بهاءالدین محمد جوینی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَهاءُ
الدّین جُوِیْنی، محمد (ح۶۴۸- شعبان۶۷۸ق/۱۲۵۰- دسامبر۱۲۷۹م)، فرمانروای
اصفهان و بخشی از
عراق عجم از ۶۶۳ تا۶۷۸ق/۱۲۶۵-۱۲۷۹م بود.
بَهاءُ
الدّین فرزند بزرگ
شمسالدین محمد جوینی صاحب دیوان، وزیر مشهور هلاکو و اباقاخان بود. بهاء
الدین محمد همچون برادرش
خواجه شرفالدین هارون، در کودکی و نوجوانی به دانشاندوزی پرداخت.
پس از مرگ
هلاکوخان در ۶۶۳ق/۱۲۶۵م، فرزندش اباقا ضمن ابقای
شمس
الدینمحمد
جوینی بر منصب وزارت، حکومت اصفهان و بخش بیشتر عراق عجم را در همان سال به بهاء
الدین واگذار کرد.
مقارن ورود بهاء
الدین به اصفهان، این شهر دستخوش آشوب و ناآرامی بود و او برای ایجاد آرامش و
امنیت، متمردان و مخالفان را سخت سرکوب کرد، چنانکه در دوران
حکومت وی بر اصفهان، کسی را یارای نافرمانی و تجاوز و دزدی نبود.
بهاء
الدین در این
زمان برای ادارۀ بهتر شهر، اصفهان را به چند ناحیه تقسیم کرد و محافظت هر ناحیه را به رؤسای شهر یا ملازمان خود سپرد و هر یک را مسئول ایجاد نظم در حوزه ماموریتی خود کرد.
شیوۀ بهاء
الدین در حکومت، سختگیری و سرکوب بود و کوچکترین گذشتی نداشت. در این زمینه نمونههای شگفتانگیزی در مآخذ نقل شده است. چنان که وصاف شرحی از اقدامات بیرحمانۀ او آورده،
و میرخواند ضمن مقایسۀ او با
زیاد بن ابیه و
حجّاج بن یوسف، در این باب حکایاتی در کتاب خود ذکر کرده است
حتی کسانی از اصفهان شکایت وی را نزد
پدر بردند، و
شمس
الدین با نامه و پیام، فرزند را اندرز داد، گرچه سودی نداشت.
در دوران حکومت بهاء
الدین بر اصفهان، ملک
شمسالدین کرت که بر ولایت نیمروز حکومت داشت،
علم مخالفت برافراشته بود. به پیشنهاد خواجه
شمس
الدین جوینی،
اباقاخان بهاء
الدین را مامور سرکوب او کرد (۶۷۴ق/۱۲۷۵م)، اما بهاء
الدین پیش از حرکت با
مشورت قاضی فخرالدین و
نظامالدین اوبهی، نامهای به
شمس
الدین کرت نوشت و او را به اصفهان فرا خواند و تهدیدش کرد که در صورت نافرمانی،
هرات تسخیر، و خود او دستگیر خواهد شد.
شمس
الدین کرت به اصفهان آمد و اندکی بعد بهاء
الدین او را به دربار اباقا گسیل داشت.
سرانجام بهاء
الدین پس از ۵
سال حکومت بر اصفهان درگذشت
و با
مرگ ناگهانی او، آرامش از اصفهان رخت بربست.
خواجه
شمس
الدین در رثای پسر، رباعیای سرود و شاعران دیگر چون
محمد بن بدر جاجرمی قصایدی سرودند و به
شمس
الدین تعزیت گفتند.
وزارت بهاء
الدین را در عصر
حکومت وی بر اصفهان، مدتی
شیخ عزالدین علیجمال کاشی (د۷۱۳ق/۱۳۱۳م) از بزرگان آن روزگار برعهده داشت.
از جمله ملازمان دیگر او،
مجدالملک یزدی از وزیرزادگان اتابکان
یزد بود که از این شهر به اصفهان آمد و ملازمت بهاء
الدین اختیار کرد، اما خوی تند او را برنتافت و به پایتخت (تبریز) رفت و از حمایت
شمس
الدین محمد برخوردار شد.
گفتهاند: بهاء
الدین به رغم سنگدلی و بیرحمی، حاکمی سخاوتمند و بخشنده بود؛ به ویژه در بزرگداشت دانشمندان و ادیبان و شاعران کوشش داشت.
از ستایشگران او
شاعر برجستۀ آن عصر مجدهمگر (د۶۸۶ق/۱۲۸۷م) بود که از یزد به
اصفهان سفر کرد و در زمرۀ نزدیکان بهاء
الدین درآمد و قصایدی در مدحش سرود.
مجد همگر خطی زیبا داشت و نسخهای از قابوسنامه را در۶۷۳ق برای بهاء
الدین کتابت کرد.
از دیگر ستایشگران او
شمسالدین کاشی است که قصیدهای مصنوع در
مدح بهاء
الدین سرود.
از فرزندان بهاء
الدین نام دو
پسر او در منابع مذکور است: یکی از آنان به نام علی در ۶۸۸ق/۱۲۸۹م در واقعۀ کشتار
خاندان جوینی در
کاشان به قتل رسید، و مدفنش زیارتگاه مردم گردید. پسر دیگر وی، در اثر این واقعه و شدت وحشت بیمار شد و در پایان عمر کیخاتو درگذشت.
(۱) ابنفوطی، عبدالرزاق، الحوادث الجامعة، به کوشش محمدرضا شبیبی و مصطفی جواد، بغداد، مکتبةالعربیه.
(۲) ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، تاریخ اولجایتو، به کوشش مهین همبلی، تهران، ۱۳۴۸ش.
(۳) اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مفصل ایران (ازاستیلای مغول تا اعلان مشروطیت)، تهران، ۱۳۱۲ش.
(۴) براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (از سعدی تا جامی)، ترجمۀ علی اصغرحکمت، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۵) جاجرمی، محمد، مونسالاحرار، به کوشش صالح طبیبی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۶) حکمت، علی اصغر، حاشیه بر تاریخ ادبی ایران.
(۷) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۸) خواندمیر، غیاث
الدین، حبیبالسیر، به کوشش محمددبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۹) خواندمیر، غیاث
الدین، دستورالوزراء، به کوشش سعید نفیسی، تهران، ۱۳۱۷ش.
(۱۰) رشیدالدین فضلالله، جامعالتواریخ، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، ۱۹۵۷م.
(۱۱) سیفی هروی، سیف، تاریخ نامۀ هرات، به کوشش محمد زبیر صدیقی، کلکته، ۱۳۶۲ق/۱۹۴۳م.
(۱۲) عبید زاکانی، کلیات، به کوشش پرویز اتابکی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۱۳) فصیح خوانی، احمد، مجمل فصیحی، به کوشش محمودفرخ، مشهد، ۱۳۳۹ش.
(۱۴) قزوینی، محمد، مقدمه بر تاریخ جهانگشای
جوینی، لیدن، ۱۳۲۹ش.
(۱۵) مستوفی بافقی، محمد، جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۴۰ش.
(۱۶) میرخواند، محمدروضة الصفا، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۱۷) وصاف، تاریخ، تحریرعبدالمحمد آیتی، تهران، ۱۳۴۶ش.
(۱۸) Spuler، B، Die Mongolen in Iran، Leiden، ۱۹۸۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهاءالدین محمد جوینی»، شماره۵۲۰۴.