• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بدر بن عبدالله بدرالحمامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَدْرُالْحَمامی‌، ابوالنجم‌ بدر بن‌ عبدالله‌ (د ۳۱۱ق‌/۹۲۳م‌)، معروف‌ به‌ حمامی‌ و بدر کبیر، از امرای‌ نامدار طولونی‌ و عباسی‌ در سده ۳ و اوایل‌ سده ۴ق‌. درباره پیشینه بدر قبل‌ از ظهور در صحنه تاریخ‌ مصر و شام‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌.



از آن‌جا که‌ وی‌ را از غلامان‌ رومی‌ِ احمد ابن‌ طولون‌ دانسته‌اند،
[۱] مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۲، ص۴۰۲، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
می‌توان‌ حدس‌ زد که‌ وی‌ در یکی‌ از برخوردهای‌ ابن‌ طولون‌ یا دیگر امرای‌ مسلمان‌ با رومیان‌ اسیر شده‌، و در زمره بندگان‌ فرمانروای‌ مصر جای‌ گرفته‌ است‌. او را به‌ همین‌ مناسبت‌ بدرالحمامی‌ طولونی‌ نیز خوانده‌اند.
[۳] طبری محمد بن جریر‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۷۴.
لقب‌ او حَمامی‌ منسوب‌ به‌ حمام‌ به‌ معنی‌ کبوتر است‌.


بعضی‌ از مورخان‌ و نویسندگان‌ قدیم‌ و معاصر، احوال‌ این‌ بدر را با یکی‌ دیگر از غلام‌ امیران‌ نامدار معاصرش‌، بدر معتضدی‌ که‌ مدت‌ها حکومت‌ و سپهسالاری‌ داشت‌، خلط کرده‌اند و بدرالحمامی‌ را از موالی‌ معتضد عباسی‌ خوانده‌،
[۸] صفدی‌ خلیل‌، امراء دمشق‌ فی‌الاسلام‌، ج۱، ص۳۵، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۸۳م‌.
لقب‌ «صغیر» به‌ او داده‌اند.
[۱۳] تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۲۷۴، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.



به‌ هر حال‌، نخستین‌ اشاره‌ به‌ بدرالحمامی‌ در منابع‌ تاریخی‌، به‌ حوادث‌ سال‌ ۲۸۰ق‌/۸۹۳م‌ باز می‌گردد که‌ از او در زمره سرداران‌ خمارویه‌ بن‌ احمد بن‌ طولون‌ در جنگ‌ طرسوس‌ یاد شده‌ است‌. چون‌ هارون‌ بن‌ خمارویه‌ به‌ حکومت‌ نشست‌، به‌ سبب‌ کم‌ سالی‌ و ناتوانیش‌ در اداره امور، ابوجعفر ابن‌ اُبی‌ رشته کارها را در دست‌ گرفت‌. با اینهمه‌، کار مصر و شام‌ روی‌ به‌ پریشانی‌ نهاد و هر یک‌ از امرای‌ بزرگ‌، بخشی‌ از سپاه‌ را به‌ خود اختصاص‌ داده‌، از امیر طولونی‌ و ابوجعفر فرمان‌ نمی‌بردند. به‌ هر روی‌، وقتی‌ در دمشق‌ برضد طولونیان‌ شورشی‌ برپا شد، بدرالحمامی‌ و حسین‌ ابن‌ احمد مادرایی‌ بدانجا شتافتند و کارها را سامان‌ دادند (۲۸۳ق‌/ ۸۹۶م‌) و طُغج‌ بن‌ جُف‌ را به‌ امارت‌ نشاندند.
[۱۸] مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۲، ص۴۰۳، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.



در ۲۸۹ق‌ قرمطیان‌ به‌ شام‌ تاختند و همه‌ جا را به‌ باد غارت‌ دادند و طغج‌ بن‌ جف‌ نیز از آنان‌ شکست‌ یافته‌، از هارون‌ بن‌ طولون‌ مدد خواست‌. بدرالحمامی‌ که‌ در همان‌ ایام‌ در مصر به‌ سبب‌ رفتار هارون‌ سخت‌ خشمناک‌ شده‌ بود، مأمور دفع‌ قرمطیان‌ شد و بدانجا رفت‌ و قرمطیان‌ را شکست‌ داد و حسن‌ بن‌ زکرویه قرمطی‌ را به‌ قتل‌ رساند.


