• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بازداری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بازْداری‌، فن‌ شکار با باز و دیگر پرندگان‌ شکاری‌ مانند شاهین‌، چرغ‌، باشه‌ و قوش‌ و جز آن‌ها می‌باشد و نیز در این مقاله به ضوابط گزینش‌ و شیوه پرورش‌ و آموزش‌، نگهداشت‌، بهداشت‌ و شناخت‌ بیماری‌های‌ این‌ پرندگان‌ و چگونگی‌ درمان‌ آنها پرداخته می‌شود.



بازْداری‌، فن‌ شکار با باز و دیگر پرندگان‌ شکاری‌ مانند شاهین‌، چرغ‌، باشه‌ و قوش‌ و جز آن‌ها و نیز ضوابط گزینش‌ و شیوه پرورش‌ و آموزش‌، نگهداشت‌، بهداشت‌ و شناخت‌ بیماری‌های‌ این‌ پرندگان‌ و چگونگی‌ درمان‌ آنها می‌باشد.
[۱] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۴۸، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۲] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۳] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.



این‌ فن‌، گرچه‌ نه‌ با همه تفاصیل‌ یاد شده‌، بلکه‌ به‌ شکل‌ ساده‌ و ابتدایی‌ از دوران‌های‌ باستان‌، پیش‌ از پیدایش‌ خط شناخته‌ شده‌، و در بین‌ النهرین‌، ایران‌، هندوستان‌، چین‌، ژاپن‌ و مصر متداول‌، و از راه‌های‌ عمده تأمین ‌خوراک‌ بوده‌ است ‌
[۷] Der kleine Pauly، Stuttgart، ج۲، ص۸۹۹-۹۰۱، ۱۹۶۷.
[۸] Britannica، ۱۹۷۸، ج۷، ص۱۵۲-۱۵۳.
[۹] Brockhaus، ج۶، ص۳۲-۳۳.
این‌ فن‌ بعدها در یونان‌ نیز متداول‌ شد. شواهدی‌ از بهره‌گیری‌ از مرغان‌ شکاری‌ در کلده‌ و آشور در سده‌های‌ ۸ و ۷ق‌م‌ به‌ دست‌ آمده‌ است‌. کتسیاس‌۱ پزشک‌ اردشیر دوم‌ (سده ۵ ق‌م‌) که‌ مدتی‌ نیز در هندوستان‌ به‌ سربرده‌ بود، درباره شکار خرگوش‌ کوهی‌ به‌ یاری‌ مرغان‌ شکاری‌ گزارش‌هایی‌ از خود بر جای‌ گذاشته‌ است‌.
[۱۰] Britannica، ۱۹۷۸، ج۷، ص۱۵۲-۱۵۳.
[۱۱] Brockhaus، ج۶، ص۳۲-۳۳.
بهره‌گیری‌ از مرغان‌ شکاری‌ در چین‌ و ژاپن‌ از این‌ نیز سابقه کهن‌تری‌ دارد و احتمالاً به‌ دو هزار سال‌ پیش‌ از میلاد باز می‌گردد
[۱۲] Britannica، ۱۹۷۸، ج۷، ص۱۵۲-۱۵۳.
[۱۳] Brockhaus، ج۶، ص۳۲-۳۳.

اشعار فردوسی‌ درباره اینکه‌ تهمورث‌ پادشاه‌ افسانه‌ای‌ ایران‌، باز و شاهین‌ را برای‌ شکار پرورش‌ داده‌ است‌، و نیز سخنان‌ او در وصف‌ شکار بهرام‌ گور و همراه‌ داشتن‌ ۱۶۰ باز و ۲۰۰ چرغ‌ و شاهین‌، و به‌ نخجیر رفتن‌ خسرو پرویز با ۷۰۰ بازدار،
[۱۴] فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱، ص‌ ۵۸، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
[۱۵] فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱، ص۱۶۶۶، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
[۱۶] فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱، ص۲۲۰۷، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
نشانه آشنایی‌ بسیار کهن‌ ایرانیان‌ با فن‌ بازداری‌ است‌. برپایه شواهد قطعی‌ شکار با باز یکی‌ از سرگرمی‌های‌ دلپسند فرمانروایان‌ هخامنشی‌ بوده‌ است‌
[۱۷] Oppenheim، AL، ج۱، ص۵۸۰، X The Babylonian Evidence of Achaemenian Rule in Mesopotomia n، The Cambridge History of Iran، vol II، ed I Gershevitch، Cambridge، ۱۹۸۵.

بدین‌سان‌، روشن‌ است‌ که‌ افسانه‌های‌ مکرر درباره بطلمیوس‌ و کنستانتین‌ و حارث‌ بن‌ معاویه بن‌ ثور کندی، به‌ عنوان‌ نخستین‌ کسانی‌ که‌ با باز یا شاهین‌ یا چرغ‌ به‌ شکار پرداخته‌اند،
[۱۸] مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
[۱۹] مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۲۴- ۲۵، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
[۲۲] انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۱، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.
هیچ‌گونه‌ اعتباری‌ ندارند.


واژه باز و نیز باشه‌، از یک‌ مصدر اوستایی‌ به‌ معنای‌ پریدن‌ برگرفته‌ شده‌ است‌. نام‌های‌ اینگونه‌ پرندگان‌ شکاری‌ و برخی‌ اصطلاحات‌ مربوط به‌ آن‌ در زبان‌ عربی‌ نیز به‌ طور عمده‌ برگرفته‌ از فارسی‌ است‌: الباز و البازی‌، البازدار، البزدره‌ (بازداری‌)، البیزره‌ (بازیاری‌)، باشق‌ (باشه‌)، شاهین‌، الصقر (که‌ به‌ روشنی‌ معادل‌ چغر یا چرغ‌ است‌، اما در زبان‌ عربی‌ همه پرندگان‌ شکاری‌ جز کرکس‌ و عقاب‌ را شامل‌ می‌شود) و الزُرّق‌ (که‌ معرب‌ جرّه فارسی‌، و به‌ معنی‌ بازنر است‌ و در زبان‌ فارسی‌ جرّه‌ باز نیز گفته‌ می‌شود).
[۲۳] ابن‌ سیده‌ علی‌، المخصص‌، ج۸، ص۱۴۸-۱۴۹، قاهره‌، ۱۳۱۸ق‌.
[۲۴] دمیری‌ محمد، حیاه الحیوان‌ الکبری‌، ج۱، ص۱۰۰، قاهره‌، ۱۹۴۷م‌.
[۲۶] معلوف‌ امین‌، معجم‌ الحیوان‌، ج۱، ص۱۰۲، بیروت‌، دارالرائد العربی‌.

کردعلی‌ بر آن‌ است‌ که‌ کاربرد واژه فارسی‌ بازدار در زبان‌ عربی‌، نشانه آن‌ نیست‌ که‌ عرب‌ها این‌ فن‌ را از ایرانیان‌ آموخته‌اند
[۲۷] کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره.
اما واقعیت‌ این‌ است‌ که‌ بازداری‌ در میان‌ عرب‌ها، پس‌ از آشنایی‌ آنان‌ با اقوام‌ دیگر و به‌ ویژه‌ ایرانیان‌ به‌ گستردگی‌ رواج‌ یافت‌ و در عرصه دستگاه‌های‌ خلافت‌ و امارت‌ نیز نهاد ویژه‌ای‌ با هزینه هنگفت‌ بدان‌ اختصاص‌ داده‌ شد. فرمانروایان‌ عرب‌، به‌ ویژه‌ خلفای‌ عباسی‌ در این‌ زمینه‌ بیش‌ از همه‌ مقلد فرمانروایان‌ ایران‌ بوده‌اند
[۲۸] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۳- ۸، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۳۰] مقریزی‌ احمد، السلوک‌، ج۱، ص۴۹۴، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ زیاده‌، قاهره‌، ۱۹۷۰م‌.
[۳۱] EI ۲، ج۱، ص۱۱۵۲.
در زبان‌های‌ آرامی‌ و ارمنی‌ نیز برخی‌ اصطلاحات‌ مربوط به‌ بازداری‌، از فارسی‌ گرفته‌ شده‌ است‌
[۳۲] Eilers، W، ج۱، ص۴۹۷، X Iran and Mesopotamia n، The Cambridge History of Iran، vol III (۱)، edE Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.

