تبریز (انجمن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَنْجُمَن تَبْریْز، نهادی سیاسی در
تبریز که در دورۀ مجلس اول و نیز پس از انحلال آن در
انقلاب نقش مهمی ایفا کرد.
انجمنها نهادهایی بودند سیاسی که در آستانۀ انقلاب مشروطیت در
ایران پیدا شدند. این نهادها به نظری بر اساس الگوی «ساویت» (شورا) هایی که انقلابیون روسی در سالهای نخست
سدۀ ۲۰م و در جریان
انقلاب ۱۹۰۵م روسیه برپاداشتند، پدید آمدهاند.
البته گروهبندیهای سرّی به منظور فعالیتهای سیاسی و انقلابی در ایران سابقهای طولانی داشت؛ به ویژه در جریان نهضت تجددگرایی که خود مقدمۀ انقـلاب مشـروطیت شد، چنین گروههـایـی ــ که ناخشنـودی از نظام استبدادی و اعتقاد به نوسازی
جامعه از انگیزههای عمدۀ پیوستن عناصر مختلف بــه آنها بود ــ نقش قابـل اعتنایی در هدایت نارضاییها و پیشبرد نهضت و توفیق مشروطه خواهی داشتند.
در آستانۀ
انقلاب مشروطه، گذشته از وجود انجمنهای سیاسی چون «کمیتۀ انقلاب»
و انجمن مخفی،
در
تهران و در بعضی از شهرهای بزرگ از آن جمله در تبریز نیز چنین انجمنهایی وجود داشتهاند. در سالهای دهۀ نخست پیش از انقلاب مشروطه ۳ گروه سیاسی در تبریز شناسایی شده است که در اولی روشنفکرانی چون
حسن تقیزاده،
محمدعلی تربیت،
حسین عدالت، محمد شبستری (
ابوالضیاء)، علی قلی صفرُف، حسن شریفزاده و...؛ در دومی مبارزانِ آزادیخواهی چون علی مُسیو،
رسول صدقیانی،
جعفر آقا گنجهای و...؛ و در سومی که «انجمن اسلامیه» نامیده میشد ــ و این غیر از انجمنی به همین نام است که در آستانۀ بمباران مجلس در تبریز تشکیل یافت
ــ روحانیان مبارزی چـون حاجـی
میرزا ابوالحسن چایکناری،
شیخ اسماعیل هشترودی،
شیخ سلیم،
میرزا جواد ناصح زاده،
میرزا حسین واعظ و...
شرکت داشتند.
در این میان، با وجود صدور فرمان مشروطه در اواسط
جمادیالآخر ۱۳۲۴ در تهران و آغاز کار تدوین «نظامنامۀ انتخابات» و توشیح آن در ۱۹
رجب از سوی
مظفرالدینشاه، دربار هنوز از دادن آگاهی دربارۀ آنچه که در تهران اتفاق افتاده بود، جلوگیری میکرد و «در شهرها همچنان آیین خودکامگی به کار بسته میشد» و چنان مینمود که دولت درصدد آن است که اگر تواند، بساط مشروطه را «از تهران نیز برچیند».
از ایـنرو، «آزادی» و «عدالت» ـ خواهان
تبریز که تحت فشار خودکامگی مضاعف محمدعلی میرزای ولیعهد ــ که به خفه کردن جنبش تهران نیز میکوشید ــ بودنـد، به پیـروی از تهـران، از ۲۹ رجب به تحصن در کنسول ـ خانۀ انگلیس و
مسجد صمصامخان پرداختند و برای تأمین هزینۀ آنها صندوقی به نام «صندوق مصارف انجمن عدالت و مشروطه خواهان
اسلام» پدید آوردند و در پاسخ پیامهای فریبندۀ
محمدعلی میرزا اعلام داشتند که «.... ما مشروطه میخواهیم». سرانجام، ۱۰ روز پس از آغاز بستنشینی و تعطیل بازار و اعتصاب عمومی، کنسول انگلیس صورت تلگراف مظفرالدین شاه دایر بر «مرحمت» اجازۀ «تشکیل مجلس شورای ملی و نظامنامۀ آن» به «اهالی مملکت آذربایجان» را، به انضمام دستخط ولیعهد که بر اساس دستخط شاه و در تأیید آن نوشته شده بود، به نمایندۀ «انجمن عدالتطلبان تبریز» ـ که از قرار معلوم رهبری بستنشینان و اعتصاب عمومی را در دست داشته است ــ ابلاغ کرد و مردم همانروز از مسجد و کنسولگری بیرون آمدند و بازارها را باز کردند.
