بث الشکوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَثُّ الشَّکْوی، عنوانی برای اشعاری که مضمون و محتوای آن شکوه و شکایت از دردها و رنجهایی است که
شاعر متحمل شده است.
بَثّ در لغت به معنی آشکار کردن راز واندوه و نیز پراکنده ساختن است
و بثالشکوی به معنی بیان
شکایت، شکایت برداشتن و شکایت بردن است.
بثالشکوی اصطلاحی است برگرفته از
قرآن. مشتقات «شکو، شکا» (= شکوه و شکایت کرد) دوبار و در دو آیه، و واژه «بثّ» (= برانگیختن) و مشتقات آن ۹ بار و در ۹
آیه از قرآن کریم
آمده است، اما تعبیر «اَشکوا» (= شکوه و شکایت میبرم) تنها در یک آیه، در کنار «بَثّ» (= بَثّی) ذکر شده است و بث شکوی یا بثالشکوی را به
ذهن متبادر میسازد: «قالَ اِنَّما اَشْکوا بَثّی وَ حُزْنی اِلَی اللّهِ وَ اَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مالا تَعْلَمُونَ: (یعقوب (ع) خطاب به فرزندان خود) گفت: مناندوه و درد دلِ خویش به
خداوند باز میگویم و از لطف بیکران خدا چیزی میدانم که شما نمیدانید».
بیگمان تقارن تعبیر «اشکوا» با واژه «بث» در این آیه، الهامبخش شاعران در بیان شکوه و شکایت گردیده، و موجب ظهور و تعبیر ادبی و شاعرانه بث الشکوی شده است.
بث الشکوی را میتوان براساس کتب بلاغی و بدیعی از یکسو و نیز بر بنیاد نگرشهای جدید که از منظر محتوا به
شعر و
ادب نگریسته میشود، از سویدیگر بررسی کرد:
به گواهی کتب بلاغی، قدما بثالشکوی را به صورت موضوعی غیرمستقل، ضمن صنعتِ بدیعی کلام جامع مورد بحث قرار دادهاند. کلام جامع بر طبق تعریف رادویانی
و سپس رشید وطواط،
کلامی است که شاعر در آن،
حکمت و
موعظه و شکایت از روزگار و مسائلی از این دست را بیان کند. از روزگار رادویانی (سده ۶ق/۱۳م) و رشید وطواط (د ۵۷۳ ق/۱۱۷۷م) تا عصر
رضاقلی خان هدایت (د ۱۲۸۸ق/۱۸۷۱م) صاحب مدارج البلاغه
، و تا روزگار نصرالله تقوی (د ۱۳۲۶ش) صاحب هنجار گفتار
و در یک کلام نزد ادبای سنتگرا تا عصر حاضر، تعریف رادویانی از کلام جامع، به عنوان سخنی مشتمل بر حکمت و موعظه و شکایت
یا کلام مشتمل بر حکمت و موعظه
تکرار شده است. شاهد سخنشان هم همواره ابیاتی بوده است حکمتآموز و حکمتآمیز، مثل این بیت
سعدی:
خدا را بر آن بنده بخشایش است {} که خلق از وجودش در آسایش است در واقع مراد قدما از کلام جامع، کلام جامعِ حکمت و موعظه و شکایت است
و حکمت و موعظه و شکایت مضافالیههای کلام جامع به شمار میآیند و بثالشکوی به مثابه مضافِ این مضافالیههاست و خود، صنعت یا موضوعی مستقل محسوب نمیشود.
در دوره جدید، یعنی از مشروطیت به این سو که شکوه و شکایت به مثابه یکی از درونمایههای شعر مورد توجه قرارگرفت،
محققان تحتتاثیر طبقهبندیهای رایج در ادبیات اروپایی که براساس مضمون و محتوا صورت میگیرد، به طبقهبندی محتوایی از شعر و ادب پرداختند
و رفته رفته بحث انواع ادبی در ادب فارسی شکل گرفت و توصیفهای هنرمندانه به مثابه موضوعی مستقل مورد توجه واقع شد و در نتیجه بث الشکوی، هر چند نه به صورت یک نوع، اما به گونهای به صورت درونمایهای مستقل درآمد. گاه وصفی درونی، و توصیف حالتی روانی محسوب گردید،
و گاه بر قصیدهای اطلاق شد که موضوع آن، شکوه و شکایت است،
یعنی
قصیده یا در نگاهی گستردهتر، شعری که شاعر در آن از مصائب روزگار، پیری و شکستگی و
فقر، تاسف بر روزگاران گذشته و عمر از دست رفته و مسائلی از این دست یاد میکند.
