باطن قرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باطن
قرآن، معنای باطنی
آیات قرآن است.
باطن کتاب، مقابل
ظاهر کتاب میباشد و به این معنا است که در ورای
معنای لغوی الفاظ و
فهم عرفی مفاهیم از
ظاهر عبارات
قرآن،
معانی و
مفاهیم دیگری وجود دارد که بر مردم پنهان است و همان گونه که فهم
متشابهات و
مجملات، بدون مراجعه به
معصومان (علیهمالسلام) و بهره گیری از آنان ممکن نیست،
درک آن چه ماورای این عبارات نهفته است نیز بدون مراجعه به
خاندان وحی میسر نخواهد بود.
در"
بحارالانوار " آمده است که:" ان القرآن انزل علی سبعة احرف لکل آیة منها ظهر و بطن و لکل حرف حد و مطلع؛
قرآن بر هفت
حرف نازل شده و برای هر
آیهای، ظاهری و باطنی است، و برای هر حرفی
حد و مطلعی است".
باطن یا بطن قرآن، مقابل
ظاهر یا
ظهر قرآن است. این دو
اصطلاح هرچند در قرآن با صراحت نیامده و برخی آن را از ساختههای باطنیان دانستهاند، اما بسیاری از آیات بر آن
دلالت دارند؛ مانند: (... وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم...) .
بر اساس این آیه،
تاویل بخشی از آیات قرآن را فقط
خدا و
راسخان در علم میدانند؛ و این همان باطن قرآن است.
اما مستند اصلی وجود ظاهر و باطن در قرآن،
روایات است؛ از جمله حدیثی که
شیعه و
سنی از
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نقل کردهاند: «ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الی سبعة ابطن». و نیز از
امام محمد باقر علیهالسّلام نقل شده است که درباره این روایت از آن حضرت سؤال شد؛ امام علیهالسّلام فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تاویله، منه ما قد مضی و منه ما لم یکن یجری کما تجری الشمس و القمر، کلما جاء منه شیء وقع. قال الله (وما یعلم تاویله الا الله والراسخون فی العلم) نحن نعلمه».
علامه طباطبایی میفرماید: منظور از ظاهر قرآن چیزی است که از مدلول مطابقی آیه استفاده میشود؛ به عبارت دیگر، ظاهر
قرآن چیزی است که هر کس با
لغت فصیح
عرب آشنا باشد، همان ابتدا آن را از آیه میفهمد. به عقیده وی، ظاهر و باطن دو امر نسبیاند و هر دو هم به وسیله
کلام، بیان شدهاند؛ جز این که این دو معنا در طول هم مورد نظر قرار گرفتهاند، نه در عرض هم؛ یعنی نه
اراده ظاهر لفظ، اراده باطن را نفی میکند و نه اراده باطن، مزاحم اراده ظاهر است؛ مثلا از آیه کریمه (... ولا تشرکوا به شیئا...)
نخست برداشت میشود که نباید
بتها را پرستید؛ ولی با یک دید بازتر،
انسان نباید غیرخدا را بپرستد، و نیز با نگاهی دیگر، انسان نباید حتی از
دل خود پیروی کند، و بالآخره نباید از
خدا غافل شود و به غیر او التفات کند.
همین ترتیب (یعنی ظهور معنای ساده ابتدایی از آیه، و ظهور معنای وسیع تری در پی آن و همچنین ظهور معنایی از دل معنای دیگری) در سراسر
قرآن مجید جریان دارد.
برداشت
فرقه اسماعیلیه و
باطنیه درباره ظاهر و باطن، از حد اعتدال خارج شده، حالت افراط و تفریط به خود گرفته است؛ یعنی آنان تنها باطن را پذیرفته، ظاهر را از میدان عمل، کنار نهاده و آن را از اعتبار انداختهاند و میگویند: «ظاهر به منزله
پوست، و باطن همانند
مغز است» و برای تایید
عقیده خود، این آیه را مطرح و به آن استناد کردهاند: (باطنه فیه الرحمة وظاهره من قبله العذاب).
ولی
شیعه امامیه برخلاف فرقههای
ظاهریه و باطنیه، هم ظاهر و هم باطن قرآن را در کنار هم پذیرفتهاند. همچنین تمام قرآن را مغز و حقیقت میدانند و تعبیر به پوست را در قرآن، منافی با
اسلام و قرآن، و ظاهر را نیز مانند باطن، قرآن به شمار میآورند.
به
اعتقاد امامیه، خود
پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از ظاهر و باطن قرآن
خبر داده است؛ آن جا که فرمود: «له ظهر و بطن فظاهره حکم و باطنه علم».
علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «باطن قرآن». فرهنگنامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۲۷۵، برگرفته از مقاله «بواطن کتاب».