• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی اسرائیل در بیابان (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از آنکه خداوند بنی اسرائیل را در بیان سکنا داد آنان در سختی و مشقت زندگی می‌کردند تا آنکه خداوند ابرها سایبان برا آنان قرار داد و خوراک مناسبی برای آنان در آن بیابان قرار داد.



سرگردانی بنی اسرائیل چهل سال در بیابان سرگردان بودند:
قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض...« (خدا به موسی ) فرمود (ورود به) آن (سرزمين) چهل سال بر ايشان حرام شد (كه) در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور.»


سرگردانی بنی اسرائیل در بیابان ، پیامد فسق و نافرمانی آنان بود:
قالوا یـموسی انا لن ندخلهآ ابدا ما داموا فیها فاذهب انت وربک فقـتلا انا هـهنا قـعدون• قال فانها محرمة علیهم اربعین سنة یتیهون فی الارض فلاتاس علی القوم الفـسقین. « گفتند اى موسى تا وقتى آنان در آن (شهر)ند ما هرگز پاى در آن ننهيم تو و پروردگارت برو (يد) و جنگ كنيد كه ما همين جا مى‌نشينيم؛ ( خدا به موسى) فرمود (ورود به) آن (سرزمين) چهل سال بر ايشان حرام شد (كه) در بيابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور. »


سرزمین مقدس بر بنی اسرائیل حرام شد، یعنی داخل شدنشان به آن سرزمین حرام تکوینی شد، به این معنا که : ( (ما چنین مقدر نمودیم که تا چهل سال موفق به داخل شدن در آن نشوند و از صبح تا شام به طرف آن سرزمین راهپیمائی بکنند ولی مانند اسب عصاری در آخر روز ببینند که در همان نقطه‌ای هستند که صبح از آنجا براه افتاده بودند، نه قدمی به سوی آن سرزمین نزدیک شده باشند و نه لحظه‌ای و روزی به شهر دیگری از شهرهای روی زمین برسند و خستگی در آورند، و نه زندگی صحرانشینی داشته باشند تا چون قبائل بدوی و صحرانشین زندگی کنند، پس‌ ای موسی دل تو به حال این مردمی که به قول خودت فاسقند نسوزد و غمشان را مخور که مبتلا به این عذاب یعنی عذاب سرگردانی شده‌اند برای اینکه اینها فاسقند، و نباید در باره مردم فاسق وقتی که وبال فسق خود را می‌چشند محزون شد.


بنی اسرائیل در بیابان گرم و فاقد خوراکی لازم زندگی می‌کردند.
وظـللنا علیکم الغمام وانزلنا علیکم المن والسلوی کلوا من طیبـت ما رزقنـکم وما ظـلمونا ولـکن کانوا انفسهم یظـلمون. و ابر را بر شما سایبان قرار دادیم و «من»-شیره مخصوص و لذیذ درختان - و «سلوی»-مرغان مخصوص شبیه کبوتر- را بر شما فرستادیم (و گفتیم: ) «از نعمتهای پاکیزه‌ای که به شما روزی داده‌ایم بخورید! » (ولی شما کفران کردید! ) آنها به ما ستم نکردند بلکه به خود ستم می‌نمودند.
نیاز به سایه نشان می‌دهد که آنان در بیابان بودند. علاوه در آیه ۶۱ بقره: و اذ قلتم یاموسی لن نصبر علی طعام واحد فادع لنا ربک یخرج لنا مما تنبت الارض من بقلها و قثائها و فومها و عدسها و بصلها قال ا تستبدلون الذی هو ادنی بالذی هو خیر اهبطوا مصرا فان لکم ما سالتم و ضربت علیهم الذلة و المسکنة و باءو بغضب من الله ذالک بانهم کانوا یکفرون بایات الله و یقتلون النبین بغیر الحق ذالک بما عصوا و کانوا یعتدون ۲ و (نیز به خاطر بیاورید) زمانی را که گفتید: «ای موسی! هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفاء کنیم! از خدای خود بخواه که از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزیجات و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما فراهم سازد.» موسی گفت: «آیا غذای پست تر را به جای غذای بهتر انتخاب می‌کنید؟! (اکنون که چنین است، بکوشید از این بیابان) در شهری فرود آئید زیرا هر چه خواستید، در آنجا برای شما هست.» و (مهر) ذلت و نیاز، بر پیشانی آنها زده شد و باز گرفتار خشم خدایی شدند چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‌کشتند. اینها به خاطر آن بود که گناهکار و متجاوز بودند.
آنان گفتند: ما بر طعام واحد (من و سلوی) صبر نمی‌کنیم و خداوند به آنان فرمود: به شهر و آبادی درآیید.


