بوکوحرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
گروه تروریستی «بوکوحرام» یا «جماعةاهل السنة للدعوة و الجهاد» یکی از گروههای سلفیه جهادی است که از سال ۲۰۰۱ میلادی در شمال نیجریه فعالیت دارد. در چند دهه اخیر، جنبشهای سلفی جهادی در مناطق مختلف جهان به وجود آمدند و اقدامات نظامی فراوانی علیه دولتها و مردم مسلمان و غیرمسلمان انجام دادند. یکی از مناطق مهم فعالیت سلفی جهادی، کشورهای شمال و شمال غرب آفریقا، به خصوص کشورهای نیجریه و تونس است که در این بین کشور نیجریه به عنوان بزرگترین کشور مسلمان نشین قاره آفریقا، اهمیت بسزایی دارد.
نیجریه یکی از مهمترین کشورهای شمال غرب
آفریقا است که گروه سلفی ـ جهادی جماعه اهل السنه للدعوه و الجهاد (
بوکوحرام) عهدهدار حرکت سلفی جهادی در این کشور است و بیشترین تمرکز آن بر دشمن نزدیک، یعنی مسلمانان نیجریه و به خصوص شیعیان است.
درباره شکلگیری این گروهها مانند دیگر گروههای سلفیه جهادی تکفیری، دلایل مختلفی بیان میشود؛ از جمله عوامل شتابزا در گسترش و تقویت سلفیه جهادی و ایجاد پایگاه نظامی در این مناطق، ظهور نهضتهای موسوم به
بیداری اسلامی در شمال آفریقا و جنوب غرب آسیا بود که حضور و دخالت برخی کشورهای غربی، زمینه را برای رشد و توسعه و قدرت یافتن جنبشهای جهادی تکفیری در کنار نهضتهای اصیل اسلامی به وجود آورد. رواج افراطگرایی در میان مسلمانان در اواخر قرن بیستم، نگرانی مسلمانان از تبلیغات گسترده مسیحیت و نیز رشد مذاهب و فرق مختلف، گسترش تبلیغات و اقتدار آمریکا و دیگر قدرتهای جهانی دراین منطقه
و تاثیرپذیری از تبلیغات فرقههای انحرافی مانند وهابیت و حمایت دولتهای ثروتمند عرب را میتوان از مهمترین دلایل این شکل گیری دانست.
«جماعةاهل السنة للدعوة و الجهاد» یکی از گروههای سلفیه جهادی است که از سال ۲۰۰۱ میلادی در شمال نیجریه فعالیت دارد.
البته برخی شروع آن را به سالهای قبل نسبت دادهاند.
از سال ۲۰۰۲ تا سال ۲۰۰۹ میلادی، رهبری جماعة اهل السنة للدعوة و الجهاد (بوکوحرام) بر عهده فردی به نام
محمد یوسف بود.
او فعالیتهای دینی خود را از حدود سال ۲۰۰۰ میلادی آغاز کرد.
گزارشهای موجود نشان میدهد که او تحت تاثیر شخصی سلفیمذهب به نام
جعفر محمود آدم، (از مبلغان معروف
سلفیه در نیجریه که جلسات متعددی علیه محمد یوسف برگزار کرد)
بود که در آن زمان در جنبشهای اسلامی نیجریه فعالیت داشت.
محمد یوسف قصد داشت با تشکیل این گروه، یک
دولت اسلامی در شمال کشور نیجریه برپایه تفکر طالبان به وجود آورد. او باور داشت که دولت اسلامی میبایست در نیجریه یا در صورت امکان در سراسر جهان با «سخنرانی و دعوت» تاسیس شود.
ازاینرو افرادی از این گروه را به
سودان،
پاکستان،
افغانستان فرستاد تا ضمن جذب کمکهای مالی، آموزش و آمادگی نظامی ببینند و در صورت نیاز بتوانند در مقابل ارتش نیجریه مقاومت کنند.
جذابیت دعوت محمد یوسف حتی باعث جذب گروهی از دانشجویان دانشگاهای بورنو و یوب بهاین گروه شد.
محمد یوسف به مرور زمان و با افزایش نفوذ
عربستان سعودی و کمکهای مالی این کشور به گروههای سلفی که از سال ۱۹۸۰ میلادی آغاز شده بود، از این جنبش فاصله گرفت و به جریان فکری از
اهل سنّت که با این جنبش در تقابل بود پیوست؛
زیرا وی عقیده داشت که مسلمانان فقط باید از «سلف واقعی» پیروی کنند.