همچنین بثالشکوی از جمله مضامین اشعار غنایی به شمار آمده،
و بر شعری اطلاق شده است که در آن، شاعر شکوهها و شکایتهای خود را از روزگار باز میگوید.
با عنایت به نکاتی که گفته شد و از آنجا که مصائب و آلام گونهگون است، شکوهها و شکایتها نیز گونهگون خواهد بود. در تلاش برای یافتن گونههای مصائب و آلام و جای دادن آنها در یک طبقهبندی منظم و منطقی، برخی از محققان، حبسیهها (= حبسیات) را در شمار بثالشکوی قرار دادهاند، با این توجیه که سراینده
حبسیه نیز از درد و رنجها و ناکامیهای خود در
زندان شکوه میکند، مثل حبسیات مسعود سعد سلمان و خاقانی شروانی در روزگاران گذشته و حبسیههای
ملکالشعرا بهار در روزگار ما
و برخی کوشیدهاند تا اشعاری را که شاعران در مصائب و آلام خویش، اعم از فردی و اجتماعی سرودهاند، به
مرثیه ملحق سازند و بدینسان بثالشکوی را گونهای مرثیه به شمار آورند.
با عنایت بدین معنا که از یکسو دردها و رنجها و در نتیجه شکوهها و شکایتها گاه جنبه شخصی دارند و گاه جنبه اجتماعی، و از سوی دیگر، زبان و بیان شکوه و شکایت گاه همراه با
طنز و هزل است و گاه دارای زبان و بیانی است جدّی و به دور از طنز و هزل، میتوان انواع بثالشکوی را بدین شرح طبقهبندی کرد:
بث الشکوی از نظر بیان و
زبان دو قسم میباشد:
طنز که عبارت است از کاستن از مقام کسی یا کیفیت چیزی بهگونهای که موجبتحقیر و استهزاشود، به رغم این پندار که مظهر شادی است، آکنده از اندوه است و برآمده از درد و
رنج، با هدف بیان شکوه و شکایت. شاعری که به زبان طنز سخن میگوید، میکوشد تا از طریق گله از روزگار و انتقاد از وضع نامطلوب جامعهای که در آن زندگی میکند و حتی از طریق گله و شکایت از نظام گیتی، غم و درد نهفته خود را آشکار سازد و از آنچه در نظر او نامطلوب است، شکوه کند. حاصل طنز، نه خنده و شادی از سر بیدردی، که نیشخند و زهرخندی است از سرِدرد و خنده تلخی که از
گریه غمانگیزتر است و در ورای این خنده تلخ، جهانی درد و رنج و شکوه و شکایت نهان است. برخی از سرودهها و نوشتههای
عبید زاکانی (د ح ۷۷۲ق/ ۱۳۷۰م)، مثل منظومه موش و گربه و رساله اخلاق الاشراف و صد پند،
حاکی از شکوههای
طنزآمیز و دردآلود این شاعر از نظام اجتماعیِ مورد انتقاد اوست. همچنین بخش عظیمی از اشعار رندانه
حافظ شکوههایی است که به قصد انتقاد از ریاکاریها و سلطهجوییهای ارباب زر و زور و تزویر، چون محتسب و
صوفی و
زاهد، به زبان طنز بیان شده است
و این از آن روست که طنز بیشتر متوجه تبهکاریها و نادانیهای انسان است.
در دوران متاخر بخشی از سرودهها و نوشتههای یغمای جندقی (د ۱۲۷۶ق/۱۸۵۹م) نیز در شمار شکوههای
طنزآمیز است.
