باربیه دومنار
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بارْبیه دومِنار، کازیمیرآدرین متولد۱۲۴۱ تا ۱۳۲۶
هجری، از پرکارترین خاورشناسان نامدار
سده ۱۹
میلادی میباشد. در این مقاله به معرفی باربیه و مناصب پژوهشی و علمی و آثارش اشاره میشود.
بارْبیه دومِنار، کازیمیرآدرین (۱۲۴۱-۱۳۲۶ق/۱۸۲۶- ۱۹۰۸م)، از پرکارترین خاورشناسان نامدار
سده ۱۹
میلادی میباشد.
در بسیاری از مجلات و مجموعههای مربوط به مطالعات اسلامی، شرح حالی از او آمده است:
در
سال وفاتش، چندین مقاله درباره او نگاشته شد و چندین سخنرانی به یادبودش ایراد گردید که همه در مجلههای مربوط به خاورشناسی به چاپ رسید.
نخستین سخنرانیها از آن بابلون، لوواسور و سنار است که در ۱۹۰۸م در «مجله آسیایی» چاپ شده است. در همان سال ادوارد براون گزارش نسبتاً جامعی درباره او و بخشی از آثارش در «مجله سلطنتی آسیایی» منتشر ساخت. همچنین در «گزارش جلسات فرهنگستان آثار مکتوب و ادب» (پاریس، ۱۹۰۸م) مقالهای با عنوان «گزارش درباره زندگی و آثار باربیه» چاپ شد. سپس در دائره المعارفهای مربوط به خاور زمین (مثلاً ایرانیکا) و حتی دائره المعارفهای عمومی (مثلاً لاروس، ایتالیانا و...)، زندگی و آثار او را گزارش کردهاند.
به زبانهای شرقی نیز مقالههای بسیاری درباره او در دائره المعارفها نوشته شده که از مشهورترین آنهاست:
موسوعه المستشرقین بدوی؛
المستشرقون عقیقی؛
الاعلام زرکلی؛ معجم المؤلفین کحاله؛
و به
فارسی[
نیز مقالههای بسیاری درباره او نوشته شده است
]
لغتنامه دهخدا،
فرهنگ خاور شناسان سحاب؛
دایره المعارف فارسی مصاحب؛
و به
اردو: اردو دائره معارف اسلامیه؛
و به
ترکی «دائره المعارف ترک» و به خصوص «دائره المعارف اسلام» که شامل مقالهای منظم و پربار است.
خانواده باربیه از
قسطنطنیه راهی مارسی بود که وی در کشتی به
دنیا آمد.
این خانواده که از دیرباز در خاور زمین زیسته بود، موجب گرایش آدرین جوان به مطالعات خاورشناسی شد.
در پاریس، با استفاده از بورس تحصیلی وزارت خارجه
فرانسه به مدرسه «لوئی بزرگ» راه یافت و در بخش «تربیت مترجم» به تحصیل مشغول شد و زبانهای عربی، فارسی و ترکی را آموخت. در همین مدرسه بود که با مترجم نامدار
شاهنامه، ژول مول آشنا شد و بهترین شاگرد او به شمار آمد. پس از اتمام تحصیل، نخستین مأموریت او در ۱۸۵۰م مترجمی کنسولگری فرانسه در
بیت المقدس بود.
اما بیماری به او اجازه نداد که بیش از یک سال در آنجا بماند و ناچار به پاریس بازگشت.
در سال ۱۸۵۰میلادی در شمار همکاران «مجله آسیایی» درآمد و نخستین مقاله خود را با عنوان «
محمد بن حسن شیبانی، نویسندهای
عرب از
قرن ۵
قمری» انتشار داد و دومین مقالهای که در این مجله چاپ کرد، ترجمه بخش مربوط به
خراسان از کتاب
یتیمه ثعالبی بود (۱۸۵۳-۱۸۵۴م).
در ۱۸۵۴م، به هیأتی که تحت سرپرستی کنت دو گوبینو به
تهران میآمد، پیوست و در مدت یک سال و اندی اقامت در این شهر، به تقویت دانش فارسی خود پرداخت. نتیجه علاقه او به سرزمین
ایران کهن، تدوین «فرهنگ جغرافیای تاریخی...» است که در حدود ۶ سال بعد چاپ شد (فهرست آثار).
