بربر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَرْبَر، عنوان عمومی قبایلی در شمال
آفریقا که در منطقه وسیعی از کرانههای
اقیانوس اطلس تا صحرای آفریقا پراکندهاند. این پراکندگی وسیع و نیز تنوع قبایل و طوایف بربر با
آداب و رسوم و برخی فرهنگهای متمایز، موجب شده است تا
قوم
شناسان به نظریه قاطع و یکسانی درباره خاستگاه و مشخصات نژادی بربرها دست نیابند.
واژه بربر را ظاهراً نخستینبار رومیان در پی تهاجم به این منطقه بر این
قوم اطلاق کردند و گویا دارای مفهومی تحقیرآمیز بوده است. این نام سپس به کتاب مقدس نیز راه یافت، ولی در آنجا متضمن چنین معنایی نبود.
بربرها از دوران باستان خود را امازیغن میخواندند و مصریان هم از عصر فراعنه آنها را به همین نام میشناختند،
ولی در منابع عصر اسلامی آنها را بربر خواندهاند و نویسندگان کوشیدهاند بر پایه لغت
شناسی و نسب
شناسی، این نام و وجه تسمیه آنرا توضیح دهند.
در آثار این دوره، منطقه شمال آفریقا را بلاد بربر و ممالک بربر نیز خواندهاند.
غیر از شمال افریقا، برخی مناطق در جهان
اسلام نیز بربر یا برابر نامیده میشوند.
در حالی که برخی قدمت حضور بربرها در آفریقا را به چند هزار
سال پیش میرسانند،
بسیاری از نویسندگان کهن اسلامی خاستگاه آنان را مناطق دیگری، چون
شام و
فلسطین دانسته، و آوردهاند که بربرها از این مناطق به آفریقا
مهاجرت کرده، و گروهی نیز بعدها به جنوب
اروپا و
اسپانیا رفته، و ساکن شدهاند.
نژاد بربرها نیز از روزگاران کهن مورد بحث مورخان بوده است و در قرون جدید نیز پژوهشگران شرق و غرب به این مسأله پرداختهاند. علاوه بر آنکه در سدههای میانه اسلامی، بعضی از مورخان، بربرها را از اعراب عاربه یا یمنی دانستهاند، برخی از نسب
شناسان مسلمان امروز نیز کوشیدهاند برای بعضی از قبایل بربر مانند صنهاجه و زناته اصل عربی بیابند.
با اینهمه، گروهی از مورخان مسلمان، بربرها را تیرهای از قبطیان، کنعانیان، عمالیق و یا غیرسامی مثلاً رومی دانستهاند.
در قرون اخیر که اروپاییان بر شمال آفریقا تسلط یافتند، بنا بر دلیلهای سیاسی کوششهایی نشان دادند تا اصل اروپایی برای بربرها بیابند.
بنابر کشفیات باستان
شناسی، بربرها دست کم از هزاره ۳قم در منطقه حضور داشتهاند و اسنادی در دست است که نشان میدهد با مصریان در
نزاع بودهاند. گفتهاند که بربرها از حدود یک سده پیش از میلاد دولت و سازمان حکومتی قدرتمند و گستردهای داشتهاند.
با اینهمه، رومیها و ژرمنها در قرون متمادی بر سرزمینهای بربر مسلط بودند و تا فتح اسلامی شمال آفریقا هنوز بخش مهمی از این سرزمین در دست فرنگان بود.
سردارانی چون
عبدالله بن ابی سرح،
عمرو بن عاص،
حسان بن نعمان و
عقبه بن نافع از نخستین کسانی بودند که به
فتح شمال آفریقا همت گماشتند. قبایل مختلف بربر در حوادث این دوره، مواضع گوناگونی داشتند؛ برخی با فاتحان مسلمان همراه بودند و برخی روزگاری نسبتاً دراز به مقابله میپرداختند. رفتار سرداران مسلمان نیز با قبایل و طوایف بربر از آغاز فتوحات اسلامی متفاوت بود، اما کشمکشها به تدریج فرو نشست و بربرها در ایجاد و استمرار دولت اسلامی اسپانیا نقشهای مهمی برعهده گرفتند.
