بدایع الوقایع (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بدایع الوقایع اثر
زین الدین واصفی، یکی از کتابهای استثنایی برای شناخت آداب و رسوم و فرهنگ مردم
هرات و در واقع مربوط به
تاریخ این شهر در اواخر دوره تیموریان و آغاز دوره
صفویه (سدههای ۹ و ۱۰) است که (حدود سالهای ۵۱ و ۵۲) به فارسی منتشر شد.
کتاب، فصل بندی خاصی ندارد، مطالب آن ذیل ۴۱ گفتار یا فصل آمده است. هر گفتار مستقل است مگر چند فصل، از جمله فصول مربوط به احوال امیر علیشیرنوایی، که در آنها فصلهای نخستین این اثر، به
مهاجرت واصفی از هرات به ماوراءالنهر در ۹۱۸ ه. ق و چگونگی ورود او به محافل ادبی
سمرقند و
بخارا مربوط است و در حقیقت حسب حال خود اوست.
بخشهای دیگر گه عمدتا در جلد دوم کتاب جای دارد، بیشتر متضمن مباحث ادبی، یادداشتهای گوناگون و مشروح مذاکرات شفاهی مجالس ادبی خطه هرات و ماوراءالنهر با عنایت به گوشههایی از احوال نویسنده است.
جلد دوم، شامل گفتارهای بیستم تا چهل و ششم است. که بیشتر حاوی حکایات و داستانها و مطالبی در حاشیه تاریخ آن دوره و کلا اطلاعات جنبی است.
زین الدین محمود
واصفی در جای جای کتاب دو جلدی بدایع الوقایع از امیر علیشیرنوایی وزیر نامور
خراسان یاد کرده است که هم گوشههایی از زندگانی و احوال او را نشان میدهد و هم نمونهای از یک شخصیت والا مقام فرهنگی
سده نهم هجری خراسان و به ویژه هرات را
توصیف مینماید.
نثری بی همتا به ویژه از نظرگاه نثری عامیانه، ولی محکم و اغلب بی تکلف، محصول قریحه نویسندهای که به جزئیات حوادث و روانشناسی آدمها، به طور غریزی حساس است.
واصفی در هرات عهد تیموریان زندگی میکرده است، شهری سرشار از هنر و زیبایی که در پرتو سیاست فرزندان تیمور سالهای متوالی در امن و آسایش زیسته است؛ شهری که به گزارشهای کتاب اجتماعات آن از مجالس علما تا انجمنهای هنرمندان و محلههای خاص عیش و نوش و
توصیف معرکه گیران و کشتی گیران و قلندران تصویری از یک
جامعه مدنی پانصد
سال پیش را ترسیم میکند. این دوره امن و آسایش در سال ۹۱۳ هجری با حمله ازبکان و سقوط خاندان تیموری هرات به پایان میرسد. در شرح وقایع سه سال اشغال ازبکان قلم
واصفی با
توصیف رندانهاش، از برخورد بیابانگردان با تمدن شهری، حوادثی تماشایی و رنگین را نثار خوانندگان میکند. آنگاه شاه اسماعیل صفوی که تا آن
زمان به ملاحظه دوستی با تیموریان به جانب شرق نگاه نمیکرد، سپاه قزلباش را به درون مرزهای خراسان بزرگ پیش میراند. شیبک خان مقتول و ازبکان متواری میشوند، اما تعصب شاه اسماعیل فاجعه دیگری در هرات و شهرهای اطراف آن پدید میآورد.
واصفی که تا آن هنگام در نیمه اختفا به سر میبرد، این بار پس از مدتی آوارگی در شهرهای خراسان به امیر بخارا پناه میبرد و آنجاست که این کتاب خواندنی را تالیف میکند.
«بدایع الوقایع»، مشحون از صحنههایی است که در هیچ تالیف قدیمی نظیر آن را نمیبینیم، یعنی در کنار نگارش خطی تاریخ یک سلسله قصه و داستان از اوضاع اجتماعی دورانی پرفراز و نشیب روایت میکند که به خاطر قلم بی تکلف و در عین حال بی ملاحظه او، در میان کتابهای منثور قدیم ما بی نظیر است؛ یک جا در واقعه مربوط به
شاعر معروف عصر
عبدالرحمان جامی ، تک چهرهای از این مرد محبوب سرزمینهای اسلامی به دست میدهد که مشابه آن را از هیچ هنرمند قدیمی خود سراغ نداریم؛ جایی دیگر،
زین الدین محمود نویسنده، خویشاوندی دارد به اسم غیاث
الدین محمد، مردی باذوق و فرهیخته، اما در عین حال ماجراجو و بی باک، که هنگام فرار به همراه نویسنده حوادث تلخ و شیرینی پدید میآورد، سرشار از خطر کردنهایی در آن واحد اضطراب انگیز و طنزآمیز، که برخی از صحنههای آن مثلا قضیه داروغه
سبزوار ما را به یاد یک مارک تواین میاندازد که در حال نگارش «دکامرون» باشد.
واصفی رئالیست است و با سبکی عینی مینویسد، آثاری خوش ساخت و امروزی پسند که خوانندگان ما به خصوص نویسندگان جست وجوگر را در لذت عمیقی شریک میکند.
«بدایع الوقایع»، مجموعهای نفیس و قابل استناد است، از واژگان و ترکیباتی که در زبان مکاتبه و محاوره بین طبقات و اصناف ایرانیان
قرن دهم متداول بوده است.
قلم نویسنده آنقدر صریح است که به خصوص هنگام نقل گفتگوها به حد رکاکت میرسد. در مجلس امیرعلیشیرنوایی، وزیر هنر دوست تیموری، مردی فرهیخته و عصبی مزاج را دعوت میکنند که مشهور است جواب هر شوخی را با طعنه غلیظتری میدهد. رپرتاژ چنین مجلس مهمانی که در ضمن آن فهرست حاضران و صورت غذاهای ضیافت و جغرافیای مکان با نکته گزینی یک داستان نویس واقع گرا آمده است، بدون نقل جملاتی که رد و بدل میشود، مزه نخواهد داشت.
نویسنده، بدایع الوقایع با قلمی زیبا و ادیبانه وقایع روزگار دوره تیموری را به تصویر کشانده و با چاشنی
طنز ، بر دلنشین بودن اثر افزوده است. نویسنده در تلاش بوده تا با سخن پردازی و لطافت طبع، وقایع را به گونهای بی طرفانه
توصیف کند. اثر وی در نگاه اول پیشتر ادبی است تا تاریخی. اما در آن میتوان اطلاعاتی بدست آورد که در نوع خود بکر و بدیع است.
واصفی در پروراندن فضای حاکم بر زمانه خود زیرکانه عمل کرده و با بازی
الفاظ و گاه رکاکت کلمه- که در مواقعی باعث تو ذوق خوردن خواننده میگردد- مناسبات سیاسی و جنجالهای دو نهاد وزرات و امارت را به خوبی ترسیم میکند.
توصیف او از برخی افراد نظیر امیر علیشیرنوایی حکایت یکی به نعل و دیگر به میخ زدن است. حکایتهایی که
واصفی آنها را شرح میدهد، همانند صحنه نمایش نامهای است که بازیگران آن در دو قطب وزرا و امرا ایفای نقش میکنند.
نرم افزار تاریخ اسلامی ایران، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.