بیرانوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بِیْرانْوَنْد، یا به زبان لُری بَیْرَنْوَن از ایلات لک زبان و
شیعی مذهب لرستان میباشد.
بر اساس روایات محلی، تبار بیرانوندها به شخصی به نام بیران میرسد.
این روایت درست به نظر میرسد، زیرا در نظام خویشاوندی مبتنی بر پدر تباری معمولاً نام تیرهها، طوایف و ایلات از نام بانی آنها گرفته میشود.
اما برخی نام بیرانوند را با نام زیستگاه آنها «براوند»، مندرج در
منتخب التواریخ یکی دانستهاند.
این ادعا بیاساس به نظر میرسد، زیرا بیرانوندها در گذشتهای نه چندان دور به
لرستان آمدهاند.
در منابع پیش از
قاجار نه از بیرانوندها نامی به میان آمده، و نه از جمعیت آنها رقمی ارائه شده است؛ اما در طول حکمرانی قاجاریه و
پهلوی آمار و ارقام ضد و نقیضی دربارۀ
جمعیت بیرانوندها بدین شرح گزارش شده است: راولینسن در
سفر به
لرستان (۱۲۵۲ق/۱۸۳۶م)، ۵۰۰‘۲ خانوار
نجمالدوله (۱۲۹۹ق/۱۸۸۲م) با ضبط «پیرانوند»، هزار خانوار
جغرافیای
لرستان (۱۳۰۰ق)، ۳هزار خانوار
معین السلطنۀ خرمآبادی (۱۳۳۴ق)، ۱۰هزار خانوار
و راسخ (۱۳۴۲ش)، ۲۵۰‘۳ خانوار.
مسعود کیهان نه تنها از همۀ ایلات
لرستان به عنوان ایلات کُرد بهطور مطلق یاد کرده است، بلکه رقمهای اغراقآمیزی برای تیرههای بیرانوند ذکر کرده که بر اساس آن جمعیت ایل کلاً به ۱۰هزار خانوار میرسد،
آنچه مسلم است در طول چند دهۀ گذشته آماری از بیرانوندها تهیه نشده است، اما بر اساس سرشماری ۱۳۶۶ش چادرنشینان این ایل بالغ بر ۸۳۴ خانوار بوده است.
قلمرو منطقۀ ییلاقی بیرانوندها، بخش چقلوندی (هرو)، قسمتی از بخش زاغه (هرو)، ریلمه و قسمتی از نواحی
بروجرد را دربرمیگیرد. منطقۀ گرمسیری آنها در دامنههای جنوبی کبیرکوه، در غرب کرخه قرار گرفته که جزو پشتکوه
لرستان است و اکنون
استان ایلام نامیده میشود. افزون بر این، گروههایی از بیرانوند در ماژین و حَسَنیه مستقر شدهاند، اما اکنون بیرانوندها در
خرم آباد و بخش چقلوندی متمرکزند (تحقیقات میدانی).
در میان منابع موجود تنها معدودی به تقسیمات ایلی بیرانوند اشاره کردهاند که در این میان برخی از گزارشها اعتباری ندارند.
رزمآرا تقسیمات ایل بیرانوند را به اختصار گزارش کرده است. و برخی دیگر اطلاعات دقیقی در این زمینه دادهاند.
بیرانوندها به دو شاخۀ اصلی که از
نسل دو فرزند بیران، یعنی «آلاینان» (آلاهینان) و «دشینو» (دشایینان) هستند، تقسیم میشوند (تحقیقات میدانی). راولینسن از این دو شاخه با عنوان «آلیوند» (عالیوند) و «دوشیوند» یاد کرده است.
هریک از این دو شاخه دارای شعباتی بدین شرح است:
۱. آلاهینان از دو زیرشاخۀ «مال اَسَیْ» (مال اسد)، و «مال قُوا» (مال قباد) تشکیل شده است که اولی به ۴ تیره به نامهای «کَرّ»، «مهرو» (مهراب)، «زیهلی» (زیدعلی) و «وارونی» (بارانی) تقسیم میشود. مال قباد از ۳ تیرۀ بزرگ تشکیل شده است که عبارتاند از «شَمْسِی» (شمسالدین)، یاراحمد و «سوزاَلی» (سبزعلی). خوانین بیرانوند از تیرۀ شمسالدین هستند، گفتنی است که واژۀ «مال» در میان این ایل به معنی
خانه، دودمان و نیز معادل «وند» است، چنان که مال قباد را میتوان معادل قبادوند دانست.
