برهان وجودی (فلسفه اسلامی)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یکی از انواع براهین اثبات وجود خدا، برهان وجودی است. این
برهان بر خلاف اسمش، برای اثبات وجود خدا، تنها بوسیلۀ تحلیل
مفهوم و تعریف ذهنی خدا و با تکیه بر اصل اجتماع نقیضین به
حقیقت خارجی آن میرسد.
سابقۀ این برهان در غرب به «آنسلم قدیس»
میرسد و حتی برخی از محققین مدعی شدهاند که قبل از آنسلم در
اسلام ،
یهودیت و
مسیحیت ، چنین برهانی سابقه نداشته است.
به هر حال کسی که این برهان را بطور منسجم ارائه کرد و او را
مبدع این برهان در مغرب زمین میدانند
آنسلم قدیس است.
در میان فلاسفه و
علمای اسلامی نیز این برهان وجود داشته و تا به حال هم طرفدارانی (هر چند اندک) دارد. سابقۀ این برهان در بین
فلاسفه و علمای اسلام به
محمد حسین اصفهانی غروی و قبل از او به مرحوم
محمدمهدی نراقی می رسد.
در این برهان با تکیه بر اوصاف منحصر به فرد متعددی همچون: «
واجب بالذات »، «کامل مطلق» و «موجود بی نهایت» و تحلیل مفهومی اینها و با تکیه بر اصل اجتماع نقیضین، وجود خدا اثبات میشود.
۱. اگر الف در
ذهن موجود باشد و در خارج موجود نباشد، آنگاه الف، الف نخواهد بود (یعنی الف خودش نیست)
۲. ولی ضرورتا الف، الف است (هر چیزی ضرورتا خودش، خودش است)
۳. نتیجه: الف در خارج موجود است.
به جای الف، یکی از سه مفهوم یاد شده (واجب بالذات،
کامل مطلق و موجود نامتناهی) نهاده شده و نتیجه گرفته میشود.
تقریر برهان بر اساس
مفهوم کامل مطلق از این قرار است:
۱. خدا کامل مطلق است (این مقدمه مفروض گرفته شده است)
۲. اگر کامل مطلق در ذهن موجود باشد و در خارج موجود نباشد آنگاه کامل مطلق نخواهد بود (چون کامل
مطلق آن است که هم در ذهن و هم در خارج موجود باشد و به عبارتی اگر موجود کاملی را فرض کنیم که هم در خارج و هم در ذهن وجود داشته باشد آن موجود کامل تر از آن موجود مطلق است که فقط در ذهن موجود مطلق باشد.)
۳. لکن ضرورتا کامل مطلق، کامل مطلق است. (چون هر چیزی خودش خودش است)
۴. نتیجه: کامل مطلق در خارج موجود است.
تقریر برخی از برهان وجودی محقق اصفهانی از این قرار است:
۱. ما مفهوم
واجب الوجود را بالوجدان تصور میکنیم.
۲. مفهوم واجب الوجود کلی طبیعی است و قابل صدق بر کثیرین است که اگر یک فرد از آن محقق شود بر آن صدق خواهد کرد و کلی به عین وجود آن فرد در آن موجود است.
۳. این مفهوم کلی یا فرد عینی خارجی دارد یا ندارد.
۴. فرد نداشتن این کلی طبیعی محال است. (دلیل این مقدمه خواهد آمد)
۵. پس مفهوم واجب الوجود دارای فرد است.
علت مقدمه چهارم: چون آن فرد از
واجب را که تصور کردهایم اگر موجود نباشد یا باید ممتنع باشد یا ممکن و از آنجا که نمیتواند در خارج ممتنع الوجود یا ممکن الوجود باشد پس باید در خارج موجود باشد. به عبارتی اگر این فرد در خارج ممتنع الوجود یا ممکن الوجود باشد مستلزم
تناقض است زیرا معنایش این است که آن فرد، هم واجب است (چون فرض این است که فرد واجب است) و هم واجب نیست (یعنی ممتنع الوجود یا ممکن الوجود است). پس نتیجه این شد که واجب الوجود در خارج موجود است.
تا جایی که بدان دست یافتیم میتوان آن را اولین متفکر اسلامی نامید که این برهان را مطرح کرده است که به روش منطقی از این قرار است:
۱. ما از واجب الوجود یک مفهوم داریم.
۲. اگر این
مفهوم ، در خارج مصداق داشته باشد، مطلوب ما ثابت است.
۳. اگر این مفهوم مصداق خارجی نداشته باشد، پس معدوم است.
۴. عدم واجب الوجود از دو حال خارج نیست:
الف. مستند به خود واجب الوجود باشد: که در این صورت لازمه اش این است که واجب الوجود ممتنع الوجود باشد و این همان
انقلاب در ذات محال است.
ب. عدم واجب الوجود مستند به غیر خودش باشد: که در این صورت لازمه اش این است که واجب الوجود نیازمند به ممکن الوجود باشد که ممکن بالذات خواهد بود. و به عبارتی باز هم انقلاب در
ذات پیش میآید.
۵. نتیجه آنکه؛ مفهوم واجب الوجود مصداق دارد.
یک اشکال جدی که بر همه تقریرهای برهان وجودی اعم از تقریرهایی که در
مغرب زمین شده است و تقریرهای متفکران اسلامی وارد است این است که در این براهین، بین حمل اولی و حمل شایع خلط شده است. زیرا آن که واجب الوجود است مفهوم واجب است به حمل اولی، ولی آن که وجوبش را نتیجه میگیرد واجب الوجود به حمل شایع است. و به عبارتی اگر
حقیقت واجب بالذات در استدلال همان، حقیقت واجب بالذات به حمل شایع باشد، چنین حقیقتی ضرورتا در خارج موجود است و محال است که ممتنع بالذات یا ممکن بالذات باشد اما اگر حقیقت واجب بالذات در
استدلال ، حقیقت واجب بالذات به حمل اولی باشد، چنین حقیقتی، مفهومی قائم به نفس و موجودی ممکن بالذات است و دارای
احکام واجب بالذات نیست، در حالی که در این برهان حقیقت واجب بالذات مفروض، واجب بالذات است به حمل اولی نه به حمل شایع، زیرا مصداق و حقیقت فرضی واجب بالذات مطرح است، یعنی در این برهان بحث در حقیقتی است که
ذهن آن را واجب بالذات فرض کرده است نه اینکه حقیقتا چنین باشد.
و به تعبیر برخی از بزرگان مدار بحث در استدلالهای اثبات واجب، همان
واجب عینی است که ازلی، ابدی و سرمدی بوده و دارای سایر صفات کمالی نامتناهی است، نه
واجب ذهنی که هیچکدام از ویژگیهای واجب عینی را ندارد.
بر برهان فوق اشکالات دیگری نیز وارد شده است.
البته از اشکال فوق پاسخهایی نیز داده شده است
که به علت نا تمام بودن جوابها، از آنها صرف نظر میکنیم.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «برهان وجودی».