بربری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْبَری، گروهی از خانواده زبانهای آفریقا - آسیایی (حامی - سامی) که زبانهای گوناگونی در پهنهای وسیع از شمال
آفریقا بدان منتسب است.
در تداول بومی، نام اَمَزیغ افزون بر آنکه اشاره به گونهای از گویشهای حاضر بربری (تمزیغت) دارد، به طور کلی به زبانهای بربری نیز اطلاق میشود. شمار زبانهای بربری در حال حاضر به حدود ۳۵ میرسد.
در برآورد کلی، سخنگویان به این زبانها در مجموع حدود ۱۲ میلیون نفر هستند که بیشتر آنان در
الجزایر و
مراکش زندگی میکنند؛ اما گروههایی کوچک از بربر زبانان نیز در
کشورهای لیبی،
تونس،
موریتانی،
سنگال و حتی در
کشورهای داخلی
آفریقا چون نیجر و مالی حضور دارند. مهمترین زبانهای متعلق به این شاخه زبانهای ریف، قبیل، شلحه، تَمَشِک، تمزیغت و طوارق است. برای نوشتن این زبانها عموماً از خط عربی با چند حرف افزوده استفاده میشود و تنها در برخی زبانها، به خصوص طوارق خط بومی تِفِنَغ (ه م) کاربرد دارد.
امروزه هم خط عربی - بربری و هم تفنغ مورد استفاده است، اما مشکل واکهها به ویژه در خط عربی محسوس است و این امر زمینه کوششهایی را در جهت اصلاح این خط فراهم آورده است. در همین راستا باید به پژوهشهایی در زمینه قاعدهمند ساختن املای بربری معاصر نیز اشاره کرد.
در دوره پیش از ورود
اسلام، بربری زبانِ عمومی شمال آفریقا بود و گویشهای مختلف آن، منطقهای کمربندی از واحه سیوه در شرق
مصر، تا
اقیانوس اطلس در غرب، و از ساحل مدیترانه در شمال، تا دستکم صحرای بزرگ آفریقا در جنوب را پوشش میداده است؛ ولی امروزه جوامع بربری زبان در منطقه یاد شده به صورت پیوسته به چشم نمیخورد و حضور ایشان به سان جزیرههایی زبانی است که با اکثریت عرب زبان احاطه شده، و شکلی پراکنده و ناپیوسته دارد.
درباره زبانشناسی تاریخی بربری، باید گفت که زمینه چنین مطالعاتی به طور جدی از نیمه دوم سده ۱۹م گشوده شده است؛ به عنوان یکی از نخستین گامها در اینباره میتوان به کوششهای نیومن در جهت مطالعه واژگان بربری
لیبی با آرمان بازسازی زبان نومیدیای باستان (زبان پادشاهی نومیدیا در شمال آفریقا، حدود سده ۲ قم) اشاره کرد. در میانه سده اخیر نیز میتوان از پژوهشهای پراس، اپل گیت، بوسوترو و بینون یاد کرد که هر یک گامهایی در جهت آشکار شدن تصویر
زبان بربری باستان در ابعاد آوایی، واژگانی و دستوری بودهاند.
بخش مهمی از مطالعات زبانشناسی تاریخی معطوف به بررسی رابطه میان زبانهای بربری با گروههای زبانی خویشاوند حامی و حتی سامی بوده است؛ از آن جمله باید به کوششهای کاستلینو، بینون و ساس درباره رابطههای واژگانی یا دستوری بربری با گروههای زبانی چادی، کوشی و سامی اشاره کرد. اخیراً اشتومفول روابط احتمالی میان بربری با سامی و خانواده
هند و اروپایی را بررسی کرده است.
مطالعه درباره ویژگیهای گوناگون زبانهای کنونی بربری در طول سدههای ۱۹ و ۲۰م به طور گستردهای صورت پذیرفته، و دهها مقاله و کتاب در زمینه آواشناسی، سازهشناسی، نحو و نیز واژگان زبانهای بربری در قالب مطالعه گویشی خاص، یا مطالعه عمومی زبانهای بربری نوشته شده است (برای کتابشناسی جامع تا دهه ۶۰ م، نگ: اپل گیت، ص۵۸۸.) با توجه به گستردگی تحقیقات مربوط به فرهنگ بربری، در این مقاله به ابعادی از زبان و ادبیات بربری پرداخته شده که کمتر در منابع دیگر مورد توجه قرار گرفته است.