وی سرانجام از تهران به
آستانه (
استانبول)، و از آنجا به پاریس رفت و در مدرسه زبانهای شرقی، جانشین دوبو در درس زبان ترکی شد (۱۸۶۳م) و ۴۵ سال در مقام استادی، و سرانجام ریاست آن مدرسه خدمت کرد.
وی از زمان بازگشت به پاریس با استاد محبوبش ژول مول همکاری کرد و پس از
مرگ او در ۱۸۷۶م، آخرین جلد شاهنامه به تصحیح او را منتشر ساخت. شاید به همین سبب، به جانشینی وی در «کولژ دو فرانس» نیز انتخاب شد. وی درسهای خود را با سخنرانیهایی با عنوان «پژوهش درباره
شعر در ایران» آغاز کرد و مجموعه آن گفتارها در پایان همان سال چاپ شد.
در ۱۸۸۴م گویار که کرسی زبان عربی را در همان کولژ در اختیار داشت، درگذشت و باربیه از کرسی زبان فارسی به جای وی به بخش عربی انتقال یافت و کتابهایی چون اغانی و اشعاری چون معلقات را تدریس کرد
در ۱۸۹۲م، پس از درگذشت ارنست رُنان، او را به اتفاق آراء، به ریاست «مؤسسه آسیایی»، و در نتیجه، مدیریت عالیه «مجله آسیایی» برگزیدند.
باربیه دومنار بیش از همه به مدرسه زبانهای شرقی عشق میورزید و از ۱۸۶۸م تا زمان مرگ که عهدهدار ریاست آنجا بود، پیوسته با خلوصی تمام، خدمت میکرد. چند هفته پیش از وفات در بستر مرگ، خبر انتخاب مجدد به ریاست «مدرسه زبانها» را به او دادند، و او شادمانه بانگ زد که «در مدرسه خواهد مرد» و آنگاه به تصحیح نمونههای چاپی آخرین مقاله خود «درباره نامها و لقبهای عربی» پرداخت
گستره پژوهشهای باربیه دومنار، چنانکه از فهرست مقالات و کتابهای وی برمیآید، بهرغم پراکندگی ظاهری، حوزه نسبتاً مشخصی دارد:
محدوده فرهنگ اسلامی، به خصوص در زمینههایی که با فرهنگ ایرانی درآمیخته، بیش از هر چیز نظر او را جلب کرده است.
بهترین نمونه این گرایش آن است که وی، از میان ۴ جلد کتاب ثعالبی، تنها به ترجمه آثار عربی خراسان که زادگاه
زبان و
ادب دری نیز به شمار میآید، عنایت ورزیده است. آثاری چون «فرهنگ جغرافیای تاریخی و ادبی ایران» (برگرفته از
معجم البلدان یاقوت)، «زمخشری و عقاید او»، و حتی ترجمه
مروج الذهب این نظر را تأیید میکند. راست است که او از آغاز کار و نیز با ترجمه
بوستان سعدی و رمانهای ایرانی و تدارک فرهنگ ترکی - فارسی - عربی و سپس چاپ آخرین جلد شاهنامه گرایش آشکاری به زبان فارسی نشان داده، اما باز، محور اصلی کار او همانا ترجمه از عربی است.
بررسی این ترجمهها شیوه کار او را آشکار میسازد. وی عربی کهن را به راستی نیک آموخته بود و پیوسته در ترجمه، قاطعانه تعبیری را برمیگزید و از احتمالات، معانی ثانوی، ایهامات و خلاصه هرچه را به فضاهای خاص فرا زبانی مربوط میشد، فرو مینهاد. به همین سبب در ترجمه آثاری چون مروج الذهب، عموماً باید به آنچه مترجم از مصطلحات یا تعابیر خالص عربی - اسلامی فهمیده است، بسنده کرد و کمتر توضیح و حاشیهای میتوان یافت که متن را برای خواننده فرانسوی زبان، روشنتر و ملموستر کند. بدیهی است که میان آثار نخستین او و ترجمههای متأخرتر تفاوتی احساس میشود. مثلاً در «تابلوی ادبی خراسان و ماوراءالنهر» که در ۱۸۵۳ و ۱۸۵۴م چاپ شده است و از نخستین کارهای او به شمار میآید، قرائتهای نادرست و ترجمههای دور از اصل میتوان یافت؛ از جمله در شعری،
کلمه قافیه را «ایوان» خوانده، و ترجمه کرده است، حال آنکه باید «ابدانِ» خواند تا معنی و حرکت قافیه درست درآید و یا در شعر دیگری «فیما» را «فما» (
حرف نفی) خوانده، و به همان صورت ترجمه کرده است. از این گونه لغزشها که در این مقاله فراوان است، در مروج الذهب که دیر زمانی در ترجمهاش رنج کشیده، کمتر به چشم میخورد.
