تائیه ابنفارض
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تائیه ابن فارِض، معروف به نظمالسلوک یا نظمالدُرّ،
قصیدهای عرفانی در احوال و مراتب
سلوک، سروده ابن فارِض میباشد.
تعداد ابیات
قصیده را از ۷۵۰ تا ۷۷۹
بیت ذکر کردهاند.
این قصیده به تائیةالکبری نیز شهرت دارد تا از دیگر قصیده تائیه ابن فارض، موسوم به تائیةالصغری
ممتاز شود.
گفتهاند که ابن فارض این قصیده را بر اثر
جذبههایی که گاه گاه به او دست میداد، سرود و قصد داشت نام آن را «لَوایحالجَنان و رَوایحالجِنان» بگذارد، اما
پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم را در خواب دید و به اشاره آن حضرت، قصیده را «نظمالسلوک» نامید.
قصیده تائیه در حقیقت معراجنامه یا شرح احوال
شاعر است و نمونهای از احوال مشترک سالکان را در مراحل
سلوک نشان میدهد.
ابن فارض در این قصیده مراتب
عشق و احوال خود را با یکی از مریدان حقیقی یا خیالی خود در میان میگذارد.
برخی مطالب مهم این قصیده عبارت است از:
۱) دشواریهای راه وصال.
ابن فارض از بیت اول تا هفتم این قصیده از جلوه حسن یار و نوشیدن شراب عشق سخن میگوید و بیان میکند که غلبه
سکر و بسط حاصل از آن، طلب و شوق وصال محبوب را در او پدید آورده است.
اما سلوک با محنتها و دشواریهای بسیار همراه است و درد فراق و سوز دل و مصائب سالک در قیاس با مصائب
انبیایی چون
ابراهیم،
یعقوب و
ایوب علیهمالسلام شدیدتر است.
۲)
فنا و اتحاد.
پس از طی مراتب عشق، وصال محبوب و اتحاد با او فرا میرسد.
در این مرتبه سالک که تمام تعلقات نفس را رها کرده درمییابد که محبوب، خود اوست یعنی به مقام جمع و خلافت رسیده است و دیگر میان عاشق و معشوق فرقی باقی نمانده به نحوی که شاعر تعبیر من اویم (اَنَا هِیَ) را به کار میبرد.
در چنین حالی
نماز و
عبادت خود و دیگران جملگی متوجه خود اوست، زیرا وحدت و اتحاد حاصل شده است.
و از آنجا که سالک در این حال، غیب
ذات خود را یافته و فانی در حق و باقی در او شده است، پس از سُکر یعنی در مقام
صَحْو بعد از محو و فرق بعد از جمع نیز خود را جز او نمیداند، هرچند برای رفع مطاعن از نو به عبادت عادی محجوبان روی میآورد.
ابن فارض در این قصیده
خود را از رأی حلول مبرا دانسته و از باب مثال داستان دِحیه کلبی را پیش میآورد که جبرئیل علیهالسلام به صورت او بر پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم ظاهر میشده نه آنکه در وی حلول کرده باشد.
پیداست که منظور ابن فارض از اتحاد، امتزاج یا حلول یا اتحادی نیست که از لوازم آن حلول است زیرا همه اینها مستلزم دویی و شرک است.
برخی معتقدند که اتحاد نزد ابن فارض، فنای از خویشتن در حال سکر است، و او از این حیث با حلاّ ج که به فنای در حال صحو قایل بوده، اختلاف دارد.
ماسینیون معتقد است که ابن فارض در قول به اتحاد، متأثر از حلاّ ج بوده است و ابن فارض در دو جای این قصیده سعی کرده است «أناالحق» حلاّ ج را تفسیر کند.
به گفته ماسینیون، برخی مفاهیم ابن فارض نظیر «
ناسوت»
و «حج روحانی»
از تعابیر خاص
حلاّج بوده است.
۳) حب مظاهر.
در راه عشق چنان معرفتی حاصل میشود که سالک همه اشیا و موجودات را مظهر حق تعالی میبیند.
ابن فارض عشقهای زمینی، همچون عشق
لیلی و مجنون، را نیز ناشی از عشق به حسن و جمال الهی میداند.