نامههای شاه و
ولیعهد حاکی از آن بودند که پس از رسیدن «نظامنامه» از تهران، به انتخاب وکلا اقدام شود؛ لیکن رهبران جنبش که از طرف مردم برانگیخته و به پا خاسته، به جلو رانده میشدند، بیآنکه منتظر رسیدن «نظامنامه» شوند، از همان روزهای نخست، خود به ترتیب مقدمات کار برآمدند و خانهای را که یکی از مشروطهخواهان در اختیارشان گذاشته بود، مرکز حل و فصل امور شهر و جنبش قرار دادند و بدین منظور ۲۰ تن از سران جنبش را برگزیدند تا به همدستی علما کارها را راهبرند.
بدینترتیب، سنگ بنای نخستین انجمن ایالتی در ایران گذاشته میشود
که البته ابتدا «مجلس ملی» نامیده شد و بعد نامهای دیگری گرفت. به نظر هما ناطق، انجمن تبریز را که در دورۀ مجلس اول و نیز بعد از انحلال آن نقش مهمی در انقلاب ایفا کرد، رهبران همان فرقۀ اجتماعیون ـ عامیون در ۱۳۲۴ق/۱۹۰۶م تأسیس کردند؛ لیکن نه چنانکه کسروی یاد کرده، در اکتبر/
شعبان و به دنبال تحصن در تبریز، بلکه یک ماه و نیم پیش از آن.
بیات پس از نقل قول مذکور، انجمن تبریز را عملاً توسعه یافتۀ فرقۀ اجتماعیون ـ عامیون دانسته است.
این فرقه که «
حزب مجاهدین تبریز» نیز نامیده شده، یک هستۀ سری به نام «مرکز غیبی» داشته است که به نظر برخی، از نفوذ بسیاری در انجمن تبریز برخوردار بود و شاید مانند «کمیتۀ انقلاب» انجمن را مخفیانه هدایت میکرد.
انجمن تبریز که کار خود را از ۱۸ شعبان ۱۳۲۴ق/۷ اکتبر ۱۹۰۶م، در همان روز گشایش مجلس شورای ملی در تهران شروع کرد
، نهادی بود هم سیاسی و هم ایالتی، و در امور محلی نیز مداخله میکرد، لیکن این انجمنِ «خود جوش»
با گذشت
زمان و با توجه به ضرورتها و تجربهها تحول و تکامل یافت؛ چنانکه، به قراری که در نخستین شمارۀ روزنامۀ ملی ــ سخنگوی انجمن تبریز مورد بحث که کمتر از دو هفته پس از تأسیس آن شروع بـه انتشار کـرده بـود ــ در گـزارشی تحت عنوان «انعقاد مجلس ملی» از تصمیمات جدید در سازماندهی آن سخن رفته است. برپایۀ همین گزارش در جلسهای متشکل از «جمعی از آقایان علما و طلاب و چند نفر از معتبرین تجار و معارف... در مجلس (انجمن) مبارک» تصمیم گرفته میشود که در انجمن عجالتاً دو مجلس ترتیب داده شود: ۱. مجلس موقتی، که متشکل باشد از چند نفر علما و ۲۰ نفر از تجار که هفتهای ۴ شب جمع شده، در خصوص برخی امور مشاوره و گفت و گو کنند؛ ۲. مجلس نظارت انتخابات، با عضویت نمایندگان طبقات ششگانۀ علما، شاهزادگان، اعیان، تجار، ملاکین و فلاحین، کسبه و اصناف که تعیین شده بودند، مشغول امور مربوط به انتخاب وکلای مجلس شورای ملی باشند. اجلالالملک هم که مورد قبول انجمن، و برای رساندن «عرایض مجلس» به شخص ولیعهد از طرف وی انتخاب شده بود، در آنجا حضور یابد.
ستمدیدگان که انجمن را دادرس خود یافته بودند، از هر جای
آذربایجان به آنجا مراجعه میکردند. روز اول
ذیحجه ۱۳۲۴ در حالی که جمعیت کثیری از دادخواهان در حیاط انجمن جمع شده بودند، مذاکراتی دربارۀ پاسخگویی به آنها و نیز برای جلوگیری از «غوغای عظیمی» که بیم درگرفتنش میرفت، در انجمن صورت گرفت که حاصلش تصمیمگیری برای تأسیس «مجلس عدلیه»ای با ریاست والی آذربایجان و «در تحت نظارت انجمن مقدس ملی، مرکب از اعضایی که به تصویب حکومت جلیله و تصدیق اعضای انجمن» رسیده باشند، بود. وظیفه این مجلس عبارت بود از رسیدگی «به عرایض متظلمین از روی کمال دقت و اهتمام». به منظور رسیدگی به اغماضهای محتمل اعضای مجلس عدلیه هم، تصمیم به تشکیل «مجلس استینافی» توسط اعضای انجمن ملی گرفته شد که شاکیان از مجلس عدلیه به آنجا مراجعه کنند
. بدینترتیب، انجمن تبریز «مجمع مراجعات و مرکز مرافعات» گردید.
