باسکرویل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
باسْکِرْویل،هاواردسی،
معلم مدرسه امریکایی تبریز و از مبارزان
نهضت مشروطیت ایران بود.
در ۱۰ آوریل ۱۸۸۵ در نورت پلاتِ نبراسکا تولّد یافت.
در ۱۹۰۷ با درجه لیسانس از دانشگاه پرینستن فارغ التحصیل شد.
در پاییز همان سال، بر اساس قراردادی دو ساله، تحت نظارت هیئت
مبلغان مسیحی (میسیون پرسبیتری) برای تدریس تاریخ عمومی در مدرسه مموریال وابسته به آن هیئت به تبریز آمد.
طولی نکشید که ویژگیهای اخلاقی و شخصی آموزگار جوان احترام و علاقه شاگردان و همکارانش، از آن جمله
سیدحسن شریف زاده معلم عربی مدرسه، را جلب کرد و این دوستی موجب آشنایی باسکرویل با اهداف و
رهبران نهضت مشروطه شد.
کشته شدن شریف زاده در جنگهای خیابانیِ
صفر ۱۳۲۶
و مشاهده وضع اسفبار و قحطی روزافزون تبریز در روزهای محاصره، در او تأثیری بسزا کرد و او را مصمّم ساخت که به صفوف ملّیّون بپیوندد و، پس از دعوت عام
انجمن ایالتی تبریز از معلّمان مشق نظام، آمادگی خود را برای تعلیم
فنون نظامی اعلام کند.
او دسته ای از شاگردان خود را با نام
فوج نجات سازمان داد و در حیاط ارک تبریز به تمرینهای نظامی واداشت.
اقدامات باسکرویل و درگیری در مسائل داخلی
ایران موجب بروز نگرانیهایی در واشنگتن شد و ویلیام دوتی، رایزن (کنسول)
امریکا در تبریز، طیّ نامهای به تاریخ اوّل
محرم ۱۳۲۷/۳ ژانویه ۱۹۰۹ و سپس، در ملاقاتی با باسکرویل در حضور
ستارخان، کوشید تا او را از فعّالیّت نظامی در کنار مشروطه خواهان منصرف کند.
دوتی، ضمن یادآوری شغل آموزگاری باسکرویل، متذکر شد که فعّالیّتهای او جان وی و اعضای هیئت امریکایی را به خطر افکنده است.
ستارخان نیز ضمن قدردانی از امریکایی جوان او را به کناره گیری از
نبرد تشویق کرد.
باسکرویل، در پاسخ، مبارزه در کنار مشروطه خواهان را دفاع از جان و مال امریکاییان و مردم تبریز شمرد.
سرانجام، دوتی از باسکرویل خواست که گذرنامه خود را بازپس دهد و از تابعیت امریکا صرف نظر کند.
به روایت
یسلسون باسکرویل از قبول این دستور خودداری کرد، لیکن
کسروی می نویسد که وی گذرنامه خود را به رایزن تسلیم کرد.
وزارت خارجه امریکا هیئت مرکزی مبلّغان
مسیحی در
نیویورک را برای فراخواندن باسکرویل از ایران، به این عنوان که فعّالیّتهایش منافع امریکا و
کلیسای پرسبیتری را به خطر افکنده است، تحت فشار قرار داد.
در ۱۶ ربیع الاول/ ۷ آوریل، خبر استعفای باسکرویل از آموزگاری به واشنگتن اعلام شد.
با نزدیک شدن زمان حمله مشروطه خواهان برای شکستن حلقه محاصره و دستیابی به انبارهای آذوقه طرفداران دربار در حومه تبریز، باسکرویل آمادگی خود و فوج نجات را برای به دست گرفتن اسلحه و شرکت در حمله اعلام داشت.
ستارخان، به رغم احترام به شخص باسکرویل و ستایش روحیه پرشور و مبارز او، ابتدا از تسلیم سلاح به او و افراد فوج نجات، که به زعم سردار، جنگ ناآزموده بودند، خودداری کرد
اما سرانجام فوج نجات مسلح شد.
با بالا گرفتن وخامت اوضاع شهر،
مجاهدان روز یکشنبه ۲۷ ربیع الاول تصمیم به شکستن محاصره گرفتند
و دسته های مشروطه خواهان، از جمله فوج نجات باسکرویل، برای حمله به شام غازان در محله قره آغاچ گرد آمدند.
از ۳۰۰ تن اعضای فوج تنها ۴۰ تن، به رغم مخالفت خانواده خود، موفق به پیوستن به آموزگار خود شدند
و در نخستین حمله از این عده تنها ۲۰ تن
و به قولی ۱۱ تن
باسکرویل را همراهی کردند.
