تازا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تازا، یا تازه، شهریکهن در شمال شرقی
مراکش است.
این شهر با جمعیتی حدود ۱۴۲ هزار تن (۱۳۸۴ش/٢٠٠٥م) در°٣٤ و´٢٢ عرض شمالی و°٤ و ´٢ طول غربی
در درهای طویل به پهنای ٣ کمـ میان کوههای ریف و کوههای اطلس متوسط، در فاصلۀ ١٢٧ کیلومتری شرق فاس جای دارد. این دره بزرگ راهی تاریخی را در برمیگیرد که از
فاس و
مکناسه تا
وجده و
تلمسان و شمال غربی
الجزایر امتداد دارد و از دیرباز دارای موقعیتی مهم و سوقالجیشی بوده است. وادی اِناون از شاخابههای رودخانۀ سبو که میان تازا و فاس جاری است، در آن جریان دارد
بیشتر مورخان و جغرافینویسان مغربی در آثار خود به وصف تازا پرداختهاند. بنابر گزارش آنان، تازا شهری واقع در مرز میان مغرب اوسط و مغرب اقصا بوده است.
این شهر در دامنۀ کوههایی بلند در زمینی به پهنای ٦ میل جای داشته، و بارویی استوار از سنگ و آهک آنرا در برمیگرفته است.
از کوههای پیرامون آن نهرها و آبهای بسیاری به سوی شهر جریان داشته است. این آبها به وسیلۀ شبکهای از جویبارها به داخل شهر هدایت میشدهاند و محلهها و باغهای میوۀ انبوه شهر را سیراب میکردهاند.
تازا شهری با آبی گوارا و هوایی سالم وصف شده است که به سبب برکت و حاصلخیزی زمینهایش، انبارهای آن پیوسته انباشته از غله و حبوبات بوده، و در باغهای انبوه شهر میوههایی چون انجیر، انگور و گردو و انواع میوه به وفور به دست میآمده است.
دامپروری نیز در تازا رونق داشته است.
صنعتگران آن سفالهایی ظریف میساختهاند.
از تازا به نواحی مجاور آن، گندم صادر میشده،
و در کوهی در نزدیکی آن کانی از طلای مرغوب وجود داشته است.
تازا به وسیلۀ شبکهای از راهها به تلمسان در شرق و به فاس در غرب متصل میشد.
پارهای روایات بنای شهر تازا را به قبیلۀ بربر مکناسه ــ که در آغـاز فتـوح اسلامـی در آن نواحـیسکنـا داشتنـد ــ نسبـت میدهند
و هم از اینرو، شهر را گاه «مکناسۀ تازا» میخوانند.
اما برخی از یافتههای باستانشناسی از جمله کاوش غارهای کیفانالغماری در نزدیکی تازا نشان میدهد که این ناحیه از هزاران سال پیش مسکون بوده است.
غیاته از دیگر قبایل بربر ساکن تازا بود
و بعدها قبیلۀ عرب مَعقل در آن اطراف سکنا گزیدند.
تازا در دورههای مختلف حکومتهای مختلفی به خود دیده است.
در جمادیالآخر ١٧٤/اکتبر ٧٩٠ در دورۀ
عباسیان،
ادریس بن
عبدالله بن
حسن مثنّی ضمن استیلا بر مغرب، تازا را نیز گرفت
و پس از آن ادریسیان سلطۀ خود را بر تازا حفظ کردند.
با به قدرت رسیدن
فاطمیان در
قیروان، مَصالة بن حَبوس صنهاجی، سردار عبیدالله مهدی در تاهرت و مغرب اقصا قلمرو یحیی بن ادریس بن عمر، امیر ادریسی، از جمله تازا را از دست وی بیرون کرد و امارت این شهر را به موسی ابنابیالعافیه مکناسی واگذاشت.
تازا یک چند نیز برضد فاطمیان، فرمان
امویان قرطبه را گردن نهاد
در ٤٦٩ق/١٠٧٦م (یا ٤٦٧ق) میان یوسف بن تاشفین مرابطی با ابویعلی امیر تازا جنگهایی شدید در فحص الوادی درگرفت که با پیروزی امیر تازا، این حملات ناکام ماند.