۴) خوارق عادات.
ابن فارض ضمن آنکه اعجاز همه انبیا و
کرامات منسوب به
خلفای راشدین و اولیا را به
پیامبر اسلام صلی اللّه علیه و آله و سلم نسبت میدهد، خود را با
روح پیامبر یکی میداند.
وی توضیح میدهد که این
کرامات و
معجزات ناشی از رفع حجابها و قطع تعلقات و رجوع از کثرت به وحدت است.
در چنین حالی، در قوا و نیروهای جسمانی و معنوی آثار وحدت ظاهر میشود تا جایی که همه حواس میتوانند وظایف یکدیگر را انجام دهند و هر عمل غیرعادی برای او عادی میگردد.
۵) روح.
ابن فارض پیدایش همه موجودات را از فیض «روح» میداند.
شارحان تائیه، «روح» را با «
حقیقت محمدیه» تطبیق دادهاند.
ابن فارض از تعبیر «حقیقت محمدیه» استفاده نکرده است، اما به نظر میرسد که او نیز به
حدیثی منسوب به پیامبر
اکرم که در آن روح خود را اولین مخلوق
خدا میشمارد نظر داشته است.
وصف ابن فارض از «روح» با عقل اول در نظریه فیض و صدور
نوافلاطونیان بیشباهت نیست.
۶) علم کشفی.
ابن فارض همچون دیگر
عرفا علم حقیقی را علمی میداند که پس از برداشتن حجابهای
نفس از درون انسان میجوشد
علمی که اینگونه کشف میشود، ورای
عقل و معلومات حصولی است.
۷) وصایت.
ابن فارض ضمن تجلیل از مقام خلفای راشدین،
حضرت علی علیهالسلام را
وصی پیامبر صلی اللّه وعلیه وآله و سلم و حلاّل مشکلات امت میخواند.
برخی ابن فارض را، با استناد به مطالب این قصیده، قایل به «اتحاد» و «
حلول» دانستهاند و چون وی برای خداوند
ضمیر مؤنث به کار برده است،
او را
کافر خواندهاند.
از جمله این مخالفان
ابن تیمیه (متوفی ۷۲۸)،
ابن حجر عسقلانی (متوفی ۸۵۲) و
صالح بن مهدی بن علی مَقبَلی (متوفی ۱۱۰۸) است.
قاضی شمسالدین محمد بن احمد بساطی نیز در شرحی که بر تائیه نوشته
به
کفر ابن فارض تصریح کرده است.
همچنین
ابراهیم بن عمر بقاعی،
مفسر و مورخ و ادیب
شافعی قرن نهم، در کتاب تحذیرالعباد ببدعةالاتحاد ضمن رد تائیه آن را با
فصوصالحکم ابن عربی مقایسه کرده و هر دو را متضمن قول به
وحدت وجود دانسته با این تفاوت که فصوصالحکم منثور است و تائیه منظوم.
ذهبی
نیز ابن فارض را «شیخ اتحادی» خوانده و تائیه او را به حلوایی تشبیه کرده که روغنش از سمّ افعی است.
در مقابل، کسان دیگری چون
جلالالدین سیوطی (متوفی ۹۱۱)،
ابن حجر هیتمی (متوفی ۹۷۳) و
عبدالوهاب شعرانی (متوفی ۹۷۳) به دفاع از او برخاستهاند.
ابن فارض در این قصیده، صنایع لفظی و معنوی بسیاری به کار برده و ضمن آنها اشارات متعددی به
آیات قرآن،
احادیث نبوی، سخنان
صحابه، مشایخ
صوفیه و اصطلاحات
عرفانی کرده است.
ازینرو در فهم معانی آن دشواریها و اختلافاتی هست که برخی به همین سبب از شرحکردن آن خودداری کردهاند، از جمله
بدرالدین حسن بن محمد بورینی و
شیخ عبدالغنی نابلسی (متوفی ۱۱۴۳) که همه دیوان او را، جز تائیه، شرح کردهاند.
با این حال، کمتر شعر عرفانی است که همچون تائیه ابن فارض شرح شده باشد.
