تاک
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاک، یا مو، رَز، درخت انگور، از تیرۀ vitaceae و با نام علمی vitis vinifera است. این گیاه حالت بوتهای و رونده دارد و دارای پیچک در مقابل بعضی از برگها میباشد.
ایران یکی از کشورهای تولیدکننده انگور است.
در بیشتر فرهنگهای لغت، واژۀ تاک صرفاً برای نامیدن درخت انگور و شاخی که بر آن انگور میروید،
و گاهی با تسامح، برای هرگونه درخت میوه نیز، به کار رفته است.
نام ایندرخت در لاتینی vitis vinifera، عربی «عِنَب»، آشوری بابلی «اِنْبو (کرم)»، عبری «عنَب»، آرامی «عنْبْتا» آمده است.
همچنین در
زبان عربی به صورت کَرْم و گاه کرم الشراب نیز آمده است که آن را با صفتهای دشتی، کوهی و بستانی مشخص میکردند. به گفتۀ
بیرونی: عرب یکی از انواع آن را کرم البَرّی گوید که همان تاک دشتی است و مویز معمولاً از این نوع به دست میآید.
در متنهای کهن از این گیاه، با نامهای سپیدتاک و سیاهتاک، و نامهای دیگر، یاد شده است.
گیاهان تیرۀ مو غالباً درختچههایی بالارونده هستند که با داشتن پیچک، از درختان مجاور یا دیگر تکیهگاهها بالا میروند. انواع علفی با ساقۀ راست، و حتی به صورت درخت نیز در میان این گیاه یافت میشود.
تاک از کهنترین گیاهان کشت شده در جهان است که خاستگاه آن را همواره در شرق جستوجو میکنند.
متون دینی مشرق زمین روایتهای مختلفی دربارۀ چگونگی پیدایش و خاستگاه آن آوردهاند؛ در عهد عتیق برای نخستینبار از
حضرت نوح (علیهالسّلام) به عنوان کسی که به کاشت تاک و ایجاد تاکستان دست زد، یاد شده است.
در روایتهای دینی ایرانی آمده است که در آغاز آفرینش و پس از مرگ نخستین جانور ــ موسوم به گاو یکتا آفریده ــ در ایرانویج (کانون جهان ایرانی) و برکنار رود اساطیری دائیتی، از تن او گیاهان گوناگونی پدید آمد که تاک ازجملۀ آنها بود.
امروزه پژوهشگران زادبوم اصلی و کهنترین مرکز پیدایش تاک را ناحیۀ قفقاز جنوبی (
ارمنستان) میدانند که این موضوع با روایت عهد عتیق دربارۀ کاشت نخستین تاک به دست حضرت نوح و در نزدیکی کوه آرارات نزدیک است.
با اینهمه، کهنترین شواهد باستانشناختی دربارۀ خاستگاه تاک به
بینالنهرین و
مصر اشاره دارند:
در این سرزمین انگور و
شراب از روزگار کهن و از هزارۀ ۴ یا هزارۀ ۳قم، در عهد سلسلههای اول و دوم، شناخته شده بوده است
شام و
فلسطین هم از دیرباز به واسطۀ داشتن انواع انگور شهرت داشتند.
ظاهراً از یکی از همین مناطق بود که تاک به هلاس (
یونان) و ایتالیا راه یافت و سپس رومیان یا یونانیان آن را به سرزمین گل (بخشهایی از فرانسه و آلمان کنونی)، در کرانۀ رود راین بردند و بدینسان در
اروپا رواج یافت.
درحالیکه در شرق دور تاسدۀ ۲قم چینیان تاک را نمیشناختند، شواهد موجود نشان میدهند که در عصر مفرغ در
خراسان و آسیای میانه انگور میکاشتند.
در ۱۲۸قم و پس از سفر چان کیین، سفیر خاقان چین به
بلخ،
سغد و
فرغانه بود که وی تاک را شناخت و با بردن آن به چین، هموطنانش را با این گیاه و ارزشهای آن آشنا کرد.
