• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی قینقاع

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




بنی‌ قینقاع از غزوات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نام قبیله‌ای از یهودیان ساکن یثرب است. صنعت ریخته‌گری را شغل عمده بنی‌ قینقاع دانسته‌اند. آنها از جایگاه دینی برجسته میان یهودیان یثرب برخوردار بودند. بنی‌ قینقاع به لحاظ موقعیت مسکونی، ارتباط بیشتری با مسلمانان داشتند؛ اما با تغییر قبله از بیت المقدس به سوی کعبه، روابط پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یهود به سردی گرایید. آنان از فرصت‌های گوناگون برای تردید افکندن در باورهای مسلمانان بهره بردند از جمله: تردید در نزول وحی بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، درخواست برخی معجزه‌های خاص و به سخره گرفتن پیامبر و مسلمانان. پس از هجرت، بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و بنی قینقاع پیمان‌نامه‌ای منعقد شد؛ اما آنها پیمان‌شکنی کردند. در غزوه بنی قینقاع که بین پیامبر و این قبیله صورت گرفت، آنها محاصره و تسلیم شده و سپس به سوی شام تبعید شدند.



درباره اصل و نسب بنی‌ قَیْنُقاع آگاهی فراوان در دست نیست. برخی آن‌ها را از قبایل غیر عرب و از نسل عیسو (ادوم) برادر یعقوب (علیه‌السّلام)
[۱] د. جودائیکا، ذیل Qaynuqa.
و برخی دیگر از بنی‌اسرائیل دانسته‌اند. از زیر مجموعه‌های بنی‌ قینقاع آگاهی چندان یافت نشده است. در برخی گزارش‌ها از بنی‌عمرو به عنوان یکی از شاخه‌های ایشان یاد شده است.


به گزارشی، بنی‌ قینقاع پیش از مهاجرت قبایل اوس و خزرج در یثرب مستقر بودند. از این رو، با ورود این دو قبیله به شهر با آنها ستیزهایی داشتند.
درباره سکونت‌گاه‌های بنی‌ قینقاع گزارش‌های روشن در دست نیست. برخی گزارش‌ها از استقرار آن‌ها در یثرب نزدیک جَسر بُطحان در اُطمی به نام مُریح حکایت دارند. هم‌پیمانی بنی‌ قینقاع با خزرج مؤید نزدیکی سکونت‌گاه آن‌ها به خزرج است.


از هم‌پیمانی برخی اعضای بنی‌ قینقاع با تیره‌های خزرجی منشعب از عوف بن خزرج یاد شده است ؛ اما زمان آغاز هم‌پیمانی آن‌ها مشخص نیست. بر پایه گزارشی، عبدالمطلب جد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که از مادری خزرجی به نام سلمی زاده شده بود، در دوران کودکی خود در قلعه‌های خزرج و بنی‌ قینقاع، هم‌بازی دیگر کودکان بود. این گزارش، در صورت درستی، حاکی از روابط کهن و ریشه‌دار بنی‌ قینقاع و خزرج است. این طایفه از یهود در نبرد بُعاث که‌ اندکی پیش از حضور پیامبر در یثرب میان اوس و خزرج روی داد، کنار خزرج بودند.


صنعت ریخته‌گری را شغل عمده بنی‌ قینقاع دانسته‌اند. در منابع از بازار بنی‌ قینقاع به عنوان یکی از عمده‌ترین بازارهای یثرب یاد شده که افزون بر داد و ستد، از مراکز گرد آمدن یثربیان به شمار می‌آمده است.


بنی‌ قینقاع از جایگاه دینی برجسته میان یهودیان یثرب برخوردار بودند. رفاعة بن زید، فِنحاص، سُوید بن حارث، مالک بن ضیف، رافع بن حریمله، رفاعة بن قیس، رافع بن ابی‌رافع، شاس بن قیس، نعمان بن ابی‌اوفی، و بحری بن عمرو را از جمله دانشوران آن‌ها شمرده‌اند. برخی فنحاص را رهبر بنی‌ قینقاع دانسته‌اند. از روابط بنی‌ قینقاع با دیگر یهودیان ساکن در یثرب آگاهی چندان در منابع گزارش نشده است. آورده‌اند که مناسبات بنیقینقاع با بنی‌قریظه ستیزآمیز بوده است.
ƒ