موحدون در ٥٢٧ق/١١٣٣م (یا ٥٢٨ق) بر تازا استیلا یافتند و عبدالمؤمن بن علی آنجا را تصرف کرد و به سبب موقعیت سوقالجیشی منطقه در ٥٢٩ق دستور داد تا رباط تازا را بسازند.
عبدالمؤمن پیشروی خود را همانجا متوقف کرد و برای نبرد با مرابطون در دشتها، اقدامی نکرد.
از آن پس تازا را با عنوان رباط نیز میخواندند.
رباط نامیدن تازا به آن ارزش مذهبی میداد، اما تازا هیچگاه نقش مذهبی رباط را نداشت و تنها به عنوان پادگان نظامی که از جادۀ منتهی به فاس پاسداری میکرد، باقی ماند
در ذیحجۀ ٦١٣/ مارس ١٢١٧ امیر عبدالحق نخستین فرمانروای
مرینی با نمایندۀ
موحدون در تازا وارد جنگ شد. فرمانده موحدی با وجود بسیج لشکریِ فراوان، کشته شد و نیروهایش منهزم گردیدند. پس از ضعف و انحلال دولت
موحدون، عثمان بن عبدالحق
مرینی (حک ٦١٤-٦٣٧ق) تازا را به صلح زیر فرمان درآورد و مالیاتی معین بر آنان بست.
مرینیان به دنبال تثبیت موقعیت خود در ناحیۀ تازا و ریف جنوبی، فاس را در پی حملات مکرر در ٦٣٠ق/١٢٣٣م به تصرف درآوردند
و از آن پس تازا یکی از نواحی فاس (پایتخت مرینیان) گردید.
هنگامی که ابوزکریا حفصی امیر افریقیه (٦٢٥-٦٤٧ق/ ۱۲۲۸-۱۲۴۹م) فرمان
موحدون را وانهاد و دولت
حفصیان را برپا کرد، بیشتر مغرب از جمله تازا را زیر سلطۀ خویش درآورد.
در زمان حکومت ابوبکر ابنعبدالحق
مرینی، برادرش یعقوب، امارت تازا را در اقطاع خویش داشت و پس از مرگ ابوبکر (٦٥٦ق/ ۱۲۵۸م) به سلطنت رسید.
مرینیان استحکامات تازا را تقویت، و در ٦٩٣ق/١٢٩٤م و ٧٥٤ق/١٣٥٣م مسجد جامع آنجا را تعمیر، و مدارسی در کنار آن بنیاد کردند.
در ٧٦٣ق/١٣٦٢م تازا یک چند مرکز شورش عبدالحلیم بن ابیعلی شاهزادۀ
مرینی شد.
چندی بعد نیز، ابوحَمّوی دوم موسی بن یوسف، امیر عبدالوادی
تلمسان، در ٧٨٤ق/١٣٨٢م تازا را یک هفته در محاصره گرفت و کاخ شاهی را تخریب کرد، اما طرفی نسبت و ناگزیر عقب نشست.
در وصفی که لئون افریقی (د ح٩٥٦ق/ ۱۵۴۹م) از تازا به دست داده، آنجا را شهری بزرگ و سومین شهر پادشاهی فاس با حدود ٥ هزار خانوار دانسته است که نزدیک به ٥٠٠ خانوار آن
یهودی بودهاند. به گفتۀ وی، تازا دارای جامعی بزرگ، ٣ مدرسه، حمامها و خانههای بسیار و بازارهای منظم بود. بجز کاخهای اشراف، مدارس و مساجد که دیوارهای محکم داشتند، سایر خانهها نازیبا بود. نهری کوچک که از کوههای اطلس سرچشمه میگرفت، در شهر جاری بود و از مسجد جامع میگذشت و مرینیان به سبب هوای خوب تازا و هم برای مبادلۀ غله و حبوبات با خرمای صحرانشینان که به تازا میآوردند، تابستان را در این شهر اقامت میکردند.