کاربرد نام‌های‌ مرغان‌ شکاری‌ مانند بیغو، تیمور، طغرل‌، سنقر، سنجر و طوغان‌ برای‌ انسان‌ در میان‌ ترکان‌ ماوراءالنهر، نشانه اهمیت‌ این‌ پرندگان‌ در میان‌ ایشان‌ است‌. این‌ نوع‌ شکار در ماوراءالنهر از دوران‌های‌ باستان‌ به‌ احتمال‌ بسیار بیش‌ از مناطق‌ دیگر متداول‌ بوده‌، و همچنان‌ ادامه‌ یافته‌ است‌. گفته‌ می‌شود که‌ یکی‌ از فرمانروایان‌ مغول‌ ۱۲ هزار بازیار داشته‌ است‌.
[۳۳] قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۴، ص۴۸۶، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.
اگر این‌ گزارش‌ نیز که‌ در سپاه‌ تیمور لنگ‌، ۲۰ هزار بازیار حضور داشته‌اند،
[۳۴] کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره، ج۱، ص۴.
درست‌ باشد، معلوم‌ می‌شود که‌ شکار با مرغان‌ شکاری‌ در میان‌ ایشان‌ اهمیت‌ بزرگ‌ اقتصادی‌ داشته‌، و از راه‌های‌ عمده تأمین‌ خوراک‌ برای‌ سپاهیان‌ بوده‌ است‌. در امپراتوری‌ عثمانی‌ بیشتر اصطلاح‌ ترکی‌ دوغانچی‌ را برای‌ بازدار به‌ کار می‌بردند (دوغان‌ یا طوغان‌ = باز، قوش‌). همچنین‌ واژه قوشچی‌ یا چاقرچی‌ (چغرچی‌ یا چرغ‌دار) به‌ دارندگان‌ همین‌ منصب‌ اطلاق‌ می‌شده‌ است‌. برخی‌ از این‌ اصطلاحات‌ مانند قوشچی‌، در ایران‌ نیز، به‌ ویژه‌ از سده ۷ق‌ به‌ بعد به‌ کار می‌رفته‌ است‌
[۳۵] رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۲، ص۱۵۱۸-۱۵۲۳، به‌ کوشش‌ محمدروشن‌ و مصطفی‌ موسوی‌، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌.
[۳۶] EI ۲، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵.



در مراکز تمدن‌ دوران‌ باستان‌ برخی‌ پرندگان‌ شکاری‌ از حرمت‌ ویژه‌ برخوردار بوده‌اند.

۴.۱ - مصر باستان

در مصر، از ۰۰۰، ۳ سال‌ پیش‌ از میلاد، باز و شاهین‌ پرنده آسمانی‌ و مقدس‌ شمرده‌ می‌شدند. هُروس‌۲، خدای‌ نور یا خدای‌ خدایان‌، نخست‌ در مصر سفلی‌ و سپس‌ در سراسر این‌ سرزمین‌، به‌ صورت‌ باز نشان‌ داده‌ می‌شد. باز یکی‌ از نشانه‌های‌ سلطنت‌ و قدرت‌ دینی‌ در مصر باستان‌ بوده‌ است‌ و از مقدس‌ شمرده‌ شدن‌ آن‌ تا دوران‌ بطالسه‌ آگاهی‌ داریم‌
[۳۷] Brockhaus، ج۸، ص۶.
[۳۸] Brockhaus، ج۸، ص۶۹۱.
[۳۹] Brockhaus، ج۸، ص۳۳.


۴.۲ - اساطیر یونانی

این‌ پرنده‌ در اساطیر یونانی‌ نیز جایگاهی‌ بلند دارد؛ ارسطو، قدرت‌ شگرف‌ پرواز آن‌ را موجب‌ این‌ امر می‌شمرد. در تصاویر اساطیری‌، زئوس‌ (ژوپیتر) غالباً با این‌ پرنده‌ همراه‌ است‌؛ یا مثلاً زئوس‌ بر بال‌های‌ باز سوار است‌ و در برخی‌ منابع‌ به‌ عنوان‌ پرنده محبوب‌ و قاصد سریع‌السیر زئوس‌، اسلحه‌دار خدای‌ تندر و حامل‌ آذرخش‌ به‌ شمار آمده‌ است‌
[۴۰] Pauly‌، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴
هُمر نیز در ادیسه‌، از سرعت‌ و چابکی‌ باز شکاری‌ با ستایش‌ بسیار یاد کرده‌ است‌
[۴۱] Der kleine Pauly، Stuttgart، ج۲، ص۹۰۰، ۱۹۶۷.