هرچند برخی از روایتهای ایرانی، شناخت تاک و انگور را به پادشاهان افسانهای، ازجمله به شاهی به نام شمیران، از اعقاب جمشید، نسبت میدهند
با اینهمه، کهنترین سند گواه تاکنشانی و شرابسازی در ایران به هزارۀ نخست پیش از میلاد باز میگردد.
در کتیبههای عصر هخامنشی (اواسط هزارۀ نخست پیش از میلاد) به شراب اشاره شده است، اما نشانی از واژههای دال بر تاک یا رز یا مو نیامده است؛ تنها براساس نسخۀ ایلامی یکی از کتیبهها و صورتهای متاخرتر کتیبهها میتوان گفت که واژۀ به کار رفته در فارسی باستان بایستی raza- بوده باشد.
در متون فارسی میانه واژۀ raz (و گاه به صورت هزوارش) آمده که تا فارسی امروز باقیمانده است.
با این همه، در فارسی میانه این واژه در معنای گستردهتری و برای شراب و تاکستان نیز به کار رفته است
و در کنار آن/muγ/ (به صورت هزوارش) «مو» برای درخت انگور هم آمده است.
علاوه بر آن، در نوشتههای پارتی، برای محصول این درخت واژۀ/angūr/ «انگور» هم دیده شده است.
از کشت و پرورش تاک در دورۀ پیش از اسلام جز اشارههای پراکندۀ برخی از منابع به تاککاری و انگور بسیار خوب هیرکانیه (گرگان)، اَریه (هرات)، مَرگیانه (مرو)، پارس و کرمانیه، آگاهیهای چندانی دردست نیست.
در نخستین سدههای اسلامی تاککاری در ایران انتشار و رواج بسیار داشته است.
از ذکر نام تاکستان در فهرستهای مالیاتی و میزان مالیات تاکستانها میتوان به اهمیت انگور در اقتصاد جامعه پی برد.
در دورۀ
عباسیان انگور از مهمترین میوهها بود
و جغرافینویسان اسلامی، بهویژه
اصطخری،
ابنحوقل و
مقدسی، از کاشت انگور در نقاط مختلف ایران، از جمله
فارس،
تبریز،
اصفهان، سراوان (در بلوچستان کنونی)، نواحی اطراف خزر، بلخ، بدخشان، مرو، کوههای فرغانه،
سمرقند و دیگر نواحی خراسان بزرگ و ماوراءالنهر یاد میکنند.
با اینهمه، در آثار مهم دورههای بعد تا حملۀ مغول، مطالب روشنی دربارۀ تاککاری نواحی مختلف ایران دیده نمیشود.
برخی شواهد پراکنده نشان میدهند که هجوم اقوام بیگانه، حتی پیش از مغول، سبب از میان رفتن تاکداری در مناطقی نظیر سواحل خزر و گرگان شده بود.
از فهرستی که برخی از نویسندگان سدههای ۷ و ۸ق/۱۳ و ۱۴م از مراکز مهم کشت تاک در ترشیز (کاشمر)،
ارومیه،
قزوین،
قم،
ساوه،
همدان،
یزد،
عراق عجم،
لرستان،
کردستان، گرگان و
مازندران میدهند،
چنین بر میآید که تاککاری در
ایران تا این زمان رو به نقصان نهاده بود. برای نمونه، در حالی که نویسندۀ تاریخ بیهق در سدۀ ۶ق/۱۲م به فراوانی انگور در
نیشابور اشارهمیکند،
ولی درسدۀ ۸ق
حمدالله مستوفی که از انگور بیهق و جوین، از نواحی مجاور نیشابور، یاد میکند، سخنی از نیشابور بهمیان نمیآورد.
هرچند اصلاحات غازان خان مغول در احیای کشاورزی و آبیاری در سدههای ۶ و ۷ق بر تاکداری تاثیر مطلوب داشت ــ و مثلاً در فهرست آزوقۀ
رشیدالدین فضلالله نقش مهم انواع فرآوردههای تاک مشاهده میشود ــ با اینهمه، بهنظر میرسدکه وضعیت تاکداری دیگر هرگزبه سطح پیشین نرسیده بوده است.