رفتار ستمگرانه برخی حکام مسلمان نسبت به بربرها که به آنان به دیده
موالی خویش مینگریستند، موجب بروز قیامها و نهضتهایی گاه گسترده بر ضد دستگاه خلافت یا حکام عرب شمال آفریقا و حتی اسپانیا گردید. عصیان بربرها بر عقبه بن نافع میان سالهای ۴۱ تا ۴۳ق/۶۶۱ - ۶۶۳م و قیام کُسَیله بن کُمرم (مق ۶۹ق/۶۸۸م) از نخستین نهضتهای ضد خلافت اموی در این منطقه به شمار میرود. پس از آن از قیامی در ۷۴ق/۶۹۳م و شورش بربرهای طنجه به رهبری میسره خارجی در ۱۱۰ق/۷۲۸م میتوان یاد کرد که مشکلات جدی برای حکام محلی پدید آورد. در اوایل
دولت عباسیان، این شورشها فرونشست، ولی پس از
مرگ یزید بن حاتم مهلبی والی قیروان، نهضتهای استقلالطلبانه بربرها وارد دوره جدیدی شد و از حدود سال ۱۸۴ق/۸۰۰م دستگاه خلافت عملاً سیطره کامل خود را بر شمال آفریقا از دست داد و
خوارج به فعالیت گستردهای در منطقه دست زدند و در بسیاری مواقع رهبری بربرهای مخالف را برعهده گرفتند. از آن میان، میتوان به قیام
ابوحاتم اباضی و ابوعاد و
ابوخزر زناتی اشاره کرد.
علاوه بر خوارج که
رهبری سیاسی و نظامی و یا فکری برخی جنبشها را در دست داشتند،
قومگرایی بربرها نیز عامل مهمی در مخالفت آنان با حاکمان رسمی به شمار میرفت و همین معنی سبب شده است تا برخی مورخان خصایص
قومی و اخلاقی بربر را مهمترین سبب این قیامها بدانند.
نخستین دولت نیمه مستقل و سپس مستقلی که در شمال آفریقا پدید آمد،
دولت ادریسیان شیعی مذهب بود که به طور گستردهای مورد حمایت بربرها قرار داشت (نک: ه د، آل ادریس)؛ اما دولتهایی چون برغواطه (در ساحل
اقیانوس اطلس)، نکور (در ریف)، و سپس بنی زیری، بنی حمود، مرابطون، موحدون، بنی مرین، بنی زیان و شماری دیگر یا کاملاً بربری بودند، یا غالباً توسط بربرها اداره و هدایت میشدند. باید اشاره کرد که به سبب تعصبات و اختلافات قبیلهایِ بربرها، میان این دولتها کشمکشهای درازی وجود داشت که مانع از ایجاد یک دولت بزرگ و فراگیر در منطقه میشد و در واقع تا روزگار تسلط
عثمانیان بر شمال آفریقا هیچ دولت یکپارچهای نتوانست تمام بربرها را زیر یک پرچم گرد آورد و کوششهای فاطمیان برای تسلط بر بربرها نیز ناکام ماند.
در دورهای که
امپراتوری عثمانی به سراشیب ضعف و سقوط افتاد، اروپاییان تلاشهای خود را برای استیلا بر شمال آفریقا آغاز کردند و به ویژه فرانسویها و ایتالیاییها نقاط مهمی از سرزمین بربرها را متصرف شدند. مبارزات مردم بربر شمال آفریقا بر ضد استیلای این مهاجمان از مهمترین فصول تاریخ زندگی بربرهاست و این مبارزات سرانجام به مرزبندیهای جدید و تأسیس کشورهایی چند در منطقه انجامید.
نویسندگان متقدم و متأخر شمار قبایل بربر را از ۳۵ تا ۷۰
قبیله، و برخی غیر قابل شمارش دانستهاند و مشخصات شناختههای خود را آوردهاند.
