• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایمان و قبول داوری محمد (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از نشانه‌ها و جلوه ایمان به خدا ارجاع داوری توسط مؤمنین به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌باشد.



ارجاع داوری به خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پذیرش آن، از نشانه‌های ایمان به خدا می‌باشد:
«... فان تنـزعتم فی شیء فردوه الی الله والرسول ان کنتم تؤمنون بالله...؛ ... و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید (و از آنها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! ...»


از این که خطاب را متوجه مؤمنین کرده کشف می‌کند از این که مراد از تنازع هم، تنازع مؤمنین در بین خودشان است، نه تنازعی که فرضا بین آنها و اولی الامر اتفاق بیفتد، و یا بین خود اولی الامر رخ دهد، چون فرض اولی یعنی تنازع مؤمنین با اولی الامر با مضمون آیه سازگار نیست که اطاعت اولی الامر را بر آنان واجب کرده، و همچنین فرض دوم با آیه نمی‌سازد چون معنا ندارد خدای تعالی اطاعت کسانی را بر امت واجب کند که بین خودشان تنازع رخ دهد، زیرا اگر اولی الامر در بین خود تنازع کنند قطعا یکی بر حق و دیگری بر باطل خواهد بود، و خدای تعالی چگونه اطاعت کسی را واجب می‌کند که خود بر باطل است، علاوه بر این که اگر منظور تنازع اولی الامر در بین خودشان بود پس چرا در جمله مورد بحث خطاب را متوجه مؤمنین کرد، و فرمود: (پس اگر در چیزی تنازع کردید آن را به خدا و رسول برگردانید...) .
و اما کلمه (شیء)، این کلمه هر چند عمومیت دارد همه احکام و دستورات خدا و رسول و اولی الامر را شامل می‌شود، هر چه می‌خواهد باشد ولیکن جمله بعد که می‌فرماید: (پس آن را به خدا و رسول برگردانید)، به ما می‌فهماند که مراد از کلمه شیء مورد تنازع، چیزی است که اولی الامر درباره آن استقلال ندارد و نمی‌تواند در آن به رای خود استبداد کند، خلاصه کلام اینکه منظور نزاع مردم در آن احکام و دستوراتی نیست که ولی امرشان در دایره ولایتش اجرا می‌کند، مثل این که دستورشان بدهد به کوچ کردن، یا جنگیدن، یا صلح کردن با دشمن، و یا امثال اینها، چون مردم مامورند که در اینگونه احکام ولی امر خود را اطاعت کنند، و معنا ندارد بفرماید وقتی در اینگونه احکام تنازع کردید، ولی امر خود را رها کرده، به خدا و رسولش مراجعه کنید.
بنابراین آیه شریفه دلالت دارد بر این که مراد از کلمه (شیء)، خصوص احکام دینی است، که احدی حق ندارد در آن دخل و تصرفی بکند، مثلا حکمی را که نباید انفاذ کند، انفاذ، و حکمی را که باید حاکم بداند، نسخ کند، چون اینگونه تصرفات در احکام دینی خاص خدا و رسول او است، و آیه شریفه مثل صریح است در این که احدی را نمی‌رسد که در حکمی دینی که خدای تعالی و رسول گرامی او تشریع کرده‌اند تصرف کند، و در این معنا هیچ فرقی بین اولی الامر و سایر مردم نیست.
ان کنتم تؤمنون بالله...، این جمله تشدید و تأکید همان حکمی است که جمله قبل بیان کرد، و اشاره است به این که مخالفت این دستور از فسادی که در مرحله ایمان باشد ناشی می‌گردد، معلوم می‌شود این دستور ارتباط مستقیم با ایمان دارد، و مخالفت آن کشف می‌کند از این که شخص مخالف اگر تظاهر به صفات ایمان به خدا و رسولش می‌کند، برای این است که کفر باطنی خود را بپوشاند، و این همان نفاق است که آیات بعدی بر آن دلالت دارد.


۱. نساء/سوره۴، آیه۵۹.    
۲. طباطبایی، سیدمحمدحسین، ترجمه المیزان، ج۴، ص۶۴۰-۶۴۱.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله « قبول داوری محمّد‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌».    




جعبه ابزار