از عصر
مشروطه تا روزگار ما که مساله طنز و بیان
طنزآمیز مورد توجه خاص قرار گرفته است، در آثار منظوم و به ویژه در آثار منثور میتوان نمونههایی از اینگونه شکوه و شکایتها را یافت؛ مثل سرودههای نسیم شمال (د ۱۳۱۲ش) و برخی از سرودهها و نوشتههای
دهخدا(د ۱۳۳۴ش). طنز همواره جنبه کلی و اجتماعی دارد و اگر موضوع آن، فرد باشد، از آنجا که فرد در حکم نماینده جمع است (مشت نمونه خروار)، نتیجه کار کلیت مییابد و رنگ اجتماعی میگیرد و این از آن روست که معمولاً در
طنز، مقاصد اصلاح طلبانه و اهداف اجتماعی مورد نظر است.
شکوههایی که نه با زبان طنز و
استهزا، بل به زبان جد بیان میشود، و برخلاف لحنِ غالباً غیرمستقیم طنز، دارای بیان مستقیم و صریح است.
شکوه از نظر محتوا به چند دسته طبقهبندی میشود:
شکوههایی است که از دردها و رنجهای شخصی و فردی به بار میآید.میتوان این دردها و رنجها، و در نتیجه شکوهها و شکایتها را به دو دسته تقسیم کرد و قسمی را طبیعی و مادی، و قسمی را معنوی و روحی نامید:
شکوههای طبیعی و مادی، شکوههایی است که از مصائب و آلام مادی و طبیعی سرچشمه میگیرد، مثل شکوه و شکایت از بیماری، ناتوانی و پیری. از نمونههای برجسته اینگونه بثالشکوی، قصیده معروف
رودکی(د ۳۲۹ق/۹۴۱م) باعنوان «دندانیه» یا «پیری رودکی»، به مطلع «مرا بسود و فروریخت هر چه دندان بود»، است.
غزل معروف
کلیم کاشانی (د ۱۰۶۱ق/۱۶۵۱م) به مطلع «پیری رسید و موسم طبع جوان گذشت»
نیز نمونهای است از شکایتهای شاعرانه از پیری، گذشتن عمر و جوانی و افسانه بودن حیات و بیبنیادی زندگی.
شکوههای معنوی و روحی، شکوههایی است که از دردها و رنجهای درونی و روحی به بار میآید. این دردها و رنجها از عشق سرچشمه میگیرد و از آنجا که عشق شامل عشق زمینی و انسانی و عشق آسمانی و عرفانی است، میتوان بثالشکوی را از این دیدگاه به عاشقانه و عارفانه تقسیم کرد: شکوههای عاشقانه از
عشق زمینی و غم عشق انسانی حاصل میشود که به تعبیر
سعدی «غم عشق آمد و غمهای دگر پاک ببُرد» و عاشق دردمند مسکین از «جور رقیب و سرزنش اهل روزگار»،
از درازی شب فراق
و کوتاهی شب وصال
مینالد، و از جفا و ناز معشوق
شکوه میکند که «من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی».
اشعار عاشقانه، به طور عام، و غزلهای عاشقانه سعدی، به طور خاص، جلوهگاه لطیفترین بثالشکویهای عاشقانه در
شعر فارسی است. شکوهها و شکایتهای برآمده از عشق آسمانی و عرفانی نیز در شمار بثالشکویهای فردی و شخصی است؛ چرا که تجربه عرفانی، تجربهای است شخصی و سیر و سلوک باطنی، تلاشی است که فرد با هدف رهایی خویش در پیش میگیرد، و به امید آنکه گلیم خویش از امواج
گناه به در برد،
میکوشد، و در جریان این کوشش عاشقانه، چون از حکایت شور و شوق عشق خود سخن گوید و از قصه فراق جانان با سینه شرحه، شرحه، شرح درد اشتیاق سر میکند، شکوههای عارفانه شکل میگیرد و بثالشکوای عرفانی پدید میآید.«نی نامه» مثنوی
نمونهای است برجسته و گویا از بثالشکوای عرفانی که در شکوه از فراق و شرح درد اشتیاق پرداخته شده است.بسیاری از غزلهای عارفانه مولانا و دیگر شاعران
عارف مشرب نیز در شمار بثالشکویهای عرفانی است. برخی از محققان «حبسیات» را گونهای بثالشکوای شخصی دانستهاند و چنین استدلال کردهاند که حبسیات، حکایت شکایتهای
شاعر است از درد و رنجها و ناکامیهایی که در زندان متحمل میشود.