درباره بعضی‌ از حوادث‌ بعدی‌ میان‌ مورخان‌ اختلاف‌ است‌. به‌ گزارش‌ ابن‌ تغری‌ بردی‌ پس‌ از قتل‌ حسن‌ قرمطی‌، برادرش‌ فرماندهی‌ قرمطیان‌ را به‌ دست‌ گرفت‌ و مصریان‌ را شکست‌ داد. مکتفی‌ خلیفه بغداد که‌ اوضاع‌ را زیرنظر داشت‌، به‌ رغم‌ دشمنی‌ با طولونیان‌، سپاهی‌ بزرگ‌ به‌ فرماندهی‌ محمد بن‌ سلیمان‌ کاتب‌ به‌ دفع‌ قرمطیان‌ فرستاد. محمد بن‌ سلیمان‌ شام‌ را از وجود آنان‌ پاک‌ کرد و روانه بغداد شد و چندی‌ بعد به‌ دستور خلیفه‌، برای‌ جنگ‌ با هارون‌ بن‌ خمارویه‌ روی‌ به‌ شام‌ نهاد و در حدود دمشق‌، بدر و فائق‌ هر دو به‌ او پیوستند. در حالی‌ که‌ برخی‌ دیگر از نویسندگان‌ آورده‌اند که‌ بدر پس‌ از پیروزی‌ بر قرمطیان‌ به‌ مصر بازگشت‌ و اندکی‌ بعد از سوی‌ هارون‌ امارت‌ دمشق‌ یافت‌ و در شعبان‌ ۲۹۰/ژوئیه ۹۰۳ در آن‌جا به‌ حکومت‌ نشست‌. از آن‌ سوی‌، محمد بن‌ سلیمان‌ پس‌ از سرکوب‌ قرمطیان‌ قصد عراق‌ داشت‌ که‌ بدرالحمامی‌ و فائق‌ هر دو به‌ او نامه‌ نوشتند و او را به‌ تسخیر شام‌ و مصر خواندند. محمد بن‌ سلیمان‌ نیز با موافقت‌ خلیفه‌ روی‌ به‌ مصر آورد. در حدود مصر، بدر و فائق‌ (و به‌ روایتی‌، حسین‌ بن‌ احمد مادرایی‌) به‌ او پیوستند و بر مصر مستولی‌ شدند (۲۹۲ق‌) و دولت‌ طولونی‌ منقرض‌ شد.


طبری و ابن‌ اثیر از امارت‌ بدر بر دمشق‌ یاد نکرده‌اند، ولی‌ مقریزی‌
[۲۶] مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۱، ص۴۰۴، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
و کندی‌، هر دو امارت‌ او را بر دمشق‌ پس‌ از انقراض‌ طولونیان‌ مصر دانسته‌اند.


همچنین‌ آورده‌ است‌ که‌ بدر پس‌ از پیروزی‌ بر قرمطیان‌ به‌ بغداد رفت‌ و مورد استقبال‌ قرار گرفت‌ و از خلیفه‌ خلعت‌ و عطا یافت‌. از آن‌ پس‌ از بدر خبری‌ در دست‌ نیست‌ و روایت‌ ابن‌ عساکر که‌ بدر را در ۲۸۳ق‌ در اصفهان‌ نشان‌ می‌دهد، گویا مربوط به‌ بدر معتضدی‌ است‌؛ چه‌ بدرالحمامى‌ در اين‌ تاريخ‌ به‌ روايت‌ ابن‌ تغری‌ بردی‌ و مقریزیی و ابن‌ اثير در دمشق‌ بوده‌ است‌. اما آنچه‌ درباره حضور بدر در ۲۹۵ق‌ در اصفهان‌ آورده‌اند، مربوط به‌ بدرالحمامى‌ است‌. در اين‌ تاريخ‌ عبدالله‌ بن‌ ابراهيم‌ مسمعى‌ در اصفهان‌ قصد طغيان‌ كرد و بدر از سوي‌ خليفه‌، والی‌ آنجا و مأمور مقابله‌ با او شد. وي‌ عبدالله‌ را به‌ صلح‌ وادار به‌ اطاعت‌ كرد.
[۳۰] گردیزی‌ عبدالحی‌، زین‌الاخبار، ج۱، ص۱۸۵، به‌کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
و نایبی‌ بر اصفهان‌ گماشت‌ و به‌ بغداد بازگشت‌. به‌ گزارش‌ ابوعلی‌ مسکویه‌، بدر در این‌ دوره‌ ریاست‌ «معاون‌» را نیز در دست‌ داشت‌. اصحاب‌ معاون‌ قوایی‌ شبه‌ نظامی‌ یا شبیه‌ به‌ شرطه‌ بودند که‌ رئیس‌ آنان‌ را صاحب‌ المعونه‌ می‌خواندند و وی‌ وظایفی‌ چون‌ حسبت‌ و نوعی‌ قضا را نیز عهده‌دار بود.
[۳۱] ماوردی‌ علی‌، الاحکام‌ السلطانیه، ج۱، ص۳۱۷- ۳۱۸، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
[۳۲] تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.
[۳۷] همدانی‌ محمد، تکمله تاریخ‌ الطبری‌، ج۱، ص۲۲۸، همراه‌ ج‌ ۱۱ تاریخ‌ طبری‌.