با ورود اسلام به منطقه و نفوذ تدریجی فرهنگ عربی - اسلامی، در طی چند سده نخست هجری رفتهرفته گسترش زبان بربری به نفع عربی روی به کاستی نهاد. احساسات قومی و مذهبی از یک سو، و گسترش مراودات با دیگر سرزمینهای اسلامی، در طی سدههای متمادی از دیگر سو، اقوام بربر را به دو راه متفاوت در زمینه زبان سوق داده است: گروهی که اکثریت را تشکیل میدادند، فرهنگ بربری خود را به تدریج وانهاده، با رواج شهرنشینی
زبان عربی را به عنوان
زبان مادری پذیرفتند و با پذیرش
مذهب مالکی، خود را به «سواد اعظم» پیوستند و گاه حتی سعی داشتند تا نسب خود را نیز به عرب متصل سازند.
در مقابل آنان، گروههایی نیز وجود داشتند که فرهنگ بومی خود را حفظ کردند و به صورت جوامع گسیخته، و بیشتر در مناطق بیابانی یا حاشیه بیابان زندگی میکردند و از نظر سیاسی و فرهنگی خصوصیات ویژه خود را داشتند. به طبع، این گسیختگی اغلب با فقر فرهنگی شدیدی نیز تؤم بود، از اینرو، زمینه محدودی برای شکلگیری ادبیاتی بومی فراهم میگشت.
بررسی توزیع کنونی گویشهای بربری در پهنه شمال آفریقا، نشان میدهد که سخنگویان به این گویشها دو گروه متفاوت را شامل میشدند: قبایل بدوی که از محافل تعلیمی محروم بودند و گروههای مذهبی خاص، به خصوص اباضی در واحه وَرغَله، مزاب، جبل نَفوسه، جِربه و جز آن که از حلقههای آموزشی برخوردار بوده، و در طول تاریخ، ادبیات بربری محدود، اما در خور توجهی را پدید آوردهاند. وضعیت فرهنگی بربر زبانان کنونی، شاهدی بر این مدعاست که زبان بربری به عنوان یک عامل امتیاز و گاه ابزار مبارزه فرهنگی برای حفظ استقلال از حکومت مرکزی، از جانب اقلیتهای فرقهای شمال آفریقا، به ویژه اباضیان و موحدون مورد استفاده قرار گرفته است. در موارد پراکنده تاریخی، شواهدی در دست است که
اباضیان دشمنان خود را
عرب و یاران خود را
بربر خواندهاند.
حتی در روایات اباضی مغرب آمده است که
خداوند در گفتوگوی خود با
حضرت موسی (علیهالسلام) ابتدا به زبان بربری او را خطاب کرد.
با وجود سرعتی که زبان عربی در منسوخ کردن
زبان قبطی در
مصر از خود نشان داد، زبان بربری تا سده ۴ق/۱۰م هنوز زبان بومی غالب مردم
مغرب بود
و نه تنها گویشهای عربی متداول در شمال آفریقا را تحت تأثیر قرار داد، بلکه اثر آن در گویشهای عربی
اندلس،
سیسیل (اپلگیت، ص۵۸۸.) گارثیا گومث، و مالت نیز دیده میشد. البته عربی به خصوص در واژگان بربری تأثیری گسترده نهاده، و صدیقی در پژوهشی وام واژههای عربی در بربری را مورد مطالعه قرار داده است.
به گمان برخی محققان چون هانوز، شماری از واژههای خوانده شده در متون هیروگلیف مصری، واژههایی بربریند که از آن جمله واژههای swi (نوشیدن) و tametut (بانو) مورد اشاره بودهاند.
به هنگام سخن از زبان بربری باستان، تکیه اصلی بر حدود ۲۰ کتیبه یافت شده از دوره کارتاژی است که از آن میان به ویژه باید به کتیبههای دوگا به دو زبان پونیک و بربری باستان اشاره کرد.