برخی از حبسیات مسعود سعد سلمان (د ح ۵۱۵ ق/۱۱۲۱م) و برای نمونه میتوان از قصیده معروف «نالم به دل چو نای مناندر حصار نای»
و نیز از قصیده «چو مردمان شب دیرنده عزم خواب کنند»
یاد کرد.رشید وطواط
تصریح میکند: «بیشتر اشعار مسعود سعد کلام جامع است، خاصه آنچه در حبس گفته است».
شکوه و شکایتهایی است از دردها و نابسامانیهای حاکم بر اجتماع، مثل شکوه از تبعیضها، تجاوزها و تعدیهای ارباب زر و زور و تزویر؛ در یک کلام، شکوه و شکایت است از وضع نامطلوب موجود، به امید دگرگون ساختن آن و حرکت به سوی آرمانها و کمال مطلوبها با دعوت مردم به «قدم زدن در طریق
عدالت» و «پا بر سر عوالم جور و
ستم نهادن» به تعبیر فرخی یزدی.
این از آن روست که شاعر، هنرمند است و هنرمند، کمال طلب و آرمان خواه و از منظر کمالطلبی، وضع موجود را حتی اگر احیاناً بالنسبه مطلوب هم باشد، در قیاس با وضع آرمانی، نامطلوب میبیند و بدان امید که زمینه دگرگونی فراهم آید، شکوه سر میدهد و بدینسان بثالشکوای اجتماعی شکل میگیرد. از این قبیل است قصیده «به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر»
که بثالشکوایی است اجتماعی، در پی حمله ترکان غُز به
خراسان و فجایع به بارآمده از این حمله خونین.
همچنین، قصیده «ناورد محنت است در این تنگنای خاک»،
شکوهای است از ویرانی خراسان و نابسامانی اوضاع
جامعه و شهادت محمد یحیی به دست غُزان. نقد صوفیان مدعیِ صفا که به تعبیر مولوی «شیر پشمین از برای گَد کنند»
نیز در شمار
نقد اجتماعی و نوعی بثالشکوای اجتماعی است که هم در جای جای مثنوی میتوان یافت، هم در سراسر دیوان حافظ.
شکوههای حافظ در این زمینه، چنانکه گفته شد، غالباً
طنزآمیز است.
گونهای از بثالشکوای اجتماعی است که در آن، ضمن بیان نابسامانیهای اجتماعی، حاکمان بیدادگر نیز مورد اعتراض و انتقاد قرار میگیرند و شاعر از ستم و بیداد آنان نسبت به مردم شکایت میکند. شماری از اشعار
سیف فرغانی (
سده۷ق/۱۳م)، به ویژه قصیده معروف او به مطلع «هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد»،
شکوهای اعتراضآمیز از حاکمان ستمگر
مغول و نمونهای از بثالشکوای سیاسی، یا سیاسی - اجتماعی است. چنین است برخی از داستانهای نظامی در مخزنالاسرار، مثل داستان «پیرزن و سلطان سنجر»
که در آن سنجر، در مقام حاکمی ستم پیشه و بیتوجه به مصالح و مسائل مردم مورد انتقاد قرار میگیرد و از زبان قهرمان داستان (پیرزن) از بیدادگریهای او شکایت میشود. همینطور، در داستان «انوشیروان و وزیر او»، وزیر با تفسیری هوشمندانه از سخن «دو مرغ» (پرنده) که یکی
دختر به دیگری داده است و از او
شیربها میطلبد، به نقد شیوه بیدادگرانه حاکمان میپردازد و آنان را به دادگری میخواند.
نقد محتسب که کسی جز امیر
مبارزالدین محمد نیست،
نیز نقدی سیاسی - اجتماعی و بثالشکوایی است سیاسی که در جای جای اثر سیاسیترین شاعر روزگاران گذشته ایران، حافظ، میتوان یافت.
پس از
انقلاب مشروطه و ظهور ادبیات سیاسی به معنای اخص، بسیاری از شاعران مثل
لاهوتی(د ۱۳۳۵ش)،
فرخی یزدی (د ۱۳۱۸ش) و میرزاده عشقی (د ۱۳۰۳ش) به سرودن شعر سیاسی پرداختند و بثالشکواهای سیاسی پدید آوردند.
