بینایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بینایى به معنی قوّه دیدن رنگها و شکلها (باصره)، از
حواس پنجگانه است و از آن به مناسبت در بابهاى
صلات،
قضاء،
قصاص و
دیات سخن رفته است.
کلمات مترادف با
بینایی عبارتند از:
قوه
بینایی، قوه باصره، باصره حسیه، بصر حسی، بصریه، حاسه بصریه، حس باصره، حس بصری، حس
بینایی، روح باصره، قوه بصر، قوه بصریه، قوه نفسانیه باصره.
از حدثهایی که وضو را باطل کرده و موجب وضو میشوند «خوابی است که بر حس
بینایی و
شنوایی چیره شود.»
مستحب است
مؤذن،
بینا و وقتشناس باشد.
در شرط بودن
بینایى در
قاضی اختلاف است.
به عقیده
امام خمینی در قاضی «احوط اعتبار
بینایی است اگرچه عدم آن خالی از وجه نیست.»
اگر بر اثر جنایت
عمدی،
بینایى کسى از
بین برود جانى
قصاص مىشود. اگر
قصاص موجب آسیب رسیدن به حدقه یا مژگان چشم گردد، حقّ
قصاص ساقط و تنها
دیه ثابت مىشود.
و «اگر نقصان یکی از آنها را ادعا کند، نسبت به دیگری قیاس میشود و
دیه به نسبت، بعد از
قسامه - به جهت
استظهار (محکمکاری) گرفته میشود. و اگر نقصان هر دو را ادعا نماید، نسبت به کسی که از همسنهای او است مقایسه میشوند و جانی بعد از استظهار به قسمها، به تفاوت ملزم میشود، مگر با علم به صحت آن، پس استظهار ساقط میشود.»
از
بین بردن
بینایى دو چشم موجب ثبوت
دیه کامل و یک چشم موجب ثبوت نصف
دیه است.
امام خمینی در
تحریرالوسیله بعد از
بیان اینکه «در زایل شدن
بینایی از دو چشم،
دیه کامل است؛ و از یکی از آنها نصف آن است»
مینویسد: «
بین افراد چشم که مختلف میباشند، تیزبینشان و غیر آن، حتی حولا (دوبین) و عشوا (شب کور) و آنکه در چشمش سفیدی است که او را از
بینایی جلوگیری نمیکند و عمشاء (تاربین) بعد از آنکه بیننده است، فرقی نیست.»
و «اگر
حدقه را دربیاورد چیزی مگر یک
دیه بر او نیست؛ و
بینایی تابع حدقه است. و اگر بر او به غیر آن، جنایتی وارد نماید، مانند اینکه به سر او ضربتی بزند پس
بینایی او از
بین برود، بر او
دیه جنایت با
دیه بینایی است.»
و «اگر چشم به حالت خودش باقی باشد و مجنی علیه ادعا کند که
بیناییاش رفته است و جانی آن را انکار نماید، مرجع اهل خبره است؛ پس اگر دو
شاهد عادل از اهل خبره یا یک مرد و دو زن، شهادت دادند
دیه ثابت میشود. پس اگر گفتند عودت آن امید نمیرود،
دیه استقرار پیدا میکند. و نیز اگر بگویند امید برگشتن هست بدون آنکه زمانی تعیین نمایند،
دیه گرفته میشود. ولی اگر بگویند بعد از مدت معیّن متعارفی امید میرود، پس این مدت منقضی شود و عود نکند، استقرار مییابد.»
همچنین «اگر قبل از گذشت مدتی که اجل برایش تعیین شده بود بمیرد،
دیه مستقر میشود. و همچنین اگر دیگری چشم او را دربیاورد. البته اگر عودت آن ثابت شود پس درآورده شود ظاهراً
ارش دارد، چنان که اگر قبل از استیفای
دیه، عود کند، بر او ارش میباشد و اما بعد از آن ظاهراً
دیه برگشت داده نمیشود.»
و «اگر ادعا کند که
بیناییاش رفته و حالآنکه چشمش قائم به حال خودش است و
بیّنهای از
اهل خبره نباشد، حاکم او را به قسامه قسم میدهد و برای او قضاوت میکند.»
بهعبارتدیگر با اختلاف جانى ومجنى علیه در زوال
بینایى، به
اهل خبره رجوع مىگردد و
شهادت دو مرد متخصص و
عادل یا یک مرد و دو زن در این خصوص پذیرفته مىشود.
اگر نظر آنان بر عدم بازگشت
بینایى یا بازگشت آن پس از مدّتى معین باشد و با سپرى شدن آن مدّت
بینایى باز نگردد و یا
مجنی علیه قبل از رسیدن آن مدّت بمیرد،
دیه استقرار مىیابد. برخى گفته اند: در فرض عدم تعیین زمان براى بازگشت
بینایى نیز
دیه مستقر مىشود. در صورت بازگشت
بینایى در زمان تعیین شده، در ازاى مدّتى که
بینایى از دست رفته است ارش تعلّق مىگیرد.
برخى در فرض اختلاف گفتهاند:
چشمان مجنى علیه در مقابل تابش نورى قوى همچون خورشید قرار داده مىشود.
اگر از نور متأثّر و بسته شد حکم به
کذب بودن ادّعاى مجنى علیه و عدم ثبوت
دیه مىگردد و اگر بازماند، ادّعاى او پذیرفته شده و
دیه با قسامه ثابت مىشود.
اگر پس از مدّتى
بینایى بازگردد و بازگشت آن- هرچند با تشخیص
اهل خبره- کاشف از عدم زوال
بینایى او باشد، استحقاق ارش دارد. در غیر این صورت
دیه ثابت مىشود.
اگر موضوع اختلاف
جانی و مجنى علیه بازگشت
بینایى باشد در صورت عدم وجود
بینه قول مجنى علیه با
قسم پذیرفته مىشود.
اگر مجنى علیه مدّعى کاهش
بینایى یک چشم خود باشد، با چشم سالم وى، قیاس و مقدار نقصان محاسبه مىگردد و اگر مدّعى ضعف
بینایى هر دو چشم باشد با چشم سالم همسالان او مقایسه مىشود و مقدار ضعف، مشخّص و پس از قسامه،
دیه آن به نسبت
دیه کامل، محاسبه و در صورت مطالبه مجنى علیه به وى پرداخت مىگردد. البتّه قسامه در موردى جریان مىیابد که احتمال
دروغگو بودن مدّعى- هرچند از جهت ادّعاى استناد نقصان به
جنایت وارد شده- مىرود و گرنه در فرض علم
قاضی به
صدق یا
کذب گفته وى با آزمایش و امتحان، نیازى به قسامه نیست.»
•
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام، ج۲، ص۲۱۸. •
ساعدی، محمد، (مدرس حوزه و پژوهشگر) ،
موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی