بیتیکچی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیتیکْچی، واژهای
ترکی به معنی
دبیر،
منشی،
کاتب و
نویسنده. این واژه از ۳ جزء «بیتی» به معنی نوشتن، پسوند نامساز «- ک» و پسوند فاعلی «- چی» ترکیب شده، و در فارسی به شکلهای بیتکچی، بتیکچی و بتکچی نیز آمده است.
«بیتی» از واژگان کهن ترکی است و اشتقاقهای گوناگون آن در سنگ نبشتههای اورخون، شینهاوسو، وایرقبتیغ ـ از سدۀ ۲ق/۸م ـ که قدیمترین نوشتههای بازماندۀ آن زبان است، به تکرار به کار رفته است. بیتیکچی در آن سنگنبشتهها به دو صورت بیتکهچی و بیدگوچی آمده است
در نوشتههای ترکی یافت شده در تورفان نیز «بیتی» به معنای نوشتن، و «بیتیگ» به معنای نوشته، کتاب و سند وجود دارد.
در زبان ترکی اویغوری قدیم و در کتاب مثنوی ترکی قوتادغوبیلیگ سرودۀ یوسف خاصحاجب از درباریان قراخانی نیز این واژهها کاربرد داشتهاند.
در
دیوان لغات الترک نیز «بیتی» به معنای نوشتن، «بیتیگ» به معنای کتاب، نامه، نوشته، هر چیز نوشته شده و کاغذ، و «بیتیگو» به معنای دوات است.
(بیتیک در
زبان ترکی کومانی (قپچاقی) به صورت بیتیو و بیتُوْ (= نوشته) درآمده است.)
ابوالغازی بهادرخان در سدۀ ۱۱ق بیتی را به صورت «بیت» به همان معنی، و بیتیکچی را به صورت بیتکچی (احتمالاً: بیتکهچی) آورده است.
کاربرد واژۀ بیتی در زبان ترکی جغتایی تدوام یافته، و استرابادی اشتقاقهای آن را در آثار امیر علی شیرنوایی به دست داده است. سپس ظاهراً از
ترکی جغتایی به
ترکی عثمانی راه یافته است و اکنون در
ترکیه کاربرد گفتاری دارد.
بیتی در روزگار کهن به زبان مغولی وارد شد و «بیچی» به معنای نوشتن و «بیچیک» به معنای نوشته در قدیمترین نوشتۀ مغولی، یعنی «منگغولون نی اوچا» به کار رفته است.
در متون «خپاگس ـ پا» به خط چهارگوش بیچیک به معنای نوشته و نامه ضبط شده است.
دربارۀ منشأ و ریشۀ بیتیکچی بحثهای دور و درازی میان محققان درگرفته است.
بلوشه آن را برگرفته از واژۀ سنسکریت «پیثاکا» به معنای گنجۀ کتاب میداند و
اشمیت آن را با واژۀ یونانی «پیتاکیون» مرتبط میانگارد. برخی آن را ترکی شدۀ «پیداکا» ی تخاری دانسته، و احتمال دادهاند که با یک واژۀ سغدی به معنای قانون، آیین و فرمان که یاذاک یا پذک (= پذکه) خوانده میشود، ارتباط لغوی داشته باشد.
کلاوسن بیتیکچی را برگرفته از دو واژۀ جداگانه با تلفظ و با منشأ و ریشۀ متفاوت، و هر دو را به یک معنی میداند: بیتیگ + چی و یا بتْکه (با فتح و کسر ب) + چی، و این دومی را ترکی شدۀ واژۀ بتغۀ سریانی میانگارد که به واسطۀ آیین مانی وارد این زبان شده است.
کسانی نیز با وی در این باب همرأی بودهاند.
مبنای تصور کلاوسن ضبط آن به صورت بیتکهچی در کتیبۀ اورخون است. برخی از این سنگنبشتهها مربوط به دورۀ فرمانروایی تورکوها (گوک ترکها) است و سالها بعد در دورۀ جانشینان آنان، یعنی اویغوران آیین مانی در میان ترکان نفوذ
، و بر اثر آن واژگان سغدی و سریانی به زبانشان راه یافت.
