• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بایقرا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بایقرا شاهزاده تیموری‌ و فرزند عمر شیخ‌ میرزا پسر امیر تیمور گورکان‌ می‌باشد.



بایْقَرا (۷۹۵-۸۲۶ق‌/۱۳۹۳-۱۴۲۳م‌)، شاهزاده تیموری‌ و فرزند عمر شیخ‌ میرزا پسر امیر تیمور گورکان‌. مادرش‌ ملِک‌ آغا (مِلْکَت‌ آغا) پس‌ از درگذشت‌ زودهنگام‌ عمر شیخ‌ به‌ اشاره تیمور به‌ ازدواج‌ شاهرخ‌، عموی‌ بایقرا درآمد
[۱] عبدالحسین‌ نوایی‌، حواشی‌ و تعلیقات‌ بر احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۶۴۴.
به‌ هنگام‌ درگذشت‌ تیمور، بایقرا ۱۲ ساله‌ بوده‌ است‌
[۲] شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، ج۱، ص۱۰۰۲، به‌ کوشش‌ عصام‌الدین‌ اورونبایف‌، تاشکند، ۱۹۷۲م‌.
[۳] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۱۵۳-۱۵۴، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
و از آن‌جا که‌ این‌ ازدواج‌ در حضور تیمور برگذار شده‌،
[۴] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۴۷۸، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
می‌توان‌ گفت‌ که‌ در سنین‌ کودکی‌ بایقرا صورت‌ گرفته‌ است‌.


پس‌ از درگذشت‌ تیمور، برادران‌ بایقرا، پیر محمد، رستم‌ و اسکندر - که‌ هر یک‌ حکم‌روایی‌ بخشی‌ از ایران‌ را برعهده‌ داشتند
[۵] حسین‌ میرجعفری‌، تاریخ‌ تحولات‌ سیاسی‌، ج۱، ص۹۷، اجتماعی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ در دورة تیموریان‌ و ترکمانان‌، اصفهان‌، ۱۳۷۵ش‌.
[۶] Roemer، H R، ج۱، ص۱۰۳، X The Successors of T/ m = r n، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۹۳.
[۷] Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
- به‌ پیشنهاد پیر محمد، حمایت‌ خویش‌ از شاهرخ‌، جانشین‌ تیمور و ناپدری‌ خود را اعلام‌ کردند.
[۸] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۵۲۱، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
با کشته‌ شدن‌ پیرمحمد، اسکندر میرزا، شیراز را ضمیمه قلمرو خود کرد
[۹] دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۰، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
[۱۰] محمد میرخواند، روضةالصفا، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
و پس‌ از تصرف‌ یزد، از شاهرخ‌ خواست‌ تا یکی‌ از برادرانش‌ را برای‌ کمک‌ در اداره امور، نزد او بفرستد. شاهرخ‌ نیز بایقرا را با تشریفات‌ و نشانهای‌ عالی‌ نزد اسکندر فرستاد.
[۱۱] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۳۵۰، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۱۲] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۱۹۷- ۱۹۸، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
[۱۳] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۵۷۳ -۵۷۴، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.



در ۸۱۳ق‌/۱۴۱۰م‌ اسکندر در اندیشه گسترش‌ قلمرو حکومت‌ خود به‌ اصفهان‌ که‌ توسط برادرش‌ رستم‌ اداره‌ می‌شد، لشکر کشید. در جنگی‌ که‌ میان‌ آن‌ دو روی‌ داد، بایقرا به‌ حمایت‌ از رستم‌ برخاست‌.
[۱۴] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ۳۹۵-۳۹۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۱۵] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۴۴۵، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۱۶] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۵۷۴ - ۵۷۵، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
[۱۷] حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۷۲-۷۳، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
باکمبود آذوقه‌ در اصفهان‌، رستم‌ و بایقرا به‌ ناچار از شهر خارج‌ شدند و بایقرا به‌ سوی‌ خراسان‌ رفت‌.
[۱۸] حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۷۲-۷۳، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
[۱۹] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۳۹۷- ۳۹۸، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
از این‌ زمان‌ تا سرکوب‌ اسکندر و تصرف‌ مجدد اصفهان‌ توسط شاهرخ‌ در ۸۱۷ق‌، بایقرا همواره‌ در خدمت‌ شاهرخ‌ بود.
[۲۰] حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
[۲۱] دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۱، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
[۲۲] حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۹۴، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.



