بنی عبدمناف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنی عبدمناف، تیرهای مشهور از
قریش هستند که از
صاحبان مناصب
مکه هم بوده اند.
بنی عبدمناف فرزندان مغیره معروف به عبدمناف
(جد سوم
پیامبر ) بن قصی بن کلاب هستند. عمرو (هاشم)،
عبدشمس ،
مطلب ،
نوفل ،
ابوعمرو، ابوعبید،
تماضر، حنه، قلابه، بره، ریطه
و هاله پسران
و دختران عبد مناف هستند.
اینان
و تبارشان به بنی عبدمناف شهرت دارند؛
بنی هاشم بن عبدمناف
و بنی امیة بن عبدشمس بن عبدمناف از شاخههای مشهور بنی عبدمناف
و قریش هستند. از دیگر تیرهها
و زیرمجموعههای بنی عبدمناف میتوان به بنی مطلب
و بنی نوفل بن عبدمناف اشاره کرد. بنی مطلب در رویدادهای عصر جاهلی
و اسلام همراه بنی هاشم
و بنی نوفل در برابر بنی امیه بودند.
بنی عبد مناف از
اشراف قریش و از ساکنان پیرامون
بیت الله الحرام بودند. از این رو، همانند دیگر تیرههای
قریش به
قریش بطائح مشهورند.
در برابر، آن دسته از
قریش که در حاشیه شهر مکه استقرار یافتند،
قریش ظواهر خوانده شدند.
از مهمترین رویدادهای مربوط به بنی عبدمناف در دوران جاهلی، ستیز آنان با بنی عبدالدار بن قصی درباره عهده داری مناصب حجابت (
پرده داری کعبه )،
سقایت (آب رسانی به حاجیان)، رفادت (پذیرایی از زائران)، سرپرستی
دار الندوه (مجلس مشورتی بزرگان
قریش)،
لواء (پرچم داری)
و قیادت (فرماندهی جنگی)
بود.
قصی بن کلاب ، پدر عبدمناف، از آن پس که
مکه را از دست قبیله خزاعه بیرون ساخت،
مناصب یاد شده را پدید آورد.
او پیش از رحلتش آنها را میان فرزندانش به این گونه بخش کرد که سقایت
و رفادت از آن عبدمناف
و بقیه از آن عبدالدار باشد.
در گزارشی دیگر، قصی همه مناصب پیش گفته را به عبدالدار سپرد؛ چرا که او از برادرانش بزرگ تر بود.
نیز شاید میخواست جایگاه وی را که از حیث
شرافت و بزرگی به پایه برادرانش نمیرسید، ارتقا بخشد.
از این رو، به رغم پایبندی پسران قصی به
وصیت پدرشان، فرزندان آنها به تدریج بر سر
تصاحب مناصب یاد شده در برابر یکدیگر قرار گرفتند. شاید به سبب فزونی بنی عبدمناف بر بنی عبد الدار، آنها خود را برای عهده داری مناصب یاد شده شایسته تر میدانستند.
پس از آن، ۱۰ تیره مشهور
قریش به دو دسته تقسیم شدند. از این میان، بنی اسد بن عبدالعزی، بنی زهرة بن کلاب، بنی تیم بن مره،
و بنی حارث بن فهر با بنی عبدمناف همراه شده، به عبدشمس پسر بزرگ عبدمناف پیوستند.
برخی فرزند بزرگ عبدمناف را هاشم
و برخی عبدشمس دانستهاند.
شماری از گزارشها از انتقال ریاست مکه به عبدمناف پس از
وفات قصی گزارش میدهند.
آنها ظرفی پر از
عطر را نزد
کعبه نهاده، با فروبردن دستانشان در آن عهد بستند. سپس برای تایید این پیمان، دستان عطرآلود خود را به دیوار
خانه خدا کشیدند. از این رو، این پیمان به «مطیبین» شهرت یافت.
این رویداد در بیشتر منابع بازتاب یافته
و از مهمترین رخدادهای آستانه ظهور
اسلام است؛ در برابر، بنی
عبدالدار نیز همراه چهار تیره دیگر
قریش شامل
بنی مخزوم ،
بنی عدی ، بنی سهم
و بنی جمح با فروبردن دستانشان در ظرفی پر از خون، موجب پدید آمدن پیمان «احلاف» یا «لعقة الدم» شدند.
