بهشتی شدن با احسان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند به کسانی که نیکوکار هستند و به دستورات الهی عمل میکنند وعده
بهشت داده است.
احسان، از عوامل راهیابی به بهشت:
«... جنة عرضها السمـوت و الارض اعدت للمتقین الذین ینفقون فی السراء و الضراء و الکـظمین الغیظ و العافین عن الناس و الله یحب المحسنین.» «... بهشتی که پهنایش (به قدر) آسمانها و
زمین است (و) برای پرهیزگاران آماده شده است بشتابید همانان که در فراخی و تنگی انفاق میکنند و
خشم خود را فرو میبرند و از مردم در میگذرند و خداوند نکوکاران را دوست دارد.»
جمله" و الله یحب المحسنین"
اشاره است به این که آن چه از اوصاف ذکر شد در حقیقت معرف
متقین است و این متقین معرفی دیگر در دو مرحله دارند، و آن عبارت است از کلمه" محسنین" که در مورد انسانها معنایش نیکوکاران به انسانها است، و در مورد خدای تعالی معنایش استقامت و تحمل راه خدا است.
«فـاتـیهم الله ثواب الدنیا و حسن ثواب الاخرة و الله یحب المحسنین.» «پس خداوند پاداش این
دنیا و پاداش نیک
آخرت را به آنان عطا کرد و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»
«فاثـبهم الله بما قالوا جنت تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها و ذلک جزاء المحسنین.» «پس به پاس آنچه گفتند خدا به آنان باغهایی پاداش داد که از زیر (درختان) آن نهرها جاری است در آن جاودانه میمانند و این پاداش نیکوکاران است.»
آنها که در برابر افراد با ایمان، محبت نشان دادند و در مقابل
آیات الهی سر تسلیم فرود آوردند و با صراحت
ایمان خود را اظهار داشتند، خداوند در برابر این به آنها باغهای بهشت را پاداش میدهد که از زیر درختان آن نهرها جاری است و جاودانه در آن میمانند و این است جزای نیکوکاران.
«... و الذین اتبعوهم باحسـن رضی الله عنهم و رضوا عنه و اعد لهم جنت تجری تحتها الانهـر خــلدین فیهآ ابدا ذلک الفوز العظیم.» «و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان (نیز) از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر (درختان) آن نهرها روان است همیشه در آن جاودانهاند این است همان کامیابی بزرگ.»
منظور از" باحسان" در واقع بیان اعمال و معتقداتی است که در آنها از پیشگامان اسلام پیروی میکنند و به تعبیر دیگر" احسان" بیان وصف برنامههایی است که از آن متابعت میشود.
میفرماید: " هم خداوند از آنها راضی است و هم آنها از خدا راضی شدهاند" (رضی الله عنهم و رضوا عنه).
رضایت خدا از آنها به خاطر ایمان و اعمال صالحی است که انجام دادهاند و خشنودی آنان از خدا به خاطر پاداشهای گوناگون و فوق العاده و پر اهمیت است که به آنان ارزانی داشته.
به تعبیر دیگر آنچه خدا از آنها خواسته انجام دادهاند و آنچه آنها از خدا خواستهاند به آنان بخشیده، بنا بر این هم خدا از آنها راضی است و هم آنان از خدا راضی هستند.
با اینکه جمله گذشته همه مواهب و نعمتهای الهی را در برداشت (مواهب مادی و معنوی، جسمانی و روحانی) ولی بعنوان تاکید و بیان" تفصیل" بعد از" اجمال" اضافه میکند: " خداوند برای آنها باغهایی از بهشت فراهم ساخته که از زیر درختانش نهرها جریان دارند" (و اعد لهم جنات تجری تحتها الانهار).
از امتیازات این نعمت آن است که جاودانی است و" همواره در آن خواهند ماند" (خالدین فیها ابدا).
" و مجموع این مواهب معنوی و مادی برای آنها پیروزی بزرگی محسوب میشود" (ذلک الفوز العظیم).
چه پیروزی از این برتر که
انسان احساس کند آفریدگار و معبود و مولایش از او خشنود است و کارنامه قبولی او را امضا کرده؟ و چه پیروزی از این بالاتر که با اعمال محدودی در چند روز عمر فانی مواهب بی پایان ابدی پیدا کند.
«للذین احسنوا
الحسنی و زیادة و لایرهق وجوههم قتر و لا ذلة اولـئک اصحـب الجنة هم فیها خــلدون.» «برای کسانی که کار نیکو کردهاند نیکویی (بهشت) و زیاده (بر آن) است چهره هایشان را غباری و ذلتی نمیپوشاند اینان اهل بهشتند (و) در آن جاودانه خواهند بود.»