شکوهای است شاعرانه که سراینده در آن به نظام هستی اعتراض، و از چرخ فلک و روزگار شکایت میکند. شکوه حکیمانه
فردوسی در مقدمه داستان رستم و سهراب
با تعبیر «اگر
مرگ دادست بیداد چیست؟» که اعتراضی است به مرگهای نابهنگام، بثالشکوایی فلسفی به شمار میآید. شکوههای شاعرانه حافظ در مواضع مختلف دیوان، از جمله در این
بیت غوغا برانگیز:
پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت {} آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد
که در آن از «نظام احسن» انتقاد شده است و از «قلم صنع» شکوه میشود،
نیز نمونهای است برجسته از بثالشکوای فلسفی.قهرمان اینگونه شکوهها خیام است.او متفکری است معترض که بدبینی او جنبه فلسفی دارد و به اعتراض نسبت به اساس آفرینش میانجامد
. دنیا و مافیها را «هیچ» میانگارد
، گردش فلک را که به تعبیر حافظ
«به مردمِ نادان دهد زمام مراد»، به کام مردم آزاده و دانا نمیبیند و بدینسان بر نظام احسن خرده میگیرد و اعلام میکند که اگر چونان یزدان بر فلک حکم میراند، آن را از میان بر میداشت و از نوفلکی میساخت که به کام مردم
آزاده بگردد
.
فرشید ورد
شعر فلسفی، یا بثالشکوای شاعرانه فلسفی را شعر نگرانی و دلهره میخواند و از آن به شعری تعبیر میکند که موضوع و مضمون آن نگرانی
انسان از مسائل زندگی است. وی فردوسی،
خیام و حافظ را ۳ نماینده برجسته اینگونه شعر معرفی میکند.
از آنجا که فیلسوف درپی تاملات شخصی به درد و رنج گرفتار میآید و شکوه و شکایت سر میکند، میتوان بثالشکوای فلسفی را گونهای شکواییه شخصی نیز به شمار آورد.
بث الشکوی قالب ویژهای ندارد و در سبکهای مختلف شعر و
ادب فارسی، یعنی خراسانی، عراقی، هندی - اصفهانی، و بازگشت، میتوان نمونههایی از آن را یافت. بدیهی است که بثالشکوی در هر سبک خصوصیات خود را داراست؛ به عنوان مثال در سبک خراسانی، بثالشکوی بیشتر جنبه شخصی دارد و توصیف درد و رنجهای برآمده از زندگی یا برآمده از عشق مجازی است، مثل قصیده «دندانیه» رودکی و تغزلات عاشقانه شاعران خراسان،
ولی در سبک عراقی، از یکسو دامنه شکوههای شخصی رنگ عرفانی میگیرد و در برخی از آنها به مسائل اجتماعی هم توجه میشود.
در سرودن بثالشکوی از تمام یا اکثر قالبهای شعر فارسی استفاده شده است، منتهی در سبک خراسانی، بدان سبب که قصیده رایجترین قالب است، بثالشکویها نیز غالباً در قالب قصیده بیان شده، و در سبک عراقی به سبب رواج
غزل، شکوهها بیشتر به زبان غزل ابراز شده است.
بثالشکوی در هر قالب و به هر سبک که سروده شود، بدان سبب که بیانی است صادقانه و بیتکلف، غالباً لطیف و دلنشین است و چون سخنی است برآمده از دل، لاجرم بر دل مینشیند.
نفثة المصدور که مجازاً به معنی اظهار شکوه و گله از امری ناخوشایند به قصد تخفیف آلام درونی است، در ادب فارسی مترادف با بثالشکوی به کار رفته، چنانکه در لغت نامه
دهخدا،
یکی از معانی آن، بثالشکوی آمده است. در ترجمه تاریخ یمینی نیز میخوانیم: «چون منوچهر به نزدیک قابوس رسید...اشک از دیده روان کرد و با یکدیگر از حدوث آن واقعه، بثالشکوی و نفثه المصدور آغاز کردند».
(۱) قرآن کریم.