پیدا است مسافری که روز از صبح تا غروب در بیابان، در دل آفتاب، راهپیمایی می‌کند از یک سایه گوارا (همچون سایه ابر که نه فضا را بر انسان محدود می‌کند و نه مانع نور و وزش نسیم است) چقدر لذت می‌برد.
درست است که همواره احتمال وجود قطعات ابرهای سایه افکن در این بیابانها هست، ولی آیه به روشنی می‌گوید: این امر درباره بنی اسرائیل جنبه عادی نداشت بلکه به لطف خدا غالبا از این نعمت بزرگ بهره می‌گرفتند.
از سوی دیگر رهروان این بیابان خشک و سوزان، آنهم برای یک مدت طولانی چهل ساله نیاز به مواد غذایی کافی دارند، این مشکل را نیز خداوند برای آنها حل کرد چنان که در دنباله همین آیه می‌فرماید: " ما من و سلوی را (که غذایی لذیذ و نیروبخش بود) بر شما نازل کردیم
وقطعنـهم اثنتی عشرة اسباطا امما... وظـللنا علیهم الغمـم وانزلنا علیهم المن والسلوی کلوا من طیبـت مارزقنـکم.. ما آنها را به دوازده گروه- که هر یک شاخه‌ای (از دودمان اسرائیل) بود- تقسیم کردیم. و هنگامی که قوم موسی (در بیابان) از او تقاضای آب کردند، به او وحی فرستادیم که: «عصای خود را بر سنگ بزن! » ناگهان دوازده چشمه از آن بیرون جست آن چنان که هر گروه، چشمه و آبشخور خود را می‌شناخت. و ابر را بر سر آنها سایبان ساختیم و بر آنها «من» و «سلوی» فرستادیم (و به آنان گفتیم: ) از روزیهای پاکیزه‌ای که به شما داده‌ایم، بخورید! (و شکر خدا را بجا آورید! آنها نافرمانی و ستم کردند ولی) به ما ستم نکردند، لکن به خودشان ستم می‌نمودند.


من و سلوی چه بود؟ توجه به این نکته لازم است که یک ملت که سالها در ضعف و ذلت و زبونی و به صورت بردگانی بی اراده در قصرهای فرعونیان خدمت می‌کردند و یا در مزارع و باغهایشان زحمت می‌کشیدند فورا نمی‌توانند از تمام خلق و خوهای گذشته آزاد شوند و حکومتی مستقل بر اساس معیارهای الهی و انقلابی تشکیل دهند.
خواه و ناخواه این قوم باید دوران برزخی را برای از بین بردن رسوبات فکری و اخلاقی گذشته، و کسب آمادگی برای زندگی افتخار آمیز آینده، بگذرانند، خواه این دوران چهل سال باشد یا کمتر و یا بیشتر، و اگر قرآن آن را به صورت یک مجازات معرفی می‌کند، مجازاتی است اصلاحگر و بیدار کننده چرا که هیچیک از مجازاتهای الهی جنبه انتقام جویی ندارد.
اینها باید سالیان دراز در آن بیابان که به خاطر سرگردانیشان، بیابان" تیه" نامیده شده، دور از هر گونه سلطه جباران بمانند، و نسلی نو، با ویژگیهای توحیدی و انقلابی پرورش یابد و آماده حکومت بر سرزمینهای مقدس شود.

