بهرام گور
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بهرام گور،
پادشاه نامی
ساسانی،
بهرام پنجم (حک: ۴۲۰ـ ۴۳۸میلادی) پسر
یزدگرد اول است.
زندگی وی سراسر
بزم و
رزم،
سرور و خوشگذرانی همراه با نیروی جسمی بسیار بود، چنانکه ضرب
شمشیر وی را پدیدآورنده درهها دانستهاند.
او نخجیرکاری زبردست،
شاهی
سخاوتمند و محبوب و مسامحه کار نسبت به
رعایا است و در
ادبیات فارسی و
افسانههای مردمی، دستمایه داستانهای پهلوانی و عاشقانه بوده که از آن جمله است داستان «خره بماه با
بهرام گور»
و از این نظر شاید شخصیتی بی نظیر باشد.
روال کم و بیش یکسان داستان زندگی
بهرام گور در متون دوره اسلامی، وجود قصه مستقلی درباره وی را از دوره ساسانی محتمل میسازد،
چنانکه داستان خروج
دیلمان بر وی در
مجمل التواریخ از مأخذی به نام پیروزنامه نقل میشود و یا اشاره
نظامی در
هفت پیکر به «سواد
بخاری و
طبری» به عنوان مأخذ
داستان گواه دیگری بر این امر است.
نخستین اشارات به
بهرام گور، در متون تاریخی اولیه دوره اسلامی و به اعتبار
شخصیت تاریخی اوست. نام و داستان زندگی وی در
تاریخ طبری،
اخبارالطوال دینوری،
مروج الذهب مسعودی،
تاریخ ثعالبی،
تاریخ گردیزی
و فارسنامه ابن بلخی
آمده است.
برخی از خاندانهای ایرانی که پس از
اسلام در پی کسب اعتبار سیاسی بودند، نام وی را به عنوان نیای خود ذکر کردهاند، و این نیز از اسباب ماندگاری و راهیابی نام او به
منابع اسلامی بوده است؛
صفاریان،
آل بویه و خاندان
میکائیلیان در
نیشابور از آن جملهاند.
معروفترین داستانهای منظوم درباره
بهرام گور، در
شاهنامه و
هفت پیکر و شمار بسیاری از منظومههای تقلیدی از
خمسه آمده است. افزون بر این، استفاده تلمیحی از شخصیت و عناصری از داستانهای زندگی او در جای جای ادب فارسی به چشم میخورد.
انتساب سرودن نخستین
شعر فارسی به او نیز نام وی را در
تذکرهها و تاریخ ادبیات وارد کرده است.
داستان
بهرام گور در بخش تاریخی شاهنامه و شمار بسیار ابیاتی که به سرگذشت او اختصاص یافته، نشان از علاقه
فردوسی به شخصیت او دارد.
پرورش او در
یمن، ماجراهای
شکار و یارگزینی او در این سرزمین، بازگشت نزد پدر و آزردگی او و
سفر دوباره به یمن، ربودن
تاج شاهی از میان دو
شیر، گنج بخشی، برخوردش با «لَنبک آبکش» و «براهام جهود»،
میگساری، بزم آرایی و نخجیر مدام او،
جنگ با
خاقان و پیروزی بر او، سفر به
سند و دامادی شنگل، شاه آن سرزمین، خواستن رامشگر و لوری برای ایرانیان و سرانجام تاج سپاری او به فرزند و مرگ طبیعی سرفصلهای مهم سرگذشت او در شاهنامه است
که خطوط اصلی آن، کم و بیش در منابع دیگر آمده است و تنها مرگ
بهرام است که در دیگر مآخذ غیرطبیعی ذکر شده است، چنانکه در نهایة الارب نویری
و مجمل التواریخ
بهرام در پی آهو یا گوری به چاه یا باتلاقی فرو میافتد به طوری که جسدش نیز هرگز پیدا نمیشود.