بسیاری از عرفا و بخصوص پیروان ابن عربی از این قصیده استقبال کرده و بر آن شروح بسیاری نوشتهاند.
تا آنجا که میدانیم
صدرالدین قونیوی نخستین عارفی است که به این قصیده توجه کرده و به شرح معانی آن پرداخته است.
گفتهاند که ابن عربی خود نیز برای شرح این قصیده از ابن فارض اجازه خواسته ولی ابن فارض پاسخ داده که فتوحات مکیّه ابن عربی شرح تائیه است.
این روایت جای تردید دارد، زیرا ملاقات ابن فارض با ابن عربی مستبعد مینماید.
به علاوه، دلیل متقنی برای اینکه ابن عربی آثار ابن فارض را خوانده باشد، وجود ندارد.
تائیه غالباً از دیدگاه ابن عربی و بر اساس وحدت وجود شرح شده است، اما همه ابیات قصیده را نمیتوان با اصول و مبانی وحدت وجود منطبق دانست.
برخی از شروح تائیه عبارت است از:
۱) مَشارقُالدَراری الزّهْر فی کشف حقایق نظمالدُرّ، شرحی فارسی از
سعیدالدین فرغانی (متوفی ۶۹۹ تا ۷۰۰) که مجموعه تقریرات دروس صدرالدین قونیوی بر این قصیده است.
این شرح مقبول صدرالدین واقع شد و مطلبی درباره آن نوشت که فرغانی آن را در مقدمه شرح خود آورده است.
فرغانی به تشویق صدرالدین همین شرح را با نام منتهیالمدارک به
عربی برگرداند.
این دو شرح جنبه ادبی و عرفانی دارد و بارها به چاپ رسیده است.
فرغانی در شرح خود
این قصیده را در بیان منازل عشق، محبت، مقامات
توحید و
معرفت میشمرد و میگوید که چون واضع میزان همه مراتب مَلَکی و انسانی حقیقت محمدیه است، قصیده تائیه شرح سیر و سلوک تا رسیدن به حقیقت محمدیه است.
وی فهم قصیده را منوط بر چهار اصل کرده است: ذکر
صفات الهی و اعتبار علم، شهود، نور، وجود و مبدئیّت و اوَّلیّت؛ صدور و تعیّن عالم ارواح و ظهور و تحقق
عالم مثال؛ دانستن ترتیب عالم اجسام و مراتب آن و چگونگی آفرینش
آدم؛ شرح نشآت انسان، اطوار و احوال او از ابتدا تا رسیدن به نهایت کمال ممکن.
۲) کشفالوجوه الغُرّ لمعانی نظمالدرّ، به عربی منسوب به
کمالالدین ملا عبدالرزاق کاشانی (متوفی ۷۳۰).
همائی
احتمال داده است که این شرح از
عزالدین محمود کاشانی (متوفی ۷۳۵) باشد، زیرا آنچه
جامی درباره شرح عزالدین کاشانی بر تائیه نوشته با کشفالوجوه تطبیق میکند.
این شرح شامل مقدمهای است که در آن بسیاری از اصطلاحات
صوفیه توضیح داده شده است.
این اثر به نام عبدالرزاق کاشانی در ۱۳۱۹ در
تهران به چاپ رسیده است.
۳) شرح
عفیفالدین سلیمان بن علی تلمسانی.
۴) شرح
شرفالدین داوود قیصری (متوفی ۷۵۱) به عربی.
این شرح همراه با شرح جامی بر تائیه در ۱۳۷۶ش در تهران چاپ شده است.
۵ و ۶) دو شرح از
صائنالدین علی ترکه اصفهانی یکی به
فارسی و دیگری به عربی.
۷) کشفالضُرّ فی نظمالدرّ، تألیف
بابا رکنالدین شیرازی.
۸) ترجمه منظوم عبدالرحمان جامی.
این ترجمه را صادق خورشا در ۱۳۷۶ ش تصحیح و چاپ کرده است.
در آن از دو شرح فارسی و عربی سعیدالدین فرغانی استفاده شده است.
۹) مددالفائض و کشفالعارض از
علی بن عطیه حموی معروف به عُلوان (متوفی ۹۳۶).