۴.۳ - ایران باستان

در ایران‌ باستان‌ نیز، باز و شاهین‌ و پرندگان‌ همانند آن‌ها مقدس‌ و دارای‌ فرو شکوه‌ ایزدی‌ شمرده‌ می‌شدند. در بندهش‌ از مار بالداری‌ سخن‌ گفته‌ می‌شود که‌ هرگاه‌ جلو تابش‌ خورشید را بگیرد و سایه‌ بر سر مردمان‌ افکند، جمله آن‌ مردمان‌ هلاک‌ شوند و اهورا مزدا، باز سفید را برای‌ کشتن‌ آن‌ مار آفریده‌ است‌.
[۴۲] بندهش‌، ترجمه مهرداد بهار، ج۱، ص‌ ۹۹، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
شگفت‌ اینکه‌ مسعودی‌ داستانی‌ از دوران‌ هارون‌ الرشید نقل‌ می‌کند که‌ در آن‌، باز سفید خلیفه‌ در موصل‌، ناگهان‌ ناآرامی‌ نشان‌ می‌دهد و پرواز می‌کند و پس‌ از مدتی‌ دراز، با جانور بالداری‌ به‌ شکل‌ مار باز می‌گردد. هارون‌ در بازگشت‌ از شکار، موضوع‌ را با اهل‌ دانش‌ در میان‌ می‌گذارد و یکی‌ از محدثان‌ از عبدالله‌ بن‌ عباس‌ نقل‌ می‌کند که‌ در فضا، جانورانی‌ همانند مار وجود دارند که‌ «باز سفید ارمنستان‌» آنها را شکار می‌کند.
[۴۳] مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
[۴۴] قزوینی‌ زکریا، عجایب‌ المخلوقات‌، ج۱، ص۴۲۸، ترجمه فارسی‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
در گفتارهای‌ مینوی‌ خرد، باز بزرگ‌ِ پرندگان‌ خوانده‌ شده‌ است‌.
[۴۵] مینوی‌ خرد، ترجمه احمد تفضلی‌، ج۱، ص‌ ۷۹، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
[۴۶] تفضلی‌ احمد، تعلیقات‌ بر مینوی‌ خرد (هم)، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹.
همچنین‌ در ریگ‌ ودا، سرودهای‌ کهن‌ آریایی‌ هندوستان‌ باز و قوش‌ و شاهین‌، پرندگان‌ مقدس‌ به‌ شمار می‌روند
[۴۷] گزیده ریگ‌ ودا، ترجمه محمدرضا جلالی‌ نائینی‌، ج۱، ص۱۲۵، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
[۴۸] گزیده ریگ‌ ودا، ترجمه محمدرضا جلالی‌ نائینی‌، ج۱، ص۲۵۴، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
[۴۹] Brockhaus، ج۸، ص۶.
[۵۰] Brockhaus، ج۸، ص۶۹۱.
[۵۱] Brockhaus، ج۸، ص۳۳.
نشان‌ سلطنت‌ هخامنشی‌ نیز شاهین‌ است‌.
[۵۲] پورداود ابراهیم‌، فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌، ج۱، ص۲۹۶، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
بدین‌سان‌، شگفت‌ نیست‌ که‌ این‌ پرنده‌ در دربار شاهان‌ و امیران‌ همواره‌ از حرمتی‌ شگرف‌ برخوردار بوده‌ است‌. در حقیقت‌ تأثیرات‌ همان‌ اساطیر و باورهای‌ کهن‌، تا دوران‌های‌ دیرتر بر جا مانده‌ بوده‌ است‌. در برخی‌ از منابع‌ از حرمت‌ این‌ پرنده‌ تا بدانجا سخن‌ رفته‌ است‌ که‌ گویند پادشاهی‌، هنگامی‌ که‌ بازدار خود را باز به‌ دست‌ در حال‌ نوشیدن‌ آب‌ مشاهده‌ کرد، فرمان‌ به‌ کیفر او داد و مؤدَّب‌ فرزند پادشاهی‌ دیگر پادشاه‌ زاده‌ را که‌ باز بر دست‌ آب‌ دهان‌ افکنده‌ بود، سرزنش‌ کرد.
[۵۳] خیام‌، نوروزنامه‌، ج۱، ص۶۹ - ۷۰، به‌ کوشش‌ علی‌ حصوری‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
از همین‌ گزارش‌ها روشن‌ می‌شود که‌ عامه مردم‌، حرمت‌ چندانی‌ برای‌ این‌ پرنده‌ نمی‌شناخته‌اند.


اهل‌ فن‌ پرندگان‌ شکاری‌ را در درجه نخست‌ بر حسب‌ رنگ‌ چشمان‌ و در درجات‌ بعد بر پایه رنگ‌ پرها و شکل‌ چنگال‌ و منقار آن‌ها طبقه‌بندی‌ می‌کردند و برای‌ هر یک‌ ویژگی‌هایی‌ می‌شناختند. از نشانه‌های‌ چابکی‌ و قدرت‌ باز، سر کوچک‌، نوک‌ کوتاه‌، گردن‌ ستبر، گلوی‌ فراخ‌، بزرگی‌ دایره گوش‌ ودهان‌ و فراخی‌ سینه‌ است‌.
باز سفید از دیگر انواع‌ آن‌ بهتر است‌ و باز سیاه‌ اگر عضلات‌ محکم‌ و دم‌ دراز و بال‌ کوتاه‌ داشته‌ باشد، دلیر است‌ و به‌ کار شکار می‌آید. باز باید بانگ‌ بلند و قوی‌ داشته‌ باشد و بانگ‌ ضعیف‌ نشانه افتی‌ در شش‌های‌ اوست‌. ران‌ پرنده‌ باید نیرومند و محکم‌، و ساق‌ او کوتاه‌ باشد، اما خراسانیان‌ بر آن‌ بوده‌اند که‌ باز بلند پا در گرفتن‌ شکار تواناتر است‌. این‌ ویژگی‌ها تقریباً در همه مرغان‌ شکاری‌ دلالت‌های‌ همانند دارد، جز اینکه‌ درمورد شاهین‌ و چرغ‌، برعکس‌ِ باز، سر بزرگ‌ و نوک‌ بلند مطلوب‌تر است‌. دلیری‌ این‌ پرندگان‌ همچنین‌ از جایگاه‌ لانه‌های‌ آنها معلوم‌ می‌شود؛ پرندگانی‌ که‌ در کوه‌های‌ بلند و درختان‌ بلند آشیان‌ دارند، چندان‌ دلیر نیستند و به‌ کار شکار نمی‌آیند.
[۵۴] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۵۴ -۵۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۵۵] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۷۹، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۵۶] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۸۵، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۵۷] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۹۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۶۰] نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۸۸ - ۹۰، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
[۶۱] ابن‌ منقذ اسامه‌، الاعتبار، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، به‌ کوشش‌ حسین‌ زین‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌.
[۶۴] انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۲، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.



در نگهداری‌ و تغذیه مرغان‌ شکاری‌ باید بسیار دقت‌ کرد، جایگاه‌ پرنده‌ باید گرم‌ باشد تا شب‌ هنگام‌ دچار سرما نشود. در زمستان‌ جای‌ او با کاه‌ بدون‌ غبار فرش‌ شده‌ باشد و کاه‌ نیز مرتباً عوض‌ شود. گوشت‌ چارپایان‌، مانند گاو، گوسفند، بز و آهو خوراک‌ مناسب‌ مرغان‌ شکاری‌ نیست‌، مگر بسیار اندک‌ و گه‌گاه‌. همچنین‌ به‌ هنگام‌ بیماری‌ و پر ریختن‌ گوشت‌ گوسفند زیان‌ کمتری‌ دارد و از آن‌ نیز اگر بسیار خورد، «کرم‌ انگیزد اندر شکم‌»؛ گوشت‌ کبوتر نیز «اگر بر دوام‌ دهند»، زیان‌ دارد. برعکس‌، گوشت‌ خفاش‌ برای‌ این‌ پرندگان‌ سودمند و موجب‌ تندرستی‌ آنهاست‌. خوراک‌ مناسب‌ برای‌ باز به‌ هنگام‌ پر ریختن‌، موش‌، شیرگنجشک‌ (شقراق‌) و خارپشت‌ است‌.
[۶۵] جاحظ عمرو، الحیوان‌، ج۳، ص۵۳۹، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.
[۶۶] حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۲۸۴، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.
[۶۷] نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۹۵، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
[۶۸] محمد منگلی‌، انس‌ الملابوحش‌ الفلا، ج۱، ص۱۳۸، به‌ کوشش‌ صادق‌ آیینه‌وند، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
[۶۹] انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۳، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.

موضوع‌ بهداشت‌ و انواع‌ بیماری‌های‌ این‌ پرندگان‌ و شیوه درمان‌ آنها نیز بخش‌ مهمی‌ از کتاب‌های‌ بازداری‌ را تشکیل‌ می‌دهد.
[۷۰] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۱۵-۱۳۰، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۷۲] انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۳ -۶۷، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.