توصیفهای ستایشآمیز جهانگردان اروپایی سدههای ۱۱-۱۳ق/۱۷-۱۹م از کیفیت و تنوع انگورهای ایران (بهویژه در شیراز، اصفهان، تبریز و ارومیه)، در عین حال از کاهش چشمگیر تنوع این محصول، از بیش از ۱۰۰ نوع پیشین
به کمتر از ۳۰ نوع
و در نتیجه از زوال اقتصاد کشاورزی ایران، خبر میدهند.
هرچند تاک در همه نوع خاک میروید، با اینهمه بهترین تاکستانهای دنیا در خاکهای نسبتاً عمیق ــ که نه سنگین باشند و نه سبک ــ پدید آمدهاند. از روزگاران کهن نیز تاکداران ایرانی خاکهای موسوم به ریگ بوم، سیاهبوم و سنگچال را که هرچند سبک نیستند، ولی زهکشی خوب دارند، برای پرورش تاک مناسب میدانستهاند، گواینکه سبکی بیش از حد هم مقاومت تاک را در برابر عوامل محیطی میکاهد.
پایین بودن نمک خاک و بلند بودن زمین تاکستان را نیز در بیشتر و
شیرینتر شدن محصول مؤثر دانستهاند.
تاک از دیرباز نقش مهمی در حیات اقتصادی ایران و جهان داشته است و از میزان مالیات اخذ شده از تاکستانها در مقایسه با محصولات دیگر، میتوان به اهمیت آن پی برد. پیشینۀ خراج تاکستانها (۸ درهم برای هر جریب، در برابر یک درهم برای هر جریب گندمزار) به دورۀ
ساسانیان، پادشاهی قباد و انوشیروان، میرسد.
در صدر اسلام نیز میزان خراج تاکستانها (۱۰ درهم) بالاترین رقم را داشت
که تا
دوره صفویه هم دیده میشود
(برای نمونه در سدۀ ۴ق)
از دیرباز بخشهای مختلف درخت تاک کاربردهای غذایی، درمانی و صنعتی بسیار داشتهاند و تا به امروز مردم از برگ و شکوفه تا چوب و ریشه، و میوۀ آن (رسیده و نرسیده) بهره میبرند.
شستبدان، ریشۀ تاک سپید و فاشرا، ریشۀ تاک سیاه برای رفع عفونت مثانه و برخی از ورمها و کاهش غلظت مایعات بدن به کار میرفته است.
برگ با داشتن ترکیبیاز مواد گوناگون،
علاوه بر استفـاده در تهیـۀ برخـی از
غذاها، از جمله دلمه،
برای درمان طیف گستردهای از بیماریها مانند خونریزی، شکمروش، زردی و سرمازدگی
و التیام آماسها و رفع حرارت معده و سردرد
توصیه شده است. پیچک تاک نیز بیشتر این خواص درمانی را دارد.
مایع تراوش شده از بخشهای بریده یا سوختۀ تاک،
برای درمان بیماریهای پوستی، برخی از ورمها و شکستن سنگ مثانه و فرونشاندن صفرا تجویز میشده است.
شیرۀ تهیه شـده از جوانـۀ مو ــ که سرد و خشک است ــ در برخی از نواحی، همچون داروی قابض، مُدِر، ضدتشنج و تسکین دهندۀ معده به کار میرفته است.
میوۀ نارس تاک که ترش و حاوی اسیدهای مختلف است،
طبیعتی سرد، نفاخ و قابض دارد،
و در رفع ورم مخاط دهان و نرمی لثهها به کار میرود.
از آب غوره که برای چاشنی
غذا به کار میرود،
نوشیدنیهایی درست میکنند که مُدِرند و در رفع اسکربوت (فسادالدم) و چاقی مفرط به کار میروند
آب غوره را کاهندۀ حرارت و صفرا نیزدانستهاند.
غوره به صورت ترشی
نیز مصرف میشود و گرد خشک شده، یا تازۀ آن در تهیۀ
غذا به کار میرود.
میوۀ درخت تاک، در خوشههایی مرکب از دانه یا حبههایی به شکل کروی، بیضوی یا حتی دراز،
و به رنگها واندازههای مختلف
از نوع سِته (آبدار و گوشتدار) و دارای دو تا ۴ هسته است.
مواد قندی و شیمیایی تشکیلدهندۀ انگور براساس گونه و نژاد آنها متفاوت است.