بهرام گور شخصیت نخست «هفت پیکر»، چهارمین
مثنوی خمسه نظامی است. روال داستان همانند داستان شاهنامه است، با این تفاوت که نوشخواریهای
بهرام و بویژه قصه هفت شاهزاده همسر او، محور داستان قرار میگیرد.
سنگینی کفه کامجوییهای
بهرام از هفت شاهزاده و قصهگویی آنان است که موجب شده است تا داستان به نام مهمترین قسمت آن «هفت پیکر» یا «هفت گنبد» نامیده شود و نه «
بهرامنامه».
در این منظومه
بهرام با دیدن تصاویر هفت شاهدخت بر دیوار
قصر خُوَرنَق به آنان دل میسپارد
و این زمینه اصلی
قصه است. قصر هفت گنبد با طرح شیده، شاگرد سنمار، معمار خورنق، منزلگاه
بهرام و همسران اوست که رنگ گنبدها در آن به ترتیب سیاه، زرد، سبز، سرخ، پیروزهای، به رنگ صندل و سپید و هر یک جایگاه یکی از هفت شاهدخت است.
بهرام هر یک از روزهای
هفته را با پوشیدن لباسی به رنگ همان گنبد، با یکی از شاهدختها میگذراند که با گفتن داستانی او را سرگرم میکنند.
این هفت
گنبد نمادی از هفت اقلیم و هفت فلک است و سیر
بهرام در این هفت گنبد مفهومی نمادین دارد.
پس از پایان یافتن قصههای هفتگانه شاهزادگان، سرگذشت
بهرام جز در داستان به جزا رساندن
وزیر ستمکار، راست روشن،
تاهنگام مرگ اسرارآمیز و ناپیدایی او،
فراز و فرود قابل توجهی ندارد.
ماجراهای
بهرام گور موضوع آثار ادبی مستقل دیگری نیز بوده است. معروفترین آنها عبارتاند از:
هشت بهشت امیر خسرو دهلوی هفت منظرِ عبدالله هاتفی و هفت کشورِ فیضی دکنی.
هفت پیکر منثور عامیانه نیز، آمیزهای است از هفت پیکر نظامی و هشت بهشت و روایتهای دیگر هفت پیکر.
بهرام گور نه تنها در سیمای
قهرمان داستانها بلکه به عنوان پدیدآورنده و خالق در عرصه ادب مطرح است. نوشتههای پراکندهای از دوره پیش از اسلام به او نسبت دادهاند؛ از جمله:
خطبه کوتاه او هنگام جلوس
خطابهای در روز بارعام درباره پدرش
و توقیعی از او.
طبری، همراه با
ستایش شیوایی سخن
بهرام، به نامهای از وی اشاره کرده است که پس از پیروزی بر خاقان نوشته، در آن با شرح نبردهای خود، به شکرانه پیروزیش،
خراج سه ساله را میبخشد.
ابن ندیم و نیز مسعودی،
کتابی در آیین
تیراندازی که ترجمه عربی آن با نام آئین الرمی وجود داشته، به
بهرام گور و گاه به
بهرام چوبین نسبت دادهاند.
پرورش
بهرام در سرزمینی عربی و آشنایی او با فرهنگ تازی منشأ اخباری در باب توانایی وی در سرودن اشعاری به عربی شده است.
در آثار ادبی عرب، در دوره اولیه اسلامی، لطایف و سخنان حکمت آمیز بسیاری از
بهرام گور نقل شده است.
اما مهمترین و مشهورترین اشاره به
بهرام، به صورت انتساب نخستین
شعر فارسی دری به وزن عروضی به اوست : «منم آن شیر گله، منم آن پیل یله/ نام من
بهرام گور و کُنیتم بوجبله»، که در بیشتر تذکرههای فارسی با اندک تفاوتهایی آمده است
و با اینکه عوفی
می گوید که خود دیوان
بهرام را دیده است، بیت یادشده کاملاً جعلی به نظر میآید.
