بدوئن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بُدوئَن، یا بالدوین، نام ۵ تن از شاهان اروپاییتبار در
سده ۶ ق/ ۱۲م که در
بیتالمقدس و حدود
لبنان امروزی
سلطنت میکردند و در منابع به صورت شاهان فرنگی
شام و قدس از آنها یاد شده است.
سلطنت این سلسله زاییده شکست
مسلمانان در نخستین
جنگ صلیبی بود (ه د، صلیبی، جنگ). زمانی که سرزمینهای اسلامی در زیر فرمان حاکمان گوناگون با یکدیگر در
جنگ و اختلاف به سر میبردند
اروپاییان با هدایت
پاپ و مقامهای مذهبی، مشغول طرح نقشه رخنه به سرزمینهای مسلمانان بودند
سرانجام، گروه عظیمی از
مسیحیان از جمله گودفروا ۲ کنتِ بوییون که در حرکت نمادین تبعیت از
حضرت مسیح (علیهالسلام)، صلیبی بر شانهها دوخته بودند، در ۴۹۰ق/۱۰۹۷م اندک اندک در
قسطنطنیه پایتخت
روم گرد آمدند،
آنگاه به تدریج شهرهای
انطاکیه، رُها (ادسا)،
بیتالمقدس و
طرابلس را گشودند.
نیروهای صلیبی پس از استقرار در بیتالمقدس، به فکر ایجاد حکومتی افتادند و گودفروا را به شاهی انتخاب کردند، اما او حاضر نشد در مکانی که حضرت مسیح تاجی از خار بر سر داشت، تاج پادشاهی بر سر گذارد و به همین جهت تنها به پذیرفتن عنوان «حامی قبر مقدس» بسنده کرد
گودفروا در ۴۹۴ق/۱۱۰۰م، هنگام محاصره عکا تیر خورد و درگذشت
و در محل
کلیسای قُمامه (قیامت) در قدس دفن شد.
گودفروا مردی سست عنصر بود که از
استقلال جز نامی نداشت. در دوران فرمانروایی او، سردمداران کلیسا و نظامیان، در فکر آن بودند که پس از
مرگ وی
قدرت را در اختیار خود درآورند
بدوئن اول (۴۹۴- ۵۱۱ق/۱۱۰۰- ۱۱۱۸م). سلسله شاهان فرنگی قدس در واقع با انتخاب بدوئن بولونیایی به جانشینی گودفروا، در
محرم ۴۹۴/نوامبر ۱۱۰۰ تأسیس شد.
او پسر عموی خود بدوئن لوبورگ را که بعدها با عنوان بدوئن دوم شاه شد، به جای خود در رُها گماشت و به بیتالمقدس رفت
بدوئن اول، برادر کوچکتر گودفروا بود که در حمله صلیبیها از خود
شجاعت بسیار نشان داده بود.
قدرت پادشاهی قدس بر ۳ امیرنشین
انطاکیه، رُها و طرابلس استوار بود که در مواقع ضروری از قدس تبعیت میکردند
بدوئن اول سیاست داخلی خود را بر کوتاهکردن سیطره کلیسا بنیاد نهاد و کوشید این سیاست را طی سالیان دراز گام به گام دنبال کند
در زمینه سیاست خارجی، دوران بدوئن اول را میتوان دوره تثبیت قدرت سلسله شاهان فرنگی قدس به حساب آورد. سراسر عمر بدوئن به جنگ و کشمکش با مسلمانان، به ویژه با مصریان گذشت. جنگ با ترکان و
سلجوقیان بیشتر بر عهده امیران ایالتهای سه گانه شمالی بود. دلیل عمده جنگهای بدوئن با
مصر، سیاست تثبیت قدرت
اورشلیم بر بنادر متعلق به مصر بود.
بدوئن در برابر مصر، خود را نیازمند یک نیروی دریایی و بندرگاهی مناسب میدید. اجرای همین سیاست بود که مصر را به جنگهایی برانگیخت (۴۹۴ق/۱۱۰۰م و پس از آن) که به شکست سخت صلیبیها و قتل گودفروا انجامید و در نهایت بدوئن تنها با ۳ تن به
یافا گریخت.
سال بعد، با رسیدن نیروهای امدادی، بدوئن شروع به دستاندازی به سواحل نمود که باز هم
پیروزی از آنِ مسلمانان بود
اما سرانجام با کمک ناوگان جنوا، در ۴۹۷ق/ ۱۱۰۴م بندر سوقالجیشی عکا را مسخر ساخت
بدوئن نتوانست نیروی دریایی مستقلی تأسیس کند، چنانکه در ۵۰۳ق/۱۱۰۹م باز هم به کمک ناوگان جنوا بود که
بیروت را تسخیر کرد.
