بشارت به اولواالالباب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اولوا الالباب یعنی صاحبان
عقل ، اندیشه، درک و دارای بینایی دل و
جان ، در مقابل اهل
جهالت و نادانی و کور دلان در پذیرش
حق است.
صاحبان خرد ناب، بهره مند از بشارتهای
خدا میشوند.
«... فبشر عباد»؛ و کسانی که از
عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند،
بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده!
باز در این
آیات ،
قرآن از روش
مقایسه بهره گیری کرده، و در مقابل
مشرکان متعصب و لجوجی که سرنوشتی جز
آتش دوزخ ندارند سخن از بندگان خاص و حقیقت جوی پروردگار به میان آورده، میگوید: " بشارت باد بر کسانی که از عبادت" طاغوت" اجتناب کردند و به سوی خدا بازگشتند" (و الذین اجتنبوا الطاغوت ان یعبدوها و انابوا الی الله لهم البشری).
با توجه به اینکه" بشری" در اینجا مطلق است همه گونه بشارت بر نعمتهای الهی اعم از مادی و معنوی را شامل میشود، اما این بشارت وسیع و گسترده مخصوص کسانی است که از پرستش طاغوت اجتناب ورزند، و به سوی خدا باز آیند که مجموع
ایمان و اعمال صالح در همین جمله جمع است.
زیرا" طاغوت" در
اصل از ماده" طغیان" به معنی تعدی و
تجاوز از حد و مرز است، و لذا این کلمه بر هر متجاوز، و هر معبودی جز خدا، مانند
شیطان و حکام جبار اطلاق میشود (این کلمه در واحد و در جمع هر دو به کار میرود) (بعضی از مفسران مانند"
زمخشری " در کشاف معتقدند که" طاغوت" در اصل" طغیوت" بر وزن (فعلوت) همانند ملکوت بوده، سپس مقلوب شده و لام الفعل بر عین الفعل تقدم یافته و" طوغوت" شده، و بعد از تبدیل واو به الف" طاغوت" گردیده، و از چند جهت معنی تاکید را میرساند: صیغه مبالغه، معنی مصدری و قلب
)
بنا بر این" اجتناب از طاغوت" با این معنی وسیع و گسترده، دوری از هر گونه
شرک و
بت پرستی و هواپرستی و
شیطان پرستی و تسلیم در برابر حاکمان
جبار و سلطه گران ستمکار را فرا میگیرد، " انابه الی الله" جامع
روح تقوی و پرهیزگاری و ایمان است، و البته چنین کسانی درخور بشارتند.
این نکته نیز قابل توجه است که عبادت طاغوت تنها به معنی
رکوع و
سجود نیست، بلکه هر گونه اطاعت را نیز شامل میشود، چنان که در حدیثی از
امام صادق علیهالسلام میخوانیم: من اطاع جبارا فقد عبده!: " کسی که اطاعت زمامدار ستمگری کند او را
پرستش کرده است"!
سپس برای معرفی این بندگان ویژه میگوید: " بندگان
خاص مرا بشارت ده" (فبشر عباد) (" عباد" در اصل" عبادی" بوده، " یا" حذف شده و کسره بجای آن است)
«الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولـئک الذین هدهم الله واولـئک هم اولوا الالبـب»؛ همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
در اینکه منظور از" قول" در جمله" یستمعون القول" (سخنان را میشنوند) چیست مفسران تفسیرهای گوناگونی دارند:
بعضی آن را به" قرآن"
تفسیر کردهاند، و آنچه در آن از طاعات و مباحات است، و پیروی از احسن را به معنی پیروی از طاعات میدانند.
بعضی دیگر آن را به مطلق اوامر الهی تفسیر کردهاند خواه در
قرآن باشد یا غیر قرآن.
ولی هیچگونه دلیلی بر این تفسیرهای محدود در دست نیست، بلکه ظاهر
آیه هر گونه قول و سخن را شامل میشود، بندگان با ایمان
خداوند از میان تمام سخنان آن را برمی گزینند که" احسن" است، و از آن
تبعیت میکنند، و در عمل خویش به کار میبندند.
