• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدیع در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بدیع، ذات بی‌مانند، آفریدگار مخلوقات بدون نمونه پیشین، از اسما و صفات الهی است.



. در صورت اول بدیع به‌معنای موجود بی‌مانند و بی‌نظیر است
[۱] المصباح، ص‌۳۸، «بدع».
؛ ولی در‌صورت دوم می‌تواند مفید یکی از دو‌معنای زیر باشد:۱. معنای فاعلی (مبدِع)؛ یعنی کسی که آفریدن او جدید و بدون سابقه و نمونه پیشین است.
[۴] النهایه، ج‌۱، ص‌۱۰۶، «بدع».
۲. معنای مفعولی (مبدَع)؛ یعنی پدیده‌ای که‌ به‌طور جدید و بدون سابقه و نمونه قبلی آفریده شده است.


بدیع از اسماء حسنای الهی است که در قرآن دو بار به صورت «بَدیعُ السَّموتِ وَالاَرض» به کار رفته است


همچنین در روایات نبوی
[۹] الاسماء والصفات، ج‌۱، ص‌۵۵‌
[۱۰] النور الاسمی، ص‌۴۵۹
[۱۱] شرح توحید الصدوق، ج‌۱، ص‌۲۱۶.
و نهج‌البلاغه
[۱۳] نهج‌البلاغه، خطبه ۹۱
و ادعیه
[۱۷] تهذیب، ج‌۳، ص‌۷۱
[۱۸] تهذیب، ج‌۳، ص۸۴‌
[۱۹] تهذیب، ج‌۳، ص۹۳
به این اسم اشاره شده است.


بدیع به عنوان اسمی از اسماء حسنای الهی دو معنا می‌تواند داشته باشد:

۴.۱ - معنای اول

کسی که نه در ذات خود نظیری دارد و نه در صفات و افعال.
[۲۲] اسماء اللّه الحسنی، ص‌۲۲۷
[۲۳] النور الاسنی، ص‌۴۵۹.
در این صورت مفهوم بدیع مانند مفاد «لَیسَ کَمِثلِه شَیء» خواهد بود. گفته شده:«بَدیعُ السَّموت وَ الاَرضِ» یعنی خداوند در آسمانهای عالم ارواح و زمین عالم اجساد نظیر و مثل ندارد. به این مفهوم در برخی از روایات نیز اشاره شده است:«فإنّک بدیع لم یکن قبلک‌شیء».
[۲۶] بحارالانوار، ج‌۸۸‌، ص‌۶۹‌.
برخی بدیع را معادل اسم «اوّل» خداوند دانسته‌اند.
[۲۷] شرح الاسماء، ص‌۹۴
[۲۸] شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۱۵۰.


۴.۲ - معنای دوم

آفریننده‌ای که مخلوقات را بدون الگو و مثل و مانندی که بر کار او سبقت داشته باشد، ایجاد کرده است. در دو آیه‌ای که بدیع، در آن‌ها به کار رفته غالب مفسران همین معنا را از آن استفاده کرده‌اند.
[۲۹] رحمة من الرحمن، ج‌۱، ص‌۱۸۴
[۳۲] التفسیرالکبیر، ج‌۴، ص‌۲۷.
در روایتی امام باقر (علیه‌السلام) در تفسیر «بَدیعُ السَّموتِ وَ الاَرض» فرموده‌اند:خداوند همه چیز را با علم خود، بدون مثال و نمونه پیشین ابداع و ابتکار کرد و آسمانها و زمین را آفرید، در حالی که پیش از آن آسمان و زمینی نبود.
[۳۴] البرهان، ج‌۲، ص‌۴۶۱.
در دعا آمده است:«اللّه أوّل کل شیء و آخره و بدیع کلّ شیء و منتهاه».
[۳۵] تهذیب، ج‌۳، ص‌۱۲۵



در دو آیه‌ای که بدیع در آن‌ها به کار رفته، بدیع بودن خداوند دلیل نفی فرزند از او قرار داده شده است:«... وخَرَقوا لَهُ بَنینَ وبَنت بِغَیرِ عِلم سُبحنَهُ وتَعلی عَمّا یَصِفون • بَدیعُ السَّموتِ والاَرضِ...»، «وقالوا اتَّخَذَ اللّهُ ولَدًا سُبحنَهُ... بَدیعُ السَّموتِ والاَرضِ...».


با تکیه بر بدیع بودن خداوند، به دو صورت می‌توان فرزند داشتن او را نفی کرد:

۶.۱ - صورت اول

اگر بدیع به معنای ذات بی‌مانند باشد، فرزند داشتن چنین ذاتی غیر ممکن است، زیرا فرزند داشتن عبارت از این است که موجودی برخی از اجزای وجود خود را از خود جدا کرده و به تدریج او را تربیت کند تا نوعی همانند خودش شود، و ذات الهی منزه از مثل و مانند است.