وی پس از آن در خشکی نیز دست به ساختن استحکامات و قلعههای جنگی بر سر راه
دمشق،
قاهره و
مکه زد
به این ترتیب، بدوئن حاکمیت صلیبیها را بر قسمت مهمی از گذرگاههای بازرگانی و زیارتی شام،
عربستان، مصر و اروپا تثبیت کرد
شخصیت بدوئن آمیزهای بود از روحیه سپاهیگری و سیاست پیشگی. در ۵۰۳ق، وقتی با امیران صلیبی برای تسخیر طرابلس همراهی میکرد، جایگاه او به عنوان برترین رهبر صلیبیها تثبیت شد.
وی از رشوهگرفتن و جفا به یاران و وابستگانش نیز خودداری نداشت
وقتی از همسر اول خود،
دختر یکی از بزرگان ارمنی رویگردان شد، در ۵۰۷ق/۱۱۱۳م با
بیوه ثروتمندی از سیسیل
ازدواج کرد و پس از استفاده مالی و سیاسی از او، وی را متهم ساخت و به سیسیل بازگرداند. ازدواج نخست او با دختر یکی از امیران بومی رُها، متأثر از سیاست کلی او برای نزدیکساختن و آمیزش صلیبیهای غربی با مسیحیان بومی و حتی مسلمانان مشرق بود. در عین حال سیاست نفاقافکنی میان مسلمانان را نیز اجرا میکرد.
گفتنی است، حکومت بدوئن، آغاز گسترش قدرتی بود که نیروی ایمان مذهبی را به ابزاری برای شوالیههای استثمارگر و سودجو مبدل ساخت
بدوئن در ۵۱۱ق/۱۱۱۸م، در اثر زخمی که در جنگ با مصریان برداشته بود، درگذشت.
بدوئن دوّم (۵۱۱ -۵۲۶ق/۱۱۱۸-۱۱۳۱)، برادرزاده بدوئن اول که در منابع اسلامی به بلدوین الرُّویس مشهور است. وی پس از مرگ بدوئن اول وارد بیتالمقدس شد و به وسیله مجمع بزرگان، به شاهی انتخاب گردید
بدوئن دوم تا ۵۱۶ق/۱۱۲۲م به علت مرگ بوهمند، امیر
انطاکیه، برای ساماندادن کار آنجا، بیشتر در آن شهر به سر میبرد
به همین سبب، ابن عدیم در این سالها از او به جای پادشاه با عنوان صاحب
انطاکیه یاد کرده است.
وی در آن سال در حمله به بَلک پسر ایلغازی شکست خورد و برای بار دوم، همراه ژوسلین، اسیر شد و در
قلعه خَرتَبِرت (خرتپوت) زندانی گردید.
با اینکه خبر مرگ او به بیتالمقدس رسید، صلیبیها در ۵۱۸ق/۱۱۲۴م شهر
صور را به کمک ناوگان ونیزی گشودند و از مصریها و طغتکین نیز، جز امانگرفتن برای مردم کار چندانی برنیامد.
در غیاب بلک، در یک توطئه با کمک ۵۰ نفر ارمنی، دژ از تسلط عامل بلک درآمد و ژوسلین برای آوردن کمک، فرار کرد
بلک بازگشت و مجدداً دژ را گشود و تمامی خائنان و اسیران صلیبی را، بجز بدوئن و دو تن دیگر کشت و شاه و دو همراهش را به حَرّان فرستاد.
سپاه گرانی که ژوسلین به کمک آورده بود، نتوانست اسیران را نجات دهد و بدوئن در ۵۱۸ق به
حلب منتقل شد. در همان سال نگهداری از اسیران به دست تمرتاش برادر بلک افتاد و او به طمع دریافت
فدیه نقدی و تصرف بعضی از نواحی متصرفه صلیبیها، با دریافت ۲۰ هزار دینار پیش پرداخت، بدوئن را با اکرام تمام آزاد کرد.
