بوکان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بوکان،
شهرستان و شهری در جنوب
آذربایجان غربی، بوکان را واژهای کردی و مرکب از «بوک» (عروس) و «ان» (نشانۀ جمع یا نسبت) دانستهاند.
این
شهرستان با ۴۵۱’۲کم ۲ وسعت، از
شهرستانهای ۱۴گانۀ آذربایجان غربی است که از شمال به
میاندوآب، از خاور به شاهیندژ، از جنوب به
سقز(کردستان) و از باختر به
مهاباد محدود است.
سیمینه رود (تاتائو یا تغتو) و رود بوکان در این
شهرستان جاری است.
در ۱۳۵۰ش، در ۳۶ کیلومتری جنوب خاوری بوکان بربستر زرینه رود (جغتو) سدی احداث گردید که به نام زرینه رود بوکان (شهید کاظمی) نامگذاری شده است
. بلندترین قلۀ ارتفاعات بوکان موسوم به ترغه ۶۷۰’۲متر است. از دیگر قلل آن میتوان به کَلْتَگه، بناکیله، تولَکه، چرش، بَردِ زرد (برده زرد) و ناله شکینه اشاره کرد.
در ۱۳۶۸ش، برابر تصویبنامۀ هیئت دولت، بوکان از بخش به
شهرستان تبدیل شد.
جمعیت این
شهرستان در ۱۳۷۵ش، بالغ بر۵۴۱’۱۷۵ نفر گزارش شده است.
شماری از ایلهای دِهبُکری، منگور و فیضالله بیگی در این
شهرستان زندگی میکنند.
مردم بوکان به
زبان کردی با گویش کرمانجی جنوبی (سورانی) سخن میگویند.
شهرستان بوکان دارای دو بخش به نام سیمینه و مرکزی، ۷ دهستان و ۱۸۳آبادی مسکونی است.
غلات این
شهرستان به ویژه
گندم بوکان از
شهرت و مرغوبیت ویژهای برخوردار است.
از معادن بوکان خاک نسوز را میتوان نام برد.
این شهر در دورۀ
ناصرالدین شاه قاجار، روستایی کوچک را حدود ۶۰ نفر سکنه از املاک
عزیزخان مکری به شمارمیرفت.
در ۱۳۱۶ش، بنا بر قانون تقسیمات کشوری مرکز بخشی به نام بوکان، تابع
شهرستان مهاباد شد
و به تدریج جمعیت آن رو به افزایش نهاد تا در ۱۳۶۸ش، به عنوان مرکز شهرستانی به همین نام شناخته شد.
جمعیت این شهر در ۱۳۷۵ش، ۱۸۸’۱۱۸ نفر گزارش شده است.
بوکان با هوایی معتدل در ارتفاع ۳۵۰’۱ متری از سطح
دریا، در ۵۶ کیلومتری جنوب خاوری
مهاباد و ۳۵ کیلومتری سقز واقع شده، و حد فاصل دو استان آذربایجان غربی و
کردستان است
. در این شهر چشمهای وجود دارد که به حوض بوکان معروف است و
آب آن به مصرف آشامیدن میرسد.
درگذشته باغهای بزرگ و سرسبز، بوکان را چون نگینی در میان گرفته بود، و شاید یکی از علل نامگذاری شهر به بوکان (عروسان) وجود همین باغها بوده است.
تا پیش از دورۀ
قاجاریه نامی از بوکان در منابع تاریخی و جغرافیایی دیده نمیشود، اما نتایج حاصله از کاوشهای باستانشناسان، تاریخ این منطقه را به هزارۀ نخست ق م میرساند.
آثار یافت شده از دژ قهلایچی (قلایچی، قلعهچی) واقع در ۷کیلومتری بوکان که قدمت آن به ۸۰۰’۲
سال پیش میرسد، نشاندهندۀ آبادانی این ناحیه و وجود تمدنی مهم در آن است و چنین مینماید که اینجا مرکز
دولت مانّا بوده است و حتی برخی گمان بردهاند آنچه مورخان یونانی و از جمله هرودت در وصف اکباتان گفتهاند، ممکن است با قلایچی بوکان تطبیق کند.