بربرها را به دو طایفه اصلی، و هر طایفه را به چند قبیله تقسیم کردهاند: طایفه اول شامل قبایل مصموده، صنهاجه و زناته؛ و طایفه دوم شامل هوّاره و لواته است. بعضی از نویسندگان بربرها را به طور کلی مشتمل بر ۹ اصل یا طایفه دانستهاند که عبارتند از اِردواحه، مصموده، اورَبه، عجیسه، کُتامه، صنهاجه، اوریغه، لمطه و هسکوره؛ و برخی اصل آنها را به دو طایفه بَرانس (مشتمل بر قبایل هواره، مصموده و صنهاجه) و بُتْر از فرزندان مادغش (مشتمل بر قبایل لواته و زناته) بازمیگردانند.
احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۶۱-۳۶۶، احمد قلقشندی، قلائد الجمان، ص۱۶۷-۱۷۷؛.
هر یک از قبایل بربر از چند دهستان، در میان مردم یکجانشین، و چند «دور» در میان چادرنشینان تشکیل میشود و هر «دور» یا دهستان خود شامل چند «اجاق» (
خانواده) است. رئیس دهستان که منتخب مردم است، اَمْغَر یا امین نام دارد. برخی از قبایل بربر دارای مجلسی منتخب هستند که قدرت اجرایی و قانونگذاری و قضایی دارد.
پس از مرزبندی شمال آفریقا و تأسیس کشورهای مستقل، برخی از قوانین قبیلهای ملغی شد و بعضی رسمیت یافت و به همین سبب، در این کشورها هنوز عناصری از نظام قبیلهای یافت میشود.
بربرها زبان بومی خود را «تامازیغْت» مینامند.
تاریخ آغازین این زبان به درستی دانسته نیست، ولی متونی به زبان لیبیایی - امازیغی از یک سده پیش از میلاد در دست است.
پیش از فتح اسلامی، زبان بربری کاملاً رواج داشت؛ پس از آن نیز، با آنکه
زبان عربی وارد شمال آفریقا شد و به زبانی رایج تبدیل گردید، از میان نرفت؛
اقداماتی هم برای احیای زبان و فرهنگ بربری صورت گرفته است.
درباره ریشههای تاریخی، گویشها، واژهها و ترکیبات و آواشناسی زبان بربری بررسیهای بسیاری شده است. درباره ریشه تاریخی آن، نظریه سامی - حامی یا افریقایی - آسیایی از قدیم مقبولیت بیشتری داشته است.
ادبیات شفاهی و مکتوب بربری شامل اشعار ملی و دینی و عاشقانه، قصه، متون دینی ترجمه شده از عربی و برخی آثار علمی است. شماری از این آثار به صورت خطی در دست است و از بعضی دیگر فقط نام و نشانیباقی است.
بربرهای باستان، پدیدههای طبیعی و اجرام آسمانی را میپرستیدند و در این مورد و دیگر
عقاید دینی تحت تأثیر مصریان و فنیقیها و رومیان قرار داشتند. بعدها گروههایی از آنها به
مسیحیت گرویدند. در بعضی منابع به گرایش آنان به آیین
زردشتی نیز اشاره شده است.
با آغاز فتح اسلامی،
دین اسلام وارد این سرزمین شد، ولی به سبب موقعیت جغرافیایی و پراکندگی قبایل بربر، رواج آن مدتی به درازا کشید. با اینهمه، گفتهاند که بیشتر بربرها در عصر
عثمان اسلام آوردند. این روند در دوران بعد سرعت بیشتری به خود گرفت، ولی لااقل تا سده ۶ق/۱۲م هنوز مسیحیت در میان بربرها رواج داشت و حتی از ظهور برخی از آباء
کلیسا از میان آنان در این دوران سخن گفتهاند.
در دوره اسلامی از برخی ادعاهای
نبوت میان بربرها یاد شده است. مثلاً
عاصم بن جمیل رهبر قبیله ورفجومه که عقاید خاصی را ترویج میکرد. همچنین در میان قبایل برغوطه و غماره متنبّیان دروغین نشان دادهاند.
البته باید اشاره کرد که چند بار ارتدادی که به بربرها نسبت دادهاند، تنها به سبب مخالفت این قبایل با
حکومت رسمی بوده است و محققان آن را
ارتداد به معنای دینی آن به شمار نیاوردهاند.
