• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدعتهای اهل کتاب

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یهود و نصارا بدعتهای اعتقادی و عملی متعددی در شریعت خود پدید آوردند که قرآن به برخی از آن‌ها اشاره کرده است.



از بدعتهای یهود آن بود که عُزَیْر را فرزند خدا شمردند:«و‌قالَتِ الیَهودُ عُزَیرٌ ابنُ‌اللّهِ... ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم». به نظر بسیاری از مفسران، این بدعت زمانی در میان یهود پدید آمد که آن حضرت تورات را پس از مفقود شدن، دوباره گردآوری و احیا کرد.
[۲] مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶.
[۳] تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵.
مردم این کار را امری خارق‌العاده شمردند که از دست بشر عادی ساخته نیست و ازاین‌رو او را فرزند خدا دانستند.


نصارا نیز پس از گذشت مدتی از غیبت عیسی (علیه‌السلام) از توحید رویگردان شده، به تثلیث روی آوردند:«و‌لا تَقولوا ثَلثَةٌ انتَهوا خَیرًا لَکُم اِنَّمَا اللّهُ اِلهٌ واحِدٌ». مراد از «ثلاثه» عبارت است از خدای پدر، خدای پسر (عیسی) و روح القدس همچنین آنان عیسی را فرزند خداوند خواندند:«و‌قالَتِ النَّصرَی المَسیحُ ابنُ اللّهِ ذلِکَ قَولُهُم بِاَفوهِهِم یُضهِونَ قَولَ الَّذینَ کَفَروا مِن قَبلُ». برخی برآن‌اند که نصارا اندیشه فرزند خدا بودن عیسی و نیز تثلیث را از بت‌پرستان پیش از خود گرفته، آن‌ها را وارد شریعت عیسی کردند.
[۸] مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶.
[۹] النصرانیه، ص۱۴۱‌۱۸۸.
به نظر برخی محققان نخستین کسی که به این کار اقدام کرد «پولس» بود که پس از مطرح‌کردن این عقاید باطل، به ترویج آن در‌میان مسیحیان پرداخت.
[۱۰] النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸.
[۱۱] عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.



از عقاید بدعت‌آمیز یهود
[۱۲] مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳.
آن بود که معتقد بودند خداوند آنان را جز مدتی محدود به آتش دوزخ کیفر نخواهد داد. قرآن این عقیده آنان را نیز باطل دانسته است:«و قالوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ اِلاّ اَیّامًا مَعدودَةً قُل اَتَّخَذتُم عِندَ اللّهِ عَهدًا فَلَن یُخلِفَ اللّهُ عَهدَهُ اَم تَقولونَ عَلَی اللّهِ ما لاتَعلَمون».


یکی از بدعتهای عالمان یهود تغییر و تحریف تورات است.
[۱۶] مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.
آنان گاهی مطالبی را از جانب خود می‌نوشتند و به نام تورات در میان پیروانشان ترویج می‌کردند:«فَوَیلٌ لِلَّذینَ یَکتُبونَ الکِتبَ بِاَیدیهِم ثُمَّ یَقولونَ هذا مِن عِندِ اللّهِ لِیَشتَروا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلاً». برخی گفته‌اند که آنان حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده، آن را به عنوان حکم تورات و دستور الهی برای مردم قلمداد می‌کردند.
[۲۱] جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰.
[۲۲] مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
به نظر برخی دیگر، مراد تغییر دادن نام و اوصاف پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در تورات و جایگزینی آن با اوصاف دیگری برای انکار نبوت پیامبر اسلام بوده است.
[۲۳] مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲.



یهود خیانت کردن در مورد امانت اعراب و غیر همکیشان خود را مباح دانسته، آن را حکمی الهی می‌شمردند :«و مِن اَهلِ الکِتبِ... مَن اِن تَأمَنهُ بِدینار لایُؤَدِّهِ اِلَیکَ اِلاّ مادُمتَ‌عَلَیهِ قائمًا ذلِکَ بِاَنَّهُم قالوا لَیسَ عَلَینا فی‌الاُمِّیِّینَ سَبیلٌ‌ویَقولونَ عَلَی اللّهِ الکَذِبَ و هُم یَعلَمون». برخی گفته‌اند:مراد آیه شریفه، فَنْحاص‌بن عازوراء از یهودیان مدینه بود که با این اعتقاد امانت مردی از قریش را غصب کرد
[۲۸] مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.
اما نظر دیگر این است که مراد همه یهودیان‌اند.
[۳۱] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.



قرآن از حرام شمردن برخی از خوراکی‌ها از سوی یهود یاد کرده و آن را افترا بر خداوند دانسته است:«کُلُّ الطَّعامِ کانَ حِلاًّ لِبَنِی اِسرءیلَ اِلاّ ما حَرَّمَ اِسرءیلُ عَلی نَفسِهِ... قُل فَأتوا بِالتَّورةِ فَاتلوها اِن کُنتُم صدِقین _ فَمَنِ افتَری عَلَی اللّهِ الکَذِبَ... فَاُولئِکَ هُمُ الظّلِمون». طبق برخی روایات ، یعقوب (علیه‌السلام) خوردن گوشت شتر را به جهت ناسازگار بودن آن با مزاج خویش بر خود ممنوع کرد
[۳۳] تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌.
؛ ولی یهود به تبعیت از آن حضرت گوشت شتر یا برخی خوراکی‌های دیگر را بر خود حرام کرده، آن را به خدا نسبت دادند.
[۳۶] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌۹.
[۳۷] مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌۷۹۵.