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از هجرت، پیمان‌نامه‌ای میان قبایل گوناگون یثرب منعقد کرد که در آن، از یهودیان یثرب نیز سخن به میان آمده؛ اما به یهودیان بنی‌ قینقاع اشاره نشده است. همه مغازی‌نگاران از پیمان‌شکنی آنها به عنوان عامل رویارویی پیامبر با آنان سخن گفته‌اند ؛ اما گزارشی مستقل از این پیمان و مفاد آن در دست نیست.
بنیقینقاع به لحاظ موقعیت مسکونی و همچنین هم‌پیمانان خزرجیشان، در قیاس با دیگر یهودیان یثرب، ارتباط بیشتری با مسلمانان داشتند؛ به ویژه که پیامبر میان قبایل خزرجی مستقر شده و در آنجا مسجدی بنا کرده بود.
با تغییر قبله (۲ق) از بیت المقدس به سوی کعبه، روابط پیامبر و یهود به سردی گرایید. هنگام کمک مالی خواستن برخی مسلمانان از آنان، یهودیان از خدای مسلمانان به عنوان خدای فقیر یادکردند نیز از فرصت‌های گوناگون برای تردید افکندن در باورهای مسلمانان بهره بردند. تردید در نزول وحی بر پیامبر، درخواست برخی معجزه‌های خاص، و به سخره گرفتن پیامبر و مسلمانان از آن جمله هستند.
ƒ

بنی‌ قینقاع پس از نبرد بدر (۲ق) موقعیت پیامبر را که در برابر مخالفانش محکم‌تر شده بود، بر نمی‌تابیدند. این سبب شد که آن‌ها رفتارهایی از خود نشان دهند که حاکی از پیمان‌شکنی بود. به نظر می‌رسد بنی‌ قینقاع با تکیه بر پشتوانه تاریخی خود در روابطشان با قبیله خزرج، موقعیت پیامبر را ضعیف‌تر از موقعیت خویش ارزیابی می‌کردند. احتمال پیمان‌شکنی بنی‌ قینقاع، پیامبر را بر آن داشت تا آن‌ها را در بازارشان گرد آورد و با یادآوری علم آن‌ها به نبوت خود از آنان بخواهد که به پیمان خویش وفادار مانند و از سرنوشت مشرکان قریش در بدر عبرت گیرند. در برابر، آن‌ها در خطاب به رسول خدا، خود را غیر قابل مقایسه با مکیان دانستند و خویشتن را جنگجویانی خواندند که توانشان تنها با نبرد شناخته خواهد شد.

۷.۱ - فراوانی جنگجویان

آماری که از جنگجویان بنی‌ قینقاع گزارش شده، از توان چشمگیر آنان حکایت دارد. برخی منابع جنگجویان آن‌ها را ۷۰۰ تن دانسته‌اند که ۴۰۰ تن از آن‌ها زره‌پوش بودند. در گزارشی، بنی‌ قینقاع از شجاع‌ترین یهودیان به شمار می‌آمدند.

۷.۲ - پیمان‌شکنی

برخی منابع از سخنان پیامبر با بنی‌ قینقاع پس از پیمان‌شکنی آن‌ها اشاره دارند؛ اما از حادثه‌ای که به پیمان‌شکنی یهود بنی‌ قینقاع انجامید، گزارشی نداده‌اند. بر پایه گزارشی، آن‌ها خون مسلمانی را در بازار بنی‌ قینقاع ریختند که به دفاع از زن مسلمانی برخاسته بود که مورد آزار و تمسخر یهود قرار داشت. پس از آن، بنی‌ قینقاع بر خلاف مفاد عهدنامه که آن‌ها را ملزم به پذیرش داوری پیامبر کرده بود، در قلعه‌های خود سنگر گرفتند.