بربرها تا پیش از تأسیس سلسلههایی چون ادریسیان و
فاطمیان، مذهب تسنن داشتند. عبدالله بن مسعود تجیبی و اسماعیل بن زیاد نفوسی، عقاید خوارج را در میان بربرها که طرفدار برابری مسلمانان و آماده پذیرش افکار مخالف خلافت بودند، رسوخ داد و از همین راه جنبشهای اباضی، حروری و صفری در شمال آفریقا پدید آمد.
از نظر کلامی،
مکتب اشعری، به ویژه بر اثر کوششهای ابن تومرت، در میان بربرها شایع بود،
و طریقتهای
صوفیه مانند
شاذلیه،
تجانیه و
قادریه هم از دیرباز در شمال آفریقا و میان بربرها جایگاه مهمی داشتند.
اسطورههای ملی و دینی و عقاید رمز آلود کهن نیز بخش دیگری از فرهنگ اعتقادات بربرها را تشکیل میدهند.
از دیدگاه تمدن، بربرها با فنیقیان دارای گذشته نسبتاً مشترکی هستند، تا جایی که گاه از تمدن آن دو با عنوان «تمدن فنیقی - بربر» یاد میکنند. ساخت ابزارها به ویژه ابزارهای جنگ از دوره مفرغ در میان بربرها سابقه دارد. نهادهای مدنی و تشکیلات اداری آنان از حدود هزاره اول پیش از میلاد نیز قابل توجه است. به ویژه فعالیت نسبتاً گسترده تجاری با همسایگان مصری و
یونان و
روم از طریق
دریا، موجب رشد فرهنگی و مدنی آنها شده بود.
بربرها در عصراسلامی سهم قابل توجهی در شکوفایی تمدن
اندلس و شمال آفریقا داشتند. آثار برجایمانده از آن روزگار در هنرهای دستی و معماری و فلزکاری گواه این معنی است.
مساجد و جوامع و قصور زیبایی که به دست آنان ساخته شد و نیز
شعر و ادبیات و
موسیقی و علومی که در سرزمین بربرها پدید آمد و رشد کرد، همه حاکی از توانایی فرهنگی این
قوم است.
هنر بربری با ویژگیهای منحصر به خود از دیدگاه محققان، محصول تلفیق فرهنگ بومی بربر با فرهنگ اسلامی عربی است.
(۱) نورالدین آل علی، اسلام در غرب، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲) محمد ابن ابی دینار، المؤنس، به کوشش محمد شمام، تونس، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۳) ابن اثیر، الکامل.
(۴) ابن تغری بردی، النجوم.
(۵) عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۸۹م.
(۶) ابن خلدون، العبر، بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۷) ابن خلدون، یحیی، بغیه الرواد، به کوشش عبدالحمید حاجیات، الجزایر، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۸) احمد ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، لیدن، ۱۹۶۷م.
(۹) محمد ابن قوطیه، تاریخ افتتاح الاندلس، به کوشش عبدالله انیس طباع، بیروت، ۱۹۵۸م.
(۱۰) ابن کثیر، البدایه.
(۱۱) ابوالفدا، المختصر فی اخبار البشر، بیروت، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۱۲) اخبار مجموعه فی فتح الاندلس، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره/بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۳) ابراهیم اصطخری، الاقالیم، چ تصویری، به کوشش مولر، گوتا، ۱۸۳۹م.
(۱۴) احمد بدر، دراسات فی تاریخ الاندلس و حضارتها، دمشق، ۱۹۶۹م.
(۱۵) بل، آلفرد، الفرق الاسلامیه فی الشمال الافریقی، ترجمه عبدالرحمان بدوی، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۱۶) احمد بن عامر، تونس عبر التاریخ، تونس، ۱۳۷۹ق/ ۱۹۶۰م.
(۱۷) صدیق بن عربی، المغرب، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۱۸) احمد بوکوس، «امازیغیه»، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
(۱۹) پولم، دنیس، الحضارات الافریقیه، ترجمه علی شاهین، بیروت، ۱۹۷۴م.
(۲۰) ابراهیم حرکات، النظام السیاسی و الحربی فی عهد المرابطین، دارالبیضا، مکتبه الوحده العربیه.