قرآن در آیه ۲۷ حدید به ابداع روش رهبانیت از سوی نصارا اشاره کرده است:«و‌رَهبانیَّةً اِبتَدَعوها ما کَتَبنها عَلَیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رِضونِ‌اللّهِ». در تفسیر این روش نقل شده که آنان به قصد عبادت بیشتر، ارتباط مشروع با زنان یا اختلاط با افراد جامعه را رها کردند و به کنیسه‌ها یا کوهها و بیابانها پناه بردند.
[۳۹] مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌-۳۶۶.
[۴۰] التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵.
[۴۱] تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.
بنابر نقلی دیگر پس از آن‌که حاکمان قوانین تورات و انجیل را تغییر دادند، گروهی از مسیحیان لباس پشمین پوشیده، در اطراف زمین منتشر گردیدند.
[۴۲] التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵.
نظر دیگر آن است که برخی مسیحیان که توان جنگیدن با دشمنان یا امر به معروف و نهی از منکر را در خود نمی‌دیدند، از جامعه جدا شده، به کوه‌ها و بیابان‌ها رفتند.
[۴۴] التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵.
[۴۵] الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌۶۵‌.
در ادامه آیه شریفه آمده که آنان پس از ابداع رهبانیت، حق آن را به درستی ادا نکردند:«فَما رَعَوها حَقَّ رِعایَتِها»؛ یعنی آنان یا نسل‌های بعدیشان این روش ابداعی را با شرک و آموزه‌های غیر الهی درهم آمیختند.
[۴۶] التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶.
به نظر برخی، مراد از رعایت نکردن حق رهبانیت، ایمان نیاوردن بیش‌تر آنان به پیامبر اسلام بود، چنان‌که ادامه آیه که به ایمان آورندگان از آنان وعده پاداش داده مؤید این نظر است
[۴۸] مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.
:«فَاتَینَا الَّذینَ ءامَنوا مِنهُم اَجرَهُم وکَثیرٌ مِنهُم فسِقون». برخی مفسران ابداع چنین روشی از سوی نصارا را از آن رو که مجوز شرعی از جانب خداوند نداشت امری ناپسند و بدعتی حرام دانسته‌اند
[۵۱] البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.
ولی شماری دیگر این امر را نوآوری پسندیده‌ای شمرده‌اند که در ابتدا مورد رضایت الهی بود ، هرچند بعدها به انحراف کشیده شد. بنابر تفسیر اخیر مراد از ماده بدعت در آیه مذکور معنای لغوی آن است.
[۵۴] البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌-۱۴۳.



۱. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۲. مجمع‌البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۶.
۳. تفسیر قرطبی، ج‌۸‌، ص‌۷۵.
۴. المیزان، ج‌۹، ص‌۲۴۳.    
۵. نساء‌/سوره۴، آیه۱۷۱ و نیز مائده:۷۳.    
۶. المیزان، ج‌۶‌، ص‌۷۰.    
۷. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۸. مجمع‌البیان، ج۵‌، ص۳۶.
۹. النصرانیه، ص۱۴۱‌۱۸۸.
۱۰. النصرانیه، ص‌۱۴۱ - ۱۸۸.
۱۱. عقاید الوثنیه، ص‌۱۷ - ۱۴۷.
۱۲. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۳.
۱۳. تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.    
۱۴. بقره/سوره۲، آیه۸۰.    
۱۵. الکشاف، ج۱، ص۱۵۷.    
۱۶. مجمع‌البیان، ج۱، ص۲۹۲.
۱۷. بقره/سوره۲، آیه۷۹.    
۱۸. بقره/سوره۲، آیه۷۵.    
۱۹. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۸.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۱۳.    
۲۱. جامع البیان، مج ۱، ج‌۱، ص‌۵۲۰.
۲۲. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۸۵.
۲۳. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۹۲.
۲۴. تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۹.    
۲۵. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌-۵۰۵‌.    
۲۶. التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.    
۲۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۲۸. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.
۲۹. التحریر والتنویر، ج‌۳، ص‌۲۸۵.    
۳۰. التبیان، ج‌۲، ص‌۵۰۴‌-۵۰۵‌.    
۳۱. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۷۷.
۳۲. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۳ ۹۴.    
۳۳. تفسیر قرطبی، ج‌۴، ص‌۸۷‌.
۳۴. نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۶۴.    
۳۵. المیزان، ‌ج‌۳، ص‌۳۴۹.    
۳۶. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۴، ص‌۸‌۹.
۳۷. مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۷۹۴‌۷۹۵.
۳۸. حدید/سوره۵۷، آیه۲۷.    
۳۹. مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۵‌-۳۶۶.
۴۰. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵.
۴۱. تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۷۰.
۴۲. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵.
۴۳. التحریر والتنویر، ج‌۲۷، ص‌۴۲۲.    
۴۴. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۵.
۴۵. الدر المنثور، ج‌۸‌، ص‌۶۴‌۶۵‌.
۴۶. التفسیر الکبیر، ج‌۲۹، ص‌۲۴۶.
۴۷. نمونه، ج‌۲۳، ص‌۳۸۲.    
۴۸. مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۳۶۶.
۴۹. حدید/سوره۵۷، آیه۲۷.    
۵۰. تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۴، ص‌۳۳۸.    
۵۱. البدعه، سبحانی، ص‌۱۳، ۳۳.
۵۲. المیزان، ج‌۱۹، ص‌۱۷۳.    
۵۳. المنیر، ج‌۲۷، ص‌۳۳۸.    
۵۴. البدعه، باقری، ص‌۱۴۲‌-۱۴۳.



دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«بدعت».    




جعبه ابزار