بدوئن بلافاصله پس از آزادی،
پیمان خود را شکست و از استرداد آن بخشهایی که وعده داده بود، خودداری کرد و با همراهی دُبَیس، سلطان شاه بن رضوان، امیران خائن مسلمان و ژوسلین، به حلب و نواحی آن حمله کرد و به مردم حلب آزار فراوان رساند و به مقدسات دینی مردم
توهین کرد. کار چنان بر مردم حلب تنگ شد که به خوردن مردگان پرداختند و تمرتاش هم که در میافارقین بود، کاری نکرد. اهالی حلب از آق سنقر بُرسُقی، فرمانروای
موصل، کمک خواستند و او با وجود بیماری قول مساعدت داد. اما در ۵۱۹ق/۱۱۲۵م در عزاز شکست سختی از صلیبیها خورد و به حلب پناه برد و مجبور به
مصالحه شد. بدوئن با همین پیروزی، بقیه فدیه نقدی برای آزادی گروگانها را فراهم آورد؛ سپس
انطاکیه را به پسر بوهمند سپرد و به بیتالمقدس بازگشت
بدوئن که پسری نداشت، دختر خود ملیسند را با صلاحدید پادشاه
فرانسه به
ازدواج فولک کنت آنژو درآورد تا فرزند پسر آنها جانشین او گردد
در ۵۲۲ق/۱۱۲۸م اتابک عمادالدین زنگی امیر حلب شد و بوهمند، داماد دیگر بدوئن، در جنگی با ترکانِ دانشمندی کشته شد و همسرش به ادعای
امارت، از اتابک کمک خواست. بدوئن به غارت
انطاکیه لشکر کشید و در ۵۲۵ق/۱۱۳۰م شهر را گشود و امیریِ
انطاکیه را، به عنوان نیابت نوهاش به ژوسلین داد و دخترش را به جبله و لاذقیه تبعید کرد و سپس به بیتالمقدس بازگشت
چون بدوئن دوم در ۵۲۶ق/۱۱۳۱م در عکا، مرگ خویش را نزدیک دید، فولک، ملیسند و پسر یک ساله آنان را که بدوئن نام داشت، همراه با بزرگان فراخواند و به شاهی آنان پس از خود وصیت کرد
بدوئن دوم که از همان آغاز پادشاهی خود با مصر و دو
دشمن قوی ترکمان، طغتکین و ایلغازی روبهرو بود، تقریباً سراسر دوران پادشاهی خود را در نبرد گذراند که با وجود پیروزیهای مسلمانان، در نهایت، قدرت و سیطره صلیبیها را تثبیت میکرد؛ زیرا ترکمانان و سایر امیران مسلمان بدون برنامه و سازماندهی معینی، تنها به قصد غارت به صلیبیها حمله میآوردند و با خود نیز در اختلاف بودند.
سنجر سلجوقی توجهی به بستگان خود در آسیای صغیر و احوال مسلمانان
سوریه و سرزمین قدس نداشت. در حالی که بدوئن دوم و صلیبیها که سخت مسلمانان را زیرنظر داشتند،
از برنامه و هدف خاصی پیروی میکردند
(برای تفصیل این نبردها و درگیریهای مسلمانان با همدیگر).
بدوئن دوم از سیاست بدوئن اول پیروی میکرد. در زمان او، تأسیس دو نیروی قوی شبه نظامی، نیروی صلیبیها را تقویت کرد. گستره نفوذ این دو فرقه در امور مملکت، آنان را به چنان ثروتی رساند که به تدریج در زمره قدرتهای اقتصادی و بانکی بزرگ اروپا درآمدند
بدوئن سوم (۵۳۸ -۵۵۷ق/۱۱۴۳-۱۱۶۲م). پس از مرگ بدوئن دوم، دامادش فولک زمام امور را در دست گرفت. در زمان او صلیبیها برای نخستینبار به تفرقه گراییدند.
فولک در ۱۲ سال دوران پادشاهی خود، از یک سو گرفتار مشکلات خانوادگی با همسرش ملیسند بود و از سوی دیگر، درگیر حریفی زورمند چون عمادالدین اتابک و غارتهای گاه و بیگاه امیران دیگر ترکمان میشد.
دو دستگیهای درونی و حوادثی که حتی گاه با پیروزیهای مقطعی نیز همراه بود، مقدمه ضعف دولت فرنگی قدس را فراهم آورد
با مرگ فولک در ۵۳۸ق/۱۱۴۳م در نزدیکی عکا، بدوئن سومِ ۱۳ساله و مادرش ملیسند، به اتفاق تاجگذاری کردند.
اتابک عمادالدین، موقع را مناسب یافت و رُها را در ۵۳۹ق تسخیر کرد و بسیاری از صلیبیها را کشت یا اسیر کرد.