به تأیید و تأکید اکثر محققان، مادۀ فعل بیتی ترکی برگرفته از واژۀ چینیپی، بی به معنای قلمموی خط نویسی، سپس مداد، و نیز نوشتن است که تلفظ کهن و میانۀ آن پیاِت بوده است.
واژۀ بیتیکچی پس از یورش مغولان به ایران، به زبان فارسی راه یافته است و نخستین نوشتۀ بازمانده که این واژه در آن به کار رفته تاریخ جهانگشای است
(بیتیکچیان در روزگار
مغول و
ایلخانیان سمت کاتب و دبیر داشتهاند و بُلْغای سرور و وزیر کُتّاب (بیتیکچیان) عصر مُنگکه قاآن، مأمور بود که «اَمثِله» و «مَناشیر» را بنویسید و سواد کند، و در عین حال، امور
دیوانی به عهدۀ وی بود.
بیتیکچیان که سرکردۀ آنان در آغاز اُلُغ بیتیکچی (= بینیکچی
بزرگ) و وزیرخوانده میشد، جانشین مستوفیان پیشین و مأمور تعیین میزان مالیات و صدور برات و وصول آن بودند. در دوران امارت چنتمور در ایران ـ پیش از لشکرکشی هلاگو و تشکیل حکومت ایلخانی ـ نخست شرفالدین خوارزمی سمت الغ بیتیکچی و وزارت یافت
که «محاسبات چندین ساله» میدانست.
زمانی که امیرارغون امارت ایران یافت، در ۶۴۱ق وزارت و مقام الغ بیتیکچی را دوباره به شرفالدین سپرد.
او در واقع رئیس مستوفیان و مأمور وصول مالیات بود.
پس از
مرگ وی
خواجه فخرالدین بهشتی خوارزمی به جای او نشست.
پس از او نیز پسرش حسامالدین امیرحسین که خط اویغوری و زبان مغولی میدانست، جانشین پدر شد.
در همان روزگار خواجهنجمالدین نیز از سوی باتو آن سمت را داشت.
در آن دوران بیتیکچیان از سوی شاهزادگان مغول سمت نظارت بر
دیوان را داشتند.
در زمان لشکرکشی هلاگو، کوکه بر بیتیکچی مقدّم بیتیکچیان مغول بود (همو، ۱/۱۸۱). توکور بیتیکچی نیز از همراهان هلاگو بود
. امیر سیفالدین بیتیکچی در دورۀ هلاگو مدبّر مملکت و وزیر خاص بود و در همۀ امور مداخله میکرد و پیش از گشودن بغداد از هلاگو خواست تا مغولانی را مأمور حفاظت مرقد
حضرت علی (علیهالسلام)، و مردم
نجف نماید.
در روزگار غازان که به تدبیر رشیدالدین فضلالله اصلاحاتی در امور و ادارۀ کشور انجام گرفت، بیتیکچیان مأمور شدند که به همۀ ولایات بروند و «مجموع آن ولایت را دیه دیه مفصل بنویسند»
پس از آن مقرر شد که بیتیکچیان در اول هر سال برات ولایات را به موجب قانون بنویسند و جز آن در طول سال، دیگر حواله و برات ننویسند و اگر بنویسند، دستشان بریده شود؛ در آن زمان، هر ولایتی یک بیتیکچی در
دیوان بزرگ داشت.
در آن دوران، بیتیکچیان مأمور گردآوری آمار آبادیها، نفوس،
احشام، مزارع و مسئول تنظیم بودجۀ سالانۀ کشور و تعیینکنندۀ اعتبار هزینهها بودند. جز آن، بیتیکچیان سمت بازرسی و نظارت و تهیۀ گزارش نیز داشتند.