به‌ گزارش‌ ابن‌ خلکان‌ در ۲۹۶ق‌، بدر از کسانی‌ بود که‌ همراه‌ با امرای‌ دیگر از سوی‌ خلیفه‌ مأمور جنگ‌ با لیث‌ بن‌ علی‌ صفاری‌ شد؛ اما به‌ نظر می‌رسد که‌ صاحب‌ تاریخ‌ سیستان‌ در ذکر این‌ واقعه‌
[۳۹] تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص‌ ۲۸۸، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.
میان‌ بدر الحمامی‌ و بدر معتضدی‌ خلط کرده‌ است‌. در ۳۰۴ق‌ که‌ کثیر بن‌ احمد بر اطراف‌ سیستان‌ مستولی‌ شد، بدرالحمامی‌ که‌ عامل‌ فارس‌ بود، به‌ دستور خلیفه‌ سپاهی‌ به‌ آنجا فرستاد و چون‌ این‌ سپاه‌ شکست‌ خورد، بدر به‌ تن‌ خویش‌ رهسپار آن‌جا شد و کثیر بن‌ احمد به‌ صلح‌ پیش‌ آمد و به‌ اطاعت‌ گروید. در همان‌ سال‌ ابوزید خالد بن‌ محمد مادرایی‌، عامل‌ خراج‌ کرمان‌ بر مقتدر شورید و خواست‌ تا فارس‌ را تسخیر کند. بدر به‌ جنگ‌ او رفت‌ و به‌ قتلش‌ رساند.


بدر تا صفر یا ربیع الاول‌ ۳۱۱ که‌ درگذشت‌، همچنان‌ امارت‌ فارس‌ را داشت‌ و چون‌ درگذشت‌، در شیراز به‌ خاکش‌ سپردند و سپس‌ پیکرش‌ را به‌ بغداد برده‌، در آن‌جا دفن‌ کردند.
[۴۲] همدانی‌ محمد، تکمله تاریخ‌ الطبری‌، ج۱، ص۲۲۸، همراه‌ ج‌ ۱۱ تاریخ‌ طبری‌.



گفته‌اند که‌ بدر مردی‌ نیک‌ سیرت‌ و دادگستر بود و دانشمندان‌ را حمایت‌ می‌کرد. او خود از بعضی‌ از محدثان‌ زمانش‌ روایت‌ کرده‌ است‌. آثار عمرانی‌ و نفقات‌ بدر بر فقرا و محتاجان‌ در حجاز و مصر زبانزد خلق‌ بود.
[۴۶] مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۲، ص۴۰۳، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
گویا در اصفهان‌ گیاهی‌ برای‌ دفع‌ سم‌ مار پیدا کرد که‌ پس‌ از او رایج‌ شد
[۴۷] ابن‌ رسته‌ احمد، الاعلاق‌ النفیسه، ص۱۵۷، لیدن‌، ۱۸۹۱م‌.
و به‌ نام‌ وی‌ شهرت‌ یافت‌.