مؤلفان‌ کتاب‌های‌ بازداری‌ در فضیلت‌ شکار و لذت‌ و خواص‌ و آثاری‌ که‌ در آن‌ است‌، بسیار سخن‌ گفته‌اند.
شکار منافع‌ آشکار و نهان‌ دارد، انسان‌ را از پرداختن‌ به‌ سرگرمی‌های‌ بی‌ارزش‌ بازمی‌دارد، موجب‌ نشاط روان‌ و شادی‌ و سر زندگی‌ انسان‌ می‌گردد. پادشاهان‌ و اشراف‌ و مردمان‌ ثروتمند بیش‌تر برای‌ لذت‌ و تفریح‌ و برخورداری‌ از انبساط خاطر ناشی‌ از تلاش‌ و تحرکی‌ که‌ با شکار همراه‌ است‌؛ و نیازمندان‌ بلند همت‌ برای‌ دوری‌ گزیدن‌ از اشتغال‌ به‌ پیشه‌هایی‌ که‌ آنها را پست‌ می‌شمردند، و به‌ ویژه‌ درخواست‌ مزدِ کار که‌ آن‌ را به‌ معنی‌ پذیرش‌ فضل‌ دیگران‌ بر خویش‌ می‌دانستند و بر خود دشوار می‌یافتند، به‌ شکار روی‌ می‌آوردند. در میان‌ این‌ گروه‌ اخیر، برخی‌ از حاصل‌ شکار به‌ قدر نیاز خویش‌ بر می‌گرفتند و بقیه‌ را انفاق‌ می‌کردند و برخی‌ دیگر، مقادیر افزون‌ بر مصرف‌ خود را با دیگر مواد مورد نیازشان‌ مبادله‌ می‌کردند. از اشعار بر جا مانده‌ از دوران‌ جاهلیت‌ و صدر اسلام‌ به‌ روشنی‌ پیداست‌ که‌ مردمان‌ آن‌ دوران‌ها، تأمین‌ خوراک‌ موردنیاز خویش‌ از راه‌ شکار را فضیلتی‌ می‌شمرده‌اند. حمزه بن‌ عبدالمطلب‌، عموی‌ پیامبر اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، با علو مقام‌ و شرافت‌ حسب‌ و نسب‌، با صقر به‌ شکار می‌پرداخته‌، و خلیل‌ بن‌ احمد فراهیدی‌، نحوی‌ و ادیب‌ و عروضی‌ مشهور، خوراک‌ خود را از راه‌ شکار با باز فراهم‌ می‌ساخته‌ است‌.
[۷۳] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۹، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۷۴] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۵-۱۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۷۶] حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۳۰-۳۱، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.

اهدای‌ باز و دیگر مرغان‌ شکاری‌ به‌ پادشاهان‌ و خلفا و امیران‌ و بزرگان‌ در همه سرزمین‌های‌ اسلامی‌ مرسوم‌ و متداول‌ بوده‌ است‌. اینگونه‌ پیشکش‌ها اهمیت‌ بسیار داشته‌، و غالباً با نامه مفصل‌ و اشعار بلندی‌ در ستایش‌ این‌ پرندگان‌ همراه‌ بوده‌ است‌. پاسخ‌های‌ اینگونه‌ نامه‌ها نیز معمولاً آمیزه‌ای‌ از شعر و نثر است‌. بازیارِ عزیز بالله‌ فاطمی‌ گزارش‌ می‌کند که‌ در یک‌ روز، ۱۰۰ باز از خاور و باختر برای‌ آن‌ خلیفه‌ به‌ ارمغان‌ آورده‌اند.
[۷۸] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۸۱] قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۵۴، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.
[۸۴] مرعشی‌ ظهیرالدین‌، تاریخ‌ گیلان‌ و دیلمستان‌، ج۱، ص۱۵۴، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
[۸۵] مرعشی‌ ظهیرالدین‌، تاریخ‌ گیلان‌ و دیلمستان‌، ج۱، ص۱۹۱، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
گوشت‌ شکار نیز در سرزمین‌های‌ اسلامی‌ بسیار ارجمند شمرده‌ می‌شده‌ است‌ و به‌ ویژه‌ طعم‌ خوش‌ و سهولت‌ هضم‌ و نیروبخشی‌ آن‌ را ستوده‌اند. اهدای‌ قطعه‌های‌ کوچکی‌ از گوشت‌ شکار به‌ یکدیگر، حتی‌ در میان‌ بزرگان‌ و ثروتمندان‌ مرسوم‌ و متداول‌ و مایه خشنودی‌ و شادی‌ بوده‌ است‌.
[۸۶] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۹-۱۳، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.



شیفتگی‌ خلفا و امیران‌ در سرزمین‌های‌ اسلامی‌ موجب‌ شد که‌ منصب‌ بازداری‌ رفته‌ رفته‌ اهمیت‌ بسیار یابد و بازیاران‌ و کارکنان‌ دستگاه‌ گسترده ایشان‌ از نفوذ و قدرت‌ فراوان‌ برخوردار شوند و گاه‌ نیز به‌ پشت‌ گرمی‌ مقام‌ و با تکیه‌ بر پیوند نزدیکشان‌ با فرمانروایان‌ به‌ سوءاستفاده‌ از قدرت‌ و ستم‌ بر مردمان‌ و زورستانی‌ از ایشان‌ پردازند.
[۸۸] رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۲، ص۱۵۱۸-۱۵۲۳، به‌ کوشش‌ محمدروشن‌ و مصطفی‌ موسوی‌، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌.
برخی‌ از بازداران‌ به‌ مناصب‌ لشکری‌ و ولایت‌ و امارت‌ نیز دست‌ یافتند؛ از این‌ جمله‌، میرنقش‌ بازدار است‌ که‌ «سپهسالار عراق‌» شد و «غازی‌ و ملحدکش‌ و قلعه‌ گشای‌» بود و ولایت‌ قزوین‌ را نیز در تیول‌ داشت‌.
[۸۹] قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، ج۱، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
[۹۰] قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، ج۱، ص۱۹۳، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
[۹۱] قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، ج۱، ص۳۸۲، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
[۹۴] حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص۸۰۰، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌.
[۹۵] مقریزی‌ احمد، السلوک‌، ج۱، ص۳۶، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ زیاده‌، قاهره‌، ۱۹۷۰م‌.



