• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تبری معاویه بن یزید از جنایات پدرش

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





تبری معاویه بن یزید از جنایات پدرش، یکی از مباحث مرتبط به پیامدهای اجتماعی واقعه کربلا و خشم و تنفر مردم از بنی امیه است. معاویه بن یزید، سومین خلیفه سلسله اموی بود که پس از مرگ پدرش، یزید بن معاویه به حکومت رسید اما او که خواستار ارجاع خلافت به اهل بیت (علیهم‌السّلام) بود از جنایات پدرش در حق اهل بیت تبری جست و از منصبش کناره‌گیری کرد.



بعد از مرگ یزید بن معاویه در سال ۶۴ قمری، پسرش ابولیلی معاویه بن یزید بن معاویه بن ابی سفیان به حکومت رسید. معاویه بن یزید سومین خلیفه سلسله اموی بشمار می‌رفت. یزید بن معاویه، فرزندش معاویه را به ولیعهدی خود برگزید و در زمان احتضارش برای او از مردم بیعت گرفت. او اولین خلیفۀ مسلمانی است که خواستار ارجاع خلافت به اهل بیت (علیه‌السّلام) شد و از منصبش کناره‌گیری کرد.


معاویه بن یزید، که بعد از مرگ یزید، بنی امیه با او بیعت کرده بودند، در یک سخنرانی مهم از اقدامات پدرش، به ویژه جنایت کربلا تبرا جست.
پس از مرگ یزید در ربیع الاول سال ۶۴ هجری، مردم جهت بیعت با معاویه به او روی آوردند؛ اما او از مردم کناره گرفته در انظار ظاهر نمی‌شد. او نه دستوری صادر کرد و نه مردم را از کاری نهی کرد و نه احدی از عمال پدر را برکنار کرد. پس از کذشت مدتی، دستور داد تا مردم در مسجد جامع جمع شوند، پس به سخنرانی پرداخته، پس از حمد و ثنای الهی گفت:
«ای مردم؛ ما به وسیله شما امتحان شدیم و شما به وسیله‌ ما، از این که ما را خوش ندارید و از ما بدگویی می‌کنید، بی‌خبر نیستیم، همانا جد من معاویة بن ابوسفیان با کسی در خلافت به نزاع پرداخت که در خویشاوندی با پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از او سزاوارتر و در اسلام از او شایسته‌تر بود کسی که پیشرو مسلمانان بود و اول مؤمنان و پسر عموی برگزیده پروردگار جهانیان و پدر فرزندان خاتم پیغمبران. جد من نسبت به شما گناهانی مرتکب شد که می‌دانید و شما هم چنان رفتار کردید که انکارش نمی‌کنید تا این که مرگش فرا رسید و در گرو عمل خویش گرفتار آمد پس پدرم را عهده‌دار حکومت ساخت با این که از او امید خیر نمی‌رفت، پس بر مرکب هوس نشست و گناه خود را نیکو شمرد و امیدش بسیار شد، لیکن به آرزوهایش دست نیافت و اجل دست او را کوتاه ساخت و قدرتش به سرانجام رسید و عمرش به سر آمد و در گورش گرو گناه و اسیر بزهکاری خویش گردید. سپس گریه کرد و ادامه داد: ناگوارترین چیزها بر ما آن است که بد مردن و رسوایی‌اش را می‌دانیم، چه او عترت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را کشت و حرمت‌ها را درید و کعبه را به آتش کشید. و من آن شخصی نیستم که امر شما را به عهده گیرم و مسئولیت‌های شما را تقبل کنم، اکنون خود دانید و خلافت خود، به خدا قسم اگر دنیا غنیمت است ما بهره‌ای از آن بردیم و اگر هم خسارت است آل ابوسفیان را همانچه که از آن بدست آورده‌اند بس است.» مروان بن حکم به او گفت: «به روش عمر خلافت را به شورا واگذار، اما او از این کار نیز امتناع ورزید و گفت: نه زنده و نه مرده کار شما را به عهده نمی‌گیرم و...». پس فرود آمده در را بر روی خویش بسته، در انظار حاضر نشد تا این که در سال شصت و چهار هجری درگذشت.


سرانجام معاویه پس از سپری کردن ایام کوتاهی از خلافت، که مدت آن از بیست روز تا پنج ماه و چند روز برشمرده شده است.در سال شصت و چهار هجری درگذشت. منابع تاریخی سن او را در زمان وفات از هجده تا بیست و سه سال بیان کرده‌اند.ولید بن عقبه و به قولی عثمان بن عنسبه بر او نماز خواند و او را در باب الصغیر دمشق به خاک سپردند. در چگونگی مرگ او اختلاف است، بعضی گفته‌اند شربتی زهرآگین به او خوراندند و مسمومش کردند برخی نیز گفته‌اند، بر او ضربتی زدند و بر اثر این جراحت درگذشته است؛ عده‌ای هم گفته‌اند بر اثر بیماری و به مرگ طبیعی درگذشته است. پس از مرگ او بین خاندان اموی بر سر جانشینی او اختلاف افتاد و بنیان حکومت اموی متزلزل گردید.


۱. ابن ابی الحدید، ابوحامد،شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۱۵۲.    
۲. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷.    
۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷.    
۴. ابن اعثم، ابومحمد، کتاب الفتوح، ج۵، ص۱۶۵.    
۵. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۷.    
۶. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین، ج۲، ص۲۱۱.    
۷. ابن دمشقی، محمد بن احمد، جواهر المطالب فی مناقب الامام علی، ج۲، ص۲۶۱.    
۸. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷.    
۹. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۴.    
۱۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۸-۳۵۹.    
۱۱. دیار بکری، شیخ حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ص۳۰۱.    
۱۲. ابن عبری، ابوالفرج بن هارون، تاریخ مختصرالدول، ص۱۱۱.    
۱۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۸.    
۱۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷-۳۵۸.    
۱۵. ابن خیاط، خلیفه، تاریخ خلیفه، ص۱۹۶.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۷.    
۱۷. ابن خیاط، خلیفه، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۹۶.    
۱۸. ابن اثیر، علی بن ابی المکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۳۰.    
۱۹. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۶، ص۲۳۷.    
۲۰. ابن اثیر، علی بن ابی المکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۳۰.    
۲۱. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۳۷.    
۲۲. ذهبی، شمس الدین محمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، ج۵، ص۳۶.    
۲۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۵، ص۳۵۸.    
۲۴. ابن کثیر، ابو الفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۲۳۷.    
۲۵. ابن اثیر، علی بن ابی المکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۳۰.    
۲۶. ابن طقطقی، محمد بن علی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، ص۱۲۰.    
۲۷. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۱۸-۱۹.    
۲۸. دینوری، ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۲، ص۱۸.    



• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۷.






جعبه ابزار