" للذین احسنوا
الحسنی و زیادة و لا یرهق وجوههم قتر و لا ذلة... "
کلمه" حسنی" مؤنث کلمه" احسن" است و منظور از آن مثوبت و پاداش حسنی است و منظور از زیادت، زیادت استحقاقی است، به این معنا: کسانی که عمل نیک میکنند مستحق دو نوع پاداش میشوند، یکی پاداشی برابر عملشان و یکی پاداشی زائد بر آن. البته اینکه میگوییم هر دو پاداش به نحو استحقاق است، معنایش این نیست که بندگان حقی بر خدا پیدا میکنند و طلبکار خدا میشوند، بلکه معنایش این است که خدای تعالی خودش از فضل خود چیزی را جزاء و
ثواب عمل قرار میدهد و در آیاتی نظیر: " لهم اجرهم عند ربهم"
این جزاء را حق بنده نیکوکار قرار میدهد و آن گاه خود او این جزاء را مضاعف و چند برابر نموده، آن چند برابر را نیز حق بنده نیکوکار میسازد و در امثال آیه" من جاء بالحسنة فله عشر امثالها"
میفرماید: این پاداش چند برابر حق او است، اینجا است که ما از جمله" للذین احسنوا
الحسنی "
استحقاق را میفهمیم و میپنداریم جزای حسنای حسنه و همچنین زیادت بر مقدار حسنه و یا به عبارتی، ده برابر آن، حق بنده است. لیکن از آیه زیر میفهمیم هم جزاء و هم زیادت آن از فصل الهی است: " فاما الذین آمنوا و عملوا الصالحات فیوفیهم اجورهم و یزیدهم من فضله".
و اگر منظور از کلمه" حسنی" در جمله" للذین احسنوا" عاقبت حسنی باشد و
عقلبشر ما فوق حسنی چیزی را تعقل نکند، در این صورت معنای کلمه" و زیادة" زائد بر آن حدی خواهد بود که عقل بشر میتواند از فضل الهی را تصور کند، آن وقت معنا چنین میشود: برای کسانی که نیکی میکنند عاقبت حسنی خواهد بود به اضافه فضلی از ناحیه خدای تعالی که عقل بشر از درک آن عاجز است. آیات زیر نیز به این معنا اشاره دارد: " فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین"
و" لهم ما یشاؤن فیها و لدینا مزید"،
چون این معنا معلوم است که انسان هر چیز نیکویی را میخواهد، پس مزید از آنچه انسان میخواهد چیزی است که فهم انسان، قاصر از درک آن است.
«ان الذین سبقت لهم منا
الحسنی اولـئک عنها مبعدون لایسمعون حسیسها و هم فی ما اشتهت انفسهم خــلدون.» «بی گمان کسانی که قبلا از جانب ما به آنان وعده نیکو داده شده است از آن (آتش) دور داشته خواهند شد صدای آن را نمیشنوند و آنان در میان آنچه دلهایشان بخواهد جاودانند.»
«لهم ما یشاءون عند ربهم ذلک جزاء المحسنین.» «برای آنان هر چه بخواهند پیش پروردگارشان خواهد بود این است پاداش نیکوکاران.»
«... و الذین ءامنوا و عملوا الصـلحـت فی روضـات الجنات... ذلک الذی یبشر الله عباده... و من یقترف حسنة نزد له فیها حسنا...» «... و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند در باغهای بهشتند... این همان (پاداشی) است که خدا بندگان خود را مژده داده... و هر کس نیکی به جای آورد (و طاعتی اندوزد) برای او در ثواب آن خواهیم افزود...»
«و وصینا الانسـن بولدیه احسـنا... اولـئک الذین نتقبل عنهم احسن ما عملوا و نتجاوز عن سیـاتهم فی اصحـب الجنة وعد الصدق الذی کانوا یوعدون.» «و انسان را (نسبت) به پدر و مادرش به احسان سفارش کردیم... اینانند کسانی که بهترین آنچه را انجام دادهاند از ایشان خواهیم پذیرفت و از بدیهایشان درخواهیم گذشت در (زمره) بهشتیانند (همان) وعده راستی که بدانان وعده داده میشده است.»
این آیات و آیات آینده در حقیقت توضیحی است در باره دو گروه" ظالم" و" محسن" که در آیات قبل به سرنوشت آنها اجمالا اشاره شده است.
نخست به وضع" نیکوکاران" پرداخته، و از مساله نیکی به
پدر و
مادر و شکر زحمات آنها که مقدمهای است برای شکر پروردگار شروع میکند، میفرماید: " ما انسان را توصیه کردیم که در باره پدر و مادرش نیکی کند" (و وصینا الانسان بوالدیه احسانا).
"
وصیت " و" توصیه" به معنی مطلق سفارش است و مفهوم آن منحصر به سفارشهای مربوط به ما بعد از
مرگ نیست، لذا جمعی در اینجا آن را به معنی" امر و دستور و فرمان"
تفسیر کردهاند. میفرماید: " آنها کسانی هستند که ما بهترین اعمالشان را قبول میکنیم" (اولئک الذین نتقبل عنهم احسن ما عملوا).