در حالی که انجمن نظارت بر انتخابات مشغول انتخاب وکلای
مجلس شورای ملی بود، محمدعلی میرزای ولیعهد با مشاهدۀ نفوذ روزافزون انجمن، درصدد برچیدن بساط آن برآمد؛ لیکن در حدود یک ماه پس از افتتاح انجمن، شب ۱۷
رمضان که «اعضای انجمن ملی» در منزل
حاجی میرزا حسن آقا مجتهد دعوت داشتهاند، «اهالی با جمعیت آمده، به اعضا متعرض شدند» که قرار بوده است که انجمن هیچ وقت تعطیل نشود و یا دستکم، اعضا دو نفر را در شبهای تعطیل در انجمن بگذارند. اعضا چرا تخلف کردهاند؟ بر اثر پافشاری اهالی و با پادرمیانی مجتهد، ولیعهد دستخطی در همان شب صادر کرد که در آن تصریح گردیده بود: «انجمن ملی تبریز کمافی السابق برقرار بوده و یک نفر مأمور به تصدیق اجزاء انجمن از جانب حضرت اقدس (ولیعهد) معین و در انجمن حاضر خواهد شد که اجزاء انجمن در امورات جزئی و کلی ملت هر چه حکم نمودهاند، به موقع اجرا گذارد...»
. فردای آن روز دستخط را چاپ و منتشر کردند تا همه از آن خبردار شوند.
انجمن تبریز که نهادی برآمده از درون جنبش انقلابی بود، به شرکت مردم در کارها ارج مینهاد و با صدور اطلاعیههایی آنها را در جریان تصمیمات خود میگذاشت و از طبقات مختلف میخواست تا هر مطلبی که «در مصالح عمومی» به نظرشان میرسد، «رأی خود را کتباً به اطلاع انجمن برسانند».
گروههایی از مردم هم احیاناً به هدایت و سازماندهی مرکز غیبی،
گاهی وکلای انجمن را مورد خطاب و عتاب قرار میدادند که «هر گاه شماها عاجز شدهاید، به اهالی بگویید» تا چارۀ دیگری بجویند والا با این «سستکاری مشروطیت نمیشود...».
انجمـن معمولاً تحت فشارهایی از ایـنگـونه ــ شاید برای واداشتن بعضی از اعضای میانـهرو آن به اقدام و عمـل تندتر ــ بود؛ چنانکه ماجرای «قریۀ قراچمن» هم که در اواخر
صفر ۱۳۲۵ پیش آمد، به دوتیرگی میان انجمن و مجاهدان و اخراج حاجی میرزا حسنآقا مجتهد انجامید که در ماجرای مذکور دست داشت و به همدستی والی آذربایجان،
نظامالملک و تنی چند از اعضای انجمن، از آن جمله رئیس آن،
حاجی نظامالدوله درصدد بیرون کردن واعظان مشروطه خواه مردمی چون شیخ سلیم و میرزاعلی ویجویهای و دو نفر دیگر برآمد که در نتیجۀ شوریدن مردم و مجاهدان و همراهی پیشنمازان محلات، خود حاجی میرزا حسن آقا مجتهد و ۳ تن از اعضای اخراجی انجمن و... ناگزیر از ترک شهر شدند.
ناطقین به مردمی که از بازار و محلات به انجمن سرازیر شده، و در آنجا گردآمده بودند، میگفتند که «آقایان مستبدین» چون میدانند که «تا انجمن تبریز برقرار و مستدام است، نمیتوانند مشروطه را بر هم بزنند»، میخواهند با دور کردن واعظینی که «با مواعظ و نصایح در منابر اهالی را از خواب غفلت و جهالت بیدار» میکنند، از شهر دور سازند و بعد که «میدان را خالی» دیدند، «یکدفعه اعضای انجمن را مجبور به بستن انجمن و موقوف کردن مشروطه نمایند».
گردآمدگان در انجمن در مورد حاجی نظامالدوله میگفتند که او را «با احترام تمام آورده، رئیس کردیم که طرفدار ملت باشد... بعد از ریاست او انجمن روز به روز تنزل نموده و در میان اعضای محترم
نفاق پیدا شده؛ به در انجمن قراول گذاشته، ملت را مانع از دخول به انجمن شده...». بصیرالسلطنه هم که خودش را در داخل اعضای انجمن کرده، «همان شخص است که از صد کرور قرض دولت دو کرور حصه برده است».
ملکالتجار هم کسی است که با وجود آنکه خیانتش به ملت سابقاً ثابت شد، «پردهپوشی کردند»
و سرانجام، تصمیم به اخراج ایشان و گذاشتن اشخاص دیگر به جای آنها گرفته شد
. منصوره اتحادیه که گمان برده است اختلاف مورد اشاره ریشه در منازعات قدیم محلههای مختلف شهر داشت و اختلافنظر گروههایی از قفقازیها و تبریزیها نیز در تشدید آن بیتأثیر نبوده،
برآن است که پس از تجدید سازمان انجمن، تندروها در آن قویتر شدند.