دو گروه سلفی مهمی که در این جریانات در شمال نیجریه و در دهه ۱۹۸۰ میلادی بوجود آمدند، عبارت بودند از:
۱. «جماعة تجدید الاسلام» به معنای گروه احیای اسلام؛
۲. «جماعة ازالة البدعة و احیاء السنة» به معنای گروهی برای از بین بردن بدعت و پایهریزی دوباره سنّت.
محمد یوسف به «بورنو» (ایالتی در شمال نیجریه به مرکزیت مایدوگوری) رفت تا از این دو جریان برای جذب نیرو استفاده کند.
درسال ۱۹۹۴ میلادی او دیگر به عنوان امیر «جماعة تجدید الاسلام» شناخته میشد. اعضای جماعة تجدید الاسلام بیشتر شامل تندروهای جنبش اسلامی نیجریه، مخالفان دولت و کسانیکه علیه رهبران دینی طرد شده نیجریه فعالیت میکردند، بودند و برخلاف گذشته، با تاسی از تعالیم سلفی عربستان سعودی فعالیت میکردند.
محمد یوسف در اواخر قرن بیستم و اوایل سال ۲۰۰۰ میلادی، با جنبش ازاله که هدف از تاسیس آن، اصلاح اسلام در منطقه و جلوگیری از نفوذ صوفیها بود، پیوند خورد و آنها را وارد جنبش خود کرد.
وی در سال ۲۰۰۲ میلادی دیگر رهبری شناخته شده بود و با عقاید سلفی جعفر محمود آدم به مخالفت علنی برخاست. این جریان باعث شد تا محمد یوسف به جایگاه نماینده بورنو در شورای عالی شریعت در نیجریه برسد؛ جایگاهی که بعدها توانست به واسطه آن پیروان زیادی را به سوی خود جذب کند.
با گذشت زمان و نارضایتی این شورا از عملکرد دولت نیجریه در گسترش قوانین
شریعت اسلامی، یوسف تصمیم گرفت تا جنبشی را با عنوان اهل السنة و الجماعة الهجرة یا «پیروان سنت و جامعه» تشکیل دهد.
وی قبل از سفر به عربستان سعودی افرادی را مامور کرد تا مسئولیت این جنبش نوپا را به عهده گیرند؛ جنبشی که بعدها گرایشهای ضد دولتهای غربی نیز به خود گرفت. کسانی که تحصیلات و فرهنگ غربی را محکوم کرده و آن را مضر دانستند، بعدها نام خود را به جماعة اهل السنة للدعوة و الجهاد تغییر دادند و به «بوکوحرام» مشهور شدند.
پس از سال ۲۰۰۴ میلادی و زمانی که اختلافات بین یوسف و جعفر محمود بیشتر آشکار شد،
آنها جزواتی در زمینه سلامت و بهداشت، اشتغال، دولت و آموزش که نظرات آنها را در برداشت، منتشر کردند.
آن دو بیشتر در زمینه آموزش باهم اختلاف داشتند. جعفر محمود بر اهمیت آموزش به شیوه سکولار غربی پافشاری داشت، اما یوسف اظهار میداشت این نوع آموزش از بین برنده
یکتاپرستی است.
به نظر وی آموزش سکولار به دلیل گسترش
فرهنگ غرب، جامعه مسلمان را به فساد تحدید میکند، بنابراین به عنوان فاکتور اصلی ممانعت کننده از تحقق یک نظم اسلامی به شمار میآمد.
پس از مرگ یوسف در جولای ۲۰۰۹ میلادی، این دسته از شبه نظامیان توسط
ابوبکر شیکائو جانشین یوسف با نام جماعة اهل السنة للدعوة والجهاد اداره میشود که بعدها به «بوکوحرام» معروف شد. رشد بوکوحرام همزمان با رشد نارضایتیها از دولت بهدلیل گسترش فقر حاصل بود.
در حالیکه یوسف توانست جوانانی را که تازه مسلمان شده بودند و اندک عقیدهای داشتند، برای جذب و بعدها آموزش به گروه خود دعوت کند تا شاید بتوانند جامعه اسلامی کاملی را به وجود آورند که در آن همه از موقعیتهای مساوی برخوردار باشند، اما با روی کار آمدن شیکائو و کشته شدن بیش از هزار نفر از اعضای بوکوحرام در یورش ارتش نیجریه به آنها،
این گروه تصمیم گرفت تا این بار به وسیله «
جهاد» و نه از راه «دعوت» یک دولت اسلامی در نیجریه تشکیل دهد.