در کتاب‌های‌ بازداری‌ شیوه صید پرندگان‌ شکاری‌ و تربیت‌ آنها و ویژگی‌های‌ هر یک‌، گاه‌ به‌ تفصیل‌، و گاه‌ به‌ اختصار بیان‌ شده‌ است‌. گاه‌ باز را در خردی‌ و پیش‌ از آنکه‌ قادر به‌ پرواز باشد، یا هنگامی‌ که‌ تنها در مسافت‌های‌ کوتاه‌ پرواز می‌توانست‌، از آشیانه‌اش‌ برمی‌داشتند و در خانه‌ پرورش‌ می‌دادند؛ اما تجربه‌ نشان‌ داده‌ بود که‌ بازی‌ که‌ در خردی‌ شکار شده‌ باشد، به‌ ویژه‌ آن‌ نوع‌ نخست‌ (باز آشیانی‌، و به‌ زبان‌ عربی‌ غطریف‌) در صید چندان‌ دلیر نیست‌، اما بازی‌ که‌ در بزرگی‌ به‌ دست‌ افتد، نیرومندتر و تیزپرتر، و در شکار دلیرتر است‌. پس‌ بازداران‌ همواره‌ آن‌ را ترجیح‌ می‌دادند. برای‌ شکار باز بالغ‌ از تور یا دام‌ بهره‌ می‌گرفتند و به‌ عنوان‌ طعمه‌، کبوتر یا پرنده دیگری‌ به‌ کار می‌بردند. بازی‌ که‌ آن‌ را در خردی‌ از آشیان‌ برمی‌گرفتند، به‌ آسانی‌ با بازدار و گروه‌ مردمان‌ خو می‌گرفت‌، اما باز بالغ‌ می‌بایست‌ روند دشوار رام‌ شدن‌ را از سر بگذراند. نخست‌ پلک‌ چشمانش‌ را می‌دوختند تا کسی‌ را نبیند، بند بر پایش‌ می‌نهادند و مدتی‌ آن‌ را گرسنه‌ نگاه‌ می‌داشتند. سپس‌ اندکی‌ گوشت‌ به‌ او می‌خوراندند. پس‌ از مدتی‌ (۶ روز، و در مورد باشه‌ ۷ روز و گاه‌ کمتر یا بیشتر) پلک‌هایش‌ را اندکی‌ می‌گشودند. در این‌ مرحله‌، باز رفته‌ رفته‌ می‌آموخت‌ که‌ با صدای‌ بازدار برای‌ خوردن‌ گوشت‌ تا روی‌ دست‌ او پیش‌ آید. آنگاه‌ نخست‌ شب‌ هنگام‌ و سپس‌ سحرگاهان‌ او را به‌ بازار می‌بردند و مدتی‌ درنگ‌ می‌کردند تا باز با صدای‌ پای‌ مردمان‌ خو گیرد. پس‌ از آن‌ چشمانش‌ را کاملاً می‌گشودند و بار دیگر در تاریکی‌ سحرگاهان‌ آن‌ را به‌ بازار می‌بردند، به‌ طوری‌ که‌ چهره مردمان‌ را نبیند، زیرا به‌ تجربه‌ دریافته‌ بودند که‌ در این‌ حالت‌ (که‌ هنوز کاملاً اهلی‌ نشده‌ است‌) با مشاهده مردمان‌ ناآرامی‌ نشان‌ می‌دهد. طی‌ روزهای‌ بعد، به‌ تدریج‌ در روشنایی‌ بیشتری‌ آن‌ را به‌ میان‌ مردمان‌ می‌بردند. سپس‌ مرحله تربیت‌ باز برای‌ شکار آغاز می‌شد؛ پرنده‌ای‌ را که‌ می‌خواستند باز را به‌ شکار آن‌ آموخته‌ سازند، در برابرش‌، و هر بار در فاصله دورتری‌ رها می‌ساختند و اجازه‌ می‌دادند با گوشت‌ آن‌ سیر شود.
[۹۶] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۵۷، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۹۷] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۱۰۰] نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۸۴ – ۸۵، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
[۱۰۱] نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۹۱، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.



شیوه رام‌ ساختن‌ باز در جهان‌ اسلام‌ در چنان‌ مقیاس‌ گسترده‌ای‌ معروف‌ بوده‌ که‌ در منابع‌ عرفانی‌ ما، از بند نهادن‌ بر پای‌ باز و دوختن‌ چشمان‌ او و باز گشودن‌ تدریجی‌ آنها، برای‌ بیان‌ معانی‌ رمزی‌، فراوان‌ بهره‌ گرفته‌ شده‌ است‌: «مَثَل‌ نفس‌ همچون‌ باز است‌ و تأدیب‌ وی‌ بدان‌ کنند که‌ مر او را اندرخانه‌ کنند و چشم‌ او بدوزند تا از هر چه‌ در او بوده‌ است‌، خو باز کند». قهرمان‌ داستان‌ تمثیلی‌ «عقل‌ سرخ‌» اثر شیخ‌ اشراق‌ شهاب‌الدین‌ سهروردی‌ نیز باز است‌.
[۱۰۲] سهروردی‌ یحیی‌، مجموعه مصنفات‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌، ج‌ ۳.
[۱۰۳] غزالی‌ محمد، کیمیای‌ سعادت‌، ج۱، ص۴۴۱، تهران‌، ۱۳۱۹ش‌.
[۱۰۴] مولوی‌، مثنوی‌ معنوی‌، ج۲، ص۴۷۶، به‌ کوشش‌ نیکلسن‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
[۱۰۵] احمد جام‌، انس‌ التائبین‌، ج۱، ص۷۷- ۷۸، به‌ کوشش‌ علی‌ فاضل‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.



شکار با مرغان‌ شکاری‌ در مناطق‌ گوناگون‌ با آداب‌ و رسوم‌ متفاوتی‌ همراه‌ بوده‌ است‌. جاحظ گزارش‌ می‌دهد که‌ اشراف‌ عرب‌ به‌ دست‌ خود با صقر و شاهین‌ به‌ شکار می‌پرداخته‌اند، اما از گرفتن‌ باز بر دست‌ خویش‌ پرهیز داشتند.
[۱۰۶] جاحظ عمرو، الحیوان‌، ج۶، ص۴۷۸، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.

در مقابل‌، گزارش‌های‌ دیگری‌ حکایت‌ از این‌ دارد که‌ خلفای‌ عباسی‌، منصور و هارون‌، و نیز عزیز بالله‌ خلیفه فاطمی‌ (که‌ او را «خلیفه صیاد» می‌نامیدند) به‌ دست‌ خویش‌ باز می‌پرانده‌اند.
[۱۰۷] مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
[۱۰۹] حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۶۹، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.
[۱۱۰] کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره، ج۱، ص۷.
در قابوس‌نامه‌ آمده‌ است‌: «ملوک‌ خراسان‌ به‌ دست‌ خود باز نپرانند و ملوک‌ عراق‌ را رسمی‌ است‌ که‌ به‌ دست‌ خود پرانند و هر دو گونه‌ رواست‌... اما پادشاه‌ را نشاید که‌ باز دوبار پراند».
[۱۱۱] عنصر المعالی‌ کیکاووس‌، قابوس‌نامه‌، ج۱، ص۹۵، به‌ کوشش‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.



رواج‌ گسترده شکار با پرندگان‌، چه‌ به‌ عنوان‌ سرگرمی‌ و چه‌ به‌ عنوان‌ شیوه‌ای‌ برای‌ تأمین‌ خوراک‌ موردنیاز موجب‌ شد که‌ مسلمانان‌ در کتاب‌های‌ بازداری‌ و نیز جانورشناسی‌، حکم‌ شرعی‌ آن‌ را نیز به‌ تفصیل‌ مورد بحث‌ قرار دهند. در بیش‌تر کتاب‌های‌ بازداری‌، فصل‌ یا فصولی‌ به‌ شرایط جواز شکار، و نیز شرایط حلیت‌ خوردن‌ گوشت‌ حیوانی‌ که‌ به‌ کمک‌ اینگونه‌ مرغان‌ شکار شده‌ باشد، اختصاص‌ یافته‌ است‌. در بسیاری‌ منابع‌ به‌ آیه ۴ سوره مائده‌ که‌ در آن‌ از جواز خوردن‌ گوشت‌ حیوانات‌ شکار شده‌ به‌ وسیله «جوارح‌» بیان‌ شده‌، استناد گردیده‌ است‌ و به‌ تصریح‌، عنوان‌ «جوارح‌» را شامل‌ باز و شاهین‌ و نظایر آن‌ها نیز شمرده‌اند.
[۱۱۳] جاحظ عمرو، الحیوان‌، ج۲، ص۱۸۷- ۱۸۸، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.
[۱۱۴] نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۷۷، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
کشاجم‌ بخشی‌ از کتاب‌ خود را با استناد به‌ کتاب‌ و سنت‌ به‌ مسائل‌ فقهی‌ مربوط به‌ شکار و از جمله‌ چگونگی‌ نماز در سفر به‌ عزم‌ شکار اختصاص‌ داده‌ است‌ و روایاتی‌ از رسول‌ اکرم‌ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و حضرت‌ علی‌ (علیه‌السلام) نقل‌ می‌کند و آراء پیشوایان‌ برخی‌ مذاهب‌ را نیز می‌آورد.
[۱۱۵] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص‌ ۱۴-۴۷، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
نسوی‌ از اتفاق‌ علما و فقها بر حلیت‌ خوردن‌ گوشت‌ اینگونه‌ شکار سخن‌ می‌گوید و به‌ تفصیل‌ نمی‌پردازد.
[۱۱۶] نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص‌ ۷۷-۷۹، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
نکته جالب‌ این‌ است‌ که‌ در اکثر این‌ منابع‌، حلیت‌ مشروط به‌ تذکیه‌ شمرده‌ شده‌ است‌ و این‌ حکم‌ موافق‌ رأی‌ بیشتر فقهای‌ امامیه‌ نیز هست‌.
[۱۱۷] کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۸-۲۱، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
[۱۱۸] راوندی‌ محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۴، به‌ کوشش‌ محمداقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.