۲. دشایینان دارای ۸ تیره است: پیرداده، زش، شَلکه، چَقَل (به معنای شغال)، دِوَکان، دَلُران، شاوَردی و لُری. بیرانوندهای شاخۀ دشایینان در ۵ نسل، حداقل از حدود ۱۵۰ سال گذشته، زیرنظر خوانین شمسالدین از شاخۀ آلاهینان اداره میشدند و از اینرو، مستقل نبودند (تحقیقات میدانی).
افزون بر گروههای یاد شده، گروهی از بیرانوندها در زمان نادرشاه افشار به
کاشان تبعید شدند که اکنون در آن دیار به سر میبرند.
چنانکه پیشتر گفته شد، در متون و اسناد پیش از قاجاریه از بیرانوندها نامی برده نشده است؛ البته این وضع دربارۀ بیشتر ایلات
لرستان صادق است. راولینسن که در ۱۸۳۶م، یعنی زمان حکمرانی محمدشاه به
لرستان سفر کرده است، از قول میرزا بزرگ حاکم
لرستان مینویسد که بیرانوندها و باجلانها در سدۀ پیش از سفر او، یعنی در اواخر
صفویه از نواحی
موصل به
لرستان آمدهاند.
بررسی مالکیت سرزمینهایی که اکنون در تصرف این دو ایل است، حاکی از آن است که این اراضی متعلق به ایلات لر زبان دیگری چون کوشکی، ساکی، چگنی و غیره بوده است. این اراضی از زمان
افشاریان به این سو به تدریج به تصرف ایلات لک زبان، یعنی باجلان و بیرانوند درآمده است (تحقیقات میدانی). هر چند خاستگاه بیرانوندها به درستی مشخص نشده است، بر اساس تاریخ شفاهی، بیرانوندها معتقدند که
جد آنها به نام هجیالی از
حجاز به منطقۀ دلفان آمده است، و در آنجا با دختر یکی از سران
فرقۀ اهل حق ازدواج کرده، و ماندگار شده است؛ سپس چون بیرانوندها همراه با دلفانها و باجلانها، در
جنگ بین
ایران و عثمانی نادرشاه افشار را یاری کردند، نادرشاه به پاس این خدمات، قسمتی از سیلاخور و اراضی پشتکوه را به بیرانوندها واگذار کرد. این روایت با نوشته و گفتار راولینسن
مغایرت دارد. به هر روی، بنا به گفتۀ هنری فیلد نادرشاه افشار بیرانوندها را به
شیراز کوچاند
اما وی منبع این گزارش را یاد نکرده است.
حمایت بیرانوندها از
کریمخانزند منجر به ازدواج «بانو» خواهر کریمخان زند با میرزا احمدخان، جد خوانین بیرانوند شد. این پیوند موقعیت میرزا احمدخان را در منطقه استوار کرد (تحقیقات میدانی). بیرانوندها پس از سقوط
زندیه به
لرستان بازگشتند و چون آقامحمدخان قاجار، ایل چگنی را از هرو به نواحی
قزوین تبعید کرده بود، زمینۀ تصرف این منطقه فراهم شد.
بیرانوندها در طول حکمرانی قاجاریه به صورت ایل مقتدری در
لرستان درآمدند و اراضی ایلاتی چون چگنی، کوشکی و ساکی را در منطقه تصرف کردند. اینان در اوایل دورۀ قاجاریه، در درگیریهای بین شاهزادگان قاجار نقش فعالی داشتند؛ چنانکه در نزاع بین شاهزاده حسامالسلطنه محمدتقی میرزا (حاکم
بروجرد،
بختیاری و
خوزستان) و شاهزاده محمود حاکم
لرستان در ۱۲۴۲ق، جانب حسامالسلطنه را گرفتند. نیز در نبردی که ۳ سال بعد (۱۲۴۵ق) میان حسامالسلطنه و شاهزاده محمدحسین میرزا پسر محمدعلی میرزا درگرفت، به حمایت از حسامالسلطنه برخاستند.
