بادیهنشینی آل یعقوب (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آل یعقوب، علیهالسّلام قبل از رفتن به
مصر در سرزمین
کنعان که منطقهای دور از
مصر بود زندگی میکردند که
قرآن عبارت بدوی، همان بادیهنشینی را در مقابل شهر نشینی
مصر، حال بخاطر تفاوت شیوه زندگی یا امکانات یا
فرهنگ نسبت به همدیگر نام نهاده است.
فلما دخلوا علی یوسف... • ورفع ابویه علی العرش وخروا له سجدا وقال یـابت هـذا تاویل رءیـی من قبل قد جعلها ربی حقا وقد احسن بی اذ اخرجنی من السجن وجآء بکم من البدو...
هنگامی که بر یوسف وارد شدند. و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت پدر! این تحقق خوابی است که قبلا دیدم خداوند آنرا به
حقیقت پیوست، و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از آن بیابان (به اینجا) آورد و بعد از آن که شیطان میان من و برادرانم فساد کرد، پروردگار من نسبت به آنچه میخواهد (و شایسته میداند) صاحب لطف است چرا که او دانا و
حکیم است.
و پدر و
مادر خود را بر تخت نشاند و همگی به خاطر او به سجده افتادند و گفت پدر! این تحقق خوابی است که قبلا دیدم خداوند آنرا به
حقیقت پیوست، و او به من نیکی کرد هنگامی که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از آن
بیابان (به اینجا) آورد. ...
هنگامی که وارد بارگاه یوسف شدند، او پدر و مادرش را بر تخت نشاند
(و رفع ابویه علی العرش).
عظمت این
نعمت الهی و عمق این موهبت و لطف پروردگار، آنچنان برادران و پدر و مادر را تحت تاثیر قرار داد که همگی در برابر او به سجده افتادند
(و خروا له سجدا).
در این هنگام یوسف، رو به سوی پدر کرد و عرض کرد پدرجان! این همان تاویل خوابی است که از قبل در آن هنگام که کودک خردسالی بیش نبودم دیدم
(و قال یا ابت هذا تاویل رؤ یای من قبل).
مگر نه این است که در خواب دیده بودم
خورشید و
ماه، و یازده
ستاره در برابر من
سجده کردند.
ببین همانگونه که تو پیش بینی میکردی خداوند این
خواب را به واقعیت مبدل ساخت (قد جعلها ربی حقا).
و پروردگار به من لطف و نیکی کرد، آن زمانی که مرا از
زندان خارج ساخت (و قد احسن بی اذ اخرجنی من السجن).
جالب اینکه در باره مشکلات زندگی خود فقط سخن از زندان
مصر میگوید اما بخاطر برادران، سخنی از چاه کنعان نگفت!
سپس اضافه کرد خداوند چقدر به من
لطف کرد که شما را از آن بیابان
کنعان به اینجا آورد. ...
(و جاء بکم من البدو ...).
تعبیر از سرزمین کنعان به بیابان (بدو) نیز جالب است و روشنگر تفاوت
تمدن مصر نسبت به کنعان میباشد.
آل یعقوب علیهالسّلام از احسانهای الهی در دیدگاه یوسف: علیهالسّلام:
فلما دخلوا علی یوسف... • ورفع ابویه علی العرش وخروا له سجدا وقال یـابت هـذا تاویل رءیـی من قبل قد جعلها ربی حقا وقد احسن بی اذ اخرجنی من السجن وجآء بکم من البدو...
خواننده محترم باید که در این آیات
تدبر نموده و
قدرت و نفوذی را که
یوسف علیهالسّلام دارای آن شده بود و همچنین شدت اشتیاقی را که
پدر و مادرش به دیدارش داشتند و همچنین خاطراتی را که برادرانش از روزی که از او جدا شدند تا امروز که او را عزیز
مصر و مستولی بر تخت
عزت و
عظمت مییابند از وی دارند در نظر مجسم سازد تا به
ادب نبوتی که این
نبی محترم در کلام خود اعمال نموده پی ببرد.
آری یوسف علیهالسّلام
دهان به کلامی نگشوده مگر اینکه همه گفتارش و یا سهمی از آن برای پروردگارش بوده است، تنها آنچه که از دو لب یوسف علیهالسّلام بیرون آمده و برای
خدا نبوده جمله کوتاهی است در اول گفتارش، و آن جمله: به
مصر درآئید که ان شاء الله در آنجا ایمن خواهید بود، است تازه همین را هم به
مشیت خداوند مقید ساخت تا
توهم نشود که وی در حکمش مستقل از خداوند است. قبلا هم گفته بود: ((ان الحکم الا لله - حکمی برای کسی جز خدا نیست)).
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۵۸، برگرفته از مقاله «بادیهنشینی آل یعقوب».