ایمانگرایی افراطی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ایمانگرایی افراطی معتقد است
عقل نه تنها صلاحیت بررسی اعتقاد دینی را ندارد بلکه در تقابل با آن است و سنجش دین با معیار
عقل مستلزم کنار زدن
دین است. نماینده این نوع از ایمانگرایی،
سورن کییرکگور (Kierkegaard) (۱۸۱۳-۱۸۸۵) فیلسوف و الهیدان دانمارکی است که او را «پدر
اگزیستانسیالیسم» لقب دادهاند.
زمینه پیدایش این نظریه در جهان
اسلام پدید نیامد؛ زیرا آموزههای قرآنی و
سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دو منبع اصلی تفکر اسلامی همواره به
تدبر و
تعقل توصیه کردهاند و مؤمنان را از ایمان
نامعقول بازداشتهاند.
«
ایمانگرایی» (Fideism) دیدگاهی است که نظامهای اعتقادات دینی را موضوع ارزیابی و سنجش
عقلانی نمیداند.
ایمانگرایی را میتوان در دو شکل عمده افراطی (exterme fideism) و اعتدالی (moderate fideism) بررسی نمود. گونه نخست آن خردستیز (irrationalist or antirationalist) یا ضد
عقل و گونه دوم، خردگریز (nonrationalist) یا غیر
عقلی است. در گونه نخست
عقل و
ایمان یکدیگر را بر نتابیده و با یکدیگر ضدیت دارند. ولی در گونه دوم،
عقل و ایمان صرفا قلمرویی جدا دارند.
در دیدگاه اول ایمانگرایان افراطی برای تایید اعتقادات خود به دلیل و
برهان متوسل نمیشوند و اصلا کوششی برای استدلالی کردن دین را کوششی ناروا میشمارند، در نظر آنان
عقل نه تنها صلاحیت بررسی اعتقاد دینی را ندارد بلکه در تقابل با آن است و سنجش
دین با معیار
عقل مستلزم کنار زدن دین است.
برای مثال اگر بگوئیم که ما به وجود
خداوند و عشق او نسبت به انسانها ایمان داریم، در واقع گفتهایم که ما این امر را مستقل از هرگونه قرینه و استدلالی پذیرفتهایم، و هر گونه کوششی را که برای اثبات یا انکار عشق خداوند نسبت به انسانها صورت پذیرد مردود میدانیم.
زمینه پیدایش این نظریه در جهان
اسلام پدید نیامد؛ زیرا آموزههای قرآنی و سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همواره به تدبر و
تعقل توصیه کردهاند و مؤمنان را از ایمان
نامعقول بازداشتهاند.
قرآن و
حدیث دو منبع اصلی تفکر اسلامی مملو است از دعوت به
تفکر و
تعقل و تدبر. بعنوان نمونه: «افلا یتدبرون القرآنام علی قلوب اقفالها؛
آیا منافقان در آیات قرآن تفکر نمیکنند یا بر دلهایشان خود قفلها زدهاند.» اما در متون مقدس و آموزههای اصلی
مسیحیت زمینههای زیادی وجود دارد که موجب پیدایش چنین گرایشی شده است. از این آموزهها میتوان به
تثلیث،
تجسد و
حلول اشاره کرد.
نماینده این نوع از ایمانگرایی، سورن کییرکگور (Kierkegaard) (۱۸۱۳-۱۸۸۵) فیلسوف و الهیدان دانمارکی است که او را «پدر اگزیستانسیالیسم» لقب دادهاند. کییرکگور معتقد است ایمان برتر از
عقل و بالاترین فضیلت انسانی و عمیقترین آرزو و امید بشر است؛ چرا که تحقق ذات آدمی با ایمان است و هیچ استدلال
عقلی برای تایید دین معتبر نبوده، بلکه موجب تخریب روح ایمان و شور و نشاط دینی میشود. ایمان مقولهای درونی و انفسی و
تعقل مقولهای بیرونی و آفاقی است. و کوشش در بنا نهادن ایمان بر
تعقل از بین بردن جوهر درونی ایمان است.