شاهان فاس (
بنیوَطّاس) معمولاً تازا را به عنوان
اقطاع به فرزند دوم خود واگذار میکردند، اما مردمِ کوههای بلند و صعبالعبور اطراف تازا در طاعت شاه فاس نبودند و بدو مالیات و خراج نمیپرداختند.
در ٩٦١ق/١٥٥۴م محمد المهدی شریف مراکش (٩٥٥-٩٦٤ق/ ۱۵۴۸-۱۵۵۷م) برای مقابله با تهاجم
عثمانیان به فرماندهی صالح پاشا، به تازا رفت و به بنای استحکامات لازم پرداخت، اما منهزم گشت و به فاس بازگشت.
سپس در اواخر سدۀ ١٠ق/١٦م یکی از شرفای سعدی ــ احتمالاً احمد المنصور ــ برای حفاظت از چشمههایی که تازا از آنها آب میگرفت و هم برای دفع حملات عثمانیان مستقر در الجزایر، برجی در حصار تازا بنا کرد که همچنان در گوشۀ جنوب شرقی حصار شهر برپاست.
در ١٠٠٣ق/١٥٩۵م الناصر پسر سلطان الغالب، برضد عموی خود سلطان المنصور قیام کرد و بر تازا مستولی شد و با گرد آوردن قبایل مجاور مانند بَرانس، کارش بالا گرفت، اما منصور در سال بعد یا ١٠٠٥ق وی را از میان برداشت.
در ١٠٧٥ق/١٦٦٤م مولای الرشید، نخستین حاکم خاندان علوی، تازا را پس از نبردی طولانی گرفت و پیش از استیلا بر فاس، آنجا را مقر خویش ساخت و در همانجا بود که وی سفیر فرانسه را در ١٠٧٧ق/١٦٦٦م به حضور پذیرفت.
مولای اسماعیل، برادر و جانشین وی، با شورش برادرزادهاش احمد بن مُحرِز و استیلای او بر تازا مواجه گشت. اسماعیل بر ضد او لشکر کشید و وی را به صحرا متواری ساخت.
در ١٢٦٠ق/١٨٤٤م مولای عبدالرحمان، قبیلۀ غیاتۀ تازا را برضد فرانسویان رهبری کرد، اما مغربیان در وادی اسلی شکست خوردند
در ۱۲۹۱ق/۱۸۷۴م مولای حسن بن محمد ضمن لشکرکشی برضد گروههای سهگانۀ غیاته که موجب آزار اهالی شهر بودند، آنان را ملزم به پرداخت مالیات کرد.
در ١٣٢٠ق/١٩٠٢م بوحمارۀ جیلالی زرهونی قیام کرد و با تصرف تازا، خود را سلطان آنجا خواند
تازا در ۱۴ جمادیالآخر ۱۳۳۲ق/١٠ مۀ ١٩١٤م به اشغال فرانسویان درآمد
و در پی آن، مبارزاتی مستمر برای کسب آزادی و استقلال صورت گرفت. از جمله، مجاهدان مغربی به رهبری
عبدالکریم ریفی (د ١٣٨٢ق/۱۹۶۲م) در سالهای ١٣٤٣ و ١٣٤٤ق/١٩٢٤ و ١٩٢٥م و ۱۳۷۵ق/١٩٥٦م به پایگاههای دشمن حمله کردند. سرانجام در همان سال اخیر در پی استقلال مغرب، تازا نیز آزادی خود را بازیافت.
از تازا عالمان و بزرگانی بسیار برخاستهاند
که «تازی» نسبت دارند،
از آن جملهاند: عیسی بن عمران تازی (سدۀ ٦ق/۱۲م) قاضی، خطیب و شاعر،
و عبدالله بن فارِس تازی (د ٨٩٤ق/ ۱۴۸۹م؛.
کتابخانۀ جامع کبیر تازا از کتابخانههای مهم مغرب و مشتمل بر نسخههای خطی نفیس به ویژه در موضوعات تاریخی است.
