• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تبانیان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آلِ تَبّان، یا تَبّانیان، خاندان مشهوری از دانشمندان و فقیهان حنفی مذهبی و سیاست پیشه خراسان در سده‌های ۴ و ۵ق/۱۰ و ۱۱م به روزگار سامانیان و غزنویان بودند.



ظاهراً علت انتساب این دودمان به تَبّان، اشتغال یکی از نیاکان آنان به تَبّانی (کاه فروشی) بوده است.
[۲] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۴، ص۶۱، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
[۳] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۴، ص۱۶۳، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.



بیشتر افراد این خاندان به فضل و پرهیزگاری معروف بوده‌اند. بیهقی نام چند تن از آنان را آورده است. ابن‌ابی‌الوفاء نیز فقهای حنفی آل تبان را یاد کرده است. در پاره‌ای از مآخذ دیگر نیز نکته‌های مختصری درباره برخی از اینان آمده است.


برخی از افراد مشهور خاندان تبانیان عبارتند از:

۳.۱ - ابوالعباس تبّانی

نخستین فرد از دودمان تبّانیان که از او اطلاعاتی در دست است.
جدّ او در بغداد شاگردِ ابویوسف یعقوب انصاری (شاگرد معروف ابوحنیفه و قاضی القضاه هارون الرشید) بود.
گفته شده که ابوالعباس نیز شاگرد ابوحنیفه و از یاران نزدیک او بوده است
[۴] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.
و تبّانیان از این‌که جدّشان شاگرد ابوحنیفه بوده، به خود می‌بالیده اند.
[۵] کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۷۹، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.

تبحر ابوالعباس در فقه حنفی بحدی بود که قاضی ابوالعلاء صاعد در مختصر صاعدی نام او را در کنار فقیهان مشهوری چون ابوحنیفه، ابویوسف انصاری، زُفَر و قاضی ابوالهیثم ذکر کرده است.
[۶] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.

ابن ابی الوفا در الجواهرالمضیّه
[۷] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۱، ص۳۴۳، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
[۸] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۲۹، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
[۹] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۱۱۲، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
[۱۰] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۳۱۱، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
از فردی به نام ابوالعباس احمد بن هارون تبّانی نام برده و گفته است که ابوالعباس تبّانی از فقیهان نامور حنفی بود و در نیشابور از ابوالقاسم عبدالرحمان بن رَجابُزْدِ یَغَزِی و ابونصر احمد بن محمد بن نصر و چند تن دیگر، در عراق از عبداللّه بن احمد بن حنبل و در حجاز از علی بن عبدالعزیز بغوی سماع حدیث نمود.
به نظر می‌رسد که ابوالعباس تبّانی به رغم تشابه فراوان با کسی که بیهقی شرح حال او را آورده و وی را از شاگردان ابویوسف معرفی کرده، یکی نیست، زیرا از نظر زمانی با هم تطبیق نمی‌کنند.
ممکن است ابوالعباس تبّانی از اعقاب ابوالعباسِ یادشده در تاریخ بیهقی بوده باشد.
صریفینی از شخصی به نام سعید بن احمد بن حاتم بن محمد بن احمد بن زید بن مرند بن ساسان خزرجی انصاری مشهور به ابوالعباس تبّان نام برده و گفته که فردی به نام حسن بن ابی القاسم بن محمد الفقیه از وی حدیث روایت کرده است.
[۱۱] ابراهیم بن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور: المنتخب من السیاق، ج۱، ص۳۶۹، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۳۶۲ش.


۳.۱.۱ - اساتید و شاگردان

حاکم نیشابوری،
[۱۲] محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۱۵۵، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
مؤلف کتاب تاریخ نیشابور، ابوالعباس را یکی از استادان خود معرفی کرده است.
به گفته سمعانی ابوالهیثم عتبه بن خیثمه نیز از شاگردان ابوالعباس بود.

۳.۱.۲ - درگذشت

به گفته ابن ابی الوفا، ابوالعباس احمدبن هارون تبّانی در رجب ۳۴۹ درگذشت و فرزندش، ابوصادق، بر او نماز گزارد.
[۱۴] ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۱، ص۳۴۴، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.