بیرانوندها همراه دیگر لرها در جنگ
ایران و روسیه نیز شرکت کردند،
همچنین محمدقاسم بیگ از بیرانوندها در طغیان شاهزاده حسینقلیخان برضد فتحعلی شاه نقش بسیار فعالی داشته است که پس از شکست حسینقلیخان، عدهای از بیرانوندها و باجلانها به دستور فتحعلی شاه کشته شدند.
بررسی تاریخ بیرانوندها از درگیریهای خونین بین سران ایل از یک سو، و درگیری با دولت و یا دیگر ایلات از دیگر سو حکایت دارد. این درگیریها باعث کشته شدن شماری از سران ایل در طول حکمرانی قاجاریه و پهلوی گردید؛ چنانکه میگویند: در این مدت بیش از ۶۰ نفر از آنان کشته شدهاند که ۳۵ نفر آنها از نسل حسینعلیخان (از خوانین بزرگ) بودهاند که ۱۸نفر از آنها را قوای دولتی، ۱۴ نفر را رقبای درون ایل، و ۳ نفر را ایلات دیگر کشتهاند (تحقیقات میدانی).
تفرقهاندازی و ستمگری حکام قاجار در
لرستان، باعث شورش ایلات
لرستان و گسترش ناامنی و هرج و مرج در این ایالت شد. در این میان، ایل بیرانوند بیش از دیگر ایلات برای حکام قاجاریه مزاحمت ایجاد میکرد. بیرانوندها پس از
انقلاب مشروطیت (که دولت مرکزی تضعیف شده بود) بخش بزرگی از
لرستان را به آشوب کشاندند و از ورود حکام و مأموران دولتی به خرمآباد جلوگیری کردند.
ایل بیرانوند بیش از هر ایل دیگر در مقابل نیروهای دولتی در اوایل حکمرانی پهلوی
مقاومت کرد و پس از چندین سال درگیری سرانجام سرکوب شد.
پس از تسلط ارتش بر
لرستان، گروهی از بیرانوندها به نواحی خوار و ورامین تبعید، و شماری از خوانین و کدخدایان آنها اعدام و یا زندانی شدند. از این پس، ایل به اجبار یکجانشین شد. بسیاری از بیرانوندها در طول چند دهۀ گذشته دهات و زندگی کوچروی را رها نموده، و به خرمآباد مهاجرت کرده، و شهرنشین شدهاند (تحقیقات میدانی).
تا پیش از تحولات دهههای گذشته در
لرستان، بیرانوندها چون دیگر ایلات به دامداری اشتغال داشتند و همراه آن بعضی از غلات را بهطور محدود کشت میکردند. بیرانوندها در دورۀ هرج و مرج به غارت و چپاول روستاها میپرداختند. افزون بر این، در شرایطی خوانین بیرانوند از کالاهایی که به بروجرد وارد میشد،
مالیات میگرفتند.
اما اکنون برخی از بیرانوندها هنوز به دامداری و کشاورزی اشتغال دارند، ولی بیشتر آنها که در خرمآباد مستقر شدهاند، به مشاغل گوناگونی میپردازند (تحقیقات میدانی).
ایل بیرانوند از مجموعۀ تیرههای پدرتبار تشکیل میشود که قبلاً در رأس آنها تیرۀ خوانین قرار داشت. تیرۀ خوانین از
نسل میرزا احمد شمسالدینی از شعبۀ آلاهینان، و از ۴ زیر تیره بدین شرح تشکیل شده است: اسدخانی معروف به «زینو» (زینب)، حیدرخانی معروف به خانم بیبی، مرادی و علی محمدی. خوانین اسدخانی و حیدرخانی قدرتمندترین و با نفوذترین خوانین بودهاند که از اواخر
حکومت محمد شاه قاجار تا آخر حکمرانی
رضاشاه افراد شجاع و معروفی از میان آنها برخاستهاند. از اینرو، ایل بیرانوند مانند دیگر ایلات
لرستان رهبری واحد نداشته، بلکه هر قسمت از آن زیر نظر اعضای تیرۀ خوانین اداره میشده است. زیرتیرههای خوانین از یکدیگر تبعیت نمیکردند، بلکه هریک از آنها مستقل بودند. بعد از تیرۀ خوانین، سراین تیرهها، یعنی کدخدایان قرار داشتند که بعضی از آنها دارای نفوذ و
قدرت بودند.