جالب اینکه قرآن در آیه فوق صاحبان" هدایت الهی" را منحصر در این قوم شمرده، همانگونه که خردمندان را منحصر به این گروه دانسته است، اشاره به اینکه این گروه مشمول
هدایت ظاهر و باطنند، هدایت ظاهر از طریق عقل و خرد، و هدایت باطن از طریق نور الهی و امداد غیبی، و این دو افتخار بزرگ بر این حقیقت جویان آزاداندیش است.
تضمین تحقق بشارتها و وعدههای الهی به خردمندان از سوی
پروردگار است.
«... لایـت لاولی الالبـب»؛ مسلماً در آفرینش آسمانها و
زمین ، و آمد و رفت
شب و
روز ، نشانههای (روشنی) برای خردمندان است.
ان فی خلق السماوات و الارض آیات قرآن تنها برای خواندن نیست، بلکه برای فهم و درک مردم نازل شده و
تلاوت و خواندن
آیات مقدمهای است، برای اندیشیدن، لذا در آیه فوق نخست اشاره به
عظمت آفرینش آسمان و زمین کرده و میگوید در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز نشانههای روشنی برای صاحبان خرد و اندیشمندان است" (تعبیر به اولی الالباب که در این آیه و چند آیه دیگر از قرآن مجید دیده میشود، اشاره لطیفی است به صاحبان عقل زیرا" لب" در اصل بمعنی خالص هر چیزی است، و عصاره خالص وجود آدمی همان عقل و
اندیشه و
مغز اوست) و باین ترتیب مردم را به اندیشه در این آفرینش بزرگ جلب و جذب میکند، تا هر کس به اندازه پیمانه
استعداد و تفکرش از این اقیانوس بی کران.
سهمی ببرد و از سرچشمه صاف اسرار آفرینش سیراب گردد. و براستی،
جهان آفرینش، و نقشهای بدیع و طرحهای زیبا و دل انگیز آن و نظامات خیره کنندهای که بر آنها حکومت میکند کتاب فوق العاده بزرگی است که هر حرف و کلمه آن دلیل بسیار روشن، بر وجود و یکتایی آفریدگار جهان است.
«ربنا وءاتنا ما وعدتنا علی رسلک ولاتخزنا یوم القیـمة انک لاتخلف المیعاد»؛ پروردگارا! هر که را تو (بخاطر اعمالش،) به آتش افکنی، او را خوار و رسوا ساختهای! و برای افراد ستمگر، هیچ یاوری نیست!
از این جمله استفاده میشود، که خردمندان بیش از آنچه از آتش دوزخ میترسند از رسوایی
وحشت دارند، و همین است حال افراد با شخصیت، آنها حاضرند همه گونه رنج و ناراحتی را تحمل کنند اما حیثیت و آبروی آنها محفوظ بماند. بنا بر این دردناکترین
عذاب رستاخیز، برای این دسته همان رسوایی در پیشگاه خدا، و بندگان خدا است.
نکتهای که در جمله" ما للظالمین من انصار" نهفته است این است که:
خردمندان، پس از آشنایی با اهداف تربیتی انسان به این حقیقت میرسند که تنها وسیله پیروزی و نجات
انسان اعمال و کردار اوست، و بنا بر این افراد ستمگر نمیتوانند یاوری داشته باشند. زیرا یاور اصلی را که عمل پاک است از دست دادهاند و تکیه روی کلمه ظلم یا بخاطر اهمیت این
گناه از میان گناهان است و یا به خاطر آنست که تمام گناهان بازگشت به
ظلم و ستم بر خویشتن میکند.
البته این آیه منافاتی با مسئله
شفاعت (به معنی صحیح) ندارد، زیرا همانطور که در بحث شفاعت گفتیم، شفاعت، نیاز به آمادگی خاصی در شفاعت شونده دارد، و این آمادگی، در پرتو پارهای از اعمال نیک پیدا میشود.
«فاستجاب لهم ربهم انی لا اضیع عمل عـمل منکم...»؛ خداوند، درخواست آنها را پذیرفت؛ (و فرمود:) من عمل هیچ عملکنندهای از شما را،
زن باشد یا مرد، ضایع نخواهم کرد؛ شما همنوعید، و از جنس یکدیگر! آنها که در راه خدا هجرت کردند، و از خانههای خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند، و
جنگ کردند و کشته شدند، بیقین گناهانشان را میبخشم؛ و آنها را در باغهای بهشتی، که از زیر درختانش نهرها جاری است، وارد میکنم. این پاداشی است از طرف
خداوند ؛ و بهترین پاداشها نزد پروردگار است.
