بنیضمرة در عصر رسول خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مقاله در مورد
پیمان و حضور در
جنگ قبیله بنی ضمره
بحث و بررسی می کند.
از
بعثت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تا
هجرت آن حضرت به
مدینه، خبری از بنوضمره در حوادث مرتبط با پیامبر در دست نیست.
برخی مفسران نزول
آیه ۱۰۰
نساء،
«و مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِرًا اِلَی اللّهِ ورَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکهُ المَوتُ فَقَد وقَعَ اَجرُهُ عَلَی اللّهِ وکانَ اللّهُ غَفورًا رَحیمـا» و هرکه از خانه خویش هجرت کنان به سوی خدا و پیامبرش بیرون آید، سپس
مرگ او را دریابد همانا مزدش بر
خدا باشد و خدا آمرزگار و مهربان است» را مربوط به مردی
بیمار از قبیله بنوضمره دانستهاند که پس از پذیرش
اسلام، تصمیم به هجرت گرفت؛ اما به محض خروج از
مکه جان باخت.
پذیرش این
شان نزول بدین گونه دشوار است، زیرا محل سکونت ضمریان در مکه و اطراف آن نبود.
پس از حضور رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در مدینه بنوضمره از نخستین قبایلی بود که با آن حضرت
پیمان بست و اعلام بی طرفی کرد، هرچند کاملا به پیمان خود وفادار نماند؛ اما از سال هفتم به بعد با مسلمانان همراه شده، آنان را یاری داد.
سیر حوادث دوران مدنی بدین گونه است که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در دوازدهمین
ماه حضور در مدینه، در اولین
غزوه خود، (
غزوه ودّان) برای
تصرف کاروان تجاری قریش به
ابواء رهسپار شد که موفق به تصرف کاروان نگردید؛ اما با بنوضمره در آنجا پیمان بست.
بنا بر گزارشهای دیگر، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ابتدا به دو منظور از مدینه خارج شد که برخورد با بنوضمره یکی از آن اهداف بود
؛ اما این خبر با توجه به عدم تحرک و اقدام ضمریان بر ضدّ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پذیرفتنی نیست.
بر اساس پیمانی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با ضمریان بست، آنان نباید بر ضدّ رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دسته بندی میکردند و کسی را یاری میدادند. ابن سعد و برخی دیگر متن مکتوب این پیمان نامه را
ثبت کردهاند
که دارای بندهای اثباتی دیگری از جمله
تعهد دو طرف به یاری یکدیگر است. پذیرش چنین بندهایی در این پیمان یا پیمانهای دیگر با بنی ضمره و همچنین
احتمال آنکه میان آنان و پیامبر پیمانهای متعددی منعقد شده باشد، با توجه به همراهی نکردن بنوضمره با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تا
فتح مکه بعید به نظر میرسد،
چنان که برخی محققان معاصر با توجه به اینکه بیشتر مورخان و سیره نویسان در
غزوه ابواء تنها به موادعه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با بنوضمره اشاره کرده و موضوع آن را متارکه
جنگ و یاری نکردن دشمن میدانند، احتمال این را که متن مکتوب پیمان نامه مربوط به معاهده دیگری باشد، دادهاند، زیرا در آن افزون بر متارکه جنگ، یاری دوطرفه از بندهای پیمان است؛ موضوعی که منابع از آن به
صراحت یادی نکردهاند، به هر صورت این پیمان به معنای پذیرش
اسلام از سوی بنوضمره نبود، بلکه تنها کنار آمدن با دولت تازه
قدرت گرفته
مدینه تلقی میشد. بنوضمره بر اثر دسترسی دولت مدینه به آنان، چارهای جز این نداشت که در
وضعیت پیش آمده، منتظر حوادث و نوع برخورد مکه با
یثرب مانده، جانب دو طرف را مراعات کند.
۵
ماه پس از غزوه ابواء، رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سال دوم هجری مجددا برای تصرف کاروان تجاری قریش رهسپار ذی العُشیره شد که سرانجام با برخی ضمریان حاضر در این
مکان پیمان دیگری بست. ابن اسحاق و ابن سعد در گزارشهای مربوط به این
غزوه، از پیمان دیگری افزون بر پیمان پیشین یاد میکنند
که با بنومُدلج و همپیمانان ضَمری ایشان بسته شد. به احتمال، شماری از طوایف فرعی بنوضمره که پیش از این به پیمان ابواء نپیوسته بودند در فرصت پیش آمده، توانستهاند همراه بنومُدلِج خود را همپیمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم سازند.