انگور به صورت میوۀ تازه، یا به صورت فرآوردههای آن مانند مربا، مارمالاد و ترشی،
مصرف میشود. جوهرانگور (اسید تارتریک) به نام کِرِم تارتار، نیز در تهیۀ
شیرینی و سس به کار میرود.
نوع بسیار
شیرین انگور گرم است و ملین، و سبب چاقی میشود؛ نوع کمگوشت آن زود هضم است و نفخ کمتر میآورد؛ نوع انگور ترش سرد و خشک و قابض است و نوع سفید آن ــ که گرمی کمتری دارد ــ نفاخ است.
استفاده از انگور برای درمان نیش زنبور نیز توصیه شده است.
در نوشتههای تاریخی از انگورهای گوناگونی یاد شده است. گاه انواع انگور را فزون از شمار دانستهاند.
در سدههای نخست هجری انواع انگور را با نام محل تولید میشناختند.
در سدۀ ۶ق تنها در بیهق
خراسان ۱۸نوع انگور بهدست میآمد.
در سدههای ۸ تا ۱۰ق در خراسان و
هرات بیش از ۱۰۰ نوع انگور به دست میآمده است که نویسندۀ ارشاد الزراعه همه را، با شرحی کوتاه برای برخی، نام میبرد.
در سدۀ ۱۱ق/۱۷م به سبب زوال تاکداری، شمار انگورهای یافت شده در پایتخت، یعنی
اصفهان، حداکثر به ۱۵ نوع میرسد،
و به همین ترتیب در سدۀ بعد شمار انگورهای سراسر ایران ۱۳ (یا به قولی ۳۰) نوع گزارش میشود.
در سدۀ ۱۴ق/۱۲۰م، گزارشهای غیررسمی از وجود تقریباً ۱۲ نوع انگور در باغهای ایران خبر میدهند.
این انگورها اندازههای مختلف داشتهاند. در کنار انگورهای بسیار ریزی که زیر دندان نمیآمدند، انگورهایی هم بودهاند که یک حبۀ آنها دهان را پر میکرد.
این میوه بیشتر به صورت تازه مصرف میشود. از دیرباز، در برخی مناطق، با به کار بردن ترفندهایی، انگور را برای زمستان و بهویژه شب چله، بهصورت تازه و گاه بهصورت نیمهخشک
نگاه میداشتند. جا دادن خوشههای انگور در کیسه یا پوشاندن آنها با پارچه، بر روی درخت،
چیدن و نگاهداری آن در لابهلای برگهای نیمه خشک مو،
آویختن خوشههای انگور در مکانی پوشیده
یا درون ظرفی
از این ترفندها هستند.
یا اَنْگُژَد= انگژه: صمغ،
سرد و خشک
و حاوی روغنی دارای تری گلیسریدهای اسیدی
است که در تهیۀ صابون و روغن نقاشی و نوعی روغن خوراکی به کار میرود.
تانن دانۀ انگور نیز در درمان سل مفید است.
از مازاد محصول انگور معمولاً به کمک دستگاه سنتیچرخشت
یا با دستگاههای مکانیزه برای تهیۀ آب انگور و
شیره، به دو صورت سفت و شل (دوشاب)، استفاده میکنند.
شیره را که در تهیۀ
شیرینی و برخی
غذاها، بهویژه
غذاهای مخصوصی در
ماه رمضان،
یا حتی بهصورت نان خورش
به کار میرود، ملین، تقویتکننده، کاهشدهندۀ اوره و اسید خون دانستهاند و برای درمان ورم کلیه و بیماریهای کبدی نیز بهکار میبرند.
گاه نیز کوزاب و کوشاب (دوشاب:
شیرۀ انگور)
را با آب مخلوط، و به عنوان نوشیدنی مصرف میکنند.
مایعی است که از تخمیر انگور به دست میآید
و معمولاً برای چاشنی
غذا، تهیۀ انواع ترشی، شور، شربت، و پارهای مواد خوراکی دیگر به کار میرود.
سرکه کاربرد موضعی هم دارد و خارشهای پوستی را تسکین میدهد و خونریزیهای کوچک را بند میآورد.
