• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایل بختیاری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَخْتیاری‌، از گروه‌های‌ ایلی‌ کوچنده‌ و لُر زبان‌ جنوب‌ غربی‌ ایران‌ که‌ اکنون‌ بخش‌ بزرگی‌ از خانوارهای‌ آن‌ در نقاط ییلاقی‌ و قشلاقی‌ یکجانشین‌ شده‌اند. براساس‌ آمار ۱۳۷۷ش‌ جمعیت‌ کوچنده ایل‌ ۱۷۴، ۱۸۳ نفر برابر با ۴۹۲، ۲۷خانوار بوده‌ است‌.
[۱] سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌ (۱۳۷۷ش‌)، استان‌ چهار محال‌ و بختیاری‌، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌.




درباره نام‌ و خاستگاه‌ بختیاری‌ها چند نظر وجود دارد، ولی‌ همه پژوهشگران‌ و مورخان‌ بختیاری‌ها را لُر (ه م‌) دانسته‌اند. براساس‌ روایات‌ افسانه‌ای‌، لرها (کُردان‌) را بازماندگان‌ جوانانی‌ تشکیل‌ می‌دهند که‌ به‌ یاری‌ جلاد ضحاک‌ از چنگ‌ او گریخته‌، به‌ کوهستان‌های‌ زردکوه‌ و کوه‌ رنگ‌ پناه‌ بردند و خود را لر یعنی‌ بیابانی‌ خواندند
[۲] غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌السیر، ج۱، ص۱۸۰، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
و چون‌ بخت‌ با آن‌ها یاری‌ کرده‌، خود را «بخت‌ یار» نامیدند.
[۳] آرنلد ویلسن‌، «عشایر بختیاری‌»، ج۱، ص۲۴۵، سیری‌ در قلمرو بختیاری‌ و عشایر بومی‌ خوزستان‌، ترجمه مهراب‌ امیری‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
برخی‌ براساس‌ مشخصات‌ جسمی‌ و روحی‌ و عادات‌، آنها را ایرانی‌ تبار می‌دانند.
[۴] علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۹- ۵۰، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.
[۵] غلامرضا میرزایی‌ دره‌شوری‌، بختیاریها و قاجاریه‌، ج۱، ص۷۳، شهر کرد، ۱۳۷۳ش‌.

هوسه‌ معتقد است‌ که‌ بختیاری‌ها از طایفه «اوکسین‌» هستند که‌ اسکندر در ۳۳۰ق‌م‌ در خوزستان‌ (ایذه‌) با آن‌ها جنگیده‌ است‌
[۶] غلامحسین‌ افضل‌ الملک‌، افضل‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۱۷، به‌ کوشش‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
. برخی‌ تاریخ‌ آنها را عقب‌تر برده‌، و گفته‌اند که‌ چون‌ کیخسرو می‌خواست‌ بر «آستیاژ» پیشدادی‌ شاه‌ ماد، یعنی‌ عراق‌ عجم‌ و آذربایجان‌ بشورد، این‌ طایفه‌ را از فارس‌ به‌ ماد آورد و گویا بعد از فتح‌ ماد آن‌ها را در منطقه بالای‌ اصفهان‌ و خوزستان‌ یورت‌ و مسکن‌ داد.
طایفه «مارد»، از طایفه رشید و جنگجوی‌ «سیت‌» یا «ساک‌» یا «تورانی‌» را نیز از اجداد بختیاری‌ها دانسته‌اند. این‌ طایفه‌ در ساحل‌ دریای‌ خزر سکنی‌ داشته‌، و چادرنشین‌ بوده‌اند، و در بعضی‌ از مناطق‌ دیگر ایران‌، از جمله‌ در «آرمن‌» هم‌ مسکن‌ گزیده‌ بوده‌اند.
[۷] غلامحسین‌ افضل‌ الملک‌، افضل‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۱۷- ۳۱۸، به‌ کوشش‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.

