• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

صدق (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





صَدْق یا صِدْق (به کسر و فتح صاد و سکون دال) از واژگان قرآن کریم، به معنای راست گفتن، و به کسر صاد، به معنای راست مقابل دروغ است. این واژه دارای مشتقاتی است که در آیات قرآن به کار رفته است؛ مانند: صَدَقه (به فتح صاد و دال) به معنای چیزی است که انسان از مال خود قربة الی اللّه می‌دهد، صَدُقه (به فتح صاد و ضم دال) به معنای مهریه زن، صَدیق (به فتح صاد) به معنای رفیق، صِدِّیق (به کسر صاد و تشدید دال) به معنای پیوسته راست‌گو و راست عمل است.



صَدْق یا صِدْق به کسر و فتح صاد به معنای راست گفتن، و صِدق به کسر صاد به معنای راست مقابل دروغ است.
[۵] شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صدق.



(وَ قُلْ رَبِّ اَدْخِلْنِی مُدْخَلَ‌ صِدْقٍ‌ وَ اَخْرِجْنِی مُخْرَجَ‌ صِدْقٍ) (بگو: «پروردگارا! مرا در هر كار، با صداقت وارد كن، و با صداقت خارج ساز...) این راستی در عمل است.
(وَ الَّذِی جاءَ بِالصِّدْقِ‌ وَ صَدَّقَ‌ بِهِ) (امّا كسى كه سخن راست بياورد و كسى كه آن‌را تصديق كند..) مراد از صدق، خبر راست است. به عبارت دیگر: به معنای حق است. و مراد از تصدیق ایمان به آن می‌باشد. تصدیق به معنی اذعان و اعتقاد و راست دانستن مطلب و سخن است‌.
(وَ لَقَدْ صَدَّقَ‌ عَلَیْهِمْ اِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ...) یعنی (شیطان ظنّ خویش را که به اغواء ایشان داشت تصدیق کرد و دانست که اغواء می‌تواند کرد.)
(بَلْ جاءَ بِالْحَقِّ وَ صَدَّقَ‌ الْمُرْسَلِینَ) (بلکه حق را آورد و مرسلین را در نبوّت تصدیق کرد.) در مجمع البیان فرموده: بشارات پیامبران را درباره خود تحقیق و اثبات کرد یعنی بشارات آنها به وسیله او جای خود را گرفت.


صَدَقه چیزی است که انسان از مال خود قربة الی اللّه می‌دهد. و آن اعمّ از زکات است. صدقه به واجب و مستحب هر دو گفته می‌شود ولی زکات فقط اسم واجب است.
(خُذْ مِنْ اَمْوالِهِمْ‌ صَدَقَةً...) (از اموال آنها صدقه‌اى به عنوان زكات بگير...) درباره صدقه واجب است‌.
(هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَاْخُذُ الصَّدَقاتِ‌) (آيا نمى‌دانستند كه فقط خداوند توبه را از بندگانش مى‌پذيرد، و صدقات را مى‌گيرد...) ظاهرا اعم از واجب و ندب است.
افعال صدقه از باب تفعل می‌آید. نحو (وَ تَصَدَّقْ‌ عَلَیْنا اِنَّ اللَّهَ یَجْزِی‌ الْمُتَصَدِّقِینَ‌) (...و بر ما تصدّق و بخشش نما، كه خداوند بخشندگان را پاداش مى‌دهد.) (لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ‌ لَنَصَّدَّقَنَ‌) (..اگر خداوند ما را از فضل خود روزى دهد، قطعاً صدقه و زكات خواهيم داد..) اقرب الموارد در علت این تسمیه گوید: که بنده به وسیله آن صدق عبودیّت خویش را اظهار می‌کند.
[۲۶] شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صدقه.



صَدُقه (به فتح ص و ضم د) مهریه زن است. جمع آن در قرآن صدقات آمده‌ است. (وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَ‌ نِحْلَةً) یعنی (مهر زنان را در حالی‌که عطیه‌ای است از جانب خدا، بدهید.)
شاید علت این تسمیه آن باشد که شخص با دادن مهر صدق احترام و حق زن یا دستور خدا را ظاهر می‌کند.