بیشتر انگور تولیدی جهان بهمصرف تهیه شراب میرسد. در ایران و دیگر کشورهای اسلامی که بنابر دستور شرع، نوشیدن
شراب حرام است، این محصول رسماً تولید نمیشود. در نوشتههای کهن ایرانی از انواع شراب، طرز تهیۀ آنها و خواص غذایی و درمانی هریک یاد شده است.
یا میویز نوعی انگور خشکیده یا گونهای کشمش یا زبیب
از انگور سیاه رسیده که با داغ کردن انتهای خوشه و نیمهخشک کردن آن بر درخت و سپس چیدن و نگاهداری آن در شرایطی خاص تهیه میشود.
ترکیب و خاصیت آن همانند انگوری است که مویز را از آن گرفتهاند.
این محصول در تهیۀ آجیل،
شیرینی و
غذا به کار میرود
و برای آن خواص درمانی بسیاری برشمردهاند.
نقش چشمگیر تاک و فرآوردههای آن درزندگی مردم، سبب پیدایش تصویرهای شاعرانه و هنری و همچنین باورها و عقاید بسیاری مرتبط با آن شده است. در نگاه شاعران از یکسو تاک مادر «می» است که خدا آن را «از قِبَل» شادی آفریده، و خرمی و شادی سرچشمۀ آن است
و گریۀ رگ آن، همان شراب است و در این رگ پیوسته هزاربادۀ ناخورده مانده است. تاک که در باغ آفرینش گاه دست بر دلهای غمگین مینهد، به سبب ظاهر و نوع بالیدن و آویزان شدنش به درختان مجاور و تکیهگاهها، نماد تکیدگی و سربارگی هم بوده است.
در اسطورههای ایرانی انگور نماد خون و از اینرو، نماد نیروی زندگانی است.
در ایران باستان تاک را در خوابگاه شاهان میآویختند.
تاک اغلب با چنارهمراه بوده است، از اینرو، برخی چنار را نماد شاه و تاک را مظهر همسر او و دوام سلطنت دانستهاند که خونشاهی از طریق آن به نسل دیگر میرسیده است.
در متون کهن به تاکداری اشاره شده است که معمولاً تاک را به چنار پیوند میزدند.
در عرصۀ هنر اسلامی نقش اسلیمی را نمودار تجریدی درخت و بهویژه تاک و متاثر از هنر دورۀ ساسانی،
و ریشۀ آن را برگرفته از نقش درخت زندگی دانستهاند که پیشینهای بسیار کهن در اعتقادات و هنر ایرانی دارد.
نقش خوشههای انگور و شاخ و برگ تاک را در آثار هنری نواحی مرزهای غربی ایران دورۀ باستان و سپس دورۀ اسلامی به خوبی میتوان دید.
در واقع در سراسر شرق باستان تاک را گیاه زندگی میدانستند. این گیاه از آنِ ایزدان بزرگ بود و ایزد بانوی مادر، در آغاز «مادر یا ایزد بانوی بوتۀرز» نام داشت.
نزد منداییان تاک درخت کیهانی، و خدای روشنایی و فرزانگی و حیاتبخش (مندای حیه) و بن زندگی دانسته شده است؛ در اساطیر یونان هم رز نمادِ گیاهیِ زندگانی جاوید بوده است.
معرفی تاک به عنوان درخت آگاهی از نیک و بد، ظاهراً از متون یهودی به تاریخهای اسلامی راه یافته است.
سرانجام آنکه تا دوران متاخر، انگور و شراب رمز حکمت انگاشته میشدند.
قرآن مجید چندینبار به انگور (معمولاً به همراه درخت خرما، و به صورت عنب و اَعناب) در زمرۀ میوههای نیکو و بهشتی و شگفتیهای آفرینش اشاره میکند
همچنین زن به عنوان کشتزار نامیده شده،
و الیاده او را تاک و تاکستان خوانده است.
با اینهمه، به سبب شهادت
امام رضا (علیهالسّلام) با انگور مسموم، نزد
شیعیان از ارج و قرب این میوه کاسته شده، و حتی در باورهای مردمی تاکید شده است که دانۀ انگور بر زمین افتاده را باید با پا له کرد
گو اینکه کندن بیخ تاک همچنان نهی میشود.