یعقوبی برخلاف دیگران، بدون یاد از پیمان رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم با ضمریان در غزوه ابواء، گزارش پیمان
پیامبر با بنی ضمره را در
غزوه ذات العشیره آورده است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بر اساس روابط خود با بنی ضمره، چارپایانی را که در حمله
سعدبن ابی وقاص به کاروان
قریش در سریّه خرّار (پس از ابواء
از ایشان به
غنیمت گرفت به آنان بازگرداند.
به نظر میرسد پای بندی بنی ضمره به پیمانهایی که با مسلمانان بستند از ضمانت چندانی برخوردار نبوده است و
مسلمانان گاه نگران دشمنی آنها بودند، چنان که در شان نزول
آیه ۸۹-۹۰
نساء،
مفسران بدان اشاره کردهاند: «وَدّوا لَو تَکفُرونَ کَما کَفَروا فَتَکونونَ سَواءً فَلا تَتَّخِذوا مِنهُم اَولِیاءَ حَتّی یُهاجِروا فی
سَبیلِ اللّهِ فَاِن تَوَلَّوا فَخُذوهُم واقتُلوهُم حَیثُ وجَدتُّموهُم ولا تَتَّخِذوا مِنهُم وَلِیـًّا ولا نَصِیرا اِلاَّ الَّذینَ یَصِلونَ اِلی قَوم بَینَکُم وبَینَهُم میثـقٌ اَو جاءوکُم حَصِرَت صُدورُهُم اَن یُقـتِلوکُم اَو یُقـتِلوا قَومَهُم ولَو شاءَ اللّهُ لَسَلَّطَهُم عَلَیکُم فَلَقـتَلوکُم فَاِنِ اعتَزَلوکُم فَلَم یُقـتِلوکُم واَلقَوا اِلَیکُمُ السَّلَمَ فَما جَعَلَ اللّهُ لَکُم عَلَیهِم
سَبیلا» دوست میدارند که کاش شما نیز مانند آنها
کافر شوید تا یکسان باشید، پس، از آنان دوستانی مگیرید تا در راه
خدا هجرت کنند، پس اگر (از
اسلام و
هجرت) روی برتافتند هرجا آنان را یافتید دستگیرشان کنید و بکشیدشان و از آنان کسی را دوست و یاور مگیرید، مگر آنان که به گروهی پیوندند که میان شما و ایشان پیمانی هست یا در حالی نزد شما آیند که سینه هاشان از اینکه با شما یا با
قوم خود پیکار کنند به تنگ آمده و اگر خدای میخواست قطعاً آنان را بر شما چیره میکرد و حتماً با شما میجنگیدند، پس اگر از شما کناره گرفتند و با شما نجنگیدند و به شما پیشنهاد
صلح و آشتی دادند، دیگر خداوند برای شما بر آنان راهی (برای پیکار) قرار نداده است».
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به پیمانی که با ضمریان داشت وفادار ماند؛ اما با توجه به گزارشها و شواهد میتوان در وفاداری بنوضمره به این پیمان پس از ناکامی مسلمانان در
جنگ احد و حوادث دیگری مانند بئر معونه و رجیع، تردید کرد. دو گزارش مؤید تزلزل ضمریان و نادیده گرفتن پیمان از سوی آنان است: اولین گزارش مربوط به فرستادن نُمیلة بن حارث از سوی
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به سوی بنوضمره است که معلوم شد نه میجنگند و نه
صلح میکنند. پیامبر نیز آنان را به حال خود واگذاشت و به یاران خود نیروی بسیار و بزرگی ایشان را متذکر شد.
دومین گزارش مربوط به سریّه اسامة بن زید به سوی بنوضمره است.
اسامه فردی از بنوضمره را که بدو
سلام کرد کشت، زیرا به گمان وی، سلام او
فریب و برای فرار از
مرگ بود.
