بَقِیَّةُ اللّهِ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَقِیَّةُ اللّهِ:(بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ) «بَقِیَّةُ اللّهِ» «بقیه» در لغت به معنای باقیمانده، بازمانده و زیادی چیزی آمده است.
تعبير به «
بقیة اللَّه» يا به خاطر آن است كه
سود حلال اندک چون به فرمان
خدا است. و يا اينكه تحصيل
حلال باعث دوام نعمت الهى و بقاى بركات مىشود. و يا اينكه اشاره به پاداش و ثوابهاى معنوى است كه تا ابد باقى مىماند هر چند دنيا و تمام آنچه در آن است فانى شود.
در روايات متعددى مىخوانيم كه بقية اللَّه تفسير به وجود
امام مهدی (علیهالسلام) يا بعضى از امامان ديگر شده است.
به موردی از کاربرد «بَقِیَّةُ اللّهِ» در قرآن، اشاره میشود:
(بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنينَ وَ ما أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفيظٍ) «آنچه از سرمايههاى
حلال، خداوند براى شما باقى گذارده، برايتان بهتر است اگر ايمان داشته باشيد. و من، نگهبان شما و مأمور بر اجبارتان به
ایمان نيستم.»
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
کلمه بقيه به معناى باقى است و مراد از آن،
سودى است كه از معامله براى فروشنده بعد از تمام شدن معامله باقى مىماند و آن را در مصارف زندگى و در حوايجش خرج مىكند، گو اينكه مبادله در اولين بار كه باب شد براى اين نبود كه صاحب كالا در معامله چيزى اضافه بر ارزش
کالا بگيرد، و به اصطلاح
سود ببرد، الان هم قصد اولى متعاملين اين نيست بلكه قصد اول اين است كه مثلا زارعى كه حاصل خود را برداشته زايد بر مقدار احتياج خود و خانوادهاش را بدهد و در ازاى آن چيزهايى كه ديگران به دست آورده و بيش از مقدار حاجتشان دارند بگيرد تا در نتيجه همه افراد مجتمع همه حوايج ضرورى خود را دارا شوند قصد اولى از مبادله اين بوده و اكنون نيز همين است ولى رفته رفته عمل داد و ستد حرفهاى شد به نام
تجارت، و افرادى اين را كار رسمى و ممر
معیشت خود كردند يعنى يک كالا و يا انواع مختلفى كالا را از ديگران مىخرند (نه اينكه خود بسازند و توليد كنند) و آنگاه آنرا با بهايى بيشتر در اختيار ديگران (كه به آن متاعها احتياج دارند) قرار مىدهند و از بهاى بيشتر هر كالا مقدارى به سرمايه خود مىافزايند، ديگران نيز به دادن آن بهاى بيشتر راضى هستند زيرا او در تهيه انواع مختلف كالا (از نقاط دور و نزديک و همچنين در نگهدارى و توزيع آن بين مشتریهايش) زحمت مىكشد مشتريان نيز بهاى بيشتر را بخاطر همين زحمات او مىدهند چون او با اين عمل خود امر داد و ستد را براى آنان آسان مىسازد.
پس تاجر در تجارتش ربحى مشروع دارد، ربحى كه مجتمع به مقتضاى فطرتش به دادن آن راضى است زيرا همانطور كه گفتيم او از نقاط مختلف، اجناس مختلف و كالاهاى مورد
حاجت مجتمع را گرد مىآورد و راه افراد مجتمع را نزديک مىكند. پس منظور جمله مورد بحث اين است كه اگر به خداى تعالى ايمان داريد ربحى كه بقيهاى است الهى و خداى تعالى شما را از طريق فطرتتان به سوى آن بقيه
هدایت فرموده بهتر است از مالى كه شما آن را از طريق كمفروشى و نقص مكيال و ميزان به دست مىآوريد، آرى
مؤمن تنها از راه مشروع از مال بهرهورى مىكند، از راهى كه خداى تعالى او را از طريق
حلال به آن راهنمايى كرده و اما مالهاى ديگر كه خدا آن را نمىپسندد و مردم نيز آن را به حسب فطرتشان نمىپسندند، خيرى در آن نيست و انسان با ايمان احتياجى به چنين مالى ندارد.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «بقیت الله»، ج۱، ص ۲۲۷.