در باورهای دینی ایرانیان باستان انگور مظهر خون، و از اینرو نیروی اصلی حیات بوده است.
در دورۀ باستان موبدان در روز مهرگان میوههایی از جمله انگور سپید برای پادشاه به ارمغان میآوردند و اعتقاد داشتند که خوردن آنها بسیاری از آفات و بلایا را دور میدارد.
تعبیر دیدن تاک و انگور در خواب، از جملۀ موارد پر بسامد در کتابهای خوابگزاری است. نخستین اشارۀ تاریخی به این موضوع، خواب آستیاگ، شاه ماد دربارۀ روییدن تاک از شکم دخترش و گستردن آن در پهنۀ گیتی است که خوابگزاران آن را به زادن فرزندی جهانگشا تعبیر کردهاند.
برای دیدن تاک، انگور، و برخی فرآوردههای آن در خواب، تعبیرهای مختلفی از بیماری، سرما، غم و زیان، گرفته تا شفای بیماری، به دست آوردن زن نیکو، مال حلال،
روزی،
علم،
سود،
جاه و مقام و
باران آوردهاند.
(۱) آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲) ابنبلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳) ابنحوقل، محمد، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، ۱۹۳۸م.
(۴) ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش دخویه، لیدن ۱۸۹۱م.
(۵) ابومنصور، موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۶) ابونصری، هروی قاسم، ارشادالزراعه، به کوشش محمد
مشیری، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۷) احسن، محمدمناظر، زندگی اجتماعی در حکومت عباسیان، ترجمۀ مسعود رجبنیا، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۸) اخوینی، بخاری ربیع، هدایةالمتعلمین، به کوشش جلال متینی، مشهد، ۱۳۴۴ش.
(۹) ادی، سموئیل، آیین شهریاری در شرق، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۴۷ش.
(۱۰) اشکالالعالم، منسوببه ابوالقاسم جیهانی، ترجمۀ عبدالسلام کاتب، به کوشش فیروز منصوری، مشهد، ۱۳۶۸ش.
(۱۱) اصطخری، ابراهیم، مسالک و ممالک، بهکوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۲) الیاده، میرچا، رساله در تاریخادیان، ترجمـۀ جلالستاری، تهـران، ۱۳۷۲ش.
(۱۳) الئاریوس، آدام، سفرنامه (بخش ایران)، ترجمۀ احمد بهپور، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۴) انجوی شیـرازی، ابوالقاسم، جشنها، آداب و معتقدات زمستان، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۱۵) اوبهی، هروی حافظ سلطانعلی، تحفةالاحباب، به کوشش فریدون تقیزادۀ طوسی و نصرتالزمان ریاضی هروی، مشهد، ۱۳۶۵ش.
(۱۶) برتشنایدر، امیلی، ایران و ماوراءالنهر در نوشتههای چینی و مغولی سدههای میانه، ترجمۀهاشم رجبزاده، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۱۷) برهان، قاطع، محمدحسین ابن خلف تبریزی، به کوشش محمد معین، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۸) بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۹) بهار، مهرداد، «درخت مقدس»، الفبا، س ۱، شم ۱.
(۲۰) بهمنیار، احمد، تعلیقات بر الابنیة (نک: هم، ابومنصور موفق هروی).
(۲۱) بیرونی، ابوریحان، صیدنه، ترجمۀ ابوبکربن علی بن عثمان کاسانی، به کوشش منوچهرستوده و ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۲) بیگدلی، محمدرضا، ترکمنهای ایران، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۳) بیهقی، علی، تاری بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۲۴) پتروشفسکی، ا پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۲۵) پوپ، آرتور، شاهکارهای هنر ایران، ترجمۀ پرویز ناتل خانلری، تهران، ۱۳۳۸ش.
(۲۶) پورداود، ابراهیم، هرمزدنامه، تهران، ۱۳۳۱ش.
(۲۷) تبریزی خیابانی، محمدعلی، بهارستان، تبریز، ۱۳۰۹ش.