شاهرخ‌ به‌ پاس‌ خدمات‌ بایقرا، حکومت‌ همدان‌، نهاوند، بروجرد، لرستان‌ و کردستان‌ را به‌ وی‌ داد
[۲۳] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۵۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۲۴] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۱۸، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
[۲۵] غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌ السیر، ج۳، ص۵۹۱، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
. به‌ دستور شاهرخ‌، اسکندر را که‌ توسط برادرش‌ رستم‌، کور شده‌ بود، به‌ بایقرا سپردند. گویا از این‌ زمان‌ شخصیت‌ آرام‌ بایقرا تحت‌ تأثیر روحیه ناآرام‌ و بلند پرواز اسکندر قرار گرفت‌، زیرا در ۸۱۸ق‌ به‌ تحریک‌ وی‌، برای‌ تصرف‌ شیراز بدان‌ سو حرکت‌ کرد.
[۲۶] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۲ -۵۹۳، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۲۷] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۲، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
رستم‌ نیرویی‌ را از اصفهان‌ برای‌ مقابله‌ با آن‌ها فرستاد. اسکندر توسط نیروهای‌ رستم‌ دستگیر شد و بایقرا پس‌ از مدتی‌ سرگردانی‌، با پیوستن‌ گروهی‌ از نیروهای‌ اسکندر و ابراهیم‌ پسر شاهرخ‌، حاکم‌ شیراز به‌ وی‌ قدرت‌ گرفت‌ و راهی‌ شیراز شد. ابراهیم‌ به‌ ناچار گریخت‌ و بایقرا با استقبال‌ بزرگان‌ شهر وارد شیراز شد.
[۲۸] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۳ -۵۹۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۲۹] دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۴، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
[۳۰] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۲۱- ۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
بر اساس‌ روایتی‌ دیگر، با رانده‌ شدن‌ بایقرا از بروجرد توسط سید بن‌ ملک‌ عزالدین‌، حاکم‌ محلی‌ لرستان‌، او به‌ امید کمک‌ گرفتن‌ از ابراهیم‌، به‌ سوی‌ شیراز رفت‌، اما ابراهیم‌ به‌ مقابله‌ با او برخاست‌.
[۳۱] Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
رستم‌ پس‌ از این‌ واقعه‌ اسکندر را به‌ عنوان‌ مسبب‌ اصلی‌ این‌ وقایع‌ به‌ قتل‌ رساند.
[۳۲] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۳۳] حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، ج۱، ص۴۱، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
[۳۴] حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۱۰۲، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.



با رسیدن‌ خبر تصرف‌ شیراز به‌ دست‌ بایقرا، شاهرخ‌ با گردآوری‌ نیرو آهنگ‌ سرکوب‌ او کرد.
[۳۵] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۷ - ۵۹۸، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۳۶] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۳، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
[۳۷] Roemer، H R، ج۱، ص۱۰۳، X The Successors of T/ m = r n، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۹۳.
بی‌تردید شاهرخ‌ از افزایش‌ قدرت‌ بایقرا و در نتیجه‌ از دست‌ دادن‌ بخشهایی‌ از قلمرو تحت‌ فرمانش‌ نگران‌ بود؛ چون‌ به‌ اصفهان‌ و شیراز رسید، بایقرا که‌ در شهر متحصن‌ بود، از بایسنقر پسر شاهرخ‌ خواست‌ تا نزد پدر به‌ شفاعتش‌ برخیزد. بایقرا بخشیده‌ شد، اما او را به‌ قندهار نزد امیر قیدو تبعید کردند.
[۳۸] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۳۹] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۲۱- ۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
[۴۰] حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، ج۱، ص۴۲، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
[۴۱] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۴- ۶۳۵، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
یک‌ سال‌ بعد، قیدو خبرِ تمرد و ناآرامی‌ و دستگیری‌ بایقرا و اطرافیان‌ او را به‌ شاهرخ‌ داد.
[۴۲] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۲۶ -۶۲۷، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
شاهرخ‌ دستور داد بایقرا به‌ هند فرستاده‌ شود و چند تن‌ از همراهان‌ او نیز که‌ از امیرزادگان‌ تیموری‌ بودند، به‌ نقاط دیگر تبعید شوند.
[۴۳] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۲۶ -۶۲۷، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۴۴] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۶۶- ۶۶۷، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۴۵] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۲۵، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
[۴۶] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۸، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
قیدو، بایقرا را به‌ سبب‌ دوستی‌ و نزدیکی‌ با بایسنقر به‌ هند نفرستاد.
[۴۷] غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌ السیر، ج۳، ص۵۹۶، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
در ۸۲۰ق‌ شاهرخ‌ - که‌ در سرپل‌ مالان‌ به‌ سر می‌برد - به‌ قیدو دستور داد که‌ بایقرا را نزد او بفرستد، آنگاه‌ او را به‌ سمرقند نزد امیر الغ‌ بیگ‌ فرستاد.
[۴۸] عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۶۷ -۶۶۹، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
[۴۹] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
[۵۰] محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۴۲ -۶۴۳، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.