در ضمن کاوشهای سالهای ۱۳۶۴ و ۱۳۶۹ش در روستای قلایچی، کتیبهای به خط و زبان آرامی کهن به دست آمده است که تاریخ آن را، ۷۱۶قم تخمین زدهاند. مضمون کتیبه، به رسمیت شناختن فرمانروایی تختگاه مانا به وسیلۀ «خدای معبد شاهی» و ادامۀ حکمرانی آنان در آن
سرزمین اشاره دارد.
قراین نشان میدهد که سرزمین مانا بر جنوب
دریاچۀ اورمیه تا حدود
سنندج و
بیجار کنونی اطلاق میشد که همه آباد و مسکون بود و بوکان نیز در همین منطقه قرار داشت.
این سرزمین به سبب موقعیت حساس سپاهگردانی خود که میان دولتهای آشور، اوراتو و ماد قرار داشت، در کشمکشهای این دولتها دست به دست میگشت.
یافتههای باستانشناسان مؤید این نظر است که سرزمین بوکان در دورههای بعدی نیز موقعیت سپاهگردانی خود را همچنان حفظ کرد و در دورههای
اشکانیان و
ساسانیان، از این منطقه به عنوان پادگان نظامی بهرهبرداری میشده است.
از تاریخ این منطقه در دورۀ فتوحات اسلامی آگاهیهای روشنی در دست نیست؛ اما با توجه به نزدیکی بوکان به شیز (تخت سلیمان امروزی)، و فتح شیز در ۲۲ق/۶۴۳م، این منطقه نیز همچون دیگر نواحی آذربایجان، میبایستی در همان تاریخ به دست
مسلمانان گشوده شده باشد.
از رویدادهای تاریخی این بخش از
ایران در دورۀ اسلامی کمتر آگاهی داریم و از منابع تاریخی نیز در این باره اطلاعات مهمی به دست نمیآید، اما نامهای مغولی که بر نقاط جغرافیایی و طوایف منطقه اطلاق میشده، و همچنان در گویش کردی مکری باقیمانده است، نشانۀ چیرگی مغولان و مبین حضور دراز مدت آنان بر این نواحی از جمله بوکان است.
در اواخر سدۀ ۹ سر دودمان حاکمان محلی، یعنی
خاندان مکری به نام سیفالدین که
نسب او به حاکمان بابان (همین مقاله) میرسید، مناطق آختاچی و ایل تیمور، از دهستانهای امروزی بوکان را جزو سرزمینهای تابع خود درآورد.
شاه اسماعیل صفوی (حک ۹۰۷-۹۳۰ق/۱۵۰۱-۱۵۲۴م) چندین بارکوشید تا آنان را سرکوب کند، اما موفق نشد و سرانجام صارم، پسر سیفالدین به اطاعت
سلطان سلیم عثمانی (حک ۹۱۸-۹۲۶ق/۱۵۱۲-۱۵۲۰م) درآمد تا از تحکم شاهان صفوی رهایی یابد.
از استقرار مکریان در نواحی تابع بوکان امروزی میتوان حدس زد که این محل دست کم از اواخر سدۀ ۹ق آباد و مسکون بوده است. به سبب کوچنشینی طوایف کرد مکری، هیچگاه مراکز مسکونی بزرگ در این بخش از کردستان به وجود نیامد.
بوکان در دورۀ قاجاریه دهی کوچک متشکل از خانههای کوچک گلین در پیرامون چشمهای بیش نبوده است
و اهمیت آن به واسطۀ ارتباط این شهر با خاندان سردار عزیزخان مکری (۱۲۰۷-۱۲۸۷ق/۱۷۹۳-۱۸۷۰م) بوده است. پس از درگذشت سردار عزیزخان، پسرش سیفالدین (۱۲۷۸-۱۳۰۸ق/۱۸۶۱-۱۸۹۱م) که در آن
زمان کودکی بیش نبود، بر مسند
پدر نشست و مادرش که نیابت او را برعهده داشت، از خردسالی وی به نفع خود استفاده کرد و هنگامی که سیفالدین به سن
بلوغ رسید، از ۸۰۰ پارچه آبادیِ قلمرو پدرش، تنها بوکان برای او باقیمانده بود. از این زمان بوکان به عنوان مرکز قلمرو مکریان نقش و اهمیت سیاسی و فرهنگی بیشتری یافت.