(۱) ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌.
(۲) ابن‌ اثیر علی بن محمد، اللباب‌ فی تهذیب الأنساب، بیروت‌، دارصادر.
(۳) ابن‌ تغری‌ بردی یوسف، النجوم الظاهره فی ملوک المصر و القاهره.
(۴) ابن‌ خلکان احمد‌، وفیات الأعیان و أبناء أبناء الزمان.
(۵) ابن‌ رسته‌ احمد، الاعلاق‌ النفیسه، لیدن‌، ۱۸۹۱م‌.
(۶) ابن‌ شداد محمد، الاعلاق‌ الخطیره، به‌ کوشش‌ یحیی‌ زکریا عباره‌، دمشق‌، ۱۹۹۱م‌.
(۷) ابن‌ کثیر اسماعیل، البدایه و النهایه، به‌ کوشش‌ احمد ابوملحم‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰ق‌/۱۹۸۸م‌.
(۸) ابن‌ منظور محمد، مختصر تاریخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساکر، به‌ کوشش‌ مأمون‌ صاغرجی‌، دمشق‌، ۱۹۸۴م‌.
(۹) ابوعلی‌ مسکویه‌ احمد، تجارب‌ الامم‌، به‌ کوشش‌ آمدرز، قاهره‌، ۱۹۱۴م‌.
(۱۰) ابونعیم‌ اصفهانی‌ احمد، ذکر اخبار اصبهان‌، لیدن‌، ۱۹۳۱م‌.
(۱۱) تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.
(۱۲) خطیب‌ بغدادی‌ احمد، تاریخ‌ بغداد، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.
(۱۳) صفدی‌ خلیل‌، امراء دمشق‌ فی‌الاسلام‌، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۸۳م‌.
(۱۴) صفدی‌ خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، به‌کوشش‌ ژاکلین‌ سوبله‌ و علی‌ عماره‌، ویسبادن‌، ۱۹۸۱م‌.
(۱۵) طبری محمد بن جریر‌، تاریخ‌؛ عظیمی‌ حلبی‌، محمد، تاریخ‌ حلب‌، به‌ کوشش‌ ابراهیم‌ زعرور، دمشق‌، ۱۹۸۴م‌؛
(۱۶) کندی‌ محمد، الولاه و القضاه، به‌ کوشش‌ رُوِن‌ گست‌، بیروت‌، ۱۹۰۸م‌.
(۱۷) گردیزی‌ عبدالحی‌، زین‌الاخبار، به‌کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۱۸) ماوردی‌ علی‌، الاحکام‌ السلطانیه، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
(۱۹) مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
(۲۰) همدانی‌ محمد، تکمله تاریخ‌ الطبری‌، همراه‌ ج‌ ۱۱ تاریخ‌ طبری‌.


