بندار رازی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُندار رازی، کمال الدّین ابوالفتح بُنداربن ابی نصر خاطری رازی، از شاعران معروف قرن چهارم و معاصر آل بویه (نظامی، ص۲۸).
دولتشاه سمرقندی
او را
شاعر مجدالدّوله دیلمی (حک: ۳۸۷ـ۴۲۰) و از قهستانِ ری دانسته است که به سه زبان
عربی ،
فارسی و دیلمی سخنوری کرده و
صاحب بن عبّاد (متوفی ۳۸۵) به وی توجه داشته و در تربیتش کوشیده است.
نام او در بیشتر مآخذ، بُندار به ضمّ بای تازی، به معنای خانه دار و صاحب تجمّل و کالا و ثروت، و عمده فروش آمده است.
نویسنده برهان قاطع ذیل کلمه بندار بر وزن گلزار به معنای کیسه دار و خانه دار و صاحب تجمّل و مکنت، اضافه کرده که «نام یکی از شعرای قدیم است».
با اینهمه در بعضی از
تذکرههای قدیم از جمله
تذکرة الشعراء دولتشاه سمرقندی،
و
تذکره روضة السّلاطین فخری هروی،
«پندار» به بای فارسی مکسور ضبط شده است، اما بُندار به ضمّ بای تازی مشهورتر و معمولتر است.
بندار رازی نزد شاعران قرن ششم و هفتم شهرت داشت و غالباً از او نام برده و خود را با او مقایسه کردهاند.
خاقانی شروانی (متوفی ۵۹۵) خود را برتر از بندار دانسته
و ظهیر فاریابی (متوفی ۵۹۸) بندار رازی را ستوده و نام او در دیوانش پندار
ضبط شده است.
کمال الدّین اسماعیل اصفهانی (متوفی ۶۳۵) نیز بندار را برتر از خود شمرده است.
بندار شیعی
مذهب بود و یک
رباعی از او نقل شده که به این موضوع دلالت دارد.
عبدالجلیل قزوینی، نویسنده کتاب نقض
نیز از او نام برده و نوشته است که وی در مدح دو برادر شیعی وزیر، ۲۷ قصیده غرّا گفته است و در مدح چند تن از متکلّمان و سادات ری و قزوین نیز قصاید بسیار دارد.
قاضی نوراللّه شوشتری
هم بندار را در ردیف شاعران
شیعه آورده است.
از قصاید بندار رازی که در نقض به آنها اشاره شده، چیزی در دست نیست و بیشتر اشعاری که از او به جا مانده به زبان رازی و به صورت
دوبیتی یا
قطعه است.
از وی یک
قصیده نیز به زبان محلی، در وزن دوبیتی (بحر هزج مسدّس محذوف) در یکی از نسخههای خطی مونس الاحرار
نقل شده است.
شمس قیس رازی چند بیت به زبان رازی از بندار نقل کرده و نوشته است: بندار از اختلاف نظم، اجزا زیاد کرده و شعرش را نامطبوع گردانیده است.
او دوبیتیهای بندار را با عنوان «فهلویات» آورده و بر او خرده گرفته که در مصراعها، بحور هَزَج و مُشاکِل را درهم آمیخته و از قاعده عروض خارج شده است.
اما ظاهراً ایراد شمس قیس نابجا است، زیرا او صورتِ مکتوب فهلویات را درنظر گرفته و از صورت ملفوظ آنها در زبان محلی غافل مانده و در تقطیع به اشتباه افتاده و این گونه اشعار را با اشعار فارسیِ دری سنجیده است.
برخی از نویسندگان، آثار دیگری نیز به بندار رازی نسبت دادهاند؛ از جمله حمداللّه مستوفی
اثری به نام چموش نامه به بندار نسبت داده و نوشته است که شهرتی تمام دارد.
حاجی خلیفه
نیز لغتنامهای فارسی با عنوان منتخب الفرس را از آثار بندار دانسته است.
رضاقلی خان هدایت
سال وفات بندار را ۴۰۱ نوشته است و دیگران نیز همین تاریخ را از او نقل کردهاند، اما خوافی
وفات بندار را در حوادث ۴۳۳
ذکر کرده که ظاهراً دور از حقیقت است.
(۱) محمدحسین بن خلف برهان، برهان قاطع، چاپ محمدمعین، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲) مصطفی بن عبدالله حاجی خلیفه، کشف الظنون، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۳) حمدالله بن ابی بکر حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، چاپ عبدالحسین نوائی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۴) بدیل بن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۸ ش).
(۵) احمدبن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
(۶) دولتشاه سمرقندی،
تذکرة الشعراء، چاپ ادوارد براون، لیدن ۱۹۰۱.
(۷) محمدبن قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۴ ش).
(۸) نورالله بن شریف الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ ش.
(۹) طاهربن محمد ظهیرفاریابی، دیوان ظهیرفاریابی، چاپ تقی بینش، مشهد ۱۳۳۸ ش.
(۱۰) عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۱۱) محمدبن امیری فخری هروی،
تذکره روضة السلاطین، چاپ عبدالرسول خیامپور، تبریز ۱۳۴۵ ش.
(۱۲) اسماعیل بن جمال الدین کمال اسماعیل، دیوان، چاپ حسین بحرالعلومی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۱۳) عثمان بن عمر مختاری غزنوی، دیوان عثمان مختاری، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۱۴) احمدبن عمر نظامی، کتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۳۲۷/۱۹۰۹، چاپ افست تهران.
(۱۵) سعید نفیسی، احوال و اشعار ابوعبدالله جعفربن محمد رودکی سمرقندی، ج ۳، تهران ۱۳۱۹ ش.
(۱۶) رضاقلی بن محمد هادی هدایت، مجمع الفصحا، چاپ مظاهر مصفا، تهران ۱۳۳۶ـ ۱۳۴۰ ش.
(۱۷) جلال الدین همائی، «اشتباه صاحب المعجم در اوزان فهلویات و اورامنان»، در جشن نامه استاد مدرس رضوی، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۵۶ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بندار رازی»، شماره۱۸۳۶.