با قدری تأخر تاریخی، باید به کتیبههایی به خط تفنغ اشاره کرد که در طی قرون متمادی به دست قبایل منزوی بربر نوشته شده، و صدها نمونه از آنها کشف گردیده است؛ این کتیبهها که با توجه به گستردگی ظرف زمانیشان، طیف متنوعی از دورههای زبان بربری را در برگرفتهاند، توسط محققانی چون مونو، فیدهربه، دوویریه و مارسی مورد مطالعه قرار گرفتهاند.
(ه د، تفنغ).
در جستوجو از منابع پژوهش در زبان بربری در سدههای نخستین و میانه اسلامی، باید بر این حقیقت معترف بود که نمونههای بازمانده به اندازهای محدود است که حتی واژههای جسته و گریخته در منابع عربی میتواند در اینباره حائز اهمیت باشد. با اینکه بربرها در دوره اسلامی آثاری به زبان خود و به خط عربی تألیف کردهاند، ولی گذشت زمان و منسوخ شدن ادب بربری موجب شده است تا بیشتر این آثار از بین برود و تنها نامی از آنها برجای ماند. از اینرو، نمونههای بازمانده از زبان بربری میانه را میتوان در چند گروه طبقهبندی کرد:
الف - نامهای خاص برای اشخاص، قبایل و سرزمینها.
ب - واژهها و گاه جملههای پراکنده در آثار عربی و دیگر زبانها.
ج - اندک متون بازمانده.
نمونههای گروه «ب» که در مطالعه زبان از ارزش ویژهای برخوردارند و تا حدودی کمبود نمونههای گروه «ج» را جبران میکنند، بیشتر در منابع اباضیه یا موحدون یافت میشوند، ولی در منابع
اهل سنت نیز میتوان به مواردی از آن دست یافت. از مهمترین آنها کتاب الجامع لمفردات الادویه گیاهشناس اندلسی
ابن بیطار (د ۶۴۶ق/۱۲۴۸م) است که میتوان آن را مجموعهای غنی از واژگان بربری دانست؛
پاسخنامهای از
ابوعمار عبدالکافی تناوتی از سده ۶ق
و
الدلیل و البرهان ابویعقوب ورجلانی از همان عصر،
و در آثار شیعی موحدون، چون
اخبار المهدی بیذق از سده ۶ق
بازیافت.
این توجه به زبان بربری بازتاب اهتمامی است که اباضیان و موحدون به زبان بومی خود داشته، و در پی آن ادبیاتی مذهبی را در قالب این زبان پدید آورده بودند.
با آنکه آگاهی اعراب و مردم مشرق از زبان بربری همواره بسیار محدود بوده است (
که به خطا مردم بربر را فاقد خط و نوشتار میدانست.
)، با این وصف، دست کم از نیمه نخست سده ۳ق/۹م این گرایش غریب نزد برخی از لغویان و عالمان قرآنی مشرق چون
ابوعبید قاسم بن سلام (د ۲۲۴ق/۸۳۹م) پدید آمده بود که برخی از واژههای قرآنی را دارای ریشهای بربری بدانند؛ هر چند این اشتقاقات غالباً بر پایه تحقیق و دانش استوار نبوده است.
به هر حال، نمونههایی قابل تکیه چون واژه «یرقان» وجود دارد که نشان میدهد زبان بربری از روزگاری کهن وام واژههایی به زبانهای مشرق چون عربی داده بوده است.
صرف نظر از کتیبههای متعددِ باقیمانده از دورههای گوناگون زبان بربری، این زبان محمل ادبیاتی محدود نیز بوده که بخشی از آن هم اکنون بر جای مانده، و بخشی دیگر در حد گزارشهایی در منابع تاریخی شناخته شده است. چنانکه اشاره شد، فرهنگ بربری با گرایشهای فرقهای در مذهب در طول سدههای اسلامی ارتباطی نزدیک داشته، و همین امر موجب پدید آمدن حلقههای ادبی بربری در حوزه تعلیم دینی فرق منطقه شده است.