(۱) آمارنامه استان آذربایجان غربی (۱۳۷۳ش)، سازمان برنامه و بودجۀ استان آذربایجان غربی، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) افخمی، ابراهیم، تاریخ فرهنگ و ادب مکریان (بوکان)، تبریز، ۱۳۶۴ش.
(۴) افشار سیستانی، ایرج، نگاهی به آذربایجان غربی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۵) بدلیسی، شرفخان، شرف نامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۶) بدیعی، ربیع، جغرافیای مفصل ایران، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۷) برهان قاطع، محمدحسینبن خلفتبریزی، به کوشش محمدمعین، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۸) بشاش کنزق، رسول، «قرائت کامل کتیبۀ بوکان»، مجموعۀ مقالات اولین گردهمایی زبان، کتیبه و متون کهن، تهران، ۱۳۷۵.
(۹) بلاذری، احمد، فتوحالبلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمرانیس طباع، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۰) پاپلی یزدی، محمد حسن، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، ۱۳۶۷ش.
(۱۱) پدرام (زوزان)، محمود، تمدن
مهاباد، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۱۲) توکلی مقدم، غلامحسین، وجه تسمیۀ شهرهای ایران، تهران، ۱۳۷۵ش.
(۱۳) جعفری، عباس، رودها و رودنامۀ ایران، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۱۴) جعفری، عباس، کوهها و کوهنامۀ ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۵) جغرافیای کامل ایران، وزارت آموزش و پرورش، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۱۶) دانشنامه جهان اسلام، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۷) دایرةالمعارف فارسی.
(۱۸) زنده دل، حسن و دیگران، مجموعۀ راهنمای جامع ایرانگردی (استان آذربایجان غربی)، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۱۹) سرشماری عمومی نفوس و مسکن (۱۳۷۵ش)، شناسنامۀ آبادیهای کشور،
شهرستان بوکان، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲۰) سرشماری عمومی نفوس و مسکن، نتایج تفصیلی.
(۲۱) طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری.
(۲۲) فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، استان۳و۴ (آذربایجان)، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، ۱۳۳۰ش.
(۲۳) کلباسی، ایران، «فعل در گویش کردی
مهاباد»، سومین کنگرۀ تحقیقات ایرانی (بیست و پنج خطابه)، به کوشش محمد روشن، تهران، ۱۳۵۱ش، ج۲.
(۲۴) لغت نامۀ دهخدا.
(۲۵) مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور، وزارت کشور، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۶) مردوخ روحانی، بابا، تاریخ مشاهیر کرد، به کوشش ماجد مردوخ روحانی، تهران، ۱۳۷۱ش.
(۲۷) مرگان، ژاک، جغرافیای غرب ایران، ترجمۀ کاظم ودیعی، تبریز، ۱۳۳۹ش.
(۲۸) میرنیا، علی، ایلها وطایفههای عشایری کرد ایران، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲۹) نجفی، یدالله، جغرافیای عمومی استان کردستان، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۰) نشریه دفتر تقسیمات کشوری، معاونت سیاسی اجتماعی وزارت کشور، تهران، ۱۳۷۹ش، شم ۲.
(۳۱) نیاکان، لیلی، «خلاصهای از مطالعات فنی آجرهای بوکان»، باستان شناسی و هنر ایران، به کوشش عباس علیزاده و دیگران، تهران، ۱۳۷۸ش.
(۳۲) نیکیتین، واسیلی، کرد و کردستان، ترجمۀ محمد قاضی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۳) هویدا، رحیم، جغرافیای طبیعی آذربایجان، تبریز، ۱۳۵۲ش.
(۳۴) Iranica.
(۳۵) Minorsky، V، » Mongol Place-Names in Mukri Kurdistan «، Bulletin of the School of Oriental and African Studies، London، ۱۹۵۷، volXIX؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بوکان»، شماره۵۱۸۲.