۶.۱ - من و سلوی

" من" و" سلوی" چیست؟
مفسران در تفسیر این دو کلمه سخن بسیار گفته‌اند که نیازی به ذکر همه آنها نمی‌بینیم، بهتر این است نخست به معنی لغوی آنها، سپس به ذکر تفسیری که از همه روشنتر به نظر می‌رسد و با قرائن آیات نیز هماهنگتر است بپردازیم:
" من" در لغت به گفته بعضی قطرات کوچکی همچون قطرات شبنم است که بر درختان می‌نشیند و طعم شیرینی دارد یا به تعبیر دیگر یک نوع صمغ و شیره درختی است با طعم شیرین، و بعضی گفته‌اند طعم آن شیرین توام با ترشی بوده است.
" سلوی" در اصل به معنی آرامش و تسلی است، و بعضی از ارباب لغت و بسیاری از مفسران آن را یک نوع" پرنده" دانسته‌اند.
طبق روایتی که از پیامبر اکرم ص نقل شده که فرمود: الکماة من المن (قارچ نوعی از من است) معلوم می‌شود" من" قارچهای خوراکی بوده که در آن سرزمین می‌روئیده.
بعضی دیگر گفته‌اند مقصود از" من" تمام آن نعمتهایی است که خدا بر بنی اسرائیل" منت" گذارده، و" سلوی" تمام مواهبی بوده که مایه آرامش آنها می‌شده است.
در تورات می‌خوانیم که" من" چیزی مثل تخم گشنیز بوده که شب در آن سرزمین می‌ریخته، و بنی اسرائیل آن را جمع کرده می‌کوبیدند و با آن نان درست می‌کردند که طعم نان روغنی داشته است.
احتمال دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه در اثر بارانهای نافعی که به لطف خداوند در مدت سرگردانی بنی اسرائیل در آن بیابان می‌بارید، اشجار آن محیط، صمغ و شیره مخصوصی بیرون می‌دادند و بنی اسرائیل از آن استفاده می‌کردند.
بعضی دیگر نیز احتمال داده‌اند که" من" یک نوع عسل طبیعی بوده که بنی اسرائیل در طول حرکت خود در آن بیابان به مخازنی از آن می‌رسیدند، چرا که در حواشی بیابان تیه، کوهستانها و سنگلاخهایی وجود داشته که نمونه‌های فراوانی از عسل طبیعی در آن به چشم می‌خورده است.
این تفسیر به وسیله تفسیری که بر عهدین (تورات و انجیل نوشته شده) تایید می‌شود آنجا که می‌خوانیم: " اراضی مقدسه به کثرت انواع گلها و شکوفه‌ها معروف است، و بدین لحاظ است که جماعت زنبوران همواره در شکاف سنگها و شاخ درختان و خانه‌های مردم می‌نشینند، بطوری که فقیرترین مردم عسل را می‌توانند خورد".
در مورد"سلوی" گر چه بعضی از مفسران آن را به معنی" عسل" گرفته‌اند ولی مفسران دیگر تقریبا همه آن را یک نوع پرنده می‌دانند، که از اطراف بطور فراوان در آن سرزمین می‌آمده، و بنی اسرائیل از گوشت آنها استفاده می‌کردند.
در تفسیری که بعضی از مسیحیان به عهدین نوشته‌اند تایید این نظریه را می‌بینیم آنجا که می‌گوید.
" بدانکه" سلوی" از آفریقا بطور زیاد حرکت کرده به شمال می‌روند که در جزیره کاپری، ۱۶ هزار از آنها را در یک فصل صید نمودند... این مرغ از راه دریای قلزم آمده، خلیج عقبه و سوئز را قطع نموده، در شبه جزیره سینا داخل می‌شود، و از کثرت تعب و زحمتی که در بین راه کشیده است به آسانی با دست گرفته می‌شود، و چون پرواز نماید غالبا نزدیک زمین است... راجع به این قسمت در سفر خروج و سفر اعداد (از تورات) سخن رفته است".
از این نوشته نیز استفاده می‌شود که مقصود از" سلوی" همان پرنده مخصوص پرگوشتی است که شبیه و اندازه کبوتر است، و این پرنده در آن سرزمین معروف می‌باشد.
البته لطف مخصوص خداوند به بنی اسرائیل در دوران سرگردانیشان در بیابان سینا، سبب شده بود که این پرنده به طور فراوان در طول این مدت در آنجا وجود داشته باشد تا بتوانند از آن استفاده کنند، و گرنه بطور عادی مشکل بود چنین نعمتی نصیبشان شود.


۱. مائده/سوره۵، آیه۲۶.    
۲. تفسیر مجمع البیان،طبرسی، ج۳ ص۳۱۲.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۲۴.    
۴. مائده/سوره۵، آیه۲۶.    
۵. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه موسوی همدانی، ج۵،ص۴۷۹.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۵۷.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۱۳.    
۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۱۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۶۲.    



مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۳۲۰، برگرفته از مقاله «بنی اسرائیل در بیابان»    
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۷، ص۳۷، برگرفته از مقاله «بنی اسرائیل در بیابان»    


رده‌های این صفحه : بنی اسرائیل | بیابان | موضوعات قرآنی




جعبه ابزار