۳.۲ - ابو بِشْرتبّانی

او در عصر سامانیان می‌زیست.
بیهقی او را از بزرگان و محتشمان عصر خود شمرده و در وصف او به همین بسنده کرده که ابوبشر «ساخت زر» داشته است.
[۱۵] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۵۰.

از احوال او بیش از این اطلاعی در دست نیست و در منابعِ دیگر نام او نیامده است.

۳.۳ - ابوصالح تبّانی

از فقیهان برجسته خاندان تبّانی بود.
[۱۶] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.

وی در روزگار سامانیان در نیشابور می‌زیست.
هنگامی که سلطان محمود غزنوی، سپهسالارِ سامانیان و سیمجوریان را از این شهر راند، ابوصالح را همراه گروهی به غزنین فرستاد تا در آن‌جا بر حنفیان شهر ریاست و زعامت کند.
ابوصالح در ۳۸۵ به غزنین رفت و در مدرسه محله بستیان به تدریس پرداخت.
در این مدرسه گروهی از برجستگان شهر چون قاضی القضاه ابوسلیمان داودبن یونس و برادرش قاضی زکی محمود نزد او به کسب دانش پرداختند.
[۱۷] بیهقی، تاریه بیهقی، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۱.
[۱۸] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۳.

به گزارش بیهقی،
[۱۹] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۵۰.
ابوصالح تبّانی در ۴۰۰ درگذشت و چون فرزندی نداشت، سلطان محمود غزنوی وزیر خود، خواجه ابوالعباس اسفراینی، را مأمور برگزاری مراسم سوگواری وی کرد.
به نوشته بیهقی
[۲۰] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۴.
سلطان محمود غزنوی در ۴۰۲ به خواجه علی میکائیل دستور داد که به نیشابور برود و در آن‌جا بازماندگان تبّانیان را بجوید و کسانی را که بعد از ابوصالح در مذهب حنفی شهرت یافته بودند، به غزنین بفرستد.

۳.۴ - ابوطاهر عبداللّه بن احمد تبّانی

از قاضیان بزرگ عهد سلطان محمود و مسعود غزنوی بود.
[۲۱] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۹۶.
[۲۲] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۶.

سالها قضای دو شهر طوس و نسا را برعهده داشت.
در ۴۱۴ که حسنک وزیر عازم حج بود، چون به خراسان رسید، گزارشی در باب ابوطاهر برای سلطان محمود فرستاد.
[۲۳] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۵.

پس از روی کار آمدن مسعود غزنوی و هنگامی که وی با لشکرش از ری به نیشابور عزیمت کرده بود، ابوطاهر همراه با قاضی ابوالحسن، پسر قاضی امام ابوالعلاء صاعد، به استقبال سلطان شتافت و از مسعود خواست که او را قاضی القضاه ری کند، لیکن سلطان مسعود قضای این شهر را به قاضی ابوالحسن واگذار کرد و ابوطاهر را در منصب قضای شهرهای طوس و نسا تنفیذ کرد و نیشابور را بر آن افزود.
ابوطاهر در نیشابور اقامت گزید و در دو شهر دیگر نایبانی گماشت.
[۲۴] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۷.
[۲۵] کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۸۰، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.

از قاضی ابوطاهر بار دیگر در ضمن حوادث عصر مسعود غزنوی یاد شده و آن هنگامی است که مسعود وی را همراه خواجه ابوالقاسم حصیری نزد قدرخان به کاشغر فرستاد تا پیمان نامه صلحی به امضا رساند و در نامه ای به خان کاشغر مراتب فضل و کمال ابوطاهر را متذکر شد.
[۲۶] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.
[۲۷] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۳.
[۲۸] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۳ـ۶۹۴.

این سفر حدود چهار سال طول کشید و در بازگشت، ابوطاهر در شهر پَروان در اواخر ۴۲۵ وفات یافت.
[۲۹] بیهقی، تاریه بیهقی، ج۱، ص۵۴۷ ـ ۵۴۸.
[۳۰] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۴.