پس‌ از آن‌ از زندگی‌ بایقرا آگاهی‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌. درباره سرانجام‌ زندگى‌ و مرگش‌ نيز روايات‌ متناقضى‌ در منابع‌ آمده‌ است‌. به‌ گفتة فصيح‌ خوافى‌ در ۸۲۶ق‌، بايقرا را در بادغيس‌ يافتند و او را به‌ اردوی شاهرخ‌ بردند و با وجود اطمينان‌ از هويت‌ وی، در همانجا به‌ قتل‌ رساندند.
[۵۱] احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۵۲، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
دولتشاه‌ سمرقندی‌ ضمن‌ آوردن‌ این‌ ماجرا، دو روایت‌ دیگر نیز از مرگ‌ او بیان‌ کرده‌ است‌: براساس‌ روایت‌ اول‌ پس‌ از تبعید بایقرا به‌ سمرقند، با موافقت‌ شاهرخ‌ و الغ‌ بیگ‌، او را مسموم‌ کردند و مطابق‌ روایت‌ دیگر، بایقرا را در اردوی‌ شاهرخ‌ به‌ قتل‌ رساندند و دیگری‌ را به‌ جای‌ وی‌ به‌ سمرقند فرستادند.

۶.۱ - تظاهر شاهرخ

دولتشاه‌ سمرقندی‌ علت‌ پنهان‌ کاری‌ و تظاهر شاهرخ‌ مبنی‌ بر نشناختن‌ هویت‌ بایقرا را، رهایی‌ از سرزنش‌ دیگران‌ می‌داند.
[۵۲] دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص‌ ۳۷۴- ۳۷۵، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
شاید هم‌ شاهرخ‌ رعایت‌ حال‌ ملک‌ آغا مادر بایقرا را که‌ هنوز در سوگ‌ دو پسر خود پیر محمد و اسکندر بود، می‌نموده‌ است‌.
[۵۳] Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
گویا نفوذ گوهر شاد بیگم‌ همسر محبوب‌ شاهرخ‌ نیز در مرگ‌ بایقرا بی‌تأثیر نبوده‌ است‌.
[۵۴] عبدالحسین‌ نوایی‌، حواشی‌ و تعلیقات‌ بر احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۶۶۴ - ۶۶۵.



بایقرا به‌ روایت‌ دولتشاه‌ سمرقندی‌، در زیبایی‌ چون‌ یوسف‌ (علیه‌السلام) و در شجاعت‌ چون‌ رستم‌ بود و همانند او در خاندان‌ تیمور وجود نداشت‌.
[۵۵] دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص‌ ۳۷۴، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
بُرُندُق‌ شاعر معاصرِ بایقرا و ملازم‌ وی‌، اشعاری‌ در مدح‌ و ستایش‌ او سروده‌ است‌.
[۵۶] دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۳، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
[۵۷] سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، ج۱، ص۲۹۷، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
[۵۸] ذبیح‌ الله‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۳، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
بایقرا قریحه هنری‌ داشت‌ و گویا شعر نیز می‌سرود.
[۵۹] سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، ج۱، ص۲۳۲، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
خصیصه هنردوستی‌ او در نواده‌اش‌ حسین‌ بن‌ منصور بن‌ بایقرا (حک ۸۷۵ -۹۱۲ق‌) سلطان‌ هرات‌ نیز دیده‌ می‌شود.
[۶۰] سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، ج۱، ص۲۳۲، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
[۶۱] Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).



(۱) عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
(۲) غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌ السیر، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
(۳) دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
(۴) حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
(۵) شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، به‌ کوشش‌ عصام‌الدین‌ اورونبایف‌، تاشکند، ۱۹۷۲م‌.
(۶) ذبیح‌ الله‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
(۷) احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
(۸) حسین‌ میرجعفری‌، تاریخ‌ تحولات‌ سیاسی‌، اجتماعی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ در دورة تیموریان‌ و ترکمانان‌، اصفهان‌، ۱۳۷۵ش‌.
(۹) محمد میرخواند، روضةالصفا، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
(۱۰) سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
(۱۱) عبدالحسین‌ نوایی‌، حواشی‌ و تعلیقات‌ بر احسن‌ التواریخ‌.
(۱۲) حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
(۱۳) Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
(۱۴) Roemer، H R، X The Successors of T/ m = r n، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۹۳.