در اروپا، به‌ رغم‌ آشنایی‌ کهن‌ یونانیان‌ و رومیان‌ باستان‌ با فن‌ بازداری‌، اینگونه‌ شکار تا سده ۶ق‌/۱۲م‌ گسترش‌ چندانی‌ نیافت‌، ولی‌ پس‌ از آن‌، بازرگانان‌، جهانگردان‌ و جنگجویان‌ صلیبی‌ که‌ در سرزمین‌های‌ اسلامی‌ با مرغان‌ شکاری‌ و پرورش‌ آنها آشنایی‌ یافته‌ بودند، در بازگشت‌ به‌ سرزمین‌های‌ خویش‌، رفته‌ رفته‌ مردمان‌ اروپا را با این‌ فن‌ آشنا ساختند.
در مناطق‌ شمال‌ آفریقا، شکار به‌ یاری‌ مرغان‌ در میان‌ عامه مردم‌ نیز مرسوم‌ بوده‌، و به‌ هیچ‌ روی‌ به‌ اشراف‌ اختصاص‌ نداشته‌ است‌. همچنین‌ در آسیای‌ میانه‌، دست‌ کم‌ تا اواخر سده ۱۳ق‌/۱۹م‌، بهره‌گیری‌ از پرندگان‌ برای‌ شکار در میان‌ بسیاری‌ از اقوام‌، چنان‌ متداول‌ بوده‌ که‌ داشتن‌ یک‌ مرغ‌ شکاری‌ برای‌ هر خانواده‌ از واجبات‌ شمرده‌ می‌شده‌ است‌.
[۱۲۱] موزر هنری‌، سفرنامه ترکستان‌ و ایران‌، ج۱، ص۳۶، ترجمه علی‌ مترجم‌، به‌ کوشش‌ محمد گلبن‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.

در نقطه مقابل‌ این‌گزارش‌ها، سخنی‌ که‌ مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌ از کریم‌خان‌ زند نقل‌ می‌کند، جالب‌ توجه‌ است‌: یکی‌ از قوشچیان‌ نادرشاه‌، شرایط نگهداری‌ قوش‌ و چگونگی‌ پرورش‌ آن‌ را برای‌ کریم‌خان‌ شرح‌ می‌دهد. خان‌ زند که‌ ظاهراً هزینه‌ و زحمت‌ این‌ کار را با منافع‌ حاصل‌ از آن‌ بی‌تناسب‌ می‌یابد، قوش‌ را رها کرده‌، می‌گوید: این‌ پرنده‌ به‌ کار من‌ نمی‌آید. در پایان‌ این‌ گزارش‌، ظل‌السلطان‌ که‌ خود نیز در این‌ زمینه‌ تجربه‌هایی‌ داشته‌ است‌، داوری‌ کریم‌خان‌ را تأیید می‌کند.
[۱۲۲] موزر هنری‌، سفرنامه ترکستان‌ و ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۹، ترجمه علی‌ مترجم‌، به‌ کوشش‌ محمد گلبن‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.



بازداری‌ هنوز در شمال‌ آفریقا، عربستان‌ سعودی‌ و امیرنشین‌های‌ خلیج‌ فارس‌ به‌ گستردگی‌، البته‌ بیشتر در میان‌ مردمان‌ مرفه‌، رواج‌ دارد. در ۱۳۵۵ش‌/۱۹۷۶م‌ یک‌ همایش‌ بین‌المللی‌ بازداری‌ در ابوظبی‌ برگزار شد که‌ بیش‌ از ۵۰ تن‌ از متخصصان‌ بازداری‌ و پرنده‌شناسان‌ از کشورهای‌ اروپایی‌، آمریکا، ژاپن‌، هندوستان‌ و پاکستان‌ در آن‌ شرکت‌ جستند. در این‌ همایش‌، گفتارهایی‌ درباره بازیاری‌ در کشورهای‌ انگلستان‌، آلمان‌ و ایتالیا، و نیز آیین‌ها و آداب‌ شکار در عربستان‌ جنوبی‌ در دوران‌های‌ پیش‌ از اسلام‌ عرضه‌ شد.
[۱۲۳] اذکایی‌ پرویز، «باز و بازنامه‌های‌ فارسی‌»، ج۱، ص۲- ۵، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌، س‌ ۱۵، شم ۱۷۶.
همچنین‌ در ۱۹۷۸م‌ یک‌ هیأت‌ اروپایی‌ از سوی‌ دولت‌ عمان‌ به‌ بررسی‌ وضع‌ مرغان‌ شکاری‌ در امیرنشین‌های‌ خلیج‌ فارس‌ و مراکز تجمع‌ آن‌ها پرداخت‌. نتیجه این‌ بررسی‌ در ۱۹۸۴م‌ به‌ صورت‌ کتابی‌ با عنوان‌ الصقر الاسود فی‌ عمان‌ انتشار یافت‌.
[۱۲۴] والتر هارتموت‌، الصقر الاسود فی‌ عمان‌، ج۱، ص۳- ۵، عمان‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۴م‌.