چه بشارتی از این بالاتر که خداوند بزرگ و قادر و منان، عمل بنده ضعیف و ناچیزی را پذیرا شود که این خود گذشته از آثار دیگر افتخاری است بزرگ و موهبتی است عالی و معنوی.
با اینکه خداوند همه اعمال نیک را میپذیرد چرا میگوید: " بهترین اعمال آنها را پذیرا میشود"؟!
در پاسخ این سؤال جمعی از مفسران گفتهاند: منظور از بهترین اعمال
واجبات و
مستحبات است در برابر مباحات که اعمال خوبی است اما چیزی نیست که مورد پذیرش واقع شود و اجر و ثوابی به آن تعلق گیرد.
پاسخ دیگر اینکه خداوند بهترین اعمال آنها را معیار پذیرش قرار میدهد و حتی اعمال درجه دو و کم اهمیت آنها را به حساب اعمال درجه یک به فضل و رحمتش میگذارد، این درست به آن میماند که خریداری به عنوان فضل و کرم اجناس متفاوتی را که از طرف فروشندهای عرضه شده است به بهای جنس اعلا محاسبه کند و از فضل و لطف خداوند هر چه گفته شود عجیب نیست.
موهبت دوم پاکسازی آنها است، میگوید: " ما از گناهانشان میگذریم" (و نتجاوز عن سیئاتهم).
در حالی که در میان بهشتیان جای دارند (فی اصحاب الجنة).
و این سومین موهبت الهی نسبت به آنها است که آنان را با این که لغزشهایی داشتهاند شستشو داده، در کنار نیکان و پاکانی جای میدهد که از مقربان درگاه اویند و در پایان آیه برای تاکید بر این نعمتها که گفته شد میافزاید: " این وعده صدقی است که پیوسته به آنها داده شده است" (وعد الصدق الذی کانوا یوعدون).
چگونه وعده صدق نباشد در حالی که تخلف از وعده یا به خاطر پشیمانی و نادانی است و یا از ضعف و ناتوانی و خداوند از همه این امور منزه است.
«ان المتقین فی جنت و عیون... انهم کانوا قبل ذلک محسنین.» «پرهیزگاران در
باغها و چشمه سارانند... زیرا که آنها پیش از این نیکوکار بودند.»
«و لله ما فی السمـوت و ما فی الارض لیجزی الذین اســوا بما عملوا و یجزی الذین احسنوا بالحسنی.» «و هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است از آن خداست تا کسانی را که بد کردهاند به (سزای) آنچه انجام دادهاند کیفر دهد و آنان را که نیکی کردهاند به نیکی پاداش دهد.» (مقصود از «حسنی» پاداش نیک بهشتی است.)
«و لمن خاف مقام ربه جنتان هل جزاء
الاحسـن الا
الاحسـن.» «و هر کس را که از مقام پروردگارش بترسد دو
باغ است مگر پاداش احسان جز احسان است.»
«ان المتقین فی ظـلـل و عیون انا کذلک نجزی المحسنین.» «اهل تقوا در زیر سایهها و بر کنار چشمه سارانند ما نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم.»
تضمین بهشت، برای احسان کنندگان در برابر بدی:
«و الذین صبروا ابتغآء وجه ربهم... و یدرءون بالحسنة السیئة اولـئک لهم عقبی الدار جنت عدن یدخلونها...» «و کسانی که برای طلب خشنودی پروردگارشان شکیبایی کردند... و بدی را با نیکی میزدایند ایشان راست فرجام خوش سرای باقی (همان) بهشتهای عدن که در آن داخل میشوند.»
اشاره به عاقبت کار" اولوا الالباب" و اندیشمندان و طرفداران حق و عاملان به این برنامهها کرده میفرماید:
" عاقبت نیک سرای دیگر از آن آنهاست" (اولئک لهم عقبی الدار):
آیه بعد توضیحی است برای این سرانجام نیک و عاقبت خیر، میگوید:
" سرانجام کار آنها باغهای جاویدان بهشت است که هم خودشان وارد آن میشوند و هم پدران و همسران و فرزندان صالح آنها" (جنات عدن یدخلونها و من صلح من آبائهم و ازواجهم و ذریاتهم).
معنای" عقبی الدار" سرانجام محمود و پسندیده است، چون عاقبت حقیقی همین است.
آری، هیچ چیز در عالم بر حسب آن
فطرت و جبلتی که خدای تعالی بر آن فطرتش آفریده جز به عاقبتی که مناسب خودش و مایه سعادتش باشد منتهی نمیگردد و عاقبت بد در حقیقت بطلان عاقبت است و معنایش این است که فلان کس و یا فلان چیز بخاطر خللی که در آن بوده بی عاقبت شده، در حالی که خدایش خلق کرده بود برای رسیدن به عاقبت. و اگر عاقبت بد را عاقبت میگویند، از باب توسع و مجاز است و گرنه عاقبت بد در واقع بی عاقبتی است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۳۹، برگرفته از مقاله «بهشتی شدن با احسان».