بنابراین مجموعه ادله و قرائن نمیتوانند
انسان را
مؤمن سازند و همه آنها بیحاصلند؛ زیرا قاطعترین دلایل نیز همواره در معرض
تردید و عدمثبات قرار میگیرند و همیشه احتمال وجود قرائن و ادله جدیدتر هست که بر خلاف ایمان و اعتقاد دینی اقامه گردند. لذا از طریق ادله و قرائن نمیتوان به ایمان محکم و تزلزلناپذیر دست یافت. حتی اگر میتوانستیم وجود خداوند را به طور قاطع اثبات کنیم، ایمان آوردن محال میشد؛ زیرا در آن صورت آنجا علم داشتیم نه ایمان.
به نظر کییرکگور ایمان و
یقین ناسازگارند و از آن جا که راه نجات و رستگاری از ایمان بینهایت شورانگیز میسر است، باید از یقین دوری جست، حتی اگر قابل تحصیل باشد. وقتی که دلایل کافی برای تصمیم در باب یک موضوع به نحوی در کار باشد، دیگر نیازی به عزم و
اراده نیست.
از نظر کییرکگور، تناقض ایمان به این معنا است که اعتقاد با
استدلال نسبت معکوس دارد. هر قدر دلایل کمتر باشد، بهتر است. ایمان و استدلال با یکدیگر ضد و نقیض هستند. به نظر او، مهم نیست که چه میدانید، بلکه مهم آن است که چگونه عکسالعمل نشان میدهید. موضوع اصلی، دانش واقعی نیست، بلکه درک وسیع از خود و از وجود انسان است.
در ایمان باید خلاف
عقل عمل کرد و به امور
عقلانی نمیتوان ایمان داشت. مثال معروف او داستان
ابراهیم و فرزندش
اسماعیل است. خدا به ابراهیم دستور داد تا فرزندش را ذبح کند و اسماعیل هم با طیب خاطر پذیرفت. او میگوید: هر دو خلاف
عقل است، چه پدر که حاضر به قتل فرزند خود شد؛ زیرا کشتن یک انسان بیگناه بدون دلیل
عقلاً صحیح نیست.
و ثانیا، ابراهیم این عمل را برای
تقرب به خدا انجام داد.
کییرکگور میگوید: خدا چگونه موجودی است که برای نزدیک شدن به او باید به
قتل نفس دست زد، و چه از ناحیه فرزند، چون اسماعیل میتوانست بگوید چرا و به چه گناهی میکشی و اگر به او بگویند: برای تقرب به خدا.
پاسخ میدهد: ابراهیم میخواهد به خدا نزدیک شود، چرا من باید کشته شوم؟ کییرکگور میگوید: علیرغم این مسائل هم ابراهیم و هم اسماعیل هر دو بدون کوچکترین مقاومت و حتی خلجان ذهنی با تسلیم محض، فورا برای امتثال امر خدا مهیّا شدند و از خدا هیچ توضیحی نخواستند؛ زیرا میدانستند که خدا در مسائل نظری و عملی فوق
منطق است، یعنی نه
اخلاق و نه منطق هیچ کدام نمیتوانند پای او را ببندند.
لذا ایمان از نظر او خطر کردن است. جهش است و نوعی ورزش؛ زیرا همانگونه که یک قهرمان میتواند وزنههای سنگینی را بلند کند، با ایمان میتوان امور سنگین ضد
عقلانی را متحمل شد و قبول کرد. مؤمن باید بتواند مثلاً
اجتماع نقیضین را بپذیرد و به وقوع آن اعتراف کند، و اصولا ایمان از نظر کییرکگور اعتقاد به امور مستحیل است. برای ایمان آوردن باید از
عقلانیت دست شست. از اینروست که
شک و ایمان با یکدیگر آشتی میکنند.