(۱) ابن بلخی، فارس نامه، چاپ گی لسترنج و رینولد آلن نیکلسون، لندن ۱۹۲۱، چاپ افست تهران ۱۳۶۳ ش.
(۲) ابن ندیم، الفهرست، چاپ ناهدعباس عثمان، دوحه ۱۹۸۵.
(۳) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، آثار الباقیة عن القرون الخالیه، چاپ زاخاو، لایپزیگ ۱۹۲۳.
(۴) اثیر اخسیکتی، دیوان، چاپ رکن الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۵) مهدی اخوان ثالث، ارغنون، تهران ۱۳۶۱ ش، همو، زمستان، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۶) محمد علی اسلامی ندوشن، زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۷) علی بن محمد انوری، دیوان، ج ۱، چاپ محمد تقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۳۷ ش.
(۸) محمد بن محمد بلعمی، تاریخ بلعمی: تکمله و ترجمة تاریخ طبری، به تصحیح محمدتقی بهار، چاپ محمد پروین گنابادی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۹) علی بلوکباشی، قهوه خانه های ایران، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۱۰) محمد تقی بهار، بهار و ادب فارسی، چاپ محمد گلبن، تهران ۱۳۵۱ ش.
(۱۱)
بهرام و گلندام، متن کردی و ترجمة فارسی، ضبط و ترجمه و توضیح از قادر فتاحی قاضی، تبریز ۱۳۴۷ ش.
(۱۲) لورنس بینیون، ج و س ویلکینسون، و بازیل گری، سیر تاریخ نقاشی ایرانی، ترجمة محمد ایرانمنش، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۱۳) ابراهیم بن محمد بیهقی، المحاسن و المساوی، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۰/۱۹۶۱).
(۱۴) تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
(۱۵) احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، چاپ ژالة آموزگار، تهران ۱۳۷۶ ش.
(۱۶) مرتضی ثاقب فر، «سوگنامة فرود»، جهان نو، سال ۲۶ (زمستان ۱۳۴۹ـ بهار۱۳۵۰).
(۱۷) عبدالملک بن محمد ثعالبی، تاریخ ثعالبی مشهور به غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، ج ۱، ترجمة محمد فضائلی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۸) پیتر چلکوفسکی، «آیا اپرای توراندوت پوچینی بر اساس کوشک سرخ هفت پیکر نظامی است ؟»، مجلة ایران شناسی، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۰).
(۱۹) حسن بن محمد حسن غزنوی، دیوان، چاپ محمد تقی مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۰) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۱) بدیل بن علی خاقانی، منشآت خاقانی، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲۲) جلال خالقی مطلق، «عناصر درام در برخی از داستانهای شاهنامه»، در تن پهلوان و روان خردمند، چاپ شاهرخ مسکوب، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۲۳) محمود بن علی خواجوی کرمانی، دیوان، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۲۴) دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران ۱۳۶۷ ش ـ، ذیل «آل میکال» (از سیدعلی آل داود).
(۲۵) محمد بن احمد دقیقی، دیوان، چاپ محمدجواد شریعت، تهران ۱۳۶۸ ش.
(۲۶) علی اکبر دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین، تهران ۱۳۲۵ـ۱۳۵۹ ش.
(۲۷) احمد بن داود دینوری، اخبار الطوال، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۲۸) منصور رستگار فسایی، اژدها در اساطیر ایران، شیراز ۱۳۶۵ ش.
(۲۹) منصور رستگار فسایی، فرهنگ نامهای شاهنامه، تهران ۱۳۶۹ـ۱۳۷۰ ش.
(۳۰) محمد امین ریاحی، فردوسی: زندگی، اندیشه و شعر او، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۳۱) عباس زمانی، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۳۲) سعدالدین وراوینی، مرزبان نامه، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۳۳) محمد قلی سلیم تهرانی، دیوان، چاپ رحیم رضا، تهران ۱۳۴۹ ش.
