بدوح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُدّوح
کلمه ساختگی طلسمی که از عناصر (حروف ابجد) درون خانههای مربّع سحریِ سه در سه ساخته شده است.
از حروف این مربع،
کلمههای مشابه دیگری، مانند بطد، زهج، واح، و صورت یکجای آنها بطد زهج واح نیز ساخته شده که چندان معمول نیست.
از بعض این کلمهها مربعهای بزرگتری نیز ساخته میشود؛ مثلاً از بدوح، مربع چهار در چهار، و از بطد واح مربع شش در شش.
در کتابهای قدیم
عربی راجع به
سحر این طرز مربع سازی، اهمیت نسبتاً کمتری دارد، اما بعداً که
غزالی آن را اخذ کرد و در
المنقذ من الضلال امری توضیح ناپذیر ولی مسلم و مشکل گشا دانست، عموماً به عنوان «طلسم مثلثه» یا خاتم یا جدول غزالی (وِفق، خاتم، جدول، مثلث غزالی) معروف گردید، و اساس و نقطه شروعِ
علم حروف شد.
غزالی این طرز مربع سازی را با الهام از ترکیبات حروف کهیعص و حمعسق، در ابتدای سورههای ۱۹ و ۴۲
قرآن که خود اینها نیز به عنوان طلسمات به کار میروند، تکمیل کرد.
دیگران این طرز مربع سازی را تا
حضرت آدم علیه السّلام ردیابی کردهاند که از او به غزالی رسیده است.
ظاهراً اعتبار مسلّم غزالی در ضبط معارف سرّی، بویژه به سبب کتاب الجَفْر، در این میان بی تأثیر نبوده است.
اصل بدوح، به قولی، از نام
ایرانی ـ آرامیِ سیّاره و الهه زهره، بیدخت، است.
با آنکه این نام در فهرست همراه با مرادفات سحری و جنّی آمده و بیشتر مواقع مرتبط با زهره یادشده، (هر دو با اشتباهات چاپی)،
بکلی در ادبیات سحری یا جنّی ناشناخته مانده است.
مع هذا این اسم ظاهراً از قدیم به جنوب
عربستان راه یافته، در آنجا به صورت اسم خاص مؤنث و لقب زنانه «فَت»، به کار رفته و با ریشه «بدخ» مشتبه شده است.
وقتی بدوح با سیّارهای خاص مقرون شود،
فلز آن
سرب است،
نه مس که خاص زهره است.
پذیرفتن تصور فن هامر که بدوح را از اسماءالله میداند، دشوار است، هر چند که ممکن است این قول مبنای
ترکی داشته باشد.
بر اساس اشتقاقی که وی برای آن بیان میکند یا حکایتی که میخائیل صباغ برای دوساسی گفته است، بدوح نام تاجر متدیّنی بوده که مرسولات و مکتوبات او همیشه به مقصد میرسیده است.
با اینهمه ممکن است که این توضیح، تعبیر عوام الناس
سوریه باشد.
در کتب سحری حتی مواردی از تشخیص (شخص انگاشتن مُسمای) کلمه دیده میشود،
اما در تفکر عامیانه، جنّی است که میتوان با نوشتن اسمش به شکل حروف یا ارقام از او یاری خواست.
این کلمه کاربردهای متعددی دارد، چه در
دعای خیر چه در
حرز شر؛ از جمله به نوشته دوته: در علاج نزف الدم /فرط الحیض، دفع داء المعده، جهت ردّ الغایب /رفع المغیب، و علاج عنن موقت /فتح الرجال.
به گفته ادوارد لین، سحر آزمایان اهل
قاهره این کلمه را با آیینه مُرکَّبی خود به کار میبرند و در رُقْیات سحری مختلف نیز چنین است.
همچنین آن را روی جواهرات و صفحات یا خواتم
فلزی، که به عنوان طلسمهای دایمی حمل میشود، نقر میکنند.
این کلمه در سرلوح کتب (مثل کَبیکَج) نیز به عنوان حرز شر نقش میشود،
ولی کاربرد عمومی آن بیشتر برای
ضمانت وصول مکتوبات و مرسولات است.
(۱) ابن خلدون، المقدمه، چاپ کاترمر، پاریس ۱۸۵۸ـ ۱۸۶۸، ج ۳، ص ۱۳۱، ۱۳۵، ۱۳۹ـ۱۴۰، ۱۴۲ـ۱۴۳، ۱۵۷.
(۲) ابن منظور، لسان العرب، ۸ بیروت ۱۹۵۵ـ۱۹۵۶.
(۳) احمد بن علی بونی، شمس المعارف الکبری، قم ۱۴۰۰/۱۹۰۰.
(۴) احمد بن محمد ثعلبی، قصص الانبیاء، ۱۳۱۴/۱۸۹۶ـ ۱۸۹۷.
(۵) حاجی سعدون، الفتح الرحمانی.
(۶) احمد موسی زرقاوی، مفاتیح الغیب، قاهره، ۱۳۲۷/۱۹۰۹.
(۷) محمد بن محمد غزالی، المنقذ من الضلال، قاهره ۱۳۰۳/۱۸۸۶.
(۸) محمد بن ابی القاسم فلالی، فتح الجلیل الصمد فی شرح التکمیل و المعتمد، تونس ۱۲۹۰.
(۹) احمد بن علی مقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الا´ثار، قاهره ۱۳۲۴ـ۱۳۲۶/۱۹۰۶ـ ۱۹۰۸.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بدوح»، شماره۷۹۱.