ادبیات بربری اباضی در سده ۴ق/۱۰م و شاید پیش از آن در قالب اشعار و خطابههایی با مضمون پندآموز و اخلاقی خود نموده، و این سبک دستکم تا سده ۵ق ادامه یافته است؛ اما علاوه بر آن، برخی آثار منثور با مضمونی کلامی یا فقهی نیز به زبان بربری تألیف، یا ترجمه شده است. نمونههای شناخته شده آن اینهاست:
۱. ۱۲ منظومه از
ابوسهل فارسی از مردم جبل نفوسه. به روایتی ابوسهل را از آن رو فارسی میخواندند که مادرش به امامان رستمی تاهرت نسب میبرد، ولی در روایتی دیگر آمده که
پدر وی نیز از فرزندان
میمون بن عبدالوهاب رستمی بوده است. ابوسهل در مرسا خرز یا مرساالدجاج در جزایر بنی مزغنان از بلاد صنهاجه اقامت داشت. او بیش از آنکه به عنوان عالم شناخته شده باشد، به پارسایی و دوری از
دنیا شهره بود و ۱۲ کتاب در قالب نظم تدوین کرد که مشتمل بر
وعظ و تذکیر و تخویف بود. آوردهاند که وی بر دقایق زبان بربری آگاهی داشت. بخشی از این ۱۲ منظومه در زمان مؤلف در تاخت و تازهای ابویزید نکاری از میان رفت و باقی آن به هنگام تصرف قلعه بنی درجین در
آتش سوخت.
سرودههای ابوسهل در خاطرهها برجای ماند و بعدها به دستور
ابوعبدالله محمد بن بکر (نیمه اول قرن ۵ق)، بخشی از منظومهها بر اساس آنچه در اذهان باقی بود، در ۲۴ باب بازسازی شد و تا نسلها همچنان تداول داشت.
۲. خطابهها و موعظههای ابومیدول مَصْکَداسَن زنزفی (نیمه دوم قرن ۵ق). وی در شمار واعظان بود و کلمات حکمت آموز کوتاه از او نقل میشد. او با اینکه از اباضیان وهبی بود، با نکاریان برخوردی دوستانه داشت و سخنان و مواعظ او به زبان بربری در میان عموم اباضیان تداول داشت.
۳. مجموعهای از اشعار و منظومههای شیوخ اباضی که ابویعقوب
یوسف بن محمد وسیانی (نیمه دوم قرن ۶ق) در کتابی با عنوان التقیید گردآوری کرده بوده است.
۴. العقیده، کتابی به زبان بربری مشتمل بر
اصول عقاید اباضی - وهبی که مؤلف و زمان تألیف آن به درستی دانسته نیست. این اندازه معلوم است که این متن توسط
ابوحفص عمر بن جمیع (محتملاً اهل جبل نفوسه و زنده در اواخر سده ۸ق/۱۴م یا نیمه نخست سده بعد) به زبان عربی ترجمه شده است. این ترجمه در زمان شماخی (د ۹۲۸ق/ ۱۵۲۲م) در جزیره جربه (در تونس) و دیگر مراکز اباضیان مغرب جز جبل نفوسه رایج بوده
و هنوز همعقیده نامه معمول میان اباضیان مزاب و جربه است. این ترجمه بارها نیز شرح شده است.
۵. ترجمه المدونه، که اصل آن به زبان عربی توسط عالم اباضی ایرانی
ابوغانم خراسانی (نیمه دوم
قرن ۲ق) تألیف شده، و در طول تاریخ مهمترین منبع
فقه روایی اباضیان مغرب بوده است.
۶. وصف جبل نفوسه، که مشتمل بر وصف جغرافیایی جبل نفوسه به گویش بربری نفوسی است. ویرایش متن آن توسط موتیلینسکی در ۱۸۸۵م در الجزایر، و آوانگاری و ترجمه آن توسط همو در ۱۸۹۸م در
پاریس به چاپ رسیده است.
۷. قطعههایی بربری مندرج در یکی از وقایعنامههای اباضی که توسط لویتسکی استخراج شده، و انتشار یافته است.