آیه ۹۴ نساء،
: «... و لا تَقولوا لِمَن اَلقی اِلَیکُمُ السَّلـمَ لَستَ مُؤمِنـًا تَبتَغونَ عَرَضَ الحَیوةِ الدُّنیا فَعِندَ اللّهِ مَغانِمُ کَثیرَةٌ کَذلِکَ کُنتُم مِن قَبلُ فَمَنَّ اللّهُ عَلَیکُم...» و به آن کسی که به شما سلام ـ یا پیشنهاد صلح ـ کند مگویید تو مؤمن نیستی، در حالی که (با این دستاویز) کالای زندگی دنیا میجویید، (و اگر این را میخواهید) پس نزد خدا غنیمتهای بسیار است. شما پیش از این چنین بودید و خدا بر شما (به راه نمودن به اسلام)
منّت نهاد...» عمل وی را نکوهش کرد.
بی ثباتی ضمریان و
انتظار غلبه یکی از
مکه و مدینه بر دیگری را در رخدادهای بعدی نیز میتوان مشاهده کرد. در
سال چهارم بر اساس وعدهای که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پس از غزوه احد با
قریش داشت برای نبرد در
منطقه بدر حاضر شد. مَخْشیّ بن عمرو بزرگ قبیله بنوضمره، خدمت رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمد. پیامبر به مخشی پیشنهاد کرد که اگر تمایل به
پیمان پیشین ندارد آن را
لغو کرده، به جنگ پردازند که مخشی بن عمرو نپذیرفت و پایبندی خود را به پیمان
اعلام کرد.
برخورد مقتدرانه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سخن گفتن با ضمریا المغازی ن، سیاستی حساب شده از سوی پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قلمداد شده است، زیرا
هدف آن حضرت این بود که آمادگی کامل مسلمانان برای
جنگ با قریش به گوش آنان برسد و رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم میدانست که مخشی بن عمرو و عدهای دیگر که با قریش سر و سرّی دارند چنین کاری را خواهند کرد.
گزارش قمی را که
حکایت از بیم مسلمانان از ضمریان دارد نیز میتوان در راستای بی ثباتی ضمریان ارزیابی کرد. بر اساس این گزارش چون رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سال ششم عازم
حدیبیه بود اصحاب از بیم یورش ضمریان به
مدینه پیشنهاد جنگ دادند که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم وفا و
صله رحم ضمریان را ستود و آنان را از این عمل بازداشت.
بنوضمره از سال هشتم به بعد که
اسلام گسترش چشمگیری یافت به همکاری مثبت و سازندهای با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم روی آوردند. در این سال
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بنو ضمره را به مدینه فراخواند تا برای
فتح مکه به آن حضرت بپیوندند.
ابو جَعد ضمری عهده دار فراخواندن آنان شد.
بنوضمره که با دو قبیله کنانی دیگر دسته واحدی را تشکیل داده بودند به همراه باقی جنگجویان، برای نمایش
قدرت از مقابل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
ابوسفیان که برای آخرین تلاشها جهت حفظ مکه نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آمده بود رژه رفتند.
پس از
فتح مکه نیز بنی ضمره همراه دو قبیله کنانی دیگر زیر پرچم ابو واقد لیثی در
غزوه حُنین رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را همراهی کردند،
چنان که بنی ضمره در
غزوه تبوک همراه ابو جعد ضمری به یاری رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم شتافتند.
در حوادث سال نهم در جریان لغو پیمانهای دوره جاهلی و اعلام
برائت از مشرکان آیاتی نازل شد که با بنی ضمره ارتباط مییافت. آیات ۴ و ۷ برائت،
بنوضمره را شامل
حکم کلی لغو پیمانها ندانسته، آنان را
استثنا کرد. سدّی گفته که
آیه «اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم مِنَ المُشرِکینَ ثُمَّ» لَم یَنقُصوکُم شیــًا ولَم یُظـهِروا عَلَیکُم اَحَدًا فَاَتِمّوا اِلَیهِم عَهدَهُم اِلی مُدَّتِهِم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین» مگر آن کسان از مشرکان که با آنها پیمان بستهاید و شما را چیزی
پیمان نکاستند و کسی را بر ضد شما پشتیبانی نکردهاند، پس پیمان آنان را تا سرآمد مدتشان به پایان رسانید، چرا که
خدا پرهیزگاران را دوست دارد» درباره بنی ضمره و بنی مدلج از تیرههای کنانه است که با پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پیمان داشتند و هنوز ۹ ماه به پایان قراردادشان مانده بود
که آیات به استمرار
رعایت آن سفارش میکند، چنان که
ابن عباس آیه نخست
سوره توبه،
را که به لغو کلی پیمانها اشاره دارد، درباره مشرکان
عرب غیر از بنی ضمره دانسته است.