۱. مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۲، ص۴۰۲، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
۲. خطیب‌ بغدادی‌ احمد، تاریخ‌ بغداد، ج۷، ص۵۹۹، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.    
۳. طبری محمد بن جریر‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۷۴.
۴. ابن‌ اثیر علی بن محمد، اللباب‌ فی تهذیب الأنساب، بیروت‌، ج۱، ص۳۸۵، دارصادر.    
۵. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۱۰۴.    
۶. خطیب‌ بغدادی‌ احمد، تاریخ‌ بغداد، ج۷، ص۵۵۹، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.    
۷. ابن‌ منظور محمد، مختصر تاریخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساکر، ج۵، ص۱۷۱، به‌ کوشش‌ مأمون‌ صاغرجی‌، دمشق‌، ۱۹۸۴م‌.    
۸. صفدی‌ خلیل‌، امراء دمشق‌ فی‌الاسلام‌، ج۱، ص۳۵، به‌ کوشش‌ صلاح‌الدین‌ منجد، بیروت‌، ۱۹۸۳م‌.
۹. صفدی‌ خلیل‌، الوافی‌ بالوفیات‌، ج۱۰، ص۵۸، به‌کوشش‌ ژاکلین‌ سوبله‌ و علی‌ عماره‌، ویسبادن‌، ۱۹۸۱م‌.    
۱۰. ابن‌ منظور محمد، مختصر تاریخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساکر، ج۵، ص۱۷۱، به‌ کوشش‌ مأمون‌ صاغرجی‌، دمشق‌، ۱۹۸۴م‌.    
۱۱. ابن‌ خلکان احمد‌، وفیات الأعیان و أبناء أبناء الزمان، ج۶، ص۱۹۹.    
۱۲. ابن‌ کثیر اسماعیل، البدایه و النهایه، ج۱۱، ص۱۰۸، به‌ کوشش‌ احمد ابوملحم‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰ق‌/۱۹۸۸م‌.    
۱۳. تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص۲۷۴، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.
۱۴. طبری محمد بن جریر‌، تاریخ‌، ج۱۰، ص۳۴.    
۱۵. ابن‌ شداد محمد، الاعلاق‌ الخطیره، ج۱، ص۲۸۳، به‌ کوشش‌ یحیی‌ زکریا عباره‌، دمشق‌، ۱۹۹۱م‌.    
۱۶. ابن‌ تغری‌ بردی یوسف، النجوم الظاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۳، ص۱۰۱.    
۱۷. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ج۷، ص۴۸۸.    
۱۸. مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۲، ص۴۰۳، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
۱۹. طبری محمد بن جریر‌، تاریخ‌، ج۱۰، ص۹۴-۱۰۰.    
۲۰. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ج۷، ص۵۲۶.    
۲۱. ابن‌ تغری‌ بردی یوسف، النجوم الظاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۳، ص۱۰۳-۱۰۹.    
۲۲. ابن‌ منظور محمد، مختصر تاریخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساکر، ج۵، ص۱۷۱، به‌ کوشش‌ مأمون‌ صاغرجی‌، دمشق‌، ۱۹۸۴م‌.    
۲۳. کندی‌ محمد، الولاه و القضاه، ج۱، ص۱۸۱- ۱۸۹، به‌ کوشش‌ رُوِن‌ گست‌، بیروت‌، ۱۹۰۸م‌.    
۲۴. طبری محمد بن جریر‌، تاریخ‌، ج۱۰، ص۱۱۸-۱۱۹.    
۲۵. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ج۷، ص۵۳۵ -۵۳۶.    
۲۶. مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۱، ص۴۰۴، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
۲۷. کندی‌ محمد، الولاه و القضاه، ج۱، ص‌۱۸۳، به‌ کوشش‌ رُوِن‌ گست‌، بیروت‌، ۱۹۰۸م‌.    
۲۸. ابن‌ تغری‌ بردی یوسف، النجوم الظاهره فی ملوک المصر و القاهره، ج۳، ص۱۵۶.    
۲۹. ابن‌ منظور محمد، مختصر تاریخ‌ دمشق‌ ابن‌ عساکر، ج۵، ص۱۷۲، به‌ کوشش‌ مأمون‌ صاغرجی‌، دمشق‌، ۱۹۸۴م‌.    
۳۰. گردیزی‌ عبدالحی‌، زین‌الاخبار، ج۱، ص۱۸۵، به‌کوشش‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۳۱. ماوردی‌ علی‌، الاحکام‌ السلطانیه، ج۱، ص۳۱۷- ۳۱۸، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌.
۳۲. تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.
۳۳. ابونعیم‌ اصفهانی‌ احمد، ذکر اخبار اصبهان‌، ج۱، ص۲۳۹، لیدن‌، ۱۹۳۱م‌.    
۳۴. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ج۸، ص۱۲.    
۳۵. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ص۷۴.    
۳۶. ابوعلی‌ مسکویه‌ احمد، تجارب‌ الامم‌، ج۵، ص۲۶، به‌ کوشش‌ آمدرز، قاهره‌، ۱۹۱۴م‌.    
۳۷. همدانی‌ محمد، تکمله تاریخ‌ الطبری‌، ج۱، ص۲۲۸، همراه‌ ج‌ ۱۱ تاریخ‌ طبری‌.
۳۸. ابن‌ خلکان احمد‌، وفیات الأعیان و أبناء أبناء الزمان، ج۶، ص۴۳۲.    
۳۹. تاریخ‌ سیستان‌، به‌ کوشش‌ محمدتقی‌ بهار، ج۱، ص‌ ۲۸۸، تهران‌، ۱۳۱۴ش‌.
۴۰. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ج۸، ص۱۰۴- ۱۰۵.    
۴۱. ابن‌ اثیر علی بن محمد، الکامل فی التاریخ‌، ج۸، ص۱۰۶.    
۴۲. همدانی‌ محمد، تکمله تاریخ‌ الطبری‌، ج۱، ص۲۲۸، همراه‌ ج‌ ۱۱ تاریخ‌ طبری‌.
۴۳. ابن‌ اثیر علی بن محمد، اللباب‌ فی تهذیب الأنساب، ج۱، ص۳۸۵، بیروت‌، دارصادر.    
۴۴. ابونعیم‌ اصفهانی‌ احمد، ذکر اخبار اصبهان‌، ج۱، ص۲۳۹، لیدن‌، ۱۹۳۱م‌.    
۴۵. خطیب‌ بغدادی‌ احمد، تاریخ‌ بغداد، ج۷، ص۵۹۹، قاهره‌، ۱۳۴۹ق‌.    
۴۶. مقریزی‌ احمد، المقفی‌ الکبیر، ج۲، ص۴۰۳، به‌ کوشش‌ محمد یعلاوی‌، بیروت‌، ۱۹۹۱م‌.
۴۷. ابن‌ رسته‌ احمد، الاعلاق‌ النفیسه، ص۱۵۷، لیدن‌، ۱۸۹۱م‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بدرالحمامی‌»، شماره۴۶۱۲.    






جعبه ابزار