سرانجام ستیزه جویی آنها با میانجیگری برخی از بزرگان
قریش به صلح انجامید
و سازش به سود بنی عبدمناف پایان یافت؛ بدین گونه که
دار الندوه به طور مشترک به دست هر دو تیره اداره شود
و سقایت
و رفادت
و قیادت از آن بنی عبدمناف
و حجابت
و لواء نیز متعلق به بنی عبدالدار باشد.
پس از درگذشت عبدمناف، مناصب متعلق به او میان بنی هاشم
و بنی امیه تقسیم شد
؛ چنان که عبدشمس منصب قیادت را بر عهده داشت
و پس از او این منصب در اختیار حرب بن امیه بود. همو در نبرد فجار،
سپاه قریش را فرماندهی میکرد.
در رقابت میان تیرههای ساکن در مکه، تفاخر بنی عبدمناف
و بنی سهم، از تیرههای مشهور
قریش، در دورهای به اوج رسید؛ تا جایی که این دو تیره در شمارش افراد خود، پس از آن که شمار زندگان بنی عبدمناف افزون تر از بنی سهم شد، به سراغ
مردگان خویش رفتند
و در شمارش آنان، فزونی از آن بنی سهم شد.
بر پایه گزارش مقاتل
و کلبی،
سوره تکاثر : (حتی زرتم المقابر)
درباره این دو شاخه از
قریش نازل شده است.
افزون بر عهده داری برخی از مناصب کعبه، تاسیس
و راه اندازی شبکه تجارت با محوریت مکه، در شمار افتخارات بنی عبدمناف به شمار میآید. فرزندان عبدمناف با انعقاد توافق نامههای تجاری با کانونهای تجاری در پیرامون
جزیرة العرب ، همچون
شام و عراق ،
و نیز بستن پیمانهایی با قبایل ساکن در مسیر کاروانهای تجاری، زمینه تجارت آزاد را فراهم کردند. هاشم در دوران ریاستش بر مکه، با پایه گذاری دو سفر زمستانی
و تابستانی، تجارت را گسترش داد. خود او با شامیان
و برادرش عبدشمس با
حبشه پیمان بست.
برخی منابع تجارت او را به عراق
و ایران گزارش کردهاند.
مطلب با یمنیها
و نوفل با عراقیان پیمان تجارت بستند.
از این رو، دیگر
قریشیان بنی عبدمناف را «مجیرین» (اجیر گیرندگان) نامیدند؛ چنان که مقصود از «ایلاف» در
سوره قریش نیز همانان دانسته شده است که سفرهای تجاری به دیگر سرزمینها در سایه پیمانهای آنان صورت میگرفت:
(لایلاف
قریش• ایلافهم رحلة الشتاء
و الصیف• فلیعبدوا رب هذا البیت• الذی اطعمهم من جوع
و ءامنهم من خوف)
. واژه پژوهان ایلاف را به معنای پیمانهایی دانستهاند که بازرگانان برای تامین تجارت میبندند
و صاحبان ایلاف چهارگانه (شام،
یمن ،
فارس و حبشه ) را فرزندان عبدمناف دانستهاند.
ابن اثیر با بیان معنای یاد شده برای ایلاف، هاشم، جد دوم
رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم ، را نخستین کسی دانسته است که برای
قریش ایلاف گرفت.
از این گزارش، توانگری
و تاجرپیشگی برخی از بنی عبدمناف بدست میآید؛ بنی عبدمناف همراه بنی زهره، بازسازی دیوار طرف در خانه خدا یا دیوار میان دو رکن اسود
و حجر (وجه البیت) را طبق قرعه بر عهده گرفت.
هنگام این رویداد را در ۳۵ سالگی پیامبر، پنج سال پیش از بعثت دانستهاند.