(۳۴) مجدود بن آدم سنایی، حدیقة الحقیقة و شریعة الطریقة، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۳۵) هادی سیف، نقاشی قهوه خانه، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۳۶) سیروس شمیسا، فرهنگ تلمیحات، تهران ۱۳۷۱ ش.
(۳۷) ذبیح الله صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان فارسی، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳۸) ذبیح الله صفا، حماسه سرایی در ایران، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۳۹) محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
(۴۰) طاهربن محمد ظهیر فاریابی، دیوان، چاپ هاشم رضی، تهران.
(۴۱) علی بن محمود عماد فقیه، پنج گنج، چاپ رکن الدین همایونفرخ، تهران ۱۳۵۶ ش.
(۴۲) عبدالرحمان عمادی، «ورهرام روز و
بهرام چوبین رازی در عقاید قدیم»، فرهنگ ایران زمین، ج ۲۶، (بهار۱۳۶۵).
(۴۳) محمد بن محمد عوفی، لباب الالباب، چاپ ادوارد براون و محمد قزوینی، لیدن ۱۹۰۳ـ۱۹۰۶.
(۴۴) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، متن انتقادی، مسکو ۱۹۶۳ـ۱۹۷۱.
(۴۵) حسین فریار، (درباره) «زندگی و مرگ پهلوانان در شاهنامه»، راهنمای کتاب، سال ۱۲، ش ۹و۱۰ (آذر و دی ۱۳۴۸).
(۴۶) مهدی قریب، بازخوانی شاهنامه: تأملی در زمان و اندیشه فردوسی، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۴۷) آرتور امانوئل کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران ۱۳۵۱ ش.
(۴۸) منوچهر کلانتری، «رزم و بزم شاهنامه در پرده های بازاری ' قهوه خانه ای،»، هنر و مردم، سال ۱۲، ش ۱۳۴ (آذر ۱۳۵۲).
(۴۹) عبدالحی بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵۰) مجله ایران شناسی، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۰).
(۵۱) مجمل التواریخ و القصص، چاپ محمدتقی بهار، تهران ۱۳۱۸ ش.
(۵۲) محمد جعفر محجوب، «داستان عوامانة هفت پیکر
بهرام گور»، مجلة ایران شناسی، سال ۳، ش ۴ (زمستان ۱۳۷۰).
(۵۳) محمد جعفر محجوب، «شاهنامه و فرهنگ عامه»، مجله ایران شناسی، سال ۲، ش ۲ (تابستان ۱۳۶۹).
(۵۴) مسعود سعد سلمان، دیوان، چاپ رشید یاسمی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۵۵) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلاّ، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
(۵۶) احمد منزوی، فهرست مشترک نسخه های خطی فارسی پاکستان، اسلام آباد ۱۳۶۲ـ۱۳۷۰ ش.
(۵۷) هرمز میلانیان، «بینش فلسفی و اخلاقی فردوسی»، در تن پهلوان و روان خردمند، چاپ شاهرخ مسکوب، تهران ۱۳۷۴ ش.
(۵۸) ناصر خسرو، سفرنامه ناصرخسرو، چاپ نادر وزین پور، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۵۹) حسن بن علی نظام الملک، سیرالملوک (سیاستنامه)، چاپ هیوبرت دارک، تهران ۱۳۵۵ ش.
(۶۰) الیاس بن یوسف نظامی، خسرو و شیرین، چاپ وحید دستگردی، تهران ۱۳۳۳ ش.
(۶۱) الیاس بن یوسف نظامی، هفت پیکر، چاپ وحید دستگردی، تهران.
(۶۲) تئودور نولدکه، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمة عباس زریاب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۵۸ ش)،.
(۶۳) سعدالدین وراوینی، مرزبان نامه، چاپ محمد روشن، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۶۴) هنریک ساموئل نیبرگ، دینهای ایران باستان، ترجمة سیف الدین نجم آبادی، تهران ۱۳۵۹ ش.
(۶۵) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۵۵).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بهرام (۱)»، شماره۲۲۳۶.