده، تعداد ۲۵ دانشسرا
تاسیس شود. در قانون مذکور برای فارغالتحصیلان دانشسراهای مقدماتی و دانشسرای عالی و در قانون
تاسیس دانشگاه تهران برای دانشسرایان و استادان طرز
استخدام و ده درجه خدمت و ترتیب ارتقا و بازنشستگی پیشبینی گردید و برای اولین بار معلم خدمتگذار رسمی مملکت محسوب و آتیه وی تامین و مستحکم شد.
در هنگام استعفای
رضاشاه تعداد ۳۶ دانشسرا در سراسر
کشور وجود داشت.
یکی از جنبههای بسیار امیدوارکننده اصلاحات نظام آموزشی در دوران رضاشاه و زیر نظر مستقیم وزارت معارف، این بود که به آلمانیها امکان داده شد تا به راستی خدمت با ارزشی را به ایرانیان ارزانی دارند. مدارس فنی توسط وزارتخانههای مختلف گشایش یافت تا به آموزش کادر فنی در داخل کشور بپردازد. دانشکدههای دامپزشکی و کشاورزی که با یاری استادان فرانسوی
تاسیس شدند، بعدا در دانشگاه
تهران ادغام شدند.
ایران از اوایل
قرن نوزدهم شروع به فرستادن دانشجویان به خارج برای ادامه تحصیلات کرد و این کار تا شروع
جنگ جهانی اول به تناوب ادامه داشت. پس از پایان جنگ، فشار نیاز به کادرهای تحصیلکرده و آموزش دیده، دولت ایران را مجبور کرد به فکر از سرگیری اعزام دانشجو به خارج برای فراگیری علوم تخصصی بیفتد. اولین گامهای دیپلمات در راستای این هدف در سال ۱۳۰۰ برداشته شد. کودتای رضاشاه باعث قطع این برنامه نشد، چون سال بعد اولین گروه ۶۰ نفری به دانشکدههای نظامی فرانسه فرستاده شدند.
ایلات متحده
امریکا از اولین کشورهایی بود که پس از جنگ دانشجویان بورسیه ایرانی پذیرفت که تعدادی از ایشان برای تحصیل در رشته تعلیم و تربیت، که ظاهرا در آمریکا پیشرفتهتر از اروپا پنداشته میشد، به آنجا رفتند.
به هر حال
اروپا مقصد اصلی دانشجویان بورسیه دولتی بود. در سال ۱۳۰۵ اولین گروه بیست نفره برای تحصیل در رشته مهندسی عازم اروپا شدند. همه آنان با رضایت کامل دولت
فرانسه به آن کشور رفتند. در همان سال ایران ۹ دانشجو را به دانشکده نیروی دریایی
ایتالیا فرستاد. در سال ۱۳۰۷ با ایجاد بورس کامل دولتی این برنامه ادامه یافت. در مجلس لایحهای به تصویب رسید که هر ساله صد دانشجو به اروپا اعزام شوند.
تجربه دانشجویان ایرانی در کشورهایی؛ مانند
آلمان شالودهای شد برای فعالیت سیاسی مخالف رژیم رضاشاه که نقشی حیاتی در زندگی سیاسی کشور در پی استعفای او ایفا کرد. بیشتر کسانی که برگشتند در مشاغل اداری و سیاسی دارای مقامهای برجستهای شدند. عده زیادی نیز به عنوان متخصص و روزنامهنگار به کار پرداختند یا به تدریس در دانشگاه مشغول شدند.
پس از
تاسیس دارالفنون که نخستین دانشگاه ایرانی به سبک جدید است، کوششهایی در ایجاد مدرسههای عالی در زمینههای مختلف علوم و فنون به منصه ظهور رسید تا ایجاد دانشگاه تهران فهرست این مدارس به ترتیب تاریخی از این قرار بودند:
مدرسه علوم سیاسی، مدرسه فلاحت، مدرسه طب، دارالمعلمین و دارالمعلمات، مدرسه حقوق، مدرسه عالی فلاحت، مدرسه تجارت، دارالمعلمین عالی، مدرسه دامپزشکی.
فکر
تاسیس دانشگاه تهران از ۱۳۰۷ش وجود داشت، تا اینکه وزیر دربار وقت،
عبدالحسین تیمورتاش از طرف رضاشاه، دکتر
عیسی صدیق را مامور کرد که در سال ۱۳۱۰ش به آمریکا سفر کند و پس از مطالعه در «
تاسیسات علمیدنیای جدید» طرحی برای
تاسیس دانشگاه برای کشور به دولت تقویم نماید. طرح دکتر صدیق مورد قبول کفالت وزارت معارف وقت، علی اصغر حکمت، قرار گرفت و سرانجام در هشتم خرداد ماه ۱۳۱۳ به تصویب مجلس رسید و در ۱۵ بهمن همان کلنگ
تاسیس دانشگاه تهران توسط رضاشاه در زمینهای شمال غربی تهران آن روزگار، به نام جلالیه بر
زمین زده شد و روز
جمعه ۲۴ اسفندماه رسما دانشگاه تهران
تاسیس شد و کفیل وزارت معارف، ریاست دانشگاه را نیز متقبل گردید.
مدرسههای عالی که پیش از این تاریخ وجود داشتند، به اضافه چند دانشکده جدیدالتاسیس در همان سال چون دانشکده فنی، دانشکده ادبیات، دانشکده علوم، همه ضمیمه دانشگاه تهران شدند. افزون بر استادان ایرانی استادان خارجی نیز در رشتههای مختلف پزشکی، حقوق و علوم سیاسی از فرانسه،
انگلستان،
آلمان،
سوئد،
سوئیس و آمریکا جهت تدریس دعوت شدند.
یکی دیگر از نهادهایی که مروج و مبلغ گرایشهای ناسیونالیستی در ایران بود، انجمن آثار ملی نام داشت. این انجمن که در سال ۱۳۱۲ با فکر تعمیر و ترمیم آثار باستانی و تاریخی ایجاد شد، با
تاسیس اداره باستان شناسی در سراسر ایران، تلاشهایی را در این زمینه انجام داد. نخستین گام در این راه، ایجاد بنیاد
آرامگاه فردوسی، تغییر شکل
آرامگاه حافظ و ارائه طرحهای تازهای برای سایر شعرای ملی ایران بود.
در همین سال
آرامگاه خیام نیز به صورت آبرومندی درآمد. قبر
حافظ و
سعدی در
شیراز به صورتی زیبا و با ارزش بنیاد گرفت.
در اوائل سال ۱۳۱۴ برای توسعه و تکمیل
زبان فارسی و وضع واژههای جدید فارسی و جایگزین نمودن آنها به جای لغات بیگانه سازمانی به نام فرهنگستان
تاسیس یافت و نخبه دانشمندان در رشتههای مختلف عضویت آن را پذیرفتند.
بخش بزرگی از نظام آموزشی شاه که به عنوان یک وسیله دست یافتن بر هدف استفاده از تحصیلات به کار رفت، شایان تقدیر است؛ اما خواه ناخواه، به تحولاتی انجامید که فراتر از هدفهایی رفت که
شاه آن را مد نظر داشت. شاه این امکان را برای مردم کشورش فراهم کرد تا از
جهل و برخی اندیشههای کهنهپرستانه برهند.
سابت پژوهه، برگرفته از مقاله «تحول نظام آموزشی در عصر پهلوی اول»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۴/۰۵.