۱. عبدالحسین‌ نوایی‌، حواشی‌ و تعلیقات‌ بر احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۶۴۴.
۲. شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌، ج۱، ص۱۰۰۲، به‌ کوشش‌ عصام‌الدین‌ اورونبایف‌، تاشکند، ۱۹۷۲م‌.
۳. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۱۵۳-۱۵۴، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۴. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۴۷۸، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۵. حسین‌ میرجعفری‌، تاریخ‌ تحولات‌ سیاسی‌، ج۱، ص۹۷، اجتماعی‌، اقتصادی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ در دورة تیموریان‌ و ترکمانان‌، اصفهان‌، ۱۳۷۵ش‌.
۶. Roemer، H R، ج۱، ص۱۰۳، X The Successors of T/ m = r n، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۹۳.
۷. Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
۸. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۵۲۱، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۹. دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۰، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
۱۰. محمد میرخواند، روضةالصفا، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۱۱. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۳۵۰، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۱۲. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۱۹۷- ۱۹۸، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۱۳. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۵۷۳ -۵۷۴، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۱۴. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ۳۹۵-۳۹۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۱۵. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۴۴۵، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۱۶. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۵۷۴ - ۵۷۵، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۱۷. حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۷۲-۷۳، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
۱۸. حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۷۲-۷۳، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
۱۹. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۳۹۷- ۳۹۸، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۲۰. حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
۲۱. دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۱، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
۲۲. حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۹۴، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
۲۳. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۵۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۲۴. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۱۸، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۲۵. غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌ السیر، ج۳، ص۵۹۱، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
۲۶. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۲ -۵۹۳، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۲۷. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۲، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۲۸. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۳ -۵۹۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۲۹. دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۴، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
۳۰. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۲۱- ۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۳۱. Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
۳۲. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۶، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۳. حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، ج۱، ص۴۱، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
۳۴. حسن‌ روملو، احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۱۰۲، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۹ش‌.
۳۵. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۱، ص۵۹۷ - ۵۹۸، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۶. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۳، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۳۷. Roemer، H R، ج۱، ص۱۰۳، X The Successors of T/ m = r n، The Cambridge History of Iran، vol VI، ed P Jackson، Cambridge، ۱۹۹۳.
۳۸. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۳۹. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۲۱- ۲۲۲، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۴۰. حسن‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌، ج۱، ص۴۲، به‌ کوشش‌ حسین‌ مدرسی‌ طباطبایی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌، ۱۹۸۷م‌.
۴۱. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۴- ۶۳۵، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۴۲. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۲۶ -۶۲۷، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۴۳. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۲۶ -۶۲۷، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۴۴. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۶۶- ۶۶۷، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۴۵. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۲۵، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۴۶. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۳۸، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۴۷. غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌ السیر، ج۳، ص۵۹۶، به‌ کوشش‌ محمد دبیر سیاقی‌، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.
۴۸. عبدالله‌ حافظ ابرو، زبدةالتواریخ‌، ج۲، ص۶۶۷ -۶۶۹، به‌ کوشش‌ کمال‌ حاج‌ سید جوادی‌، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌.
۴۹. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۳۱، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۵۰. محمد میرخواند، روضةالصفا، ج۶، ص۶۴۲ -۶۴۳، تهران‌، ۱۳۳۹ش‌.
۵۱. احمد فصیح‌ خوافی‌، مجمل‌ فصیحی‌، ج۳، ص۲۵۲، به‌ کوشش‌ محمد فرخ‌، مشهد، ۱۳۳۹ش‌.
۵۲. دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص‌ ۳۷۴- ۳۷۵، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
۵۳. Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).
۵۴. عبدالحسین‌ نوایی‌، حواشی‌ و تعلیقات‌ بر احسن‌ التواریخ‌، ج۱، ص۶۶۴ - ۶۶۵.
۵۵. دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص‌ ۳۷۴، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
۵۶. دولتشاه‌ سمرقندی‌، تذکرة الشعرا، ج۱، ص۳۷۱-۳۷۳، به‌ کوشش‌ ادوارد براون‌، لیدن‌، ۱۳۱۸ق‌/ ۱۹۰۰م‌.
۵۷. سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، ج۱، ص۲۹۷، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۵۸. ذبیح‌ الله‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌، ج۴، ص۲۷۲-۲۷۳، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۵۹. سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، ج۱، ص۲۳۲، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۶۰. سعید نفیسی‌، تاریخ‌ نظم‌ونثر در ایران‌ و در زبان‌ فارسی‌، ج۱، ص۲۳۲، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۶۱. Iranica، (دانشنامه ایرانکیا، پروژه ایران‌شناسی، تدوین دانشگاه کلمبیا نیویورک).



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بایقرا»، شماره۴۴۶۱.    

رده‌های این صفحه : مقالات دانشنامه بزرگ اسلامی




جعبه ابزار