دایرۀ اقدامات انجمن چندان وسیع و عملکردهایش چندان متعدد و نامحدود و بنیادین بود که حتی موجبات انتقاد و اعتراض مجلس شورای ملی را هم فراهم آورد؛ چنانکه در جلسۀ آخرین روز ذیقعدۀ ۱۳۲۴ مباحثهای دربارۀ آن درگرفت و در حالی که بعضی از نمایندگان بر آن بودند که مجلس شورا یکی بیشتر نیست و «مجلس تبریز اسباب اغتشاش» شده، شاه «از وضع مجلس تبریز» شاکی است و «قدری تند حرکت» میکند، برخی دیگر به دفاع از آن پرداختند. روزنامۀ انجمن پس از نقل مذاکرات مجلس و تشکر از وکلایی که به دفاع از انجمن پرداخته بودند، منشأ اظهارات وکلای مخالف را شایعات مغرضانۀ مستبدینی دانست که چون توانایی از میان برداشتن انجمـن را ــ کـه حافظ و نگهبــان مجلس شورای ملـی است ــ ندارند، میخواهند با شایعهپراکنیهای نفاق افکنانه آن را برهم زنند. آنهایی که انجمن تبریز را باعث هرج و مرج دانستهاند، توجه ندارند که «هرگاه انجمن ملی موقوف میشد و چند نفری آنجا جمع نمیگشتند، چهها و چهها واقع میگشت که علاج آنها در قوۀ امکان هیچکس نبود...». در پاسخ این ادعا هم که «حاجی میرزا حسن آقا را مجبور کردند اموال خودش را به ایشان
واگذار کرد»، مطالبی نوشته شد
، روزنامۀ انجمن هم دربردارندۀ دفاعیۀ یکی از «اعضای انجمن مقدس»، به نام م. ع. اصفهانی (حاجی
میرمحمدعلی اصفهانی) از انجمن در برابر مذاکرات مورد بحث است. در دفاعیه برای رد این تصور که «انجمن تبریز دعوی دارالشورا بودن دارد و...»، استدلال شده است که چنین تصوری وقتی قابل تصدیق تواند بود که «اهل تبریز وکلا انتخاب نکرده»، آنها را به تهران نفرستاده بودند. انجمن تبریز همانطور که برخی از وکلای مجلس اظهار داشتهاند، «انجمن ایالتی است، نه دارالشورای مرکزی». اگر اعضای انجمن ملی با از خودگذشتگی این انجمن را تشکیل نداده بودند، «سرملت را یکجا جمع نمیکرد... شیرازۀ امور» از هم میپاشید و...
اعضای انجمن از همان اوایل که «مشغول وظایف ملی شدند»،
به رفع بسیاری از نارساییها و نابسامانیها، «از قبیل اصلاح اوزان و تغییر نرخها و مظنهجات»
و کاهش و تثبیت قیمتهای ارزاق عمومی برخاستند. انجمن به منظور تأمین نان شهر به ناچار انبارهای محتکرانی را که از فروش غلات خود سر باز میزدند، گشوده، محتویات آنها را با قیمت مناسب در اختیار نانواییها میگذاشت.
الغـای رسوم اجحافآمیزی چـون «خدمتـانـه» ــ پیشکشی که بایست به مأمورین دولتی پرداخت شود
ــ و «قپانداری» ــ اجرت آمیخته با تقلبات در مقابل وزن کردن محصولات با قپان
ــ از آن جمله بود.
ادعا شده است که نمایندههای فرقۀ اجتماعیون ـ عامیون در طی سفری که در آذر ۱۲۸۵/
شوال ۱۳۲۴ به تبریز داشتهاند، طرحی بنیادین دربارۀ اصلاحات ارضی برپایۀ تقسیم املاک اعیان در بین دهقانان را به انجمن ملی عرضه داشتند.
در نامۀ مفصلی که به
امضای «انجمن ملی تبریز» خطاب به «دارالشورای کبری» نوشته شده است، از اینکه مجلس تحت تأثیر «اراجیف کاذبۀ مغرضین» «زحمات یک سالۀ انجمن» را زیر سؤال میبرد، اظهار شگفتی شده، به ویژه اظهارات یکی از وکلا که در جلسۀ ۱۹
جمادیالآخر ۱۳۲۵ مجلس گفته بود «در تبریز هر کس ملک دارد، مباشرش را راه نمیدهند و هر گاه بخواهند اقدامی بکنند، از انجمنها مانع میشوند و اسم خود را فدایی هم گذاشتند (گذاشتهاند)»، مورد انتقاد قرار گرفته است.