ادمندز که در اواخر
قاجاریه، یعنی در دورۀ هرج و مرج به
لرستان سفر کرده، مینویسد که حسینخان از خوانین بیرانوند، تسلط زیادی بر کدخدایان نداشته است.
تیرههای بیرانوند از لحاظ نفوذ و قدرت یکسان نبودهاند، چنان که تیرههای مال اسد و یار احمد دارای قدرت بودهاند. در مقابل، تیرههای تشکیل دهندۀ شاخه دشایینان، یعنی پیرداده، رش، شلکه، چقل، دوکان، دلران و ... قدرت کمتری داشتهاند. اصولاً بیشتر تیرههای ایل بیرانوند دارای آب و خاک بودهاند و از اینرو، کمتر به صورت رعیت، به گونهای که در بین بعضی از ایلات دیده شده است، درآمدهاند (تحقیقات میدانی).
ایل بیرانوند، چون دیگر ایلات
لرستان در نتیجۀ مداخلۀ حکومتها و نوسازیهای منطقه، دگرگون شده است. اکنون نفوذ خوانین از میان رفته است و تیرها هر یک به صورت واحدی مستقل درآمدهاند. از سوی دیگر
مهاجرت بیرانوندها به شهر
خرمآباد و تشکیل گروه اقلیت شهرنشین، آنها را واداشته است که در مقابل دیگر گروهها از یکدیگر حمایت کنند. به عبارت دیگر زندگی بیرانوندها در شهر خرمآباد باعث انسجام آنها شده است، هرچند که فاقد رهبر باشند.
(۱) ادمندز، سیسیل جان، یادداشتهایی دربارۀ
لرستان، دو سفرنامه دربارۀ
لرستان، ترجمۀ سکندر اماناللهی بهاروند و لیلی بختیار، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲) اعتمادالسلطنه، محمدحسن، مرآة البلدان، به کوشش عبدالحسین نوایی و هاشم محدث، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۳) اماناللهی بهاروند، سکندر، قوم لر، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴) بیات، کاوه، عملیات
لرستان: اسناد سرتیپ محمدشاهبختی (۱۳۰۳ و۱۳۰۶ش)، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۵) جغرافیای
لرستان، پیشکوه و پشتکوه، به کوشش سکندر اماناللهی بهاروند، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۶) حنیف، محمد، شناخت ایل بیرانوند، خرمآباد، ۱۳۷۷ش.
(۷) راسخ، شاپور، جمعیت و گروههای نژادی ایران، ایرانشهر، تهران، ۱۳۴۲ش/۱۹۶۳م، ج۱.
(۸) راولینسن، هنری، سفرنامه، ترجمۀ سکندر اماناللهی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۹) رزمآرا، علی، جغرافیان نظامی ایران (
لرستان)، تهران، ۱۳۲۰ش.
(۱۰) سپهر، محمدتقی، ناسخ التواریخ، به کوشش جهانگیر قائممقامی، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۱۱) سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۶۶ش)، نتایج تفصیلی، کل کشور، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۲) سعدوندیان، سیروس، اسناد نخستین سپهبد ایران احمد امیراحمدی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۳) فووریه، ژان باتیست، سه سال در دربار ایران، ترجمۀ عباس اقبال آشتیانی، تهران، دنیای کتاب.
(۱۴) کیهان، مسعود، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۱۱ش.
(۱۵) معینالسلطنۀ خرمآبادی، رحیم، جغرافیای
لرستان، شقایق، خرمآباد، ۱۳۷۶ش س۱، شم ۳و۴.
(۱۶) منتخب التواریخ، منسوب به معینالدین نطنزی، به کوشش ژان اُبن، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۱۷) نجمالدوله، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۱۸) والیزادۀ معجزی، محمدرضا، تاریخ
لرستان (روزگار قاجار)، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۹) یغمایی، منتخب السادات، حماسۀ فتحنامۀ نایبی، به کوشش علی دهباشی، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲۰) Field, H, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیرانوند»، شماره۵۳۶۰.