این آیه دنباله آیات پیشین در باره صاحبان
عقل و خرد، و نتیجه اعمال آنها میباشد و شروع آیه با" فاء تفریع" روشنترین دلیل این پیوند است، با این حال شان نزولهایی برای آیه در
روایات و کلمات مفسران آمده است که البته منافاتی با پیوستگی آیه با آیات قبل ندارد.
از جمله نقل شده است کهام سلمه (یکی از همسران رسول خدا) خدمت
پیامبر صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: در
قرآن از
جهاد و
هجرت و فداکاری مردان، فراوان بحث
شده، آیا
زنان هم در این قسمت سهمی دارند؟ آیه فوق نازل شد و به این سؤال پاسخ گفت.
و نیز نقل شده که
علی علیهالسلام هنگامی که با
فواطم (
فاطمه بنت اسد و
فاطمه دختر پیامبر و
فاطمه دختر زبیر ) از
مکه بمدینه
هجرت کرد، وام ایمن یکی دیگر از زنان با
ایمان در بین راه نیز به آنها پیوست، آیه فوق نازل گردید.
همانطور که اشاره کردیم وجود این شان نزولها برای آیه فوق منافاتی با پیوستگی آن با آیات قبل ندارد همانطور که بین این دو شان نزول نیز منافاتی نیست.
در این آیه میفرماید: فاستجاب لهم ربهم: " پروردگارشان، بلا فاصله درخواستهای آنها را اجابت میکند" و تعبیر به" ربهم" (پروردگارشان) حکایت از نهایت
لطف و مرحمت پروردگار نسبت به- آنان دارد. سپس اضافه میکند: انی لا اضیع عمل عامل منکم: برای اینکه اشتباه نشود و ارتباط پیروزی و نجات آدمی با اعمال و کردار او قطع نگردد بلا فاصله میفرماید: " من هرگز عمل هیچ عمل کنندهای از شما را ضایع نمیکنم" که در این جمله هم اشاره به
اصل عمل شده و هم اشاره به عامل و کننده کار، تا معلوم شود که محور اصلی پذیرش و استجابت
دعا ، اعمال صالح ناشی از ایمان است و درخواستهایی فورا به اجابت میرسد که بدرقه آن عمل صالح بوده باشد.
من ذکر او انثی بعضکم من بعض و برای اینکه تصور نشود که این وعده الهی اختصاص به دسته معینی دارد صریحا میفرماید: " این عمل کننده خواه مرد باشد یا زن تفاوتی نمیکند" زیرا همه شما در آفرینش بیکدگر بستگی دارید" بعضی از شما از بعض دیگر تولد یافتهاید" زنان از مردان و مردان از زنان.
جمله بعضکم من بعض ممکن است اشاره به این باشد که شما همه پیروان یک آئین و طرفدار یک حقیقت هستید و با یکدگر همکاری دارید بنا بر این دلیلی ندارد که خداوند، در میان شما تبعیض قائل شود.
فالذین هاجروا و اخرجوا من دیارهم و اوذوا فی سبیلی و قاتلوا و قتلوا لاکفرن عنهم سیئاتهم.
سپس نتیجه گیری میشود که" بنا بر این تمام کسانی که در راه
خدا هجرت کردهاند و از خانه و
وطن خود بیرون رانده شدهاند و در راه خدا آزار دیدهاند و
جهاد کردند و کشته دادند نخستین احسانی که از طرف خداوند در
حق آنان خواهد شد این است که خداوند،
قسم یاد کرده که گناهان آنها را خواهد بخشید و تحمل این شدائد و رنجها را کفاره گناهانشان قرار میدهد تا بکلی از گناه پاک شوند".
و لادخلنهم جنات تجری من تحتها الانهار سپس میفرماید: علاوه بر اینکه گناهان آنها را میبخشم بطور مسلم آنها را در بهشتی جای میدهم که از زیر درختان آن، نهرها در جریان است و مملو از انواع نعمتها است.
ثوابا من عند الله و الله عنده حسن الثواب این پاداشی است که به پاس فداکاری آنها از ناحیه خداوند، به آنها داده میشود و بهترین پاداشها و اجرها در نزد پروردگار است- اشاره به اینکه پاداشهای الهی برای مردم این
جهان بطور کامل قابل توصیف نیست همین اندازه باید بدانند که از هر پاداشی بالاتر است.