پیش از دمیدن آفتاب روز ۲۹
ربیع الاول، باسکرویل در نخستین دقایق
نبرد، که در دشت باز و کشتزارهای
قراجه ملک رخ داد، با گلوله طرفداران دربار از پا درآمد.
او هنگام مرگ ۲۵ سال داشت.
دو تن از همراهان او،
میرزاحاجی آقا و
حسین خان کرمانشاهی بزحمت و با استفاده از فرصتی که بر اثر حمله حاجی خان، پسر
علی موسیو، به سنگرهای طرفداران دربار، پیش آمد، موفق شدند که جنازه او را از میدان
نبرد بیرون برند.
گزارش آرتر مور، خبرنگار ایرلندی روزنامه های انگلیسی، که در تعلیم فوج نجات همراه باسکرویل بود، از آخرین
نبرد با شرحی که دیگر همراهان باسکرویل دادهاند فرق دارد.
وی نقش مجاهدان را کم اهمیت شمرده و ستارخان را به سبب کوتاهی در کمک رساندن به باسکرویل سرزنش کرده و از شرکت فعال خود در
نبرد سخن گفته است.
لیکن، بنا به قول
یکانی و
علوی زاده و
رضازاده شفق، شاگردان باسکرویل، دوستی ستارخان و امریکایی جوان بسیار صمیمانه و با حرمت بوده و باسکرویل سه روزِ پیش از
نبرد در خانه سردار اقامت داشته است.
خودداری ستارخان از اینکه در شب حمله توپ در اختیار باسکرویل بگذارد به دلیل اعتقاد وی به بی تجربگی باسکرویل و همراهان او و خطر از دست رفتن توپ در شرایط بحرانی آن روز بوده است.
کسروی، با اشاره به تلاشهایی که برای ایجاد تفرقه میان صفوف مشروطه خواهان از جمله مجاهدان و فوج نجات جریان داشت، سخن مور را درباره شرکت او در آخرین
نبرد مردود دانسته است.
ادوارد براون، به استناد نامه وراتسلاو، رایزن (سرکنسول) انگلیس در تبریز، به جورج بارکلی، سفیر انگلستان در تهران، که در آن نامه از بیباکی سردار در درگیریها و خطرات یاد شده، از اظهارنظر مور ابراز شگفتی و تأسف کرده است.
جنازه باسکرویل سه شنبه ۲۹ ربیع الاول ۱۳۲۷/۲۰ آوریل ۱۹۰۹، با شکوه فراوان، در میان تأثر اهالی تبریز و با حضور گروههای مجاهدان و
فداییان ارمنی و امریکاییان، تشییع شد و مراسم به گردهمایی
سیاسی بزرگی انجامید که در آن
سیدحسن تقی زاده طیّ سخنانی از فداکاری امریکایی جوان تجلیل کرد.
عمل باسکرویل، که به ابتکار شخص او و بدون حمایت دولت امریکا و هیئت مبلغان انجام گرفته بود، البته در جلوگیری از اقدامات شتابزده، چون حمله به خارجیان در فضای پرتب و تاب آن روز تبریز، مؤثر بوده است
بعدها بر مزار باسکرویل در گورستان امریکاییان لوحی نصب شد که اشعاری از
عارف قزوینی بر آن حک شده بود.
عارف این اشعار را در ۱۳۰۲ ش هنگام سفر به
آذربایجان و حضور بر سر خاک او سروده بود.
نیم قرن بعد، در ۳۰ فروردین ۱۳۳۸، شاگردان و همرزمان باسکرویل مراسم پنجاهمین سالروز مرگ او را در تالار باسکرویل مدرسه پروین (مموریال سابق) برپا داشتند.
(۱) اسماعیل امیرخیزی، قیام آذربایجان و ستارخان، تبریز ۱۳۳۹ ش.
(۲) یحیی دولت آبادی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۶۲ ش، ج ۲، ص ۳۵۲.
(۳) صادق رضازاده شفق، بیاد آموزگار و فرمانده ما هوارد باسکرویل (۱۸۸۵ـ۱۹۰۹)، تهران ۱۳۳۸ ش.
(۴) احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۵) احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ ش، ص ۸۸۱.
(۶) رضا نیازمند، «باسکرویل جوان آزاده آمریکایی که در راه مشروطیت ایران جان باخت»، مجله ایران شناسی، سال ۲، ش ۳ (پائیز ۱۳۶۹ ش)، ص ۵۷۷ـ۵۸۱.
(۷) آبراهام یسلسون، روابط سیاسی ایران و آمریکا، ترجمه محمدباقر آرام، تهران ۱۳۶۸ ش؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باسکرویل»، شماره۲۱۵.