بنی عبدمناف در سالهای نخست دعوت
پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم کوشش کردند از حیثیت
و شرف شاخههای خود دفاع
و از تنش قبایل دیگر با پیامبر پیشگیری کنند. اما با گسترش دعوت وی، آنها به دو دسته حامی
و مخالف تقسیم شدند. بنی هاشم، به جز
ابولهب و نیز بنی مطلب بن عبد مناف، به رغم این که همگی آنها هنوز
مسلمان نشده بودند، به هواداری از رسول خدا پرداختند
؛ چنان که در دوران محاصره اقتصادی، فرزندان مطلب همراه بنی هاشم در شعب ابی طالب حضور داشتند.
همچنین برخی از بنی مطلب، در دوران مدنی، یار
و مددکار پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بودند. عبیده، طفیل، حصین
و مسطح از تبار مطلب در غزوه بدر در رکاب رسول خدا حضور داشتند.
در برابر، بنی نوفل
و بنی عبد شمس بن عبدمناف رو در روی او قرار گرفتند
و حضور آنها به ویژه تبار عبدشمس، مانند بنی امیه
و بنی ربیعة بن عبد شمس، در کوشش بر ضد پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم همراه دیگر
مشرکان ، مشهود است. با توجه به ساختار قبیلهای مکه، اعتراضها
و فشارهای دیگر تیرههای
قریش درباره آیین پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم بر خاندان بنی هاشم از بنی عبدمناف وارد میشد. از این رو، سران آنها نیز بر رسول خدا فشار میآوردند؛ چنان که برخی از
اشراف بنی عبدمناف نزد ابوطالب عموی
رسول خدا رفتند
و از وی خواستند به او پیشنهاد کند تا افراد تهیدستی را که از بردگان
اشراف بوده
و به پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم گرویدهاند، از پیرامون خود طرد کند تا شاید این
اشراف به او
ایمان بیاورند. با نزول آیه (
و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغداة
و العشـی...)
خداوند به پیامبر هشدار داد که آنها را از خود دور نسازد.
چون پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم از تیره بنی عبدمناف بود، برخی از سرشناسان تیرههای دیگر
قریش چون ابوجهل مخزومی به سبب
حسادت و رقابت، پیامبری او را برای همه قبایل به رسمیت نمیشناختند. از این رو، به
استهزا میگفتند: محمد صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم پیامبر بنی عبدمناف است. برخی مفسران ذیل آیه ۳۶
انبیاء (
و اذا رآک الذین کفروا ان یتخذونک الا هزوا...) به این ریشخندها اشاره کردهاند.
ریشه حسادت سرکردگان
قریش بر بنی عبدمناف این بود که آنها
نبوت را که امری الهی بود، از دریچه تنگ قبیلهای مینگریستند. از این رو، برخی از ایشان مانند ابوجهل با این باور که بنی مخزوم
و فرزندان عبدمناف بر سر
شرف و بزرگی به رقابت برخاسته
و همچون دو اسب مسابقه دوش به دوش هم پیش رفتهاند،
ایمان به رسول خدا را مشروط به نزول وحی بر یکی از افراد قبیله خود کرد.
خداوند پس از یاد آوری سخنان مشرکان، یادآوری کرد که خدا داناتر است که
نبوت را کجا قرار دهد: (
و اذا جاءتهم آیة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله الله اعلم حیث یجعل رسالته...)
بر پایه گزارشی، مشرکان بنی عبدمناف، مسلمانان را از
طواف خانه خدا بازمی داشتند. از این رو، پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم به
عبدمناف یادآوری کرد که طواف کنندگان
و نمازگزاران را کنار خانه خدا از طواف
و نماز منع نکنند. برخی مفسران
آیه (
و لیطوفوا بالبیت العتیق)
را در این زمینه دانستهاند.
در دیگر جبهه گیریهای
قریش بر ضد
پیامبر ، نام برخی از عبدمنافیها میان امضاکنندگان پیمان محاصره اقتصادی بر ضد بنی هاشم،
و توطئه
قتل رسول خدا صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم در
دار الندوه دیده میشود؛ در عصر مدنی نیز برخی از آنها مانند عتبه
و شیبه پسران ربیعة بن عبدشمس
و حارث بن عامر بن نوفل، به عنوان مطعمین (اطعام کنندگان سپاه
قریش) در
غزوه بدر و دیگر نبردها بر ضد مسلمانان حضور داشتند. بیشتر بنی عبدمناف تا
فتح مکه (۸ق.) همانند دیگر
قریش به پیامبر صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم
ایمان نیاوردند. در دورههای بعد، بنی عبدمناف با توجه به فزونی جمعیت
و پدید آمدن تیرههای گوناگون با هویتهایی دیگر شناخته شدند
و خاندانهای مهم بر آمده از آنان همچون
علویان و بنی امیه
و بنی عباس
و فاطمیان خلافت اسلامی را عهده دار بودند. در این حال، میتوان کاربرد تعبیر بنی عبدمناف را در منابع تاریخی به گونهای یافت که شامل خاندانهای گوناگون آن میشود.