در مروری بر محدود دانستهها از ادبیات بربری موحدون، نخست باید اشاره کرد که کتاب اخبار المهدی بیذق، از مهمترین آثار آنان شامل پارهای از کلمات و جملات بربری است، ولی در اندک ادبیات شناخته شده از موحدون، تنها برخی از آثار امام آنان
ابن تومرت اساساً به زبان بربری تألیف شده بوده است. چنانکه در منابع آمده است، ابن تومرت در زبان بربری بسیار فصیح و توانا بوده،
و آثار وی به گویش شلحی میانه تألیف شده بوده است. گفتنی است که در پایان
نسخ الموطأ ابن تومرت، کاتبِ نسخه فهرستی از تألیفات عربی و بربری وی را به دست داده که منبع اساسی در اینباره بوده، و با دادههای دیگر منابع تکمیل شده است.
برخی از آثار بربری او اینهاست:
۱. رساله التوحید، که همان سبعه احزاب است. این اثر که از نخستین تألیفات ابن تومرت بوده، شامل ۷ حزب - به عدد روزهای هفته - بوده است و پیروان او مأمور بودهاند تا در هر روز هفته پس از
نماز صبح و فراغ از قرائت یک حزب
قرآن، یک حزب از آن را نیز
قرائت کنند. این کتاب شامل مسائلی چون
خداشناسی،
قضا و قدر، و
ایمان به «ما یجب لله تعالی و ما یستحیل علیه، ما یجوز و ما یجب علی المسلم من الامر بالمعروف و النهی عن المنکر» بوده است. تأکید ابن تومرت بر وجوب قرائت این احزاب و کفرِ تارک آن، موجب گردید تا بربرانِ مصمودی آن را پس از قرآن، عزیزترین کتاب بشمارند.
۲. المرشده، در باب عقاید به زبان بربری،
که تحریری عربی از آن هم اکنون موجود است و هانری ماسه آن را به
فرانسه ترجمه کرده است.
۳. القواعد و الامامه، در عقاید که ابن تومرت دو تحریر بربری و عربی از آنها فراهم کرده بود و نسخه آن دو به هر دو زبان یا فقط عربی تا سده ۸ق/۱۴م باقی بوده است.
۴- ۵. الدواتر یا الطهاره و علامه المنافق.
آثاری نیز بوده که تشخیص آنها از یکدیگر مشکل است و در فهرست آثار ابن تومرت (از کاتب پیش یاد شده) نام آنها چنین آمده است: «و امحانت اکوصت و تازکوت ان تیتار (تحیار) و نوفنا درا ان یا العالمین».
افزون بر ادبیات
اباضیه و موحدون، بخش دیگری از ادبیات کلاسیک بربری را آثاری از حامیم و
صالح بن طریف تشکیل داده است که از رجال متقدم بربر، و دارای مذهبی خاص بودهاند، و گاه به عنوان مدعی پیامبری شناخته شدهاند. آثار شناخته شده از آنان ترجمه گونه و اقتباسهایی از قرآن کریم به زبان بربری است که بخش کوچکی از آنها برجای مانده است.
در سدههای اخیر، زمینهای برای پرداختن به آثار مذهبی بربری در حوزه
اهل سنت و جماعت نیز پدید آمده است که از آن میان این موارد در خور اشارهاند:
۱.
الحوض، اقتباسی است از مختصر خلیل در
فقه مالکی، به قلم
محمد بن علی بن ابراهیم (قرن ۱۲ق/۱۸م) که متن بربری و ترجمه آن توسط لوچیانی در الجزایر (۱۸۹۷م) به چاپ رسیده است.
۲.
بحر الدموع، که تکملهای است بر الحوض و نسخههای خطی آن در الجزایر و پاریس نشان داده شده است. دو فصل آغازین آن توسط دوسلان در مجموعه «تاریخ بربران۳» انتشار یافته است.
۳. منظومهای از صابی به گویش شلحی مشتمل بر حکایت پندآموز فرود آمدن جوانی به
جهنم در جستوجوی
والدین خود (پاریس، ۱۸۷۹م۴).
۴. اشعاری از سیدی حمو به گویش شلحی، که اصل و ترجمههایی از آن به چاپ رسیده است.
۵ -۶. منظومهای مشتمل بر قصه
یوسف پیامبر (علیهالسلام) و منظومهای برگردان از قصیده برده بوصیری به گویش شلحی.