صَدیق به معنای رفیق است. آنکه دوستی و محبتش راست است‌. (فَما لَنا مِنْ شافِعِینَ. وَ لا صَدِیقٍ‌ حَمِیمٍ) ((افسوس‌ كه‌ امروز) شفاعت‌كنندگانى براى ما وجود ندارد، • و نه دوست گرم و پر محبّتى.)
صِدِّیق به معنای پیوسته راست‌گو و راست عمل، صیغه مبالغه است. طبرسی آن‌را بسیار تصدیق کننده حق و به قولی کثیر الصدق فرموده است. راغب اصفهانی آن‌را بسیار راستگو گفته و سه قول درباره آن نقل کرده است: کسی که اصلا دروغ نمی‌گوید. آنکه دروغ از او سر نمی‌زند که به صدق عادت دارد. آنکه در قول و عقیده راست، و راستی خویش را به فعلش اثبات کند.
ناگفته نماند: چون صدق در قول و فعل هر دو هست و صدّیق مبالغه در صدق است، لذا صدیق کسی است که راست‌گو و راست کن باشد و خلاف راستی اصلا نگوید و نکند، مؤید این مطلب آن است که صدیق، وصف پیامبران آمده و قول و فعل آنها همواره راست بوده است و نیز در وصف حضرت مریم آمده «صدّیقة» و این حاکی است که مریم در ولادت عیسی و در گفتارش دروغی ندارد و راست راست است.
(یُوسُفُ اَیُّهَا الصِّدِّیقُ‌ اَفْتِنا فِی سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ) (..گفت: یوسف، اى مرد بسيار راستگو! درباره اين خواب اظهار نظر كن كه هفت گاو چاق را هفت گاو لاغر مى‌خورند..)
(وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِبْراهِیمَ اِنَّهُ کانَ‌ صِدِّیقاً نَبِیًّا) (در اين كتاب، ابراهیم را ياد كن، كه او پيامبرى بسيار راستگو بود.)
در خصوص حضرت مریم نیز این کلمه به‌کار رفته است‌. (وَ اُمُّهُ‌ صِدِّیقَةٌ کانا یَاْکُلانِ الطَّعامَ) (..مادرش، زن بسيار راستگويى بود؛ هر دو، غذا مى‌خوردند..)
(وَ نادَیْناهُ اَنْ یا اِبْراهِیمُ. قَدْ صَدَّقْتَ‌ الرُّؤْیا) «و ندایش کردیم که‌ ای ابراهیم آن خواب را تصدیق کردی و در خارج بوجود آوردی.» از این معلوم می‌شود که آن حضرت به ذبح امر نشده بود، وگرنه‌ «قَدْ صَدَّقْتَ» نمی‌آمد مگر پس از ذبح فرزندش.
(لِیَسْئَلَ‌ الصَّادِقِینَ‌ عَنْ‌ صِدْقِهِمْ‌ وَ اَعَدَّ لِلْکافِرِینَ عَذاباً اَلِیماً) (به اين منظور كه خدا راستگويان را از صدقشان در ایمان و عمل صالح سؤال كند؛ و براى کافران عذابى دردناک آماده ساخته است.) ما قبل آیه چنین است‌ (وَاِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبِیِّینَ مِیثاقَهُمْ وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ اِبْراهِیمَ وَ مُوسی‌ وَ عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ مِیثاقاً غَلِیظاً.) (به خاطر آور هنگامى را كه از پيامبران پيمان گرفتيم، و همچنين از تو و از نوح و ابراهيم و موسی و عیسی بن مریم، و ما از همه آنان پيمان محكمى گرفتيم كه در اداى مسؤوليت كوتاهى نكنند.) مراد از این میثاق ظاهرا همان است که در آیه ۸۱ آل عمران است، می‌شود گفت غرض از «صِدْقِهِمْ» میثاق است، یعنی: خدا از آنها پیمان گرفت که یکدیگر را تصدیق و بهم دیگر یاری کنند تا این تمهید آن شود که از صادقین (پیامبران) درباره آن پیمان راست سؤال کند که آیا به آن عمل کردند یا نه؟ چنانکه می‌شود آن‌را از (فَلَنَسْئَلَنَّ الَّذِینَ اُرْسِلَ اِلَیْهِمْ وَ لَنَسْئَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ) (به يقين، هم از كسانى كه پيامبران به سوى آنها فرستاده شدند سؤال خواهيم كرد؛ و هم از پيامبران سؤال مى‌كنيم.) استفاده کرد. و در «سئل» گذشت.