بوکوحرام در حال حاضر در مرز
کامرون و نیجریه به تربیت نیروهای شبه نظامی خود میپردازد. رهبر جدید این گروه بر این باور است که تا زمانی که دولت اسلامی در نیجریه تشکیل نشود و یا این کشور نوع اسلامی را که بوکوحرام در نظر دارد اجرا نکند، بوکوحرام نمیتواند با دولت نیجریه بر سر راه حل صلح به گفتگو بنشیند.
بوکوحرام که تا کنون بیش از هزار حمله تروریستی انجام داده است، بیش از ده هزار نفر را نیز در نیجریه به کام مرگ کشانده است. اهداف اصلی این گروه بیشتر رهبران دینی، کلیساها، مدارس، ساختمانهای دولتی و پستهای مرزی بوده است. این گروه شبکهای از منابع مالی، لوجستیکی، آموزشی و نظامی را در آفریقا و بویژه در شمال مالی و سومالی، برپاکرده و در مواردی دولتهای غربی را تهدید و با رهبران القاعده نیز روابط آشکار و نهانی داشته است.
اگرچه بوکوحرام در اواخر قرن بیستم، مسلحانه عمل نمیکرد و جریانی به نسبت صلحجو بود و دولت نیز تقریبا کاری به این گروه نداشت، اما نخستین بار در تاریخ ۲۴ دسامبر ۲۰۰۳ میلادی، به نیروهای امنیتی دولت در ایستگاههای پلیس و ساختمانهای عمومی شهرهای گیام و کاناما درایالت یوب، یورش برد.
این گروه سه روز دراین ساختمانها حضور نظامی داشت و پرچم طالبان افغانستان را برفراز آن ساختمانها برافراشت.
پس از یورش پلیس و پراکنده کردن اعضای این گروه از آن منطقه، سرانجام ۱۸ نفر از اعضای بوکوحرام کشته و دهها نفر زخمی و دستگیر شدند.
در این سال، سه حمله دیگر نیز به بوکوحرام نسبت داده شد؛ در ژوئن ۲۰۰۴ میلادی، چهار عضو این گروه پس از درگیریها در دسامبر دستگیر شدند که این دستگیری به عملیاتی انتقامجویانه توسط گروه برای دست آوردن ادوات نظامی بیشتر منجر شد.
در ۲۱ دسامبر سال ۲۰۰۴ میلادی، اعضای این گروه به ایستگاههای پلیس در باما و گوزا در ایالت بورنور حمله کردند و تعدادی از نیروهای پلیس را کشتند. در ۸ اکتبر سال ۲۰۰۴ میلادی، در حملهای دیگر به گشت پلیس در نزدیکی دریاچه چاد باعث کشته شدن ۳ افسر پلیس واسارت۱۲ نفر دیگر شد که تمامی گروگانها را اعدام کردند.
یوسف محمد اولین بار در ماه نوامبر سال ۲۰۰۸ میلادی دستگیر شد، اما به سرعت در ژانویه سال ۲۰۰۹میلادی توسط دادگاه عالی ابوجا آزاد شد. بین ماههای فوریه و آوریل سال ۲۰۰۹ میلادی، شخصی به نام کیلکام که گفته میشد نفر دوم بعد از یوسف است، دستگیر و به کشور نیجر بازگردانده شد.
در این زمان محمد یوسف هیچ محدودیتی را در حمله به مقامات و رویارویی با آنها نمیدید. این گروه در تابستان سال ۲۰۰۹ حداقل ۱۰ حمله مسلحانه را علیه کلیساها، مقر نیروهای امنیتی، مدارس، زندانها و اهداف بزرگ دیگر به انجام رساند. در این حملات بیسابقه که با واکنش پلیس نیز همراه بود، حدود ۳۰۰ کشته و صدها زخمی برجای ماند که با اعزام نیروهای ارتش، تعداد کشتهها به بیش از هزار تن رسید. در این سرکوبها بود که محمد یوسف دستگیر و توسط پلیس اعدام شد.
این اقدام پلیس و نیز به قدرت رسیدن ابوبکر شیکائو به عنوان رهبر این گروه، باعث گسترش اقدامات نظامی و قتل و کشتار مردم توسط بوکوحرام شد. پس از آن برخی خبرگزاریها بیان داشتند که بوکوحرام باگروههای دیگردرآفریقا ازجمله «القاعده در مغرب اسلامی» و «الشباب سومالی» ارتباط برقرارکرده است و اظهار داشتند که وی گرایشهای آخرالزمانی دارد.