(۱) ابن‌ اثیر، الکامل‌.
(۲) ابن‌ سیده‌ علی‌، المخصص‌، قاهره‌، ۱۳۱۸ق‌.
(۳) ابن‌ منقذ اسامه‌، الاعتبار، به‌ کوشش‌ حسین‌ زین‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌.
(۴) احمد جام‌، انس‌ التائبین‌، به‌ کوشش‌ علی‌ فاضل‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۵) اذکایی‌ پرویز، «باز و بازنامه‌های‌ فارسی‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌، س‌ ۱۵، شم ۱۷۶.
(۶) انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.
(۷) بندهش‌، ترجمه مهرداد بهار، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
(۸) پورداود ابراهیم‌، فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
(۹) تفضلی‌ احمد، تعلیقات‌ بر مینوی‌ خرد (هم).
(۱۰) جاحظ عمرو، الحیوان‌، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.
(۱۱) حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.
(۱۲) حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌.
(۱۳) خیام‌، نوروزنامه‌، به‌ کوشش‌ علی‌ حصوری‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
(۱۴) دمیری‌ محمد، حیاه الحیوان‌ الکبری‌، قاهره‌، ۱۹۴۷م‌.
(۱۵) راوندی‌ محمد، راحه الصدور، به‌ کوشش‌ محمداقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
(۱۶) رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ محمدروشن‌ و مصطفی‌ موسوی‌، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌.
(۱۷) سهروردی‌ یحیی‌، مجموعه مصنفات‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌، ج‌ ۳.
(۱۸) شیخ‌ طوسی‌ محمد، المبسوط، به‌ کوشش‌ محمدباقر بهبودی‌، بیروت‌، ۱۴۱۲ق‌/۱۹۹۲م‌.
(۱۹) شیخ‌ طوسی‌، محمد، النهایه، بیروت‌، ۱۳۹۰ق‌/ ۱۹۷۰م‌.
(۲۰) ظل‌ السلطان‌، مسعود میرزا، تاریخ‌ مسعودی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
(۲۱) عنصر المعالی‌ کیکاووس‌، قابوس‌نامه‌، به‌ کوشش‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
(۲۲) غزالی‌ محمد، کیمیای‌ سعادت‌، تهران‌، ۱۳۱۹ش‌.
(۲۳) فردوسی‌، شاهنامه‌، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
(۲۴) قرآن‌ کریم‌.
(۲۵) قزوینی‌ زکریا، عجایب‌ المخلوقات‌، ترجمه فارسی‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
(۲۶) قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
(۲۷) قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.
(۲۸) کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره.
(۲۹) کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
(۳۰) گزیده ریگ‌ ودا، ترجمه محمدرضا جلالی‌ نائینی‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
(۳۱) محمد منگلی‌، انس‌ الملابوحش‌ الفلا، به‌ کوشش‌ صادق‌ آیینه‌وند، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
(۳۲) مرعشی‌ ظهیرالدین‌، تاریخ‌ گیلان‌ و دیلمستان‌، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
(۳۳) مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
(۳۴) معلوف‌ امین‌، معجم‌ الحیوان‌، بیروت‌، دارالرائد العربی‌.
(۳۵) مقریزی‌ احمد، السلوک‌، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ زیاده‌، قاهره‌، ۱۹۷۰م‌.
(۳۶) موزر هنری‌، سفرنامه ترکستان‌ و ایران‌، ترجمه علی‌ مترجم‌، به‌ کوشش‌ محمد گلبن‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
(۳۷) مولوی‌، مثنوی‌ معنوی‌، به‌ کوشش‌ نیکلسن‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۳۸) مینوی‌ خرد، ترجمه احمد تفضلی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
(۳۹) نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
(۴۰) والتر هارتموت‌، الصقر الاسود فی‌ عمان‌، عمان‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۴م‌.
(۴۱) Britannica، ۱۹۷۸.
(۴۲) Brockhaus.
(۴۳) EI ۲.
(۴۴) Eilers، W، X Iran and Mesopotamia n، The Cambridge History of Iran، vol III (۱)، edE Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.
(۴۵) Der kleine Pauly، Stuttgart، ۱۹۶۷.
(۴۶) Oppenheim، AL، X The Babylonian Evidence of Achaemenian Rule in Mesopotomia n، The Cambridge History of Iran، vol II، ed I Gershevitch، Cambridge، ۱۹۸۵.
(۴۷) Pauly.