ناگفته نماند صدیق در قرآن مجید در وصف حضرت ابراهیم و یوسف و مریم به‌کار رفته چنانکه گذشت و در خصوص حضرت ادریس فرموده‌ (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ اِدْرِیسَ اِنَّهُ کانَ‌ صِدِّیقاً نَبِیًّا) (و در اين كتاب، از ادريس نيز ياد كن، او بسيار راستگو و پيامبر بزرگى بود.) اطلاق آن به حضرت یوسف گرچه از مرد مصری و رفیق زندانی یوسف است ولی قرآن آن‌را به‌صورت قبول نقل می‌کند.
حال‌که این را دانستیم، مقتضای آیه‌ (وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ‌ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقاً) (و كسانى كه خدا و پیامبر را اطاعت كنند، در روز رستاخيز، همنشين كسانى خواهند بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده؛ از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان؛ و آنها همنشين خوبى هستند.) آن است که صدیقین غیر از پیامبران و گواهان اعمال‌ هستند، زیرا که ظاهر عطف افاده تعدد است، پس باید دید آنها کدام‌اند. در آیه دیگری می‌خوانیم‌ (وَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ‌ الصِّدِّیقُونَ‌ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ اَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ...) (و كسانى كه خدا و پيامبر را اطاعت كنند، در روز رستاخیز، همنشين كسانى خواهند بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده؛ از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان؛ و آنها همنشين خوبى هستند.) از این آیه به‌دست می‌آید که صدیقون و شهداء اعمال هر دو یک صنف‌اند. به اعتبار آنکه دروغ و خلاف را در اقوال و اعمالشان مدخلی نیست صدیق‌اند، و به اعتبار گواه بودنشان شهداء هستند. گرچه پیامبران نیز صدیق و شهیداند، ولی چون این دو وصف منحصر به آنها نیست، باید گفت مراد از این سه گروه انبیاء و اوصیاء هستند. انبیاء دارای هر سه وصف نبوت، صدیق و شهیداند، ولی اوصیاء فقط دو وصف اخیر را دارند، «الصّالحین» نیز پیروان مخصوص آنها می‌باشند، لذا منظور از «وَ الَّذِینَ آمَنُوا...» در آیه اخیر باید مؤمنان بخصوصی باشند که ایمان به خدا و رسل مقام صدیق و شهید را به آنها داده است.
در تفسیر المیزان از اصول کافی از حضرت باقر (علیه‌السّلام) نقل شده: نبی از ماست. صدیق از ماست. شهداء و صالحین از ما هستند.
یکی از بزرگان درباره آیه اخیر فرمود: «وَ الَّذِینَ آمَنُوا...» صدیقون و شهداء نیستند، بلکه ملحق به آنها هستند، به قرینه‌ «عِنْدَ رَبِّهِمْ». به نظر ایشان ضمیر «لَهُمْ» راجع به‌ «الَّذِینَ آمَنُوا...» و ضمیر «اَجْرُهُمْ» راجع به صدیقون و شهداء است، یعنی برای مؤمنین به خدا و رسل اجری مثل اجر آن‌ دو طایفه است. این نظر بسیار بعید است بلکه‌ (اُولئِکَ هُمُ‌ الصِّدِّیقُونَ‌ وَ الشُّهَداءُ) (از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان؛ و آنها همنشين خوبى هستند.) این دو وصف را به‌ «الَّذِینَ آمَنُوا...» منحصر می‌کند. مطلب همان است که گفتیم: باید «الَّذِینَ آمَنُوا» را گروه بخصوصی دانست. بعضی‌ها گفته‌اند: «واو» در «وَ الشُّهَداءُ» استیناف و آن مبتدا و خبرش‌ «عِنْدَ رَبِّهِمْ» است و «لَهُمْ اَجْرُهُمْ» خبر دوم است. این سخن نیز مخالف ظاهر می‌باشد. در خاتمه: شاید «وَ الَّذِینَ آمَنُوا» در آیه اخیر به بعضی از بندگان خدا که از اوصیاء نیستند شامل باشد امثال شهیدان راه حق و غیرهم.