تسخیر مجدد رها در ۵۴۱ق/۱۱۴۶م به دست نورالدین اتابک، پسر عمادالدین، روی داد و مهاجمان صلیبی را سخت نگران ساخت
این نگرانی به اروپا منتقل شد و خیلی زود گروه عظیمی از داوطلبان که افراد برجستهای چون کُنراد شاه
آلمان و لوئی هفتم از فرانسه در میانشان بودند، در ۵۴۲ق/۱۱۴۷م به سوی قسطنطنیه حرکت کردند و سال بعد در صور و عکا پیاده شدند. بدوئن و مادرش، از کنراد در بیتالمقدس پذیرایی کردند. با اینهمه، شجاعت و یکدلی نورالدین اتابک و معینالدین اُنَر، همراه با بیبرنامگی و اختلاف صلیبیها، فتح نهایی را از آنِ مسلمانان ساخت
بدوئن سوم اندکاندک دست مادر را از مداخله در امور دولت کوتاه کرد و در ۵۴۸ق/۱۱۵۳م بندر مهم
عسقلان را از مصریها گرفت.
با اینهمه، سیر حوادث از ۵۴۲ق/۱۱۴۷م به بعد، نشانه گردش اوضاع به نفع مسلمانان بود.
شکست جنگ دوم صلیبیها که از هویت ایمانی و محبوبیت نخستین حرکت برخوردار نبود، نشان داد که ضعف دولت مهاجمان لاتین فرا رسیده است
در ۵۵۲ق/۱۱۵۷م، بدوئن عهد خود را با نورالدین اتابک نادیده گرفت، اما شکست سختی از او خورد و به تنهایی از میدان جنگ گریخت. در همان سال برای تثبیت و تضمین پشتیبانی بزرگترین حامی خود مانوئل امپراتور روم، خواهرزاده ۱۳ ساله او را به زنی گرفت
و چون مانوئل در سال بعد به کلیکیه و طرسوس رفت، به ملاقاتش شتافت و سال بعد که امپراتور به
انطاکیه رفت، بدوئن بدون تاج و سلاح پشت سر او به راه افتاد
بدوئن سوم در ۵۵۷ق/۱۱۶۲م در بیروت مرد. در این هنگام به نورالدین اتابک که از سفر
حج بازگشته بود، پیشنهاد شد تا با استفاده از این موقعیت به مسیحیان حمله کند. اما وی به احترام سوگواران، از این کار صرفنظر کرد
بدوئن فرزندی نداشت، بدینسبب آمالریک، برادر ۲۵ سالهاش پس از او به پادشاهی رسید
بدوئن چهارم (۵۷۰ -۵۸۱ق/۱۱۷۴- ۱۱۸۵م). در دوران پادشاهی آمالریک، در ۵۶۶ق/۱۱۷۰م هنگامیکه بدوئن چهارم ۹ ساله بود، معلوم شد که به بیماری
جذام گرفتار است. از اینرو، تصمیم گرفته شد که خواهرش سیبیلا را که بعداً بدوئن پنجم از او زاده شد، به سرعت شوهر بدهند که درصورت لزوم جانشینی برای آمالریک باشد.
چند حادثه مهم در دوران پادشاهی ۱۲ ساله آمالریک روی داد: ظهور صلاحالدین برادرزاده شیرکوه، سردار بزرگ نورالدین؛ تقاضای بینتیجه کمک از اروپا و بیهودگی فرستادن سپاهی از جانب مانوئل امپراتور روم که با تلفات سنگین بازگشت
دخالت بینتیجه آمالریک در کار مصر به خیال استفاده از اختلاف و تفرقه شاور وزیر دربار مصر با نورالدین و شیرکوه و صلاحالدین
و سرانجام برچیده شدن
خلافت فاطمی مصر به دست صلاحالدین در
شوال ۵۶۹/مه ۱۱۷۴
درست در همان سال که صلاحالدین روی به شام نهاد
بدوئن چهارم، نوجوان جذامی ۱۳ ساله، شاه شد و نیابت سلطنت برعهده ریموند که مردی کاردان بود، سپرده شد. در آن زمان دودستگی کامل در امور صلیبیها حکمفرما بود و شاه ناتوان، در ۵۷۲ق/۱۱۷۶م دایی خود ژوسلین را به خوانسالاری خویش گماشت و مادر خود، همسر نخستینِ آمالریک را - که زنی مداخلهجو بود - به دربار آورد
اما کاملاً مشهود بود که بدوئن چهارم ماندنی نیست و خواهرش سیبیلا که بدوئن پنجم را به دنیا آورده بود، نیز
بیوه شد
با وجود این، هنگامی که صلاحالدین دوباره به شام حمله کرد، بدوئن با شجاعتی کم مانند بر او پیروز شد،
اما در ۵۷۵ق/۱۱۷۹م به سختی از او شکست خورد.