از آیه فوق بخوبی استفاده میشود که نخست باید در پرتو اعمال صالح از گناهان پاک شد سپس وارد بساط قرب پروردگار و
بهشت و نعمتهای او گردید، زیرا در آغاز میفرماید: لاکفرن عنهم سیئاتهم و سپس و لادخلنهم جنات... به- عبارت دیگر بهشت جای پاکان است و تا کسی پاک نشود در آن راه نخواهد یافت.
آیه فوق همانند آیات بسیار دیگر از
قرآن مجید ، زن و مرد را در پیشگاه خدا و در وصول به مقامات معنوی در شرائط مشابه یکسان میشمارد و هرگز
اختلاف جنسیت و تفاوت ساختمان جسمانی و بدنبال آن پارهای از تفاوتها در مسئولیتهای اجتماعی را دلیل بر تفاوت میان این دو از نظر بدست آوردن تکامل انسانی نمیشمارد بلکه هر دو را از این نظر کاملا در یک سطح قرار میدهد و لذا آنها را با هم ذکر کرده است این موضوع درست به آن میماند که از نظر انضباط اداری یک نفر را بعنوان رئیس، انتخاب میکنند و دیگری را بعنوان معاون و یا عضو، رئیس باید توانایی بیشتر و یا تجربه و اطلاعات وسیع تری در کار خود داشته باشد، ولی این تفاوت و سلسله مراتب هرگز دلیل بر این نیست که شخصیت انسانی و ارزش وجودی رئیس از معاون یا کارمندانش بیشتر است.
قرآن مجید با صراحت میگوید: و من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة یرزقون فیها بغیر حساب
" هر کس از مرد و زن عمل شایسته انجام دهد و ایمان داشته باشد داخل
بهشت خواهد شد و بدون حساب، روزی داده میشود (و از مواهب روحانی و جسمانی آن جهان برخوردار میگردد). و در آیه دیگر میخوانیم من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة و لنجزینهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون
" هر کس از مرد و زن عمل صالح انجام دهد و
مؤمن باشد به او
حیات و زندگی پاکیزهای میبخشیم و پاداش آنها را به نحو احسن خواهیم داد".
این آیات و آیات فراوان دیگر در عصر و زمانی نازل گردید که بسیاری از ملل
دنیا در
انسان بودن جنس زن تردید داشتند و آن را یک موجود
نفرین شده، و سرچشمه
گناه و
انحراف و
مرگ میدانستند!.
بسیاری از ملل پیشین حتی معتقد بودند که عبادات زن در پیشگاه خدا مقبول نیست. بسیاری از یونانیها زن را یک موجود پلید و از عمل
شیطان میدانستند، رومیها و بعضی از یونانیها معتقد بودند که اصولا زن دارای
روح انسانی نیست و بنا بر این روح انسانی منحصرا در اختیار مردان است.
جالب اینکه تا همین اواخر علمای مسیحی در اسپانیا در این باره بحث میکردند که آیا زن مثل مرد، روح انسانی دارد و
روح او بعد از
مرگ جاودان خواهد ماند یا نه؟ و پس از مباحثاتی به اینجا رسیدند که چون روح زن برزخی است میان روح انسان و
حیوان ، جاویدان نیست بجز روح مریم! از اینجا روشن میشود اینکه پارهای از افراد بی اطلاع گاهی اسلام را متهم میکنند که اسلام دین مردها است نه زنها، چه اندازه از حقیقت دور است، به طور کلی اگر در پارهای از قوانین
اسلام به خاطر تفاوتهای جسمی و عاطفی که میان زن و مرد وجود دارد تفاوتهایی از نظر مسئولیتهای اجتماعی دیده میشود به هیچ وجه به ارزش معنوی زن لطمه نمیزند، و از این لحاظ زن و مرد با یکدیگر تفاوتی ندارند و درهای سعادت به طور یکسان بروی هر دو باز است، چنان که در
آیه مورد بحث خواندیم بعضکم من بعض" همه از یک جنس و یک جامعه هستید".
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۰۷، برگرفته از مقاله «بشارت به اولواالالباب».