بیتیکچیان از آغاز به سفارت (ایلچیگری)، مأموریت بازداشت کسان و اجرای حکم
قتل نیز میرفتند. شیلامون بیتیکچی در عصر منگکه قاآن سمت سفارت یافت،
قراقای در دورۀ هلاگو مأمور قتل نزدیکان رکنالدین خورشاه اسماعیلی در
قزوین شد،
براق بیتیکچی مأمور جلب احمد بوری شد،
آباچی بیتیکچی از سوی براق مأمور جلب و بازگرداندن قبچاق شد،
ارغا بیتیکچی سفیر نوروز به سوی غازان بود،
ایسان بوقا بیتیکچی سفیر بایدو بود،
در عصر اولجایتو نیز از کسان موچی بیتیکچی، سفیر
مصر و
شام،
و علاءالدین بیتیکچی سفیر ایسنبوقا به سوی اولجایتو بود.
بیتیکچیان گاه مانند حاجیان، سخن مردم را به عرض قاآن میرسانیدند
و گاه به عنوان محاسب (حسابدار) ایفای وظیفه میکردند
آنان گاه امارت و فرماندهی نیز میکردند، از جمله: هندو بیتیکچی در
ولایت بادغیس
خراسان امیر تومان قرا اوناس بود
و همو در فتح بغداد «از اکابر امرا» بود.
برخی از آنان سمت یارغوچی (بازپرس) داشتند، مانند مصطفیٰ بیتیکچی نویان در روزگار منگکه قاآن.
مهر سلطنتی (تمغاهای
بزرگ) نیز تا اواسط دوران غازان در دست بیتیکچیان بود.
اصطلاح بیتیکچی تا عصر
صفویان در
زبان فارسی به کار میرفت.
(۱) بهادرخان ابوالغازی، شجرۀ تراکمه، به کوشش ا ن کونونوف، مسکو/لنینگراد، ۱۹۵۸م.
(۲) عبدالله ابوالقاسم کاشانی، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳) محمدمهدی استرابادی، سنگلاخ، به کوشش کلاوسن، لندن، ۱۹۶۰م.
(۴) محمد اسفزاری، روضات الجنات فی اوصاف مدینةهرات، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۳۸-۱۳۳۹ش.
(۵) عطاملک جوینی، تاریخ جهانگشای، به کوشش محمدقزوینی، لیدن، ۱۳۲۹ق/۱۹۱۱م.
(۶) فضلالله رشیدالدین، جامعالتواریخ، به کوشش محمدروشن و مصطفیٰ موسوی، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۷) سیف سیفی هروی، تاریخنامۀ هرات، به کوشش محمدزبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م.
(۸) قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۵۹ش.
(۹) بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۰) وصاف، تاریخ، بمبئی، ۱۳۶۹ق.
(۱۱) Arat, R R, Kutadgu Bilig, Istanbul, ۱۹۷۹.
(۱۲) Caferoğlu, A, Eskiuygur türkçesi sözlūğü, Istanbul, ۱۹۶۸.
(۱۳) Clauson, G, An Etymological Dictionary of Pre-Thirteenth-Century Turkish, Oxford, ۱۹۷۲.
(۱۴) Doerfer, G, Türkische mongolische Elemente im Neupersischen, Wiesbaden, ۱۹۶۵.
(۱۵) Esin, E, Islâmiyetten önceki Türk kültür târîhi ve İslâma giriş, Istanbul, ۱۹۷۸.
(۱۶) Histoire secrète des Mongols, ed L Ligeti, Budapest, ۱۹۷۱.
(۱۷) Karlgren, B, Analytic Dictioary of Chinese, Taipei, ۱۹۷۵.
(۱۸) Kaşğari, M, Divanü Lûgat-it-Türk, tr B Atalay, Ankara, ۱۹۸۶.
(۱۹) Orkun, H N, Eskitürk yazıtları, Ankara, ۱۹۸۶.
(۲۰) Poppe, N, In Hp‘age-pa Script, tr R, Krueger, Wiesbaden, ۱۹۵۷.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بیتیکچی»، شماره۵۳۴۰.