۳.۵ - حسن تبّانی

در عصر محمود و مسعود غزنوی می‌زیست و به قول بیهقی، هرچند از معتمدان پایین دست بود، پیری شایسته و کارآمد بود.
به نوشته بیهقی، در ۴۳۲ که حسن تبّانی کهنسال بود، به او مأموریتی محول شد.
در این سال کار سلجوقیان در خراسان بالا گرفت و مسعود به منظور مقابله با آنان فردی به نام شاه ملک را به حکومت خوارزم برگزید و حسن تبّانی را برای ابلاغ امر حکومت وی به خوارزم فرستاد، اما اهالی شهر نپذیرفتند و درنتیجه شاه ملک و حسن تبّانی با اهالی خوارزم جنگیدند و سرانجام شاه ملک فرمانروای شهر شد.
[۳۱] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۹۴۱ـ۹۴۴.

از حوادث زندگی حسن تبّانی بیش از این اطلاعی در دست نیست.
وفات او را پس از ۴۳۲ ذکر کرده اند.

۳.۶ - ابوصادق تبّانی

وی خواهرزاده ابوصالح تبّانی
[۳۲] کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۷۹، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.
و نوه ابوالعباس بود.
[۳۳] بیهقی، تاریه بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.


۳.۶.۱ - فعالیت علمی

ابوصادق در نیشابور به کسب دانش پرداخت.
در ۴۰۲ خواجه علی میکائیل از غزنین به نیشابور رفت و ابوصادق مورد توجه وی قرار گرفت.
در ۴۱۴ هنگامی که حسنک وزیر به حج می‌رفت، به دستور سلطان محمود چون به نیشابور رسید، ابوصادق را نزد خود خواند و او را نواخت و وی را همراه خود به بلخ برد.
[۳۴] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۴ـ ۲۶۵.

ابوصادق در بلخ در مجلسی که قاضی بلخ و عالمان حنفی حضور داشتند، به مسائل فقهی چنان پاسخ داد که تعجب حاضران را برانگیخت و آنان خبر ورود وی را به سلطان محمود رساندند.
محمود از ابوصادق خواست که همراه او به ماوراءالنهر و غزنین برود، اما حسنک، ابوصادق را بر آن داشت که به نیشابور بازگردد و وعده داد که در نیشابور مدرسه‌ای برای تدریس وی بسازد.
[۳۵] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۵ـ۲۶۶.

بعد از بازگشت محمود از هند، ابوصادق نزد وی رفت.
[۳۶] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷.

محمود او را قاضی القضاه ختلان کرد و ابوصادق در ختلان در رباطی که مانک علی میمون ساخته بود، استقرار یافت.
[۳۷] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۵۴.
[۳۸] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷.


۳.۶.۲ - فعالیت سیاسی

با بالا گرفتن کار سلجوقیان، در ۴۲۸ ابوصادق به دستور سلطان مسعود نزد بغراخان و ارسلان خان، حکام ترکستان، شتافت تا آن‌ها را علیه سلجوقیان تحریک کند و قرار بود که بعد از بازگشت، قاضی شهر نیشابور گردد.
ابوصادق در هفتم ذیقعده ۴۲۸ آهنگ ترکستان کرد.
سفر او یک سال ونیم طول کشید و با توفیق همراه بود.
او در این سفر با دانشمندان آن دیار به مباحثه و مناظره می‌پرداخت و دایم بر آن‌ها برتری و تفوق می‌یافت.
وی سرانجام عهدنامه همکاری را تنظیم کرد.
در راه بازگشت، والی جِرم (شهری در نواحی بدخشان) او را دستگیر و اموالش را تصرف کرد، اما ابوصادق توانست فرار کند.
وی در ۴۳۰ به غزنین وارد شد و سلطان از او دلجویی کرد و قرار شد که زیان مالی او را جبران کند.
[۳۹] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۶ـ۶۹۷.