۶.۲ - صورت دوم

اگر بدیع به معنای آفریننده موجودات، بدون نمونه پیشین باشد لازمه بدیع بودن خداوند آن است که خلق و فعل الهی شبیه فعل دیگران در تدریج و توسّل به اسباب نباشد، بنابراین، فرزند داشتن او ممکن نیست، زیرا تحقق فرزند به تربیت و تدریج نیاز دارد.
برخی در مجموع گفته‌اند:اگر مراد از فرزند داشتن خداوند آن است که او از طریق طبیعی و معهود دارای فرزند شده است چنین امری درباره خدا صحیح نیست، زیرا این معنا درباره کسی تصور می‌شود که قادر نباشد از طریق خلق و ایجاد به صورت دفعی آن را به دست آورد؛ نه خدا که قادر است با اراده آنچه را که می‌خواهد بیافریند
[۴۱] التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۱۸.
و اگر مراد آن است که خداوند بدون نیاز به همسر ، نطفه و... فرزند را ابداع کرده است این هم درست نیست، چون اگر بنا باشد آنچه خداوند ابداع کرده فرزند او باشد باید همه مخلوقات آسمان و زمین فرزند او باشند، چون او «بَدیعُ السَّموت والأرض» است و ترجیحی هم در کار نیست.
[۴۲] التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۱۸.



اسماء الله الحسنی؛ الاسماء و الصفات؛ بحارالانوار؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تفسیر العیاشی؛ تفسیر القرآن الکریم، ابن‌عربی؛ التفسیر الکبیر؛ تهذیب الاحکام؛ رحمة من الرحمن فی تفسیر و اشارات القرآن؛ شرح الاسماء او شرح دعاء الجوشن الکبیر؛ شرح اسماء الله الحسنی (لوامع البینات)؛ شرح توحید الصدوق؛ لسان‌العرب؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ المصباح المنیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ النور الاسنی فی شرح اسماء الله الحسنی؛ النهایة فی غریب الحدیث و الاثر؛ نهج البلاغه؛ وسائل الشیعه.


۱. المصباح، ص‌۳۸، «بدع».
۲. مفردات، ص‌۱۱۰    
۳. لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۶    
۴. النهایه، ج‌۱، ص‌۱۰۶، «بدع».
۵. مفردات، ص‌۱۱۱    
۶. لسان العرب، ج‌۸، ص‌۷، «بدع».    
۷. بقره/سوره۲، آیه۱۱۷.    
۸. انعام/سوره۶، آیه۱۰۱.    
۹. الاسماء والصفات، ج‌۱، ص‌۵۵‌
۱۰. النور الاسمی، ص‌۴۵۹
۱۱. شرح توحید الصدوق، ج‌۱، ص‌۲۱۶.
۱۲. نهج‌البلاغه، خطبه ۹۰    
۱۳. نهج‌البلاغه، خطبه ۹۱
۱۴. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۶۵    
۱۵. نهج‌البلاغه، خطبه ۱۹۱    
۱۶. نهج‌البلاغه، خطبه ۲۱۱    
۱۷. تهذیب، ج‌۳، ص‌۷۱
۱۸. تهذیب، ج‌۳، ص۸۴‌
۱۹. تهذیب، ج‌۳، ص۹۳
۲۰. بحارالانوار، ج‌۹۲، ص‌۳۹۳    
۲۱. بحارالانوار، ج‌۹۴، ص‌۲۲۷     .
۲۲. اسماء اللّه الحسنی، ص‌۲۲۷
۲۳. النور الاسنی، ص‌۴۵۹.
۲۴. شوری/سوره۴۲، آیه۱۱.    
۲۵. تفسیر ابن‌عربی، ج‌۱، ص۲۳۶     .
۲۶. بحارالانوار، ج‌۸۸‌، ص‌۶۹‌.
۲۷. شرح الاسماء، ص‌۹۴
۲۸. شرح اسماء الله الحسنی، ص‌۱۵۰.
۲۹. رحمة من الرحمن، ج‌۱، ص‌۱۸۴
۳۰. التبیان، ج‌۴، ص‌۲۲۱    
۳۱. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۶۳    
۳۲. التفسیرالکبیر، ج‌۴، ص‌۲۷.
۳۳. تفسیر عیاشی، ج‌۱، ص‌۳۷۳    
۳۴. البرهان، ج‌۲، ص‌۴۶۱.
۳۵. تهذیب، ج‌۳، ص‌۱۲۵
۳۶. وسائل الشیعه، ج‌۷، ص‌۴۶۹     .
۳۷. انعام/سوره۶، آیه۱۰۱.    
۳۸. بقره/سوره۲، آیه۱۱۶ - ۱۱۷.    
۳۹. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۶۱.    
۴۰. المیزان، ج‌۱، ص‌۲۶۱.    
۴۱. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۱۸.
۴۲. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۱۱۸.



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بدیع در قرآن»    




جعبه ابزار