۷.۳ - محاصره توسط پیامبر

به گزارشی، پس از نزول آیه ۵۸ سوره انفال پیامبر برای نبرد با ایشان، قلعه‌های آن‌ها را در نیمه شوّال سال دوم ق اندکی پس از پیروزی بدر، در محاصره گرفت. بنی‌ قینقاع پس از ۱۵ روز محاصره و بدون هیچ شرطی تسلیم شدند. در مدت محاصره، هیچ برخورد نظامی از سوی بنی‌ قینقاع صورت نگرفت. به نظر می‌رسد که آنان بسیار زود از حمایت هم‌پیمان خود، عبدالله بن ابیّ خزرجی، ناامید شدند. پیامبر یکی از انصار را مامور بستن دستان مردان بنی‌ قینقاع کرد. عبدالله بن ابیّ که به رغم وعده خود نتوانسته بود از آنان حمایت کند، خواست تا کوتاهی خود را با حفظ مال و جانشان جبران کند. از این رو، شتابان خود را به پیامبر رسانید و مجدّانه از وی خواست از آن‌ها درگذرد. پیامبر که آثار خشم در چهره‌اش نمایان بود، بر خلاف میل خود از کشتن آن‌ها چشم پوشید و به آن‌ها سه روز مهلت داد تا مدینه را ترک کنند و عبادة بن صامت را مامور تبعید آن‌ها از مدینه کرد. البته بنا شد که اموال خود را تحویل دهند.
عبدالله بن ابیّ که احساس کرد می‌تواند با درخواست خود حکم تبعید آن‌ها را نیز لغو کند، به سوی خانه پیامبر رفت؛ اما با مخالفت عُویم بن ساعده خزرجی روبه‌رو شد. اصرار ابن ابیّ به درگیری و زخمی شدنش انجامید. آنگاه بنی‌ قینقاع با درک موقعیت، در ترک مدینه مصمم شدند. برخی روایت‌های تفسیری از نزول آیات ۵۱-۵۲ سوره مائده در شان عبدالله بن ابیّ و نقش وی در نبرد بنی‌ قینقاع حکایت دارند.

۷.۴ - غنائم جنگی

درباره غنیمت‌های بنی‌ قینقاع جزئیات فراوان گزارش نشده است. برخی گزارش‌ها حکایت دارند که پیامبر از دارایی‌های منقولشان تنها تجهیزات رزمی را به غنیمت گرفت و پس از کنار نهادن خمس غنایم، آن‌ها را میان مسلمانان بخش کرد و چند شمشیر، زره، نیزه و کمان برای خود برداشت.


بنی‌ قینقاع پس از تبعید در مسیر حرکت به شمال، نخست به وادی القری در شمال مدینه در مسیر شام و سپس به سوی شام رفتند و آن‌جا در منطقه اَذرِعات مستقر شدند. شماری از بنیقینقاع که اسلام را پذیرفته بودند، در مدینه ماندند و در رویدادهای سال‌های بعد، مسلمانان را همراهی کردند. مُخیریق در غزوه احد شرکت داشت. عبدالله بن سلام را نیز از بنی‌ قینقاع دانسته‌اند که مسلمان شد. برخی از افراد این قبیله، منافق خوانده شده‌اند. زید بن لصیب، نعمان بن اوفی، رافع بن حُریمله، رُفاعة بن زید، سلسلة بن بَرهام، و کِنانة بن صوریا از جمله این افرادند.


(۱) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۲) اعلام الوری، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
(۳) الاغانی، ابوالفرج الاصفهانی (م،۳۵۶ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۴) الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، سلیمان بن موسی الحمیری (م،۶۳۴ق)، به کوشش محمد عزالدین، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۱۷ق.
(۵) امتاع الاسماع، المقریزی (م،۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۶) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۷) البدء و التاریخ، المطهر المقدسی (م،۳۵۵ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۸) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۹) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۰) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م،۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۱) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (م،۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۱۲) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۳) التبیان، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۴) ترکة النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حماد بن اسحق البغدادی (م،۲۶۷ق)، به کوشش اکرم ضیاء، ۱۴۰۴ق.
(۱۵) تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل)، البیضاوی (م،۶۸۵ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
(۱۶) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۷) الثقات، ابن حبان (م،۳۵۴ق)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
(۱۸) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق؛.
(۱۹) الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق).
(۲۰) دلائل النبوه، البیهقی (م،۴۵۸ق)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
(۲۱) السنن الکبری، البیهقی (م،۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
(۲۲) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح و اولاده، ۱۳۸۳ق.
(۲۳) الصحیح من سیرة النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، جعفر مرتضی العاملی، بیروت، دار السیره، ۱۴۱۴ق.
(۲۴) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
(۲۵) عیون الاثر، ابن سید الناس (م،۷۳۴ق)، بیروت، دار القلم، ۱۴۱۴ق.
(۲۶) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۲۷) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۲۹) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۰) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.