۳.۶.۳ - خصوصیات

ابوصادق دانشمندی پاکیزه خو بود و مریدان بسیاری داشت و گروهی همواره پاسخ سؤالات خود را از او طلب می‌کردند.
به گفته بیهقی، گاه در یک روز بیش از صد پرسش را پاسخ می‌داد.
[۴۰] بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.


۳.۶.۴ - فرزندان

ابن ابی الوفا از یکی از فرزندان ابوالعباس به نام منصور بن احمد بن هارون مشهور به ابوصادق نیشابوری یاد کرده و گفته است که او در ۳۷۲ در ۶۵ سالگی درگذشت.
او نیز از محدّثان و فقیهان حنفی بوده و به زهد شهرت داشته، اما حدیثی از او روایت نشده است.
این شخص ظاهراً با ابوصادق تبّانی که از نوادگان ابوالعباس بوده و بیهقی از او یاد کرده، یکی نیست.


(۱) ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۲) کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.
(۳) بارتولد، وو، ترکستان‌نامه، ترجمه کریم کشاورز، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۵۲ش.
(۴) بیهقی.
(۵) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
(۶) سمعانی، عبدالکریم، الانساب، حیدرآباد دکن، مطیعة دایرةالمعارف‌العثمانیه، ۱۳۸۳ق.
(۶) ابراهیم بن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور: المنتخب من السیاق، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۳۶۲ش.
(۷) عبدالغافر فارسی، ابوالحسن، تاریخ نیشابور، قم، ۱۳۶۲ش.
(۸) عبادی، محمد بن ‌احمد، طبقات‌الفقهاءالشافعیه، به کوشش گوستا ویتستام، لیدن، ۱۹۶۴م.


۱. سمعانی، الانساب، ج۳، ص۱۴.    
۲. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۴، ص۶۱، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۳. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۴، ص۱۶۳، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۴. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.
۵. کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۷۹، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.
۶. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.
۷. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۱، ص۳۴۳، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۸. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۲۹، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۹. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۱۱۲، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۱۰. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۳۱۱، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۱۱. ابراهیم بن محمد صریفینی، تاریخ نیسابور: المنتخب من السیاق، ج۱، ص۳۶۹، چاپ محمدکاظم محمودی، قم ۱۳۶۲ش.
۱۲. محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، تاریخ نیشابور، ج۱، ص۱۵۵، ترجمه محمدبن حسین خلیفه نیشابوری، چاپ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۵ش.
۱۳. سمعانی، الانساب، ج۳، ص۱۳.    
۱۴. ابن ابی الوفا، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۱، ص۳۴۴، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، ریاض ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
۱۵. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۵۰.
۱۶. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.
۱۷. بیهقی، تاریه بیهقی، ج۱، ص۲۴۹ـ۲۵۱.
۱۸. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۳.
۱۹. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۵۰.
۲۰. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۴.
۲۱. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۹۶.
۲۲. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۶.
۲۳. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۵.
۲۴. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۷.
۲۵. کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۸۰، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.
۲۶. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.
۲۷. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۷۲ـ۲۷۳.
۲۸. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۳ـ۶۹۴.
۲۹. بیهقی، تاریه بیهقی، ج۱، ص۵۴۷ ـ ۵۴۸.
۳۰. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۴.
۳۱. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۹۴۱ـ۹۴۴.
۳۲. کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ج۱، ص۱۷۹، ترجمه حسن انوشه، تهران ۱۳۵۶ـ۱۳۶۴ش.
۳۳. بیهقی، تاریه بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.
۳۴. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۴ـ ۲۶۵.
۳۵. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۵ـ۲۶۶.
۳۶. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷.
۳۷. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۱۵۴.
۳۸. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۶۶ـ۲۶۷.
۳۹. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۶۹۶ـ۶۹۷.
۴۰. بیهقی، تاریخ بیهقی، ج۱، ص۲۴۹.
۴۱. ابن ابی‌الوفا، عبدالقادر، الجواهر المضیّه فی طبقات الحنفیّه، ج۲، ص۱۸۱.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تَبّانیان »، شماره۳۲۰۶.    
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «آل تبان»، شماره۳۹۴.    






جعبه ابزار