برای فهم مقصود کییرکگور باید مفهوم ایمان را از نظر او بررسی کرد. وی سه ویژگی برای ایمان قائل است:
از دیدگاه کییرکگور ایمان یک کل است که
اعتقاد به خداوند،
نبوت و
معاد را در بر میگیرد. توجه به لزوم اعتقاد به نبوت در ساختار ایمان از نکات مهم و قابل تامل در اندیشه کییرکگور است. حال که بدون اعتقاد به ظهور تاریخی
عیسی (علیهالسّلام) به عنوان نجاتبخش انسان، ایمان آدمی سامان نمیگیرد، اگر پای استدلال را به عرصه اعتقاد تاریخی به مسیح باز کنیم، چیزی جز تردید در وجود عیسی ثمر نخواهد داد.
از دیدگاه کییرکگور، اگر به پژوهشهای تاریخی بپردازیم، لازم است وثاقت کتابهای مقدس را بررسی کنیم. برای چنین کاری نیاز به چند چیز داریم. تحقیقات تاریخی هنگاهی میتوانند پایهای برای ایمان قرار گیرند که در حیطههای زیر یقینزا باشند:
الف: بتوانند نشان دهند که کتابهای مقدس شرعیت دارند.
ب: بتوانند معلوم سازند که کتابهای مقدس دارای سندیت و اعتبار هستند.
ج: بتوانند این یقین را برای ما حاصل آورند که کتابهای مقدس کامل هستند.
د: بتوانند معلوم کنند که
وحی، ضامن در صحت مطالب است و به این جهت مورد پذیرش است.
بنابراین اگر بتوان در باب متون مقدس به عنوان اسناد و مدارک اصلی صحت مسیحیت، در حیطههای ذکر شده به یقین دست یافت، میتوان ادعا کرد که تحقیقات تاریخی توانسته مشکل بییقینی را حل کند و به فرد یقینی ارزانی دارد که بتواند ایمان خود را به عنوان یک دلبستگی بیحد و حصر بر آن بنا کند.
کییرکگور میان دو دسته پژوهش تمایز مینهد. پژوهشهای آفاقی و پژوهشهای انفسی.
اگر بخواهیم تفاوت این دو را از هم نشان دهیم باید بگوئیم که پژوهشهای آفاقی و هر گونه پژوهشی را که سر و کار آن با امری غیر از وجود و شهود آدمی است، در بر میگیرد. بر این اساس پژوهشهای آفاقی شامل پژوهشهای تجربی، ریاضی، فلسفی و تاریخی خواهند بود. و در مقابل پژوهشهای انفسی، پژوهشهایی از طریق تامل در وجود خود هستند.
در این بین، آن دسته از دانشهای بشری که مستند به دلایل آفاقیاند، بدون استثنا واجد صفت عدمقطعیت هستند. نظامهای مختلف فلسفی،
علوم تجربی و حتی
ریاضی همه و همه از عدمقطعیت برخوردارند؛ زیرا بارها پیش آمده که آنچه را که فیلسوفی امری یقینی پنداشته در نظرگاه خود او به امری باطل و کاملا نادرست تبدیل شده.
در دو ویژگی بالا کییرکگور نشان میدهد که ایمان فراتر از پژوهشهای آفاقی است و امکان ابتنای ایمان بر نتایج پژوهشهای تاریخی وجود ندارد، اما ویژگی سوم او که میتوان آن را دلیل شورمندی نامید، بیانگر این است که ایمان در تقابل با پژوهشهای آفاقی است. بهعبارت دیگر در برهان شورمندی، در پی آن است که بیان کند مؤمن حقیقی نباید به پژوهش دست بزند؛ زیرا با این کار به ایمان خود ضرر میرساند. لذا نیازمندی ایمان به برهان فقط هنگامی است که ایمان، شورمندی خود را از دست بدهد که در این صورت ایمان نخواهد بود.
از نظر کییرکگور ایمان عالیترین شورمندی انسانی است که ماهیت آن خطرکردن و تصمیمگیری بدون
تعقل است.