بدوئن چهارم که در همان ایام، سخت گرفتار رسواییها و دخالتهای بیش از حد مادر خود بود، با بیمیلی به ازدواج مجدد خواهرش با مردی به نام گیدولوزینان رضایت داد
مرگ امپراتور مانوئل نیز، او را از یک حامی بزرگ محروم ساخت. همچنین توافق جانشین او آندرونیکوس با صلاحالدین، برای جلوگیری از تهاجم سلجوقیان روم، دست صلاحالدین را در برابر صلیبیها بازگذاشت
به این ترتیب، شاه جوان که اندک اندک نیروی بدنی خود را در اثر مرض جذام از دست میداد، در نتیجه محروم شدن از حامیان و نیز تفرقه اطرافیان و امیران خود، عملاً در برابر دشمن سرسختی مانند صلاحالدین تضعیف شد.
بدوئن دوبار کوشید تا از تاخت و تازهای پیمانشکنانه یکی از امیران خود، رینالد شاتیونی - که به شدت خشم صلاحالدین را برانگیخته بود - جلوگیری کند، اما رینالد (در منابع اسلامی:
ارناط) فرمان او را گردن نمینهاد. از سویی دیگر، گیدولوزینان که از سوی بدوئن به نیابت انتخاب شده بود، در
بیتالمقدس با شاه گستاخی کرد. پس بدوئن در ۵۷۹ق/۱۱۸۳م، خواهرزاده خود، بدوئن پنجم، پسر ۶ ساله سیبیلا را جانشین خود نامید و گی را از نیابت خود و اداره امور عزل کرد و در کمال ناتوانی بدنی، در حالی که جذام تمام اندامهای او را از کار انداخته بود، مجدداً زمام امور را در دست گرفت. دو سال بعد طی وصیتی نیابت بدوئن پنجم را با اصرار زیاد به کنت ریموند سپرد و چندی بعد درگذشت.
بدوئن پنجم (۵۸۱ -۵۸۲ق/۱۱۸۵-۱۱۸۶م). ریموند بلافاصله برای ۴ سال با صلاحالدین صلح کرد. سال بعد، بدوئن پنجم نیز در ۹ سالگی در عکا مرد و کار مملکت به آشفتگی صلاحالدین سرانجام حمله برد، شهرها را یک به یک گشود و بیتالمقدس را نیز
فتح کرد. او همه سران صلیبیها را دستگیر ساخت و جز رینالد شاتیونی که به دست خود گردن زد، با همه اسیران با محبت و احترام رفتار کرد
با مرگ بدوئن پنجم سلسله شاهان فرنگی قدس منقرض شد و فتح بیتالمقدس، به سیطره صلیبیها بر این سرزمین پایان داد.
(۱) علی بن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن تغری بردی، النجوم.
(۳) ابن خلدون، العبر.
(۴) عمر ابن عدیم، زبدةالحلب من تاریخ حلب، به کوشش سامی دهان، دمشق، ج۲، ۱۹۵۴م، ج ۳، ۱۹۶۸م.
(۵) حمزه ابن قلانسی، ذیل تاریخ دمشق، به کوشش آمدرُز، بیروت، ۱۹۰۸م.
(۶) فتح بنداری اصفهانی، سنا البرق الشامی، مختصر البرق الشامی عمادالدین کاتب، به کوشش رمضان ششن، بیروت، ۱۹۷۱م.
(۷)
مصطفی مراد دباغ، بلادنا فلسطین، الخلیل، ۱۹۷۴-۱۹۷۶م.
(۸) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و ابراهیم زیبق، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
(۹) ویلیام صوری، الحروب الصلیبیه، ترجمه حسن حبشی، قاهره، ۱۹۹۱م.
(۱۰) حسین محمد عطیه، اماره
انطاکیه الصلیبیه و المسلمون، قاهره، ۱۹۸۹م.
(۱۱) شاکر
مصطفی، «فلسطین مابین العهدین الفاطمی و الایوبی»، موسوعه خاص، ج۲.
(۱۲) احمد مقریزی، اتعاظ الحنفا، بهکوشش محمدحلمی محمداحمد، قاهره، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م.
(۱۳) Atiya AS, Crusade, Commerce and Culture, New York, ۱۹۶۶.
(۱۴) Runciman S, A History of the Crusades, London, ۱۹۶۵؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدوئن»، شماره۴۶۵۰.