(۲) یحیی آرینپور، از صبا تا نیما، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۳) ابن حجه حموی، ابوبکر، خزانه الادب، بیروت، ۱۳۰۴ق.
(۴) محمد انوری، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، ۱۳۷۲ش.
(۵) علی تاجالحلاوی، دقایق الشعر، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۶) نصرالله تقوی، هنجار گفتار، اصفهان، ۱۳۶۳ش.
(۷) محمداعلی تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، ۱۸۶۲م.
(۸) علی جرجانی، ترجمان القرآن، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۹) حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران، ۱۳۲۰ش.
(۱۰) مهدی حمیدی، بهشت سخن، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۱۱) خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۱۲) اصغر دادبه، «خطای قلم صنع در منطق شعر»، پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت، به کوشش سعید نیازکرمانی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۱۳) اصغر دادبه، «شرحی بر حافظ پیراسته از لطافتها»، درباره حافظ، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۱۴) محمد رادویانی، ترجمان البلاغه، به کوشش احمد آتش، استانبول، ۱۹۴۹م.
(۱۵) حسن رامی تبریزی، حقایق الحدائق، به کوشش محمدکاظم امام، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۱۶) رشید وطواط، حدایق السحر فی دقایق الشعر، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۷) عبدالحسین زرینکوب، سیری در شعر فارسی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۸) عبدالحسین زرینکوب، شعر بی دروغ شعر بینقاب، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۱۹) سعدی، کلیات، به کوشش محمدعلی فروغی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۰) محمد سیف فرغانی، دیوان، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۱) سیروس شمیسا، انواع ادبی، تهران، ۱۳۷۰ش.
(۲۲) ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۲۳) صفیالدین حلی، شرح الکافیه البدیعیه، به کوشش نسیب نشاوی، دمشق، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۲۴) ولیالله ظفری، حبسیه در ادب فارسی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۲۵) محمد فؤاد عبدالباقی، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، قاهره، ۱۳۶۴ق.
(۲۶) عبید زاکانی، کلیات، به کوشش پرویز اتابکی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۲۷) محمد عتبی، تاریخ یمینی، ترجمه ناصح جرفادقانی، به کوشش جعفر شعار، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۲۸) علی خان مدنی، انوار الربیع فی انواع البدیع، به کوششهادی شکر، کربلا، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۲۹) محمد فرخی یزدی، دیوان، تهران، ۱۳۶۰ش.
(۳۰) فردوسی، شاهنامه، به کوشش سعید حمیدیان، تهران، ۱۳۷۳ش.
(۳۱) خسرو فرشید ورد، در گلستان خیال حافظ، تهران، ۱۳۵۷ش.
(۳۲) عبدالعظیم قریب، البدیع، تهران، ۱۳۰۸ش.
(۳۳) ابوطالب کلیم کاشانی، دیوان، به کوشش بیژن ترقی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۳۴) علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا.
(۳۵) محمدجعفر محجوب، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۳۶) منوچهر مرتضوی، مکتب حافظ، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۳۷) مسعود سعد سلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان، اصفهان، ۱۳۶۴ش.
(۳۸) نجفقلی معزی، دره نجفی، به کوشش حسین آهی، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۳۹) زینالعابدین مؤتمن، شعر و ادب فارسی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۴۰) مولوی، مثنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۴۱) محمود نشاط، زیب سخن، تهران، ۱۳۴۲ش.
(۴۲) نظامی گنجوی، مخزن الاسرار، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۱۳ش.
(۴۳) رضاقلی هدایت، مدارج البلاغه، شیراز، ۱۳۵۵ش.
(۴۴) صادق هدایت، ترانههای خیام، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۴۵) جلالالدین همایی، تاریخ ادبیات ایران، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۴۶) جلالالدین همایی، فنون بلاغت و صناعات ادبی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۴۷) احسان یارشاطر، شعر فارسی در عهد شاهرخ (نیمه اول قرن نهم)، تهران، ۱۳۳۴ش.
(۴۸) M H، A Glossary of Literary Terms، New York، ۱۹۹۳.
(۴۹) Rypka، J، Iranische Literaturgeschichte، Leipzig، ۱۹۵۹؛
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بث الشکوی»، شماره۴۴۸۴.