تأسیس ادارات نوینی چون
نظمیه،
بلدیه، معارف، مالیه و کمیسیونهای مختلف برای ادارۀ امور شهر از اقدامات مهم دیگر انجمن ایالتی تبریز بود. به نوشتۀ کسروی پس از جنبش مشروطه، نخستین شهربانی (نظمیۀ) بسامان در تبریز برپا گردید. در ذیحجۀ ۱۳۲۵ که زد و خوردهایی در تبریز میان دوهچی و کویهای دیگر روی داد، وظیفۀ ایجاد آرامش و ایمنی در شهر به دست
اجلالالملک سپرده شد و او در اندک زمانی یک شهربانی مرتب و منظمی تشکیل داد. بدینسان که به پاسبانها رختهای پاکیزۀ یکسانی از ماهوت مشکی و تفنگ، و به سرکردگانشان سردوشیها داد و آنان را به مشق کردن واداشت
نظمیه و نیز بلدیه که با تصویب انجمن تبریز و اولیای امور از اوایل
محرم ۱۳۲۶ «به کف کفایت» اجلالالملک سپرده شده بود، بر اثر فعالیتهای شبانهروزی وی انضباط و کارآیی زیادی مییابد
و نفرات آن به همراهی صاحبمنصبان خود و نیز رئیسشان به مناسبتهایی با نظم و ترتیب تحسینانگیزی، از جمله در روزهای ۴، ۷ و ۱۸صفر ۱۳۲۶ (مصادف با عید نوروز ۱۲۸۷) در انجمن ایالتی حضور یافته، نظم و کفایت خود را به نمایش میگذارند
.
بحث لزوم تشکیل «ادارۀ بلدیه» دستکم از اواخر ۱۳۲۴ق در انجمن مطرح بود
.
قاسم خان امیرتومان هم که بعدها به ریاست بلدیۀ تبریز میرسد، در همان زمان شروع به نوشتن نظامنامۀ بلدیه کرده بود
و بعد از آن هم بارها به لزوم تشکیل بلدیه و تمهید مقدمات و نیز تصویب قوانین آن در انجمن اشاره شده است.
از قرار معلوم، ادارۀ بلدیه در ربیعالآخر ۱۳۲۶ تأسیس گردیده است. ثقةالاسلام در نامۀ مورخ ۲۴
ربیع الآخر همان سال خود به یکی از بستگان خویش از تشکیل بلدیه خبر داده است.
در اواخر همان ماه هم از رسیدن عدۀ وکلای انجمن بلدیه به حدود ۳۰ نفر و اینکه اعضای انجمن بلدیه به ریاست جناب قاسمخان امیرتومان شروع به انجام امور موظفه نموده، «عجالتاً محض رفاه حال ضعفا نرخ مناسبی به ارزاق از قبیل شیر و ماست و پنیر و گوشت داده و متدرجاً درصدد فراهم آوردن موجبات آسایش عامه و تنظیمات شهر هستند»، سخن رفته است
.
اهم برخی اقدامات انجمن تا بمباران مجلس در ۲۳
جمادیالاول ۱۳۲۶ به این قرار بود:
۱. کمک به تشکیل انجمنهای ولایتی در شهرهای مختلف آذربایجان و فرستادن نمایندگان و هیئتهای نمایندگی برای راهنمایی و حل مسائل و مشکلات آنها.
۲. انتخابات دورۀ اول مجلس شورای ملی، انتخاب وکلای آذربایجان و اعزام آنها به تهران طی مراسمی فراموش ناشدنی.
۳. بررسی و برشمردن بسیاری از کاستیهای قانون اساسی ۵۱ اصلی که با عجله تدوین و تصویب شده، و در ۱۴ ذیقعدۀ ۱۳۲۴ ــ ۱۰ روز پیش از درگذشت
مظفرالدین شاه ــ به توشیح رسیده بود
و طرح پارهای پیشنهادها در تتمیم آن، موجب اختلافها و کشمکشهایی شد. وقتی خبر اجتماع مخالفان مشروطه در توپخانه و توطئۀ دربار بر ضد مجلس در ذیقعدۀ ۱۳۲۵ به تبریز رسید، انجمن تبریز با مخابرۀ تلگرافهایی به مجلس و دربار و انجمنهای چند شهر بزرگ،
محمدعلی میرزا را به عنوان سوگندشکنی از سلطنت خلع، و در عین حال، «صاحبمنصبان سرباز و توپچی و سوار» آذربایجانی مستقر در تهران را تهدید کرد که در صورت دستدرازی به دارالشورا خانههایشان را در آذربایجان ویران، و بستگانشان را دستگیر خواهند کرد. این تهدیدها چندان مؤثر واقع شد که
محمدعلی شاه به آشتی با مجلس تن در داد و و در پشت قرآنی به کلامالله سوگندنامهای نوشته، مهر کرد که «اساس مشروطیت و قوانین اساسی را» محترم شمارد...