(۱) اخبار مکه، الازرقی (م. ۲۴۸ق.) ، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۲) اسباب النزول، الواحدی (م. ۴۶۸ق.) ، به کوشش کمال بسیونی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق.
(۳) اعلام النبوه، الماوردی (م. ۴۵۰ق.) ، بیروت، مکتبة الهلال، ۱۴۰۹ق.
(۴) انساب
الاشراف، البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار
و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۵) البحر المحیط، ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۲ق.
(۶) البدء
و التاریخ، المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م.
(۷) البدایة
و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، بیروت، مکتبة المعارف.
(۸) تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (م. ۸۰۸ق.) ، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۹) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م. ۲۹۲ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) تاریخ طبری (تاریخ الامم
و الملوک)، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۱) تفسیر بغوی (معالم التنزیل)، البغوی (م. ۵۱۰ق.) ، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۱۲) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام
القرآن)، القرطبی (م. ۶۷۱ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۳) التنبیه
و الاشراف، المسعودی (م. ۳۴۵ق.) ، بیروت، دار صعب. جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۱۲ق.
(۱۴) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م. ۴۵۶ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۱۵) الدر المنثور، السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۱۶) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ق.) ، به کوشش یاحقی
و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۱۷) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م. ۹۴۲ق.) ، به کوشش عادل احمد
و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۱۸) السنن الکبری، البیهقی (م. ۴۵۸ق.) ، بیروت، دار الفکر. السیرة الحلبیه، الحلبی (م. ۱۰۴۴ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۰ق.
(۱۹) السیرة النبویه، ابن هشام (م. ۲۱۳/۲۱۸ق.) ، به کوشش السقاء
و دیگران، بیروت، دار المعرفه.
(۲۰) سیره ابن اسحق (السیر
و المغازی)، ابن اسحق (م. ۱۵۱ق.) ، به کوشش محمد حمید الله، معهد الدراسات
و الابحاث.
(۲۱) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق.
(۲۲) الطبقات الکبری، ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۲۳) غرر التبیان، بدر الدین الحموی (م. ۷۳۳ق.) ، به کوشش عبدالجواد خلف، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
(۲۴) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۲۵) الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ق.) ، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۲۶) کشف الاسرار، میبدی (م. ۵۲۰ق.) ، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۲۷) مبهمات
القرآن، بلنسی (م. ۷۸۲ق.) ، به کوشش القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۲۸) مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۹) المجموع شرح المهذب، النووی (م. ۶۷۶ق.) ، دار الفکر. المحبر، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۳۰) مروج الذهب، المسعودی (م. ۳۴۶ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۳۱) المعارف، ابن قتیبه (م. ۲۷۶ق.) ، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۳۲) معالم المدرستین، العسکری (م. ۱۳۸۶ش.) ، بیروت، النعمان، ۱۴۱۰ق.
(۳۳) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م. ۶۲۶ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۳۴) المغازی، الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۳۵) المنتظم، ابن جوزی (م. ۵۹۷ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر
و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.
(۳۶) المنمق، ابن حبیب (م. ۲۴۵ق.) ، به کوشش احمد فاروق، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۵ق.
(۳۷) المیزان، الطباطبائی (م. ۱۴۰۲ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۳۸) نسب
قریش، مصعب بن عبدالله الزبیری (م. ۲۳۶ق.) ، به کوشش بروفسال، قاهره، دار المعارف.
(۳۹) النسب، ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق.) ، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۴۰) النهایه، مبارک ابن اثیر (م. ۶۰۶ق.) ، به کوشش الزاوی
و الطناحی، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«بنی عبدمناف».