بجز این، آثار تاریخی بسیاری در تازا برجای مانده که از آن جمله است: مسجد اعظم ساختۀ
موحدون؛ مدرسۀ مرینیان؛ باروهای شهر قدیم و برج بزرگ آنکه طول آن ٢٦ متر است و در آن مخازنی برای نگهداری آب، غذا و ادوات جنگی ساخته بودند؛ و بقایای مدرسه و زاویۀ معروف به زاویۀ انملی. در اطراف شهر نیز مناظر طبیعی و مکانهای دیدنی بسیاری است که گردشگران را به سوی خود جذب میکند
(۱) ابنابیزرع، علی، الانیس المطرب، به کوشش عبدالوهاب بن منصور، رباط، ١٤٢٠ق/١٩٩٩م.
(۲) ابنابیزرع، علی، الذخیرة السنیة، رباط، ١٩٧٢م.
(۳) ابنخطیب، محمد، اللمحة البدریة، بیروت، ١٩٧٨م.
(۴) ابنخطیب، محمد، معیار الاختیار، به کوشش محمدکمال شبانه، مغرب، ١٣٩٦ق/١٩٧٦م.
(۵) ابنخطیب، محمد، نفاضة الجراب، بهکوشش احمدمختار عبادی، بغداد، دارالشؤون الثقافیه.
(۶) ابنخلدون، عبدالرحمان، العبر، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، ١٤٠٨ق/ ١٩۸۸م.
(۷) ابنخلدون، یحیی، بغیة الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ١٤٠٠ق/١٩٨٠م.
(۸) ابنعبدالمنعم، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ١٩٨٤م.
(۹) ابنعذاری، محمد، البیان المغرب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ١٩٨٣م.
(۱۰) ابنناصرالدین، محمد، توضیح المشتبه، به کوشش محمدنعیم عرقسوسی، بیروت، ١٤٠٧ق/١٩٨٦م.
(۱۱) ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش آدریان وان لوون و آندره فره، تونس، ١٩٩٢م.
(۱۲) الاستبصار، به کوشش سعد زغلول عبدالحمید، بغداد، ١٩٨٦م.
(۱۳) التر، عزیز سامح، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمود علی عامر، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۹م.
(۱۴) بن عربی، صدیق، المغرب، بیروت، ١٤٠٤ق/١٩٨٤م.
(۱۵) تاج العروس.
(۱۶) حجی، محمد، جولات تاریخیة، بیروت، ١٩٩٥م.
(۱۷) حقی، احسان، المغرب العربی، بیروت، ۱۹۶۷م.
(۱۸) دمشقی، محمد، نخبة الدهر، بیروت، ١٤٠٨ق/ ۱۹۸۸م.
(۱۹) زهری، محمد، الجعرافیة، به کوشش محمد حاج صادق، پورت سعید، مکتبة الثقافة الدینیه.
(۲۰) سراجاندلسی، محمد، الحلل السندسیة، به کوشش محمد حبیب هیله، بیروت، ١٩٨٤م.
(۲۱) سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، ١٩٥٤-١٩٥٦م.
(۲۲) عبادی، احمد مختار، مقدمه بر نفاضة (نک: هم، ابنخطیب).
(۲۳) عبدالحمید، سعد زغلول، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ١٩٩٣م.
(۲۴) قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ١٣٨٣ق/١٩٦٣م.
(۲۵) لوتورنو، رژه، فاس قبل الحمایة، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ١٤٠٦ق/١٩٨٦م.
(۲۶) لئون افریقی، حسن بن محمد وزان، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، ۱۹۸۳م.
(۲۷) مراکشی، عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمدسعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، ١٣٦٨ق/١٩٤٩م.
(۲۸) Abun-Nasr، J M، A History of the Maghrib، Cambridge، ۱۹۷۱.
(۲۹) EI۲.
(۳۰) Furneaux، R، Abdel Krim، Emir of the Rif، London، ۱۹۶۷.
(۳۱) The World Gazetteer، wwwworld-gazetteercom؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تازا»، شماره۵۷۰۹.