آیه ۷ همین سوره
نیز برخی پیمانها را که در کنار
مسجدالحرام بسته شد از شمول حکم کلی خارج میکند: «کَیفَ یَکونُ لِلمُشرِکینَ عَهدٌ عِندَ اللّهِ و عِندَ رَسولِهِ اِلاَّ الَّذینَ عـهَدتُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ فَمَا استَقـموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم اِنَّ اللّهَ یُحِبُّ المُتَّقین» چگونه مشرکان را نزد خدا و نزد فرستاده او پیمانی تواند بود؟ مگر با کسانی که کنار مسجدالحرام پیمان بستهاید پس تا با شما
پیمان پایدارند با آنان پایدار بمانید، چرا که خدا پرهیزگاران را دوست دارد». مفسران این استثنا را درباره بنی ضمره و قبایل دیگر که در
صلح حدیبیه همراه قریش با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم پیمان بسته و برخلاف قریش به پیمان خود وفادار ماندند ذکر میکنند.
برخی نیز این آیه را مربوط به پیمان دیگری که مدتش ۴ ماه بود میدانند که مشرکان از جمله بنی ضمره در کنار مسجدالحرام با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بستند.
در منابع اشارهای صریح به نحوه
مسلمان شدن بنی ضمره نشده و زمانی که سخن از آمدن هیئتهای قبایل
شبه جزیره نزد پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است از هیئت ضمره سخنی به میان نیامده است.
وجود محلهای به نام بنوضمره در مدینه حاکی از
مهاجرت برخی ضمریان به مدینه پس از عصر رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است. بنا بر گزارشها شماری از ضمریان در محلهای از مدینه که به نام ایشان شناخته میشد
سکونت کرده و همانجا مسجدی ساختند،
چنان که در شرح حال شماری از منسوبان به این
قبیله گفته شده: در محله بنی ضمره مدینه خانه داشتهاند.
تعدادی از افراد این قبیله بعد از
اسلام به سرزمین اشمونین
مصر کوچیدند.
اسدالغابة فی معرفة الصحابه؛ الاصابة فی تمییز الصحابه؛ الاعلام؛ اعلام الوری باعلام
الهدی؛ الاغانی؛ الاکمال؛ الانساب؛ انساب الاشراف؛ تاریخ الامم والملوک، طبری؛ تاریخ خلیفة بن خیاط؛ تاریخ المدینة المنوره؛ تاریخ الیعقوبی؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر عبدالرزاق؛ تفسیر فرات الکوفی؛ تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم؛ تفسیر القمی؛ تفسیر مبهمات القرآن؛ تهذیب الکمال فی اسماء الرجال؛ جمهرة انساب العرب؛ جمهرة النسب؛ الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، ثعالبی؛ روض الجنان و روح الجنان؛ الروض المعطار فی خبر الاقطار؛
سبل الهدی والرشاد؛ السیرة النبویه، ابن هشام؛ الطبقات الکبری؛ عیون الاثر فی فنون المغازی والشمائل والسیر؛ فتح الباری شرح صحیح البخاری؛ کتاب الطبقات، ابن خیاط؛ کتاب النسب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المحبر؛ المعارف؛ معانی القرآن، نحاس؛ معجم البلدان؛ معجم قبائل العرب؛ معجم ما استعجم من اسماء البلاد والمواضع؛ معجم قبائل الحجاز؛ معجم معالم الحجاز؛ المغازی؛ المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام؛ مکاتیب الرسول صلیاللهعلیهوآلهوسلّم؛ المنمق فی اخبار قریش؛ نهایة الارب فی فنون الادب.
دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بنی ضمرة بن کنانه»