۱. ترجمه بخشی از کتاب
روضات الجنات... تألیف
معینالدین محمد زمچی اسفزاری، که به صورت ۳ مقاله مسلسل چاپ شده است.
۲. ترجمه
المسالک و الممالک ابن خردادبه (پاریس، ۱۸۶۵م)؛
۳. ترجمه بوستان سعدی (پاریس، ۱۸۷۰م)؛
۴. ترجمه
اطواق الذهب زمخشری (پاریس، ۱۸۷۶م)؛
۵. «شعر در ایران» (پاریس، ۱۸۷۷م)؛
۶. چاپ متن و ترجمه جلد ۷
شاهنامه، پس از مرگ ژول مول (پاریس، ۱۸۷۸م)؛
۷. فرهنگ ترکی - فارسی با عنوان
الدرر العمانیه فی اللغه العثمانیه (۱۸۸۱ و ۱۸۸۶م). این کتاب که با رنج بسیار تدارک دیده شده، علاوه بر کلمات ترکی، بر انبوهی کلمههای فارسی و عربی و نیز بسیاری ضربالمثل شامل است و افزون بر آن از جهت بازیابی واژگان جغرافیایی عصر عثمانی اعتبار فراوان دارد؛
۸. ترجمه مروج الذهب
مسعودی (پاریس، ۱۸۶۱-۱۸۷۷م). این کتاب توسط شارل پلا اصلاح و تجدید چاپ شده است (۱۹۶۲- ۱۹۶۵م)؛
۹. «فرهنگ جغرافیای تاریخی و ادبی ایران و نواحی آن» استخراج شده از معجم البلدان یاقوت (پاریس، ۱۹۶۱م).
علاوه بر اینها، وی به یاری شارل شِفِر و دِفرِمِری دست به چاپ و ترجمه تاریخهای مربوط به
جنگهای صلیبی زد و کارهای او در این مجموعه اینهاست:
۱. ترجمه گزیدههایی از عقد الجمان محمود عینی (پاریس، ج ۲، ۱۸۷۷م)؛
۲. ترجمه گزیدههایی از
مرآة الزمان سبط ابن جوزی (ج ۳، ۱۸۸۴م)؛
۳. ترجمه گزیدههایی از
زبده الحلب من تاریخ حلب ابن عدیم (ج ۳، ۱۸۸۴م)؛
۴. ترجمه کتاب
الروضتین ابوشامه (تاریخ حکمرانی نورالدین و صلاحالدین ایوبی، ج ۴، ۱۸۹۸م).
ظاهراً مجموعه کتابهای او بیش از آن است که نام برده شد، مثلاً
بدوی و
دهخدا،
ترجمه
المنقذ من الضلال غزالی (پاریس، ۱۸۷۶م) و یا بدوی
وصف مدینه قزوین (پاریس، ۱۸۶۱م) را به نام او ثبت کردهاند.
مقالات او به ۱۶۰ بالغ میشود که با «گزارش درباره محمد بن حسن شیبانی» (۱۸۵۲م) آغاز گردد و به «نامها و لقبهای عربی» (۱۹۰۷م) پایان مییابد. برخی از این مقالات آنچنان گستردهاند که میتوان آنها را به صورت کتاب منتشر ساخت. مقاله «تابلوی ادبی خراسان...» در دو شماره از «مجله آسیایی» هر کدام ۷۰ صفحه است.
(۱) بدوی، عبدالرحمان، موسوعه المستشرقین، بیروت، ۱۹۸۴م.
(۲) لغتنامه دهخدا.
(۳) Babelon، ECF، X Discours n، JA، ۱۹۰۸، S ۲، volXII.
(۴) Barbier de Meynard، CA، X Tableau litt E raire du Khorassan et de la transoxiane au IV e Si I cle de l'H E gire n، JA، ۱۸۵۳، S ۵، vol I، no ۲.
(۵) Browne، EG، X Obituary Notices n، JRAS، ۱۹۰۸.
(۶) Iranica.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۲۷، برگرفته از مقاله «باربیهدومنار».