۱. د. جودائیکا، ذیل Qaynuqa.
۲. نک:ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۳، ص۸۲، دار احیاء التراث العربی.    
۳. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲۳، دار صار.    
۴. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۰۳.    
۵. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۳، ص۸۲، دار احیاء التراث العربی.    
۶. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۱۱۷، دار احیاء التراث العربی.    
۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۹.    
۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۱۰.    
۹. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۷۴، دار الکتب العلمیة.    
۱۰. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الدرر، ص۱۸۰.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۵۸۶.    
۱۲. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۲۹، ص۹۷-۱۳۶.    
۱۳. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۲۶، ص۱۹۲.    
۱۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۴۷.    
۱۵. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۱۲.    
۱۶. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۳، ص۹، دار احیاء التراث العربی.    
۱۷. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱، ص۶۷۱، دار صار.    
۱۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۹.    
۱۹. نمیری بصری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۸۹.    
۲۰. ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، الاغانی، ج۲۲، ص۳۵۷، دار احیاء التراث العربی.    
۲۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۴۵۵.    
۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۶۵، مؤسسة اعلمی.    
۲۳. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۹-۳۶۰.    
۲۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۹-۳۷۰.    
۲۵. قرطبی، شمس‌الدین، تفسیر قرطبی، ج۲، ص۲۰، دار احیاء التراث العربی.    
۲۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۴۸.    
۲۷. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۸، ص۱۸۴.    
۲۸. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷.    
۲۹. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الدرر، ص۱۴۱.    
۳۰. حمیری کلاعی، سلیمان بن موسی، الاکتفاء، ج۱، ص۳۶۶.    
۳۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان، ج۷، ص۴۶۰-۴۶۲.    
۳۲. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۷۳-۷۴.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۴۶۶.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۱۵۵.    
۳۵. طوسی، محمد بن حسن، التبیان، ج۳، ص۷۳.    
۳۶. بیضاوی، ناصرالدین، تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۲۳، دار الفکر.    
۳۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۹۱.    
۳۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۸۴.    
۴۰. بقره/سوره۲، آیه۱۰۸.    
۴۱. بقره/سوره۲، آیه۱۱۸.    
۴۲. بقره/سوره۲، آیه۱۰۴.    
۴۳. مائده/سوره۵، آیه۵۷.    
۴۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.    
۴۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.    
۴۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹، دار الفکر.    
۴۷. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۸-۲۹، دار صار.    
۴۸. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۱، ص۲۰۹.    
۴۹. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۶.    
۵۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۷.    
۵۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۸.    
۵۲. ابن سیدالناس، محمد بن عبدالله، عیون الاثر، ج۱، ص۳۸۶، مؤسسة عز الدین للطباعة والنشر.    
۵۳. عاملی، سید جعفرمرتضی، الصحیح من سیرة النبی، ج۸، ص۳۹.    
۵۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۶.    
۵۵. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹، دار الفکر.    
۵۶. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۱.    
۵۷. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۶.    
۵۸. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۵۰-۳۵۱.    
۵۹. ابن سیدالناس، محمد بن عبدالله، عیون الاثر، ج۱، ص۲۶۱، مؤسسة عز الدین للطباعة والنشر.    
۶۰. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۷.    
۶۱. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹، دار الفکر.    
۶۲. انفال/سوره۸، آیه۵۸.    
۶۳. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۰.    
۶۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۰.    
۶۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۷-۱۸۰.    
۶۶. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع، ج۹، ص۲۹۳، دار الکتب العلمیه.    
۶۷. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۷۶-۱۸۰.    
۶۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۲۹، دار صار.    
۶۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۰-۴۸۱.    
۷۰. مائده/سوره۵، آیه۵۱-۵۲.    
۷۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۶۳.    
۷۲. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۴۸۶-۴۸۹، دار صار.    
۷۳. بغدادی، حماد بن زید، ترکة النبی، ص۱۰۲.    
۷۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸۱.    
۷۵. محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۸۰.    
۷۶. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۱۴۸.    
۷۷. ذهبی، شمس‌الدین، تاریخ الاسلام، ج۲، ص۳۵۵.    
۷۸. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰۲، دار صار.    
۷۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۸۵.    
۸۰. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج۵، ص۲۴۱، دار احیاء الثراث العربی.    
۸۱. ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸، دار صار.    
۸۲. ابن عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص۹۲۱-۹۲۲.    
۸۳. ابن حبان، محمد، الثقات، ج۳، ص۲۲۸، دائرة المعارف العثمانیه.    
۸۴. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۶۹-۳۷۰.    
۸۵. بغدادی، محمد بن حبیب، المحبر، ص۴۷۰.    



دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی‌ قینقاع"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۱/۱۴.    






جعبه ابزار