۱. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۴۸، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۲. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۵۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۳. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۱۵-۱۱۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۴. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۴۹-۵۰، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۵. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۶۲ - ۶۵، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۶. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۷۹-۹۴، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۷. Der kleine Pauly، Stuttgart، ج۲، ص۸۹۹-۹۰۱، ۱۹۶۷.
۸. Britannica، ۱۹۷۸، ج۷، ص۱۵۲-۱۵۳.
۹. Brockhaus، ج۶، ص۳۲-۳۳.
۱۰. Britannica، ۱۹۷۸، ج۷، ص۱۵۲-۱۵۳.
۱۱. Brockhaus، ج۶، ص۳۲-۳۳.
۱۲. Britannica، ۱۹۷۸، ج۷، ص۱۵۲-۱۵۳.
۱۳. Brockhaus، ج۶، ص۳۲-۳۳.
۱۴. فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱، ص‌ ۵۸، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
۱۵. فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱، ص۱۶۶۶، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
۱۶. فردوسی‌، شاهنامه‌، ج۱، ص۲۲۰۷، به‌ کوشش‌ ژول‌مل‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
۱۷. Oppenheim، AL، ج۱، ص۵۸۰، X The Babylonian Evidence of Achaemenian Rule in Mesopotomia n، The Cambridge History of Iran، vol II، ed I Gershevitch، Cambridge، ۱۹۸۵.
۱۸. مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۲۲۵-۲۲۶، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
۱۹. مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۲۴- ۲۵، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
۲۰. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۵۷، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۲۱. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۵۹، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۲۲. انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۱، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.
۲۳. ابن‌ سیده‌ علی‌، المخصص‌، ج۸، ص۱۴۸-۱۴۹، قاهره‌، ۱۳۱۸ق‌.
۲۴. دمیری‌ محمد، حیاه الحیوان‌ الکبری‌، ج۱، ص۱۰۰، قاهره‌، ۱۹۴۷م‌.
۲۵. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۵۸، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۲۶. معلوف‌ امین‌، معجم‌ الحیوان‌، ج۱، ص۱۰۲، بیروت‌، دارالرائد العربی‌.
۲۷. کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره.
۲۸. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۳- ۸، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۲۹. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۴۱- ۴۸، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۳۰. مقریزی‌ احمد، السلوک‌، ج۱، ص۴۹۴، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ زیاده‌، قاهره‌، ۱۹۷۰م‌.
۳۱. EI ۲، ج۱، ص۱۱۵۲.
۳۲. Eilers، W، ج۱، ص۴۹۷، X Iran and Mesopotamia n، The Cambridge History of Iran، vol III (۱)، edE Yarshater، Cambridge، ۱۹۸۳.
۳۳. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۴، ص۴۸۶، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.
۳۴. کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره، ج۱، ص۴.
۳۵. رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۲، ص۱۵۱۸-۱۵۲۳، به‌ کوشش‌ محمدروشن‌ و مصطفی‌ موسوی‌، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌.
۳۶. EI ۲، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۵.
۳۷. Brockhaus، ج۸، ص۶.
۳۸. Brockhaus، ج۸، ص۶۹۱.
۳۹. Brockhaus، ج۸، ص۳۳.
۴۰. Pauly‌، ج۱، ص۳۷۳-۳۷۴
۴۱. Der kleine Pauly، Stuttgart، ج۲، ص۹۰۰، ۱۹۶۷.
۴۲. بندهش‌، ترجمه مهرداد بهار، ج۱، ص‌ ۹۹، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
۴۳. مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
۴۴. قزوینی‌ زکریا، عجایب‌ المخلوقات‌، ج۱، ص۴۲۸، ترجمه فارسی‌، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌.
۴۵. مینوی‌ خرد، ترجمه احمد تفضلی‌، ج۱، ص‌ ۷۹، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۴۶. تفضلی‌ احمد، تعلیقات‌ بر مینوی‌ خرد (هم)، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹.
۴۷. گزیده ریگ‌ ودا، ترجمه محمدرضا جلالی‌ نائینی‌، ج۱، ص۱۲۵، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۴۸. گزیده ریگ‌ ودا، ترجمه محمدرضا جلالی‌ نائینی‌، ج۱، ص۲۵۴، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌.
۴۹. Brockhaus، ج۸، ص۶.
۵۰. Brockhaus، ج۸، ص۶۹۱.
۵۱. Brockhaus، ج۸، ص۳۳.
۵۲. پورداود ابراهیم‌، فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌، ج۱، ص۲۹۶، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۵۳. خیام‌، نوروزنامه‌، ج۱، ص۶۹ - ۷۰، به‌ کوشش‌ علی‌ حصوری‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۵۴. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۵۴ -۵۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۵۵. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۷۹، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۵۶. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۸۵، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۵۷. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۹۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۵۸. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۴۹، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۵۹. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۶۵، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۶۰. نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۸۸ - ۹۰، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۶۱. ابن‌ منقذ اسامه‌، الاعتبار، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰، به‌ کوشش‌ حسین‌ زین‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌.
۶۲. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۵۷، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۶۳. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۶۱، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۶۴. انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۲، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.
۶۵. جاحظ عمرو، الحیوان‌، ج۳، ص۵۳۹، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.
۶۶. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۲۸۴، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.
۶۷. نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۹۵، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۶۸. محمد منگلی‌، انس‌ الملابوحش‌ الفلا، ج۱، ص۱۳۸، به‌ کوشش‌ صادق‌ آیینه‌وند، بیروت‌، ۱۹۸۷م‌.
۶۹. انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۳، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.
۷۰. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۱۵-۱۳۰، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۷۱. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۷۳-۹۴، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۷۲. انطاکی‌ داوود، تذکره اولی‌ الالباب‌، ج۱، ص۶۳ -۶۷، بیروت‌، المکتبه الثقافیه‌.
۷۳. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۹، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۷۴. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۵-۱۶، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۷۵. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۱۹-۲۱، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۷۶. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۳۰-۳۱، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.
۷۷. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۴۰، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۷۸. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۱، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۷۹. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۶۹، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۸۰. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۱۰۱، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۸۱. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۲، ص۵۴، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.
۸۲. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۸، ص۳۵۵، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۸۳. قلقشندی‌ احمد، صبح‌ الاعشی‌، ج۹، ص۱۰۷-۱۱۲، قاهره‌، ۱۳۸۳ق‌.    
۸۴. مرعشی‌ ظهیرالدین‌، تاریخ‌ گیلان‌ و دیلمستان‌، ج۱، ص۱۵۴، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۸۵. مرعشی‌ ظهیرالدین‌، تاریخ‌ گیلان‌ و دیلمستان‌، ج۱، ص۱۹۱، به‌ کوشش‌ منوچهر ستوده‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۸۶. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۹-۱۳، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۸۷. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۲۲، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۸۸. رشیدالدین‌ فضل‌الله‌، جامع‌ التواریخ‌، ج۲، ص۱۵۱۸-۱۵۲۳، به‌ کوشش‌ محمدروشن‌ و مصطفی‌ موسوی‌، تهران‌، ۱۳۷۳ش‌.
۸۹. قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، ج۱، ص۱۲۵، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
۹۰. قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، ج۱، ص۱۹۳، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
۹۱. قزوینی‌ رازی‌ عبدالجلیل‌، نقض‌، ج۱، ص۳۸۲، به‌ کوشش‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌، ۱۳۵۸ش‌.
۹۲. ابن‌ اثیر، الکامل‌، ج۱۰، ص۶۷۷.    
۹۳. ابن‌ اثیر، الکامل‌، ج۱۱، ص۲۴-۲۵.    
۹۴. حمدالله‌ مستوفی‌، تاریخ‌ گزیده‌، ج۱، ص۸۰۰، به‌ کوشش‌ عبدالحسین‌ نوایی‌، تهران‌، ۱۳۴۷ش‌.
۹۵. مقریزی‌ احمد، السلوک‌، ج۱، ص۳۶، به‌ کوشش‌ محمد مصطفی‌ زیاده‌، قاهره‌، ۱۹۷۰م‌.
۹۶. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۵۷، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۹۷. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۱۰-۱۱۱، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۹۸. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۵۰ -۵۲، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۹۹. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۶۶ -۶۷، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۱۰۰. نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۸۴ – ۸۵، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۱۰۱. نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۹۱، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۱۰۲. سهروردی‌ یحیی‌، مجموعه مصنفات‌، به‌ کوشش‌ سیدحسین‌ نصر، تهران‌، ۱۳۷۲ش‌، ج‌ ۳.
۱۰۳. غزالی‌ محمد، کیمیای‌ سعادت‌، ج۱، ص۴۴۱، تهران‌، ۱۳۱۹ش‌.
۱۰۴. مولوی‌، مثنوی‌ معنوی‌، ج۲، ص۴۷۶، به‌ کوشش‌ نیکلسن‌، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۱۰۵. احمد جام‌، انس‌ التائبین‌، ج۱، ص۷۷- ۷۸، به‌ کوشش‌ علی‌ فاضل‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۱۰۶. جاحظ عمرو، الحیوان‌، ج۶، ص۴۷۸، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.
۱۰۷. مسعودی‌ علی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۱، ص۲۲۳، به‌ کوشش‌ شارل‌ پلا، بیروت‌، ۱۹۶۵م‌.
۱۰۸. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۴۲، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.    
۱۰۹. حسن‌ بن‌ حسین‌، البیزره، ج۱، ص۶۹، به‌ کوشش‌ محمد کردعلی‌، دمشق‌، ۱۹۵۳م‌.
۱۱۰. کردعلی‌ محمد، مقدمه‌ بر البیزره، ج۱، ص۷.
۱۱۱. عنصر المعالی‌ کیکاووس‌، قابوس‌نامه‌، ج۱، ص۹۵، به‌ کوشش‌ غلامحسین‌ یوسفی‌، تهران‌، ۱۳۶۴ش‌.
۱۱۲. مائده/سوره۵، آیه۴.    
۱۱۳. جاحظ عمرو، الحیوان‌، ج۲، ص۱۸۷- ۱۸۸، به‌ کوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، بیروت‌، ۱۳۸۸ق‌/ ۱۹۶۹م‌.
۱۱۴. نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص۷۷، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۱۱۵. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص‌ ۱۴-۴۷، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۱۱۶. نسوی‌ علی‌، بازنامه‌، ج۱، ص‌ ۷۷-۷۹، به‌ کوشش‌ علی‌ غروی‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌.
۱۱۷. کشاجم‌ محمود، المصاید و المطارد، ج۱، ص۱۸-۲۱، به‌ کوشش‌ محمد اسعد طلس‌، بغداد، ۱۹۵۴م‌.
۱۱۸. راوندی‌ محمد، راحه الصدور، ج۱، ص۴۳۲-۴۳۴، به‌ کوشش‌ محمداقبال‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
۱۱۹. شیخ‌ طوسی‌، محمد، النهایه، ج۱، ص۵۷۹، بیروت‌، ۱۳۹۰ق‌/ ۱۹۷۰م‌.    
۱۲۰. شیخ‌ طوسی‌ محمد، المبسوط، ج۶، ص۲۵۶- ۲۵۷، به‌ کوشش‌ محمدباقر بهبودی‌، بیروت‌، ۱۴۱۲ق‌/۱۹۹۲م‌.    
۱۲۱. موزر هنری‌، سفرنامه ترکستان‌ و ایران‌، ج۱، ص۳۶، ترجمه علی‌ مترجم‌، به‌ کوشش‌ محمد گلبن‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۱۲۲. موزر هنری‌، سفرنامه ترکستان‌ و ایران‌، ج۱، ص‌ ۳۹، ترجمه علی‌ مترجم‌، به‌ کوشش‌ محمد گلبن‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌.
۱۲۳. اذکایی‌ پرویز، «باز و بازنامه‌های‌ فارسی‌»، ج۱، ص۲- ۵، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۶ش‌، س‌ ۱۵، شم ۱۷۶.
۱۲۴. والتر هارتموت‌، الصقر الاسود فی‌ عمان‌، ج۱، ص۳- ۵، عمان‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۴م‌.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۴۳، برگرفته از مقاله «بازداری».    






جعبه ابزار