۱۰) مقاصدالعلیة فی شرح تائیةالفارضیة از اسماعیل اَنْقَروی (متوفی ۱۰۴۲) به
ترکی که در ۱۰۲۵ نوشته است.
۱۱) شرح محمدامین بن محمود بخاری مشهور به امیر پادشاه (متوفی ح۹۷۲) همراه با معانی الفاظ لغوی و اصطلاحات
صوفیه.
۱۲) شرح محمد بن عبدالرئوف مناوی (متوفی ۱۰۳۱).
علاوه بر این شروح،
بروکلمان شرحی منسوب به ابن عربی را معرفی کرده است.
همچنین شرحی به میر سیدعلی همدانی نسبت داده شده است.
میرسید علی همدانی شرحی بر
خمریه میمیه ابن فارض دارد، اما در آثار او ذکری از شرح تائیه نیامده است.
شروح دیگری نیز بر تائیه نوشته شده که مؤلفان آنها ناشناختهاند.
برخی نیز قصایدی به تقلید از تائیه سرودهاند، از جمله مؤیدالدین جُندی (متوفی ۶۵۰) و ابراهیم بَرْدعی تبریزی (متوفی ۹۴۰)
ابن یوسف شیرازی، و
ابن عامر بصری،
صوفی قرن هشتم که کتاب ذاتالانوار خود را بر وزن تائیه و با همان قافیه سروده است (تائیه ابن عامر).
قصیده تائیه تاکنون به چند زبان ترجمه شده است، از جمله ترجمه هامر ـ پورگشتال به آلمانی (وین ۱۸۵۴)، ترجمه اینیاتسیو دی ماتئو به ایتالیایی (رم ۱۹۱۷)،
و رینولد نیکلسون به انگلیسی (۱۹۲۱).
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة.
(۲) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، حیدرآباد دکن ۱۳۲۹ـ۱۳۳۱، چاپ افست بیروت ۱۳۹۰/۱۹۷۱.
(۳) ابن فارض، تائیّة عبدالرّحمان جامی: ترجمه تائیّه ابن فارض، چاپ صادق خورشا، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج ۵، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
(۵) اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون، ج ۲، در حاجی خلیفه، ج ۴.
(۶) علی بن محمد ترکه اصفهانی، کتاب المناهج فی المنطق، چاپ ابراهیم دیباجی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۷) عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۷۰ش.
(۸) حاجی خلیفه، کشف الظنون.
(۹) محمدمصطفی حلمی، ابن فارض و الحب الالهی، قاهره ۱۹۷۱.
(۱۰) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمرعبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۳۱ـ۶۴۰ه، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۸.
(۱۱) محمد ریاض، احوال و آثار و اشعار میرسیّدعلی همدانی، با شش رساله از وی، اسلام آباد ۱۳۷۰ش.
(۱۲) محمدزکی مبارک، التّصوّف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، مصر ۱۳۵۷/ ۱۹۳۸.
(۱۳) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت ۱۹۸۳.
(۱۴) محمود بن علی عزالدین کاشانی، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایة، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۷ش.
(۱۵) حنا فاخوری، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۶) سعیدالدین بن احمد فرغانی، مشارقالدّراری: شرح تائیّه ابن فارض، چاپ جلال الدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۷ش.
(۱۷) عمر فرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج ۳، بیروت ۱۹۸۹.
(۱۸) داود بن محمود قیصری، شرح محمود قیصری بر تائیّه ابن فارض، در ابن فارض.
(۱۹) قمر کیلانی، فی التّصوّف الاسلامی: مفهومه و تطوّره و أعلامه، بیروت ۱۹۶۲.
(۲۰) محمدریاض مالح، فهرس مخطوطات دارالکتب الظاهریة التصوّف، ج ۲، دمشق ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
(۲۱) خانبابا مشار، مؤلّفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران ۱۳۴۰ـ ۱۳۴۴ش.
(۲۲) احمد بن محمد مقَّری، نفحالطّیب، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۳۸۸/ ۱۹۶۸.
(۲۳) رینولد الین نیکلسون، تصوّف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران ۱۳۷۴ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تائیه ابنفارض»، شماره۳۱۹۷.