تاریخ عروض
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در فرهنگ لغت این معانی برای عروض آورده شده است: ۱. شتر ماده ریاضت نایافته؛ ۲. عروض خیمه که چوبی باشد که خیمه بدان قائم ماند؛ ۳. به شهر مکه گفته میشود؛ ۴. به معنی معروض و عرضه شده به شعر.
درباره معنای عروض نظرات گوناگونی ارائه شده است؛ در فرهنگ لغت این معانی آورده شده است:
۱.
شتر ماده
ریاضت نایافته؛
۲. عروض خیمه که چوبی باشد که خیمه بدان
قائم ماند؛
۳. به شهر مکه گفته میشود؛
۴. به معنی معروض و عرضه شده به شعر.
عروض یکی از اقسام علوم ادبی است که موضوع آن بحث در وزن و آهنگ
شعر است و در مورد چگونگی ایجاد وزن، انواع وزن، صحت و سقم آن و برخی از شگردهایی که مخصوص کلام منظوم است بحث میکند. از میان علوم لغت عربی علم عروض دارای وضع خاصی است چنانکه رشتههای دیگر علوم به
تدریج به وجود آمده و با کوشش دانشمندان متعددی در طی مدتی استحکام یافته و تکمیل شده است، اما علم عروض بی آنکه هیچ سابقهای در
زبان و ادبیات عرب داشته باشد یک باره از جانب یک تن
ابداع شده و چنان نزد اهل فن مقبول عام یافته که کسی در اساس آن تصرفی روا نداشته و تا امروز این اساس همچنان مقبول و متقن مانده است.
واضع این
علم دانشمندی از مردم بصره است که نام و نسب او (ابوعبدالرحمنالخلیل بن احمد بن عمربن تمیم الفراهیدی الحمیدی) است. این دانشمند در حدود سال ۱۰۰هجری در بصره به دنیا آمد و تاریخ وفاتش را که هم در آن شهر اتفاق افتاد سال (۱۷۰الی ۱۷۵هجری) میدانند. در کل، عروض عربی اصل و منشأ روشنی ندارد؛
اما همه مورخان و علمای لغت که درباره
خلیل بن احمد و کیفیت وضع علم عروض گفتوگو کردهاند، متفقاند در اینکه پیش از او هیچ کس در
زبان عرب قواعدی برای اوزان شعر نمیدانسته و کمترین سابقهای در این باب وجود نداشته است. به این سبب وضع عروض را نوعی از الهام شمردهاند. گفتهاند که خلیل بن احمد مردی متعبد و زاهد بود و به خانه
کعبه رفت و
دعا کرد که خداوند علمی به او ببخشد که پیش از آن به هیچ بشر نداده باشد؛ چون از
حج باز آمد، دعایش مستجاب شد و خداوند علم عروض را به او الهام کرد.
این افسانه خود دلیل اعجابی است که معاصران و متأخران خلیل از چگونگی اختراع بیسابقه او داشتهاند. در هیچ یک از کتابهای تاریخ و لغت نیز کسی در ابتکار خلیل شک نکرده و هیچجا اشارهای به علمی در
زبان دیگر که خلیل قواعد آن را اقتباس کرده باشد، نشده است. تنها مولفی که در اصالت
ابتکار خلیل شبههای کرده است "
ابوریحان بیرونی" است که در کتاب "
تحقیق ماللهند" هنگام بحث از قواعد اوزان شعر هندی و مقایسه آن با عروض عرب اشارهای به این معنی دارد و عجب آنکه قول او در هیچ کتابی نقل نشده است.
این دانشمند بزرگ دلایل چندی مبنی بر
اقتباس خلیل از عروض هند دارد. او در این
کتاب میگوید: نخستین کسی که این
صناعت را استخراج کرد، پنگل" و "چلت" بود.
اما وجود مشابهت و مشارکت میان عروض عرب و هند بر حسب آنچه بیرونی گفته است از این قرار است:
بیرونی گفته است که هندوان در شمارش حروف صورتهایی که به کار میبرند مانند آنچه خلیلبن احمد و عروضیان ما برای ساکن و متحرک معمول میدارند میباشد. بیرونی سپس میگوید: همچنان که اصحاب ما قالبهایی برای نشان دادن بناهای شعر از افاعیل ساختهاند و رقمهایی برای متحرک و ساکن هر قالب قرار دادهاند که از موزون به آنها تعبیر میکنند، هندوان نیز برای انواع ترکیبات خفیف و ثقیل و تقدم و تاخر آنها و
حفظ انواع وزن بدون شمارش حروف، القابی گذاشتهاند که وزن مفروض را با آن بیان میکنند و...
به طور کلی و بنا بر اشاره ابوریحان مبنی بر مشابهت عروض عربی و هندی میتوان گمان برد که خلیل بن احمد در اختراع قواعد عروض به اصول
علم اوزان سانسکریت نظر داشته و قوانین عروض عرب را از روی آن ساخته و پرداخته باشد. آنچه این
حدس را قوت میبخشد، تولد و اقامت خلیل است در بصره که بندر تجارتی بوده و با هند و هندویان به ناچار ارتباط داشته است. و دیگر ترتیبی که او نخستین بار در حروف تهجی اتخاذ کرده و کتاب "
العین" را بر آن صورت مرتب ساخته است و این همان ترتیب حروف در سنسکریت است.
بعد از خلیل ابوالحسن، "سعید بلخی معروف به اخفش"متوفی در سال ۲۱۵ هجری یک
بحر بر
پانزده بحر افزود. سرانجام علمای ایرانی از قبیل ابوالحسن سرخسی، بهرامی، بزرجمهر قائنی و منشوری سمرقندی در اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم این علم را
توسعه دادند. در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم "امام حسن قطان مروزی"معاصر رشید وطواط که در
فتنه غز در ۵۴۸ هجری کشته شد، با اختراع دو
بحر اخرب و اخرم جهت ساختن رباعی به گسترش عروض کمک کرد. سرانجام نوبت به "شمس قیس رازی" متوفی در اواسط قرن هفتم قدیمترین و ارزندهترین کتب بازمانده از علم عروض فارسی، یکی "المعجم فی معاییر شعر العجم" قیس رازی است و دیگری "معیار الاشعار" خواجه نصیر.
در المعجم این گونه در این باره اظهار نظر شده است: "بدان که عجم را پنج
بحر از این
بحور پانزده
گانه شعر عرب نیست و آن
طویل است و مدید و
بسیط و آخر و کامل و... ."
شمس در این جا نمیگوید که
ایرانیان ابتدا عین اوزان عرب را
تقلید کردند بلکه میگوید قدما برای اظهار مهارت خویش در علم عروض در
نظم، اشعاری در اوزان خاص عرب از شعرای عرب تقبل و پیروی کردند و اشعار ثقیل ساختند.
پژوهشکده باقرالعلوم.