بدل (کلام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدل ، اصطلاحی در
کلام اسلامی که به تبع بحث
تکلیفِ بمالایطاق مطرح شده است.
در
لغت به معنای
عوض و
جایگزین است،
اما در معنای اصطلاحی آن، میان فرق کلامی اختلاف
نظر وجود دارد. جهت اصلی این اختلاف، نظرگاههای متفاوت
اشاعره،
معتزله و
امامیه نسبت به مسایل اساسی و مبنایی کلام از قبیل
حسن و قبح،
جبر و
اختیار، توقّف
تکلیف بر
استطاعت و مانند آن بوده است.
هردو فرقه کلامی اشاعره و معتزله نزاعی دراین معنا ندارند که
خداوند در دومورد
بنده خود را به آنچه در وسع و
طاقت او نیست تکلیف نمیکند: ۱) آنچه فی نفسه
ممتنع است، مانند جمع ضدین؛ ۲) برخی از آنچه فی نفسه
ممکن است اما در وضع او نیست، مانند
خلق اجسام.
محل نزاع، وقوع تکلیفی است از جانب
پروردگار، که ادای آن برای
مکلّف، به اعتقاد اشاعره، براساس
علم یا
اراده خدا ممتنع است؛ همچون
ایمان کافر و طاعت
عاصی.
هردو
طایفه باور دارند که کافر در حال
کفر به ایمان تکلیف شده است (حتی شخصی مانند
ابولهب که ایمان نیاوردنش حتمی است) اما اشاعره ادای این تکلیف بر کافر را فی نفسه ممکن ولی از آن جهت که علم و اراده خدا به خلاف آن تعلّق گرفته ممتنع میدانند و معتزله بر آناند که علم ازلی، دلیل کفر کافر و
عصیان عاصی نیست و کافر میتواند به اراده و اختیار خویش ایمان آورد. بنابراین،
خداوند تکلیف بمالایطاق نمیکند چرا که
قبح عقلی دارد. به اعتقاد اشاعره، از آنجا که تکلیف مالایطاق جایز است
و اساساً آدمی به بیش از توان خود تکلیف شده است،
انسان کافر میتواند در حال کفر و با علم به کفر دایمی اش، بدل از کفر، ایمان داشته باشد؛ پس مکلّف به ایمان است. ولی معتزله قایلاند که کافر میتواند بدل از کفر، در آینده ایمان داشته باشد. مبنای اعتقاد اشاعره آن است که امر به شیی و وقوع تکلیف متوقف بر استطاعت و قدرتِ مأمور و مکلّف نسبت به ادای آن نیست.
ازینرو
ابوالحسن اشعری میگوید: مگر خدا کافران را به استماع و پذیرش
حق تکلیف نفرموده، در حالی که خود میفرماید: آنان توان استماع ندارند
و معذلک آنان را مکلف به استماع حق ساخته است. یا آنان را در
آخرت امر به
سجده میکند و خود میفرماید آنان قدرت این کار را ندارند.
پس بر خداوند
واجب نیست که چون به چیزی
امر کند، قدرت انجام آن را نیز فراهم آورد.
بنابراین، کافر میتواند در حال کفر، بدل از آن، ایمان داشته باشد. از سوی دیگر، او
استطاعت را امری عرضی میداند که در دو زمان باقی نمیماند. بنابراین، قدرت و استطاعتِ در حال تکلیف برای مکلّف منتفی است.
لذا
تکلیف به ممتنع، مانند تکلیف به آنچه علم و اراده خدا به عدم وقوعش تعلق گرفته،
اجماعا جایز بلکه واقع است؛ والاّ عاصی و
فاسق، مکلفِ به ایمان و ترک کبائر نبودند، بلکه اصلاً کسی که وظیفه اش را ترک میکرد عاصی نبود.
اشاعره بر اساس جواز تکلیف بمالایُطاق، نوشتن را برای انسان بدون دست،
زکات را برای
فقیر، پرواز را برای انسان زمینگیر، خلق اجسام را بر
مفلوج و امثال آن جایز شمرده اند.
در برابر اشاعره،
اهل عدل به دلایلی تکلیف بمالایطاق را نپذیرفته اند
و بدل را به این معنا دانستهاند که کافر میتواند، بدل از کفر خود، در آینده ایمان داشته باشد؛ و نیز
مؤمن، بدل از ایمان خود، در زمان آتی کفر بورزد.
ایشان با
ادلهای عقلی،
نظر مجبره (
اشاعره) را در
خصوص اجتماع کفر و ایمان در زمان و موضوع واحد نقد کرده اند، از جمله گفته اند: ۱) کفر و ایمان
ضد یکدیگرند و وجود یک ضد باعث میشود که وجود ضد دیگر
محال باشد، حال آنکه اگر قایل به بدل باشیم، جواز اجتماع ضدین را در زمان و موضوع واحد پذیرفته ایم. پس کافر نمیتواند در حال کفر ایمان داشته باشد و برعکس.