۴. انجمن در طی دورۀ مورد بحث مرتکب اشتباهاتی نیز شد که یکی پذیرفتن
میرزا آقا اصفهانی به عضویت انجمن در اوسط ربیعالآخر ۱۳۲۵
و انتخاب وی به نمایندگی مجلس شورای ملی در اواخر شعبان همان سال بود
. انجمن پس از افشای وابستگی وی به محمدعلی شاه که قصدش برای برانداختن مشروطه آشکار شده بود، در اوایل
ربیعالاول ۱۳۲۶ از مجلس خواهان لغو وکالت او شد
اشتباه عمدۀ دیگر انجمن فریب خوردن از رحیمخان چلبیانلو ــ پس از فرار او از تهران که بر اثر فشار افکـار عمومـی زنـدانـی بـوده ــ و گـذاشتـن مبالـغ زیادی در اختیارش و مأمور کردنش به فراهم آوردن اردویی برای دفع متمردان (!) بود.
۵. تا پیش از تدوین «نظامنامۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی» حدود اختیارات و وظایف انجمن ایالتی چندان مشخص نبود؛ چنانکه گاه به کارهایی میپرداخت که «راجع به دارالشوری» بود و «ربطی به عالم انجمن ایالتی» نداشت
و بنابراین موجبات ناخشنودی و انتقاد مجلسیان را فراهم میآورد
. اما در آستانۀ بمباران مجلس، در جلسۀ ۲۷ ربیعالآخر ۱۳۲۶، اعضای انجمن به این پرسش که آیا «انجمن ایالتی موجد و مخترع یک قانون جدید است یا به تکالیف دیگری موظف میباشد؟»، چنین پاسخ دادهاند: «تکلیف انجمن ایالتی فقط نظارت در اعمال حکومت است و ایفای حقوق ملت. هرگز انجمن ایالتی موجد و مقنن قانون نبوده و نخواهد بود».
انجمن ایالتی آذربایجان که در حدود دو هفته قبل از بمباران مجلس، از مقاصد سوء شاه نسبت به مجلس و مشروطه مطلع شده بود، با مخابرۀ تلگرافی به انجمنهای ایالتی
خراسان،
فارس،
کرمان و
اصفهان، ضمن افشای «نقض عهد و خلاف سوگند» شاه و مخالفت آشکارش با دارالشوری و... بر لزوم آگاهی «عموم برادران غیور ایرانی نژاد» از «حرکات مخالفانه و... این شخص خائن دولت و ملت و وطن» و اقدامات مادی و معنوی فوری برای دفاع از مجلس و مبعوثین و... تأکید کرده، «یک قوۀ متحدۀ ملی» را چارۀ رفع «شر و فساد خائنین» و وسیلۀ نیل «به سعادت ابدی» دانست.
واپسین شمارۀ انجمن در دورۀ مجلس اول که در ۱۶ جمادیالاول ۱۳۲۶، یک هفته پیش از بمباران مجلس منتشر شده، دربردارندۀ صورت تلگرافهای مختلف مبادله شده بین انجمن ایالتی آذربایجان و شهرهای مختلف است.
با بمباران مجلس و آغاز جنگ میان هواخواهان و مخالفان مشروطیت در تبریز در دهۀ سوم جمادیالاول ۱۳۲۶، انجمن ایالتی هم با به هم خوردن ترتیب ادارات در تبریز «از پای درآمد»
و در ۴ جمادیالآخر غارت گردید
لیکن
ستارخان در جریان سرنگون کردن بیرقهای سفید تسلیم در روز ۱۷ جمادیالآخر، چون به انجمن رسید و دید که بیرق آن را بردهاند، محافظت انجمن را به
حسینخان باغبان سپرد و بیرقی به انجمن فرستاد و گفت که «درفش مشروطه باید شب و روز همیشه در انجمن متموج باشد».
باغبان چندبار حملات سواران و مخالفان را برای پایین کشیدن بیرق دفع کرد.
جانبداری مصرانۀ ستارخان و
باقرخان از انعقاد انجمن ایالتی
و احساس نیاز بسیاری از مشروطهخواهان به وجود مرکز ثقلی در شهر برای آنکه «مرجع و ملاذ عمومی» و واسطۀ ارتباطهای داخلی و خارجی باشد، زمینه ساز اقداماتی برای احیای انجمن ایالتی شد؛
و به روایتی دیگر در ۱۷ رجب همان سال
برپا گردید.
انجمن ایالتی آذربایجان در دورۀ استبداد صغیر به سرعت «زمام انقلاب را در دست گرفت»
و «قائم مقام مجلس»
و به قولی «هستۀ مرکزی سیاست ایران» و «محور جریان مشروطیت ایران» و...
شد. گویا اهالی ایران هم که در ممالک روی زمین میباشند، رسماً به دول خبر (دادند) که (تا) مجلس شورای ملی برقرار نشده، انجمن
تبریز را به منزلۀ مجلس بشناسند».