به گزارش سایتهای ثبت تروریسم در جهان، بوکوحرام در سال ۲۰۱۴ حدود ۶۶۴۴ نفر را در نیجریه کشته است که ۲۰ درصد آنها شیعیان بودهاند. از این رواین کشور بعد از
عراق، بیشترین حملات تروریستی را در مقایسه با کل حملات تروریستی در دنیا در سال ۲۰۱۴ بدلیل وجود گروههای تروریستی متعدد و متنوع تجربه کرده است.
بوکوحرام هر شخص یا گروهی را که از ایدئولوژی تندرو آنها پیروی نکند، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، برای رسیدن به اهداف خود به وجود آوردن یک دولت اسلامی
تکفیر میکند.
بوکوحرام شیعیان را بدعتگذار و غیر مسلمان میداند و ریختن خونشان را
مباح اعلام کردهاند.
از این رو در یک حمله انتحاری در شمال شرقی نیجریه در شهر پوتیسکام، یک مسجد متعلق به شیعیان را که نمازگزاران در آن نماز میخواندند، منفجر کردند. در نتیجه این حمله، سه تن از نماز گزاران کشته و دهها تن زخمی شدند. از ماه می۲۰۱۳م، حملات بوکوحرام در این شهر که به کشته و زخمی شدن تعداد زیادی از شیعیان منجر شد، چهار برابر اعلان شده است. همچنین در ۲۷ نوامبر سال ۲۰۱۴ و پس از
بیعت بوکوحرام با داعش، حملات خونین دیگری را علیه دسته عزاداران حسینی در ایالت کانو اجرا کردند که در آن بیش از ۲۱ نفر کشته شدند.
ایدئولوژی جماعة اهل السنة للدعوة و الجهاد (بوکوحرام) برپایه تفکر سلفی جهادی است. با این تفاوت اصلی که آنها پایه و اساس زوال و ضعف دین را سیستم آموزشی غربی میدانند
و به همین جهت به «بوکوحرام» (تحصیلات غربی، حرام است.) معروف شدهاند. ایدئولوژی این گروه برگرفته از تفکر سلفی جهادی است که اساس آن تکفیر دیگران است
و معتقدند باید
اسلام را از «تغییرات بیرونی» که به آن وارد شده است، پاک کرد و برای بازگشت به «سلف»، یعنی دوران
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پیروانش، تلاش نمود.
از این رو تفکر سلفیه جهادی استفاده کردن از هر نوع ابزار را برای بازگرداندن
دین به همان شکل اولیه و «پاکش» مجاز میداند. تفکر تکفیری در بوکوحرام بسیار رایج است تا جایی که این گروه، دولت نیجریه را کافر و در چالهای پر از گناه میداند و به آنها لقب «فاسقون» میدهد. آنها معتقدند که بهترین راه برای مسلمانان این کشور، دور شدن آنها از این جامعه و انتقال به جایی است که در آنجا حکومت اسلامی برپاشده باشد.
افزون بر مقابله بوکوحرام با مسلمانان، ابوبکر شیکائو رهبر این گروه، غربیها را نیز به ایجاد فساد و فقر در میان مردم نیجریه متهم کرده است و تصریح نموده است که همان طور که من به کشتن چارپایان و
ماکیان علاقه دارم، به کشتن کسانی علاقه دارم که خداوند مرا به قتل آنها امر کرده است.
در ۸ مارس ۲۰۱۵ میلادی، بوکوحرام با گروه داعش (تنظیم الدولة الاسلامیة)
بیعت کرد و ابوبکر شیکائو در توئیتر خود نوشت: «ما بیعت خود را با خلیفه (
ابوبکر بغدادی) آشکار میکنیم و در سختی و آسانی سخنان وی را میشنویم و اطاعت میکنیم». پس از آن خبرهایی از همراهی بوکوحرام با داعش در فضای مجازی پخش شد که در آن از پرچم سیاه داعش استفاده شده بود. داعش نیز در ۱۲ مارس سال ۲۰۱۵ میلادی، با قبول بیعت بوکوحرام، اسم این گروه را به «ولایت غرب افریقیه» تغییر داد.
حسنی نسب، مرتضی، فصلنامه علمی تخصصی معارف اسلامی، مقاله «جریانشناسی سلفیه تندرو در نیجریه»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۹/۲/۳۰.