ایمان دینی حتما باید همراه با خطر کردن باشد و این خطر کردن تنها زمانی است که انسان به اعتقاد خود یقین نداشته باشد و احتمال خلاف آن را بدهد. هرچه این احتمال خلاف بیشتر باشد خطر کردن بیشتر و ایمان قویتر است. اگر میتوانستیم خدا را با دلایل محکم ثابت کنیم نوبت به ایمان نمیرسید.
۱: فرض کنیم ایمان نوعی جهش است، پس چگونه انسان تصمیم بگیرد که به درون کدام ایمان فرو غلتد؟ کسی که در جست و جوی ایمان است و در این مسیر با چندین دیدگاه و طرز تلقّی مواجه است، شایسته است که راههای پیشروی خود را به دقت وارسی کرده و در نهایت، یک راه را برگزیند. پس لازم است قدری نیز خردورزی کند و از روشهای
عقلانی سود جوید و ملاکهایی
معقول برای رد یا قبول نظریات مختلف، نزد خود گرد آورد. از اینرو، ایمان بدون
تعقل و
معرفت میسور نیست.
۲: اگر منظور کییرکگور از ویژگی تخمین این است که اعتقادی که به حد یقین نرسد پایه سعادت ابدی قرار گیرد، و هر اعتقادی که بر اساس استدلال آفاقی تاریخی شکل گیرد هیچگاه به حد یقین نمیرسد، در این صورت میگوییم این اعتقاد به عنوان محتملترین راه میتواند پایه سعادت ابدی قرار گیرد.
اما اگر منظور کییرکگور این است که در شکلگیری ایمان دینی، هیچ قید احتمالی نمیتواند وجود داشته باشد، بلکه آنچه امروز مورد نیاز است یک عقیده تمام عیار است و حال آنکه چنین عقیدهای هیچگاه از طریق استدلال آفاقی تاریخی قابل توجیه نیست، آنگاه میگوییم، گرچه استدلال آفاقی تاریخی بیانگر یک اسناد احتمالی باشد، اما به جهت اهمیت ایمان دینی، کاملاً موجه است که از این اسناد احتمالی، به سوی اعتقادی بیقید و شرط جست بزنیم، بخصوص اگر آنگونه که کییرکگور میگوید، این جست یک تصمیم باشد.
اما چهبسا مقصود کییرکگور این است که صرف تصمیم برای شکلگیری ایمان دینی کفایت نمیکند، بلکه در کنار مساله تصمیم، یک اطمینان عاطفی مورد نیاز است که این اطمینان هیچگاه از راه استدلال آفاقی تاریخی حاصل نمیشود. ما این را از کییرکگور میپذیریم، ولی او در صورتی کاملاً موفق است که ثابت کند تحقیق ایمانی ناسازگار است.
۳: شورمندانه بودن ایمان نیز مستلزم غیرعقلانی بودن آن نیست. اینکه در ایمان شورمندی لازم است، سخنی قابل قبول است. ایمان بازی سرنوشتسازی است که نمیتوان آن را به شوخی گرفت، بلکه جدیترین و مخاطره آمیزترین مشغله انسانی است، همین امر سبب ایجاد دغدغه و از میان رفتن فارغ دلی میشود و همین مساله موجب میشود که آدمی از حالت یک تماشاگر بیطرف خارج شود و به وسط معرکه بیاید و هستی خویش را به خطر اندازد.
اما تمام این کارها میتواند از سر
تعقل نیز صورت پذیرد. آن چیزی که مایه افزایش شورمندی ایمان است، مبهم بودن یا متناقض بودن متعلق آن نیست. بلکه هزینهبری آن است. انسان باید در راه ایمان خویش چیزهایی را از هستی خود هزینه کند، باید برای خود محدودیتهایی را بپذیرد. در هر حال ایمان مستلزم هزینه کردن و فداکاری است و همین امر آن را شورانگیز میکند.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «ایمان گرایی افراطی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۸/۰۲.