انجمن در دورۀ جنگهای تبریز تنها نهاد طرف مذاکرۀ عینالدوله، حاکم انتصابی محمدعلی شاه بر آذربایجان و فرمانده کل نیروهای گسیل شدۀ وی به این سرزمین بود.
عینالدوله ضمن آنکه در جریان مذاکره با نمایندگان فرستاده شدۀ انجمن به تکرار میگفت که «از مشروطه و انجمن حرف نگویید»
و «مادامی که دارالشورای کبری در
تهران منعقد نشده است، انجمن ایالتی آذربایجان از دوایر رسمیۀ مملکت» به شمار نمیآید
، با اینهمه، خطاب به «انجمن ایالتی آذربایجان» نامه مینوشت. انجمن هم پس از مذاکرات چندباره با عینالدوله و تأکید بر خواستهای اصلی خود که عبارت بود از صدور دستخط ملوکانه دربارۀ اعلان انتخابات وکلا و افتتاح مجلس شورای ملی و دایرشدن انجمنهای قانونی در تمامی ولایات و ایالات و...
، سرانجام از قبول او به عنوان حکمران آذربایجان خودداری کرد و او را به شهر راه نداد. انجمن ایالتی سعی در آن داشت که در نبود مجلس از آزادی و حقوق همۀ مردم و تمامیت ایران دفاع کند. چنانکه به هنگام انتشار خبر تلاش شاه و دربار برای یک استقراض خارجی جدید ــ احتمالاً در اوایل شعبان ۱۳۲۶ و در گرماگرم جنگ در تبریز ــ با انتشار اعلامیهای رسمی خطاب به تمامی نمایندگان دولتهای خارجی، ناخشنودی ملت ایران و پایبند نبودنشان به قرضۀ مذکور را اعلام داشت.
انجمن سعادت ایرانیان که پس از اعلان مشروطیت دوم عثمانی در دهۀ دوم جمادیالآخر ۱۳۲۶/ ژوئیۀ ۱۹۰۸، یک ماه پس از بمباران مجلس و آغاز «انقلاب آذربایجان»، به همت گروهی از بازرگانان و اصناف هوادار مشروطیت مقیم
استانبول، در آن شهر تشکیل گردید،
رابط خبری میان اکثر حوزههای درگیر فعالیت بر ضد محمدعلی شاه و تمامی نقاط داخل ایران و مراکز و شهرهای مهم دنیا چون پاریس، لندن، قفقاز، کلکته، استانبول و خصوصاً حججاسلام
نجف اشرف با تبریز، به ویژه انجمن ایالتی آذربایجان بود.
انجمن ایالتی در جریان جنگهای تبریز و به ویژه پس از تخلیۀ شهر از عوامل و نیروهای ضد مشروطه در اواسط رمضان ۱۳۲۶، با تلاشی فوقالعاده به ترمیم خرابیهای ناشی از جنگ و برپایی ادارات شهری که در جریان جنگ از هم پاشیده بودند و نیز ادارات و کمیسیونهای نوین مورد نیاز همت گماشت. از آن جمله بودند: کمیسیون اعانه برای جمعآوری اعانه بر اساس نظمی قراردادی به منظور تأمین حقوق مجاهدان و هزینههای مورد نیاز جنبش مقاومت.
کمیسیون اعانه بعدها تبدیل به کمیسیون مالیه شد
. کمیسیون اخیر که از طرف انجمن و برای رسیدگی به امور مالیه تشکیل یافته بود،
در حقیقت، بین دفتر مالیه و انجمن واسطه بود.
حاجی
محمدباقر ویجویهای در اواخر ذیقعدۀ ۱۳۲۶ خبر داده است که «اعضای انجمن مقدس» از صبح تا شب به ترتیبات و نظامات مملکت که از هم پاشیده شده بود، مشغول بودهاند و ادارات نظمیه برای امنیت شهر، دیوانخانۀ عدلیه برای رسیدگی به عرایض مردم، مجلس مالیه برای دریافت
مالیات، ادارۀ بلدیه برای رسیدگی به جمیع امور شهری از روی قانون، (ادارۀ معارف برای توسعۀ تعلیم و تربیت جدید)، انجمن معارف برای رسیدگی به علوم شروع به کار کردهاند و روز به روز قوت گرفته، پیش میروند
.
انجمن ایالتی که پس از تخلیۀ تبریز از نیروهای استبدادی به گسترش نفوذ خود در خارج از تبریز و احیای نظام مشروطه در ولایات مختلف آذربایجان و احیای انجمنهای ولایتی پرداخته بود، در آستانۀ مداخلۀ نظامی روسیه تلاش فراوانی برای جلوگیری از نزول فاجعه انجام داد.