درباره‌ (اِنَّمَا الصَّدَقاتُ‌ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ) (صدقات مخصوص نيازمندان و مستمندان..) و محل مصرف هشتگانه صدقات در «زکو » سخن گفته‌ایم.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۱۶.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۷۸.    
۳. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۲۱۳.    
۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۱۹۸.    
۵. شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صدق.
۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۸۰.    
۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۹۰.    
۸. زمر/سوره۳۹، آیه۳۳.    
۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۶۲.    
۱۰. سبا/سوره۳۴، آیه۲۰.    
۱۱. صافات/سوره۳۷، آیه۳۷.    
۱۲. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۳۰۳.    
۱۳. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۱۶-۱۱۷.    
۱۴. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۰.    
۱۵. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۲۱۵.    
۱۶. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۲۰۰.    
۱۷. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۱۱۷.    
۱۸. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۳.    
۲۰. توبه/سوره۹، آیه۱۰۴.    
۲۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۰۳.    
۲۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۸.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴۶.    
۲۴. توبه/سوره۹، آیه۷۵.    
۲۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۹.    
۲۶. شرتونی، سعید، اقرب الوارد، ماده صدقه.
۲۷. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۱۷.    
۲۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۸۱.    
۲۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۲۱۵.    
۳۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۲۰۰.    
۳۱. نساء/سوره۴، آیه۴.    
۳۲. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۱۷.    
۳۳. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۲۱۴.    
۳۴. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۲۰۰.    
۳۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۰۰-۱۰۱.    
۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۷۱.    
۳۷. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۱۱۷.    
۳۸. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۷۹.    
۳۹. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۶، ص۲۱۴.    
۴۰. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت الحسینی، ج۵، ص۱۹۹.    
۴۱. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۴۰۸.    
۴۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دارالقلم، ج۱، ص۴۷۹.    
۴۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۶.    
۴۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۲۴۱.    
۴۵. مریم/سوره۱۹، آیه۴۱.    
۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۸.    
۴۷. مائده/سوره۵، آیه۷۵.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۲۰.    
۴۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۴ و ۱۰۵.    
۵۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۸.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۹.    
۵۲. احزاب/سوره۳۳، آیه۷.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۴۱۹.    
۵۴. اعراف/سوره۷، آیه۶.    
۵۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۵۱.    
۵۶. مریم/سوره۱۹، آیه۵۶.    
۵۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۳۰۹.    
۵۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۶۳.    
۵۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۸۴.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۰۱.    
۶۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۱۸۱.    
۶۲. نساء/سوره۴، آیه۶۹.    
۶۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۸۹.    
۶۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۰۷.    
۶۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۵۰.    
۶۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۱.    
۶۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۲۲۷.    
۶۸. حدید/سوره۵۷، آیه۱۹.    
۶۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۹.    
۷۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۷۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸۵.    
۷۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۸.    
۷۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۲۹.    
۷۴. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۴، ص۴۱۴.    
۷۵. علامه طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۲۸۶.    
۷۶. حدید/سوره۵۷، آیه۱۹.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۸۹.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۱۶۲.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۲۸۵.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۵۸.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۴، ص۲۲۹.    
۸۲. ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱.    
۸۳. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن، ص۱۹۶.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «صدق»، ج۴، ص۱۱۶-۱۲۰.    


رده‌های این صفحه : مفردات قرآن




جعبه ابزار