(۲۸) جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۲۹) جکسن، ا و و، سفرنامه، ترجمۀ منوچهر امیری و فریدون بدرهای، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۳۰) جمالی یزدی، مطهر، فرخنامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۳۱) حمدالله مستوفی، نزهةالقلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، ۱۳۳۳ق/۱۹۱۵م.
(۳۲) خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۳۳) خیام، عمر، نوروزنامه، به کوشش علی حصوری، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۳۴) دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۳۵) راوندی، محمد، راحةالصدور، بهکوشش محمداقبال و مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۳۶) رستمالحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد
مشیری، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳۷) رشیدالدین، فضلالله همدانی، مکاتبات رشیدی، به کوشش محمد ابرقوهی و محمد شفیع لاهوری، پنجاب، ۱۳۶۴ق/۱۹۴۵م.
(۳۸) رضایی باغبیدی، حسن، دستور زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۳۹) زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۴۰) زمانی، عباس، تاثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۴۱) شاردن، ژان، سفرنامه، ترجمۀ اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴۲) شاملو، احمد، کتاب کوچه (حرف الف)، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۴۳) شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم عامۀ مردم خراسان، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۴۴) شمس، فخری واژهنامۀ فارسی، به کوشش صادقکیا، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۴۵) شهمردان بن ابیالخیر، نزهتنامۀ علایی، به کوشش فرهنگ جهانپور، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۴۶) طبری، محمد بن جریر، تاریخ.
(۴۷) عریان، سعید، واژهنامۀ پهلوی ـ پازند، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۴۸) عهد عتیق.
(۴۹) فخرالدین رازی، محمد، التحبیر فی علم التعبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۵۴ش.
(۵۰) فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجوشیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، ۱۳۵۱ش.
(۵۱) قرآن مجید.
(۵۲) قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، ۱۳۵۳ق.
(۵۳) قواس، مبارکشاه، فرهنگ، به کوشش نذیراحمد، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۵۴) کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبی مینوی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۵۵) گلچین معانی، احمد، فرهنگ اشعار صائب، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵۶) دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا.
(۵۷) لمتن، ا ک س، مالک و زارع در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۵۸) ماسون، و م، «دوران برنز در خراسان و ماوراء آمودریا»، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، ترجمۀ صادق ملک شهمیرزادی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۵۹) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بهکوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
(۶۰) مقدسی، مطهر، البدء والتاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۸۹۹م.
(۶۱) مهجوریان نمازی، علیاکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، ۱۳۷۴ش.
(۶۲) نخجوانی، محمد بن هندوشاه، صحاح الفرس، به کوشش عبدالعلی طاعتی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۶۳) وکیلیان، احمد، رمضان درفرهنگ مردم، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۶۴) ولفنسن، ا، تاریخ اللغات السامیة، بیروت، ۱۹۸۰م.
(۶۵) ویلبر، دونالد، باغهای ایران و کوشکهای آن، ترجمۀ مهیندخت صبا، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۶۶) ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگوزلو، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۶۷) هاکس، جیمز، قاموس کتـاب مقدس، بیروت، ۱۹۲۸م.
(۶۸) هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۶۹) هرودت، تاریخ، ترجمۀهادی هدایتی، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۷۰) یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر، تهـران، ۱۳۶۹ش.
(۷۱) یاوری، احمدرضا، شناختی از کشاورزی سنتی ایران، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۷۲) یواقیت العلوم، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۷۳) Boyce، M، A Word-List of Manichaean Middle Persian and Parthian، Tehran/Liège، ۱۹۷۷.
(۷۴) Durkin-Meisterernst، D، Dictionary of Manichaean Middle Persian and Parthian، Turnhout، ۲۰۰۴.
(۷۵) Gignoux، Ph، Glossaire des inscriptions pehlevies et parthes، London، ۱۹۷۲.
(۷۶) Hallock، R T، Persepolis Fortification Tablets، Chicago، ۱۹۶۹.
(۷۷) Iranica.
(۷۸) Laufer، B، Sino-Iranica، Taipei، ۱۹۶۷.
(۷۹) MacKenzie، D N، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
(۸۰) Needham، J، Science and Civilization in China، Cambridge، ۱۹۷۵؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاک»، شماره۵۷۲۱.