سومین دورۀ فعالیت انجمن ایالتی که از اوایل ربیعالاول ۱۳۲۷ تا اوایل
محرم ۱۳۳۰ ادامه داشته، در دورۀ اشغال نظامی
آذربایجان و تحت انواع فشارهای نظامی و سیاسی اشغالگران سپری شده است. بیشترین تلاش انجمن در این دوره معطوف بود به جلوگیری از دادن بهانۀ سرکوب به نیروهای بهانهجوی زورگوی و درگیری خانمانسوز آنان با نیروهای مردمی که هر آن انتظار لبریز شدن کاسۀ صبرشان میرفت. سرانجام هم تشدید تجاوزات بر تدابیر انجمن غلبه کرد و درگیری خونینی که در ۲۹ ذیحجۀ ۱۳۲۹ درگرفت، عواقب فاجعه باری داشت
که از جملۀ آنها درهم نوردیده شدن کارنامۀ ۵ سال و نزدیک به ۵ ماهۀ انجمن ایالتی در روز ۴ محرم ۱۳۳۰ بود.
(۱) اتحادیه، منصوره، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲) امیر خیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۳) «انجمن»، روزنامۀ انجمن تبریز، کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۷۴-۱۳۷۶ش.
(۴) ایوانف، م س، انقلاب مشروطیت ایران، ترجمۀ کاظم انصاری، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۵) بامداد، مهدی، شرح حال رجال ایران، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۶) ثقةالاسلام تبریزی، علی، مجموعۀ آثار قلمی، به کوشش نصرتالله فتحی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۷) ثقةالاسلام تبریزی، علی، نامههای تبریز، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۸) «جریدۀ ملی»، روزنامۀ انجمن تبریز، کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۷۴-۱۳۷۶ش.
(۹) جورابچی، محمدتقی، حرفی از هزاران کاندر عبارت آمد، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۰) رحیمی، مصطفی، قانون اساسی ایران و اصول دموکراسی، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۱) رفیعی، منصوره، انجمن (ارگان انجمن ایالتی آذربایجان)، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۲) «روزنامۀ ملی»، روزنامۀ انجمن تبریز، کتابخانۀ ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، ۱۳۷۴-۱۳۷۶ش.
(۱۳) رهنما، هوشنگ، «در پیرامون آشوبهای خوی و ماکو و سفر هیئت مصلحه»، دو سند از انقلاب مشروطۀ ایران.
(۱۴) سردارینیا، صمد، نقش مرکز غیبی تبریز در انقلاب مشروطیت ایران، تبریز، ۱۳۶۳ش.
(۱۵) شاکری، خسرو، پیشینههای اقتصادی ـ اجتماعی جنبش مشروطیت و انکشاف سوسیال دموکراسی در آن عهد، تهران، ۱۳۸۴ش.
(۱۶) شیخالاسلام، عبدالامیر، دو سند از انقلاب مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۱۷) صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۸) طاهرزادۀ بهزاد، کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۱۹) علم، محمدرضا، «تحلیلی بر نقش انجمن سعادت استانبول در جنبش مشروطهخواهی ایران»، مجموعۀ مقالات و سخنرانیهای همایش بزرگداشت مشروطه، تبریز، ۱۳۸۲ش.
(۲۰) فتحی، نصرتالله، سخنگویان سهگانۀ آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۲۱) فریاد، ارومیه، ۲۲ صفر، ۲۹ صفر، ۷ ربیعالاول، ۱۳۲۵.
(۲۲) کتاب آبی، به کوشش احمد بشیری، تهران، ج ۱، ۱۳۶۳ش، ج ۲، ۱۳۶۲ش.
(۲۳) کتاب نارنجی، به کوشش احمد بشیری، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۲۴) کسروی، احمد، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۲۵) کسروی، احمد، تاریخ هجده سالۀ آذربایجان، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۲۶) لمتن، ا ک س، ایران عصر قاجار، ترجمۀ سیمین فصیحی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲۷) مجلس، تهران، ۱۳۷۵ش، ج ۱.
(۲۸) مذاکرات مجلس (دورۀ اول تقنینیه)، تهران، ۱۳۲۵ش.
(۲۹) ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران، ج ۲، ۱۳۲۹، ج ۵، ۱۳۲۸ش.
(۳۰) ناظمالاسلام کرمانی، محمد، تاریخ بیداری ایرانیان، به کوشش علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۴۹ش.
(۳۱) نامور، رحیم، برخی ملاحظات پیرامون تاریخ انقلاب مشروطیت، صوفیه، ۱۳۵۲ش.
(۳۲) ویجویهای، محمدباقر، تاریخ انقلاب آذربایجان و بلوای تبریز، تبریز، ۱۳۲۶ق.
(۳۳) Afary، J، The Iranian Constitutional to Revolution، ۱۹۰۶-۱۹۱۱، New York، ۱۹۹۶.
(۳۴) Ibrāhimov (Shāhin)، T A، Irāndā siyāsi jamiyyatlar va tashkilātlārin yāranmasi va onlarin faāliyyati، Baku، ۱۹۶۷.
(۳۵) Iranica.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «انجمن تبریز»، شماره۵۷۴۹.