(۲۱) داوید، رنه، نظامهای بزرگ حقوقی معاصر، ترجمه حسین صفایی و دیگران، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۲) مصطفی مراد دباغ، «التعلیم فی فلسطین فی عهد الانتداب»، موسوعه خاص، ج ۳.
(۲۳) دیویدسن، ب، افریقا، ترجمه هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، امیرکبیر.
(۲۴) محمد ذهبی، تاریخ الاسلام، حوادث سالهای ۸۱ -۱۰۰ق، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۲۵) عبدالکریم رافق، «فلسطین فی عهد العثمانیین»، موسوعه خاص، ج ۲.
(۲۶) نجیب زبیب، الموسوعه العامه لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
(۲۷) محمد زنیبر، «البربر»، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۱ق/۱۹۹۱م، شم ۴.
(۲۸) محمدامین سویدی، سبائک الذهب فی معرفه قبائل العرب، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۲۹) محمد شفیق، «امازیغن»، معلمه المغرب، رباط، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م، شم ۲.
(۳۰) سعد زغلول عبدالحمید، تاریخ المغرب العربی، اسکندریه، ۱۹۷۹م.
(۳۱) عزیز عظمت، العرب و البرابره، لندن، ۱۹۹۱م.
(۳۲) عبدالکریم غلاب، قراءه جدیده فی تاریخ المغرب العربی، بیروت، ۱۹۹۶م.
(۳۳) احمد قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره، ۱۹۷۳م.
(۳۴) احمد قلقشندی، قلائد الجمان، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۳۸۳ق/۱۹۶۳م.
(۳۵) محمد قیروانی، طبقات علماء افریقیه و تونس، به کوشش علی شابی و نعیم حسن یافی، تونس/الجزایر، ۱۹۸۵م.
(۳۶) لین پول و دیگران، تاریخ دولتهای اسلامی و خاندانهای حکومتگر، ترجمه صادق سجادی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۳۷) محمدعلی مادون، عروبه البربر، دمشق، ۱۹۹۲م.
(۳۸) محمدجواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، ۱۳۷۵ش.
(۳۹) محمد مکناسی، الاکسیر فی فکاک الاسیر، به کوشش محمد فاسی، رباط، ۱۹۶۵م.
(۴۰) الموسوعه العربیه العالمیه، ریاض، ۱۹۹۹م.
(۴۱) عبدالمجید عمر نجار، فصول فی الفکر الاسلامی بالمغرب، بیروت، ۱۹۹۲م.
(۴۲) یاقوت، بلدان.
(۴۳) احمد یعقوبی، «البلدان»، همراه الاعلاق النفیسه ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱م.
(۴۴) Abun-Nasr، J M، A History of the Maghrib، Cambridge، ۱۹۷۱.
(۴۵) Davis، JD، The Westminster Dictionary of the Bible، Philadelphia، ۱۹۴۴.
(۴۶) Dimand، MS، A Handbook of Muhammadan Art، New York، ۱۹۵۸.
(۴۷) Dury، CJ، Art of Islam، New York، ۱۹۷۰.
(۴۸) EI ۲.
(۴۹) Gellner، E، X Morocco n، Africa، ed C Legum، London، ۱۹۷۱.
(۵۰) id، Muslim Society، Cambridge University Press.
(۵۱) Grabar، O، X The Architecture of Power n، Architecture of the Islamic World، ed G Michell، London، ۱۹۸۷.
(۵۲) KOhnel، E، Die Kunst des Islam، Stuttgart، ۱۹۶۲.
(۵۳) Le Tourneau، R، X North Africa to the Sixteenth Century n، The Cambridge History of Islam، ed PM Holt، Cambridge، ۱۹۷۰، vol IIA.
(۵۴) Michell، G، X North Africa and Sicily n، Architecture of the Islamic World، London، ۱۹۸۷.
(۵۵) Petherbridge، G T، X Vernacular Architecture n، Architecture of the Islamic World، London، ۱۹۸۷.
(۵۶) Watt، WM، A History of Islamic Spain، Edinburgh، ۱۹۶۵.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بربر»، شماره۴۷۰۲.