گفتنی است که برخی نوشتههای مذهبی یهودی و مسیحی نیز به بربری یافت میشود که حاصل کار
یهودیان محلی و
مبلغان مسیحی مهاجر است. در پایان باید به شماری اندک از متون بربری کلاسیک اشاره کرد که وجههای مذهبی نداشتهاند (برای کتابشناسی آثار کلاسیک، نک: اپل گیت، ۶۵۰-۶۵۵.)
با گسترش مطالعات در ادبیات بربری، بخش مهمی از کوشش پژوهشگران به مدون ساختن ادبیات شفاهی و فولکلور اختصاص یافته، و نمونههایی پرشمار از سرودههای سنتی بربری به گویشهای مختلف گرد آمده است (برای کتابشناسی، نک: اپل گیت، ۶۴۹-۶۵۰.) برخی از این پژوهشها موضوع خاصی را در فولکلور بربری زمینه کار خود قرار دادهاند، چنانکه نمونههایی از این مطالعات موضوعی در زمینههای اجتماعی مانند بازتاب «بیعدالتی»، یا زمینههای اسطورهای مانند «غول آدمخوار» شکل گرفتهاند. همچنین باید به بررسیهایی اشاره کرد که درباره نظام عروضی در شعر بربری صورت گرفته است.
(۱) ابن ابی زرع، علی، الانیس المطرب، رباط، ۱۹۷۲م.
(۲) ابن خلدون، العبر.
(۳) ابن سلام اباضی، بدءالاسلام، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۴) ابن منظور، لسان.
(۵) ابن ندیم، الفهرست.
(۶) ابوعبید قاسم بن سلام، «رساله ما ورد فی القرآن الکریم من لغات القبائل»، در حاشیه تفسیر الجلالین، قاهره، ۱۳۴۲ق.
(۷) بل، الفرد، الفرق الاسلامی فی الشمال الافریقی، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۸) بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش رضوان محمد رضوان، بیروت، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۹) بیذق، علی، اخبار المهدی ابن تومرت و ابتداء دوله الموحدین، به کوشش لوی پرووانسال، پاریس، ۱۹۲۸م.
(۱۰) الحلل الموشیه، به کوشش سهیل زکار و عبدالقادر زمامه، فاس، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۱) درجینی، احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۱۲) سیوطی، المتوکلی، به کوشش عبدالکریم زبیدی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۱۳) شماخی، احمد، السیر، به کوشش احمد بن سعود سیابی، مسقط، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۱۴) طالبی، عمار، مقدمه بر اعز ما یطلب ابن تومرت، الجزایر، ۱۹۸۵م.
(۱۵) مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۷م.
(۱۶) ورجلانی، یوسف، الدلیل و البرهان، به کوشش سالم بن حمد حارثی، قاهره ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۱۷) یاقوت، بلدان.
(۱۸)، J R، X The Berber Languages n، Current Trends in Linguistics، ۱۹۷۰، vol VI.
(۱۹) Basset، R، X Les Noms des m E taux et des couleurs en berb I re n، M E moire، Soci E t E de linguistique de Paris، ۱۸۹۵، vol IX.
(۲۰) Brun، S J، Dictionarium Syriaco - Latinum، Beirut، ۱۹۱۱.
(۲۱) Campbell، L، Historical Linguistics، Edinburgh، ۱۹۹۸.
(۲۲) Crystal، D، An Encyclopedic Dictionary of Language and Languages، Massachusetts، ۱۹۹۲.
(۲۳) EI ۲.
(۲۴) Garc U a G F mez، E، Todo Ben Quzm n، Madrid، ۱۹۷۲.
(۲۵) GAS.
(۲۶) Hanouz، S، Tissine e a ta seguemte ou - meslaille i- beurbrieune، Paris، ۱۹۶۸.
(۲۷) Lewicki، T، X Le Monde berb I re vu par les E crivains arabes n، Actes du Ier Congr E s des E tudes culturelles m E diterran E ennes d'influences arabo-berb I res، ۱۹۷۳، pp ۳۱-۴۲.
(۲۸) Motylinski، A، X Le Manuscrit arabo-berb I re de Zouagha n، Actes du XIVe Congr I s des Orientalistes، Algier، ۱۹۰۹، vol II.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بربری»، شماره۴۷۰۵.