۲) اشاعره ایمان را بدل کفر در حال کفر خوانده اند؛ به عبارت دیگر شرط کردهاند که اگر کافر کفر نورزیده بود، هم اکنون ایمان داشت. پس ایمان به صورت مشروط از کافر جایز است، و آن شرط نیز عدم کفر است و حال آنکه هم اکنون او کافر است و آن شرط تحقق نیافته، پس جوازِ مُعَلَّق به آن شرط نیز منتفی است، والاّ معنای شرط باطل میشود. بعلاوه، اگر انتفاء شرط، مشروط را منتفی نکند، جواز اجتماع دو ضد به عنوان بدل به کفر و ایمان منحصر نمیشود بلکه ایمان عاجز، به شرط آنکه به جای عجز قدرت میداشت، و یا مُحْدَث بودن قدیم یا قدیم بودن محدث به همین نحو جایز میبود، بلکه بدل در صفات خدای تعالی و نیز زمان گذشته و آینده و امثال آن نیز جایز میبود
و این بوضوح، خلاف بداهت است. پس کافر نمیتواند در حال کفر و بدل از کفر ایمان داشته باشد، ازینروست که ابوالحسن اشعری میگوید: همه معتزله اتفاق دارند که بدل از واقعیت موجود در همان حال صحیح نیست.
در واقع، به اعتقاد معتزله،
علم ازلی به کفر دایم ابولهب، ایمان او را امری محال و خارج از استطاعت او نمیسازد.
۳) فعل
قبیح از ساحت خداوند صادر نمیشود و تکلیف کافری که ایمان نیاوردنش محرز است تکلیف بمالایطاق و قبیح است. پس خداوند تکلیف بمالایطاق نمیکند،
گر چه اشاعره صدور هر گونه فعلی را از حضرتش جایز میشمارند.
۴)
تفسیری که اشاعره از بدل ارایه کردهاند با معنای لغوی و قرآنی آن اختلاف دارد، زیرا بدل در لغت، مانند سایر مشتقات آن، به معنای قرار دادن چیزی به جای چیز دیگر، تغییر دادن و نایب مناب و قایم مقام است.
در
قرآن نیز تبدل و تبدیل به معنای ساری و جاری شدن و پراکندن و گاه تغییر دادن و ابطال به کار رفته است.
اشاعره در پاسخ به تمامی نقضها و ایرادها با اتکا بر روح جاری در تمامی باورهای کلامیشان، یعنی شرح محوری ظاهری،
حیله را ترک حیله و واگذاشتن هر چیز و همه چیز به خدا میدانند.
فخر رازی در این مقام میگوید: چارهای نیست و باید اذعان نمود که خداوند هر چه خواهد، انجام دهد و حکم کند (یَفْعَلُ مایشاء و یَحْکُمُ ما یُرید)، از عمل او سؤال نشود و این مردماند که مسئول اند؛ هر چه کند او را رسد و هیچکس را بدو اعتراضی نیست
منابع :
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابن بابویه، ترجمه اعتقادات ابن بابویه، از محمدعلی بن محمد حسنی، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۳) ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، چاپ ابراهیم نصر و عبدالرحمن عمیره، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۴) ابن
منظور، لسان العرب، بیروت (تاریخ مقدمه ۱۳۰۰).
(۵) علی بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، مدینه ۱۹۷۵.
(۶) علی بن اسماعیل اشعری، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰؛
(۷) مسعود بن عمر تفتازانی، شرح العقائد النسفیة، دهلی.
(۸) خلیل جُرّ، فرهنگ عربی ـ فارسی، ترجمه حمید طبیبیان، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۹) علی بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ ش.
(۱۰) تقی الدین حلبی، تقریب المعارف فی الکلام، چاپ رضا استادی، (قم) ۱۳۶۳ ش.
(۱۱) حسین بن محمد راغب اصفهانی، ترجمه و تحقیق مفردات الفاظ قرآن، با تفسیر لغوی و ادبی قرآن از غلامرضا خسروی حسینی، تهران (۱۳۶۱-) ۱۳۶۹ ش.
(۱۲) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، قم ۱۴۰۳.
(۱۳) محمد بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، چاپ محمد بن فتح الله بدران، قاهره ۱۳۷۵/۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۷ ش.
(۱۴) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت.
(۱۵) عبدالرحمن بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت.
(۱۶) حسن بن یوسف علامه حلّی، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، چاپ محمد نجفی زنجانی، تهران ۱۳۳۸ ش.
(۱۷) حسن بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد: شرح تجرید الاعتقاد، ترجمه و شرح فارسی به قلم ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۹۸.
(۱۸) حسن بن یوسف علامه حلّی، نهج الحق و کشف الصدق، بیروت ۱۹۸۲.
(۱۹) علی بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۱.
(۲۰) محمد بن عمر فخر رازی، البراهین در علم کلام، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱ ش.
(۲۱) قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۲۲) محمد بن محمد مفید، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، (تبریز ۱۳۳۰ ش)، چاپ افست قم.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۷۷۲.