بعضی‌ از مورخان‌ از روی‌ شباهت‌ لفظی‌ بختیاری‌ با «باختری‌»، این‌ طایفه‌ را از اعقاب‌ یونانیان‌ می‌شمارند که‌ در باختر (باکتریان‌) سلطنت‌ داشته‌اند و شباهت‌ تام‌ رقص‌ بختیاری‌ با رقص‌ ملی‌ یونانیان‌ را دلیلی‌ بر این‌ انتساب‌ دانسته‌اند.
[۸] غلامرضا رشید یاسمی‌، کرد و پیوستگی‌ نژادی‌ و تاریخی‌ او، ج۱، ص۸، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
بعضی‌ معتقدند که‌ باختر تاریخی‌ همان‌ جایی‌ است‌ که‌ اقوام‌ بختیاری‌ از دیرباز در آن‌ ساکنند و نام‌ خود را از محل‌ سکونت‌ جغرافیایی‌ خود، باختر به‌ معنای‌ غرب‌، گرفته‌اند.
[۹] حسین‌ پژمان‌ بختیاری‌، «بختیاری‌ درگذشته دور»، ج۱، ص۱۴۷- ۱۴۸، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۲.
بعضی‌ نیز نسبت‌ این‌ ایل‌ را به‌ ملوک‌ آل‌ بویه‌ می‌رسانند و سر سلسله آن‌ها را عزالدوله بختیار (مق ۳۶۷ق‌) می‌دانند، زیرا که‌ قبل‌ از او نامی‌ در کتاب‌های‌ تاریخی‌ از بختیاری‌ به‌ چشم‌ نمی‌خورد. ممکن‌ است‌ در زمان‌ ملوک‌ آل‌ بویه‌ جماعتی‌ از این‌ ایل‌ به‌ منطقه‌ای‌ که‌ بختیاری‌ نامیده‌ می‌شود، آمده‌، و سکنی‌ گزیده‌، و به‌ نام‌ بختیاری‌ معروف‌ شده‌ باشند
[۱۰] ابوالفتح‌ اوژن‌ بختیاری‌، «تاریخ‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۰، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۱۱.
[۱۱] علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۹- ۵۰، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.
[۱۲] Curzon GN, Persia and the Persian Question,ج۲، ص۲۸۳ London, ۱۸۹۲.



بختیاری‌ها خود معتقدند که‌ نام‌ بختیاری‌ مشتق‌ از کلمه بختیاروند است‌. بختیار یکی‌ از بزرگان‌ لر بزرگ‌ بوده‌ که‌ اولادش‌ گروه‌ متشکلی‌ به‌ نام‌ بختیاروند پدید آوردند. این‌ طایفه‌ ظاهراً همین‌ بهداروند (ه م‌) کنونی‌، و یکی‌ از طوایف‌ بزرگ‌ بختیاری‌ فعلی‌ است‌.
[۱۳] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۷، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.

تا اوایل‌ سده ۹ق‌/۱۵م‌ نیز نامی‌ از لر بختیاری‌ در متون‌ تاریخی‌ و جغرافیایی‌ دیده‌ نمی‌شود. به‌ اعتقاد فیلد (‌ چون‌ نویسندگان‌ کهن‌ و حتی‌ یاقوت‌ (د ۶۲۶ق‌/۱۲۲۸م‌) نامی‌ از بختیاری‌ نبرده‌اند، آنها به‌ احتمال‌ قوی‌ بعدها و شاید در زمان‌ تیمور (د ۸۰۸ق‌/۱۴۰۵م‌) در ایران‌ پیدا شده‌اند. معین‌الدین‌ نطنزی‌ در ۸۱۶ق‌/۱۴۱۳م‌ از ظهور طوایف‌ بختیاری‌ چون‌ آسترکی‌، کوتوند، راکی‌، جانکی‌ و زلکی‌ در زمان‌ هزارسف‌ (د ۵۴۸ق‌/۱۱۵۳م‌) سخن‌ می‌گوید.
[۱۴] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص‌ ۴۰-۴۱، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
و از این‌ زمان‌ به‌ بعد نام‌ بختیاری‌ در متون‌ می‌آید. بدلیسی‌ و اسکندربیک‌
[۱۵] ۱۰۶۸، اسکندربیک‌ منشی‌، ج۱، ص‌ ۹۰۸، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
هر دو در سده ۱۱ق‌/۱۷م‌ از لرهای‌ بختیاری‌ سخن‌ گفته‌اند.


قلمرو ایل‌ بختیاری‌ با وسعت‌ تقریبی‌ ۵۰۰، ۷کم۲ در ناحیه‌ای‌ بین‌ استان‌های‌ اصفهان‌ و خوزستان‌ واقع‌ شده‌، و از شمال‌ به‌ لرستان‌، از مشرق‌ به‌ اصفهان‌ و چهارمحال‌، از جنوب‌ به‌ قلمرو ایلات‌ لُر زبان‌ کهگیلویه‌ و بویر احمد و ایل‌ ترک‌ زبان‌ قشقایی‌، و از غرب‌ به‌ دشت‌ خوزستان‌ محدود است‌.
[۱۶] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «سرزمین‌ ایل‌، ج۱، ص۱۶-۱۷، نمونه ایل‌ بختیاری‌»، مجموعه مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
کوه‌های‌ مرکزی‌ جبال‌ زاگرس‌ که‌ از شمال‌ غربی‌ به‌ جنوب‌ شرقی‌ امتداد دارد، از میان‌ «خاک‌ بختیاری‌» می‌گذرد و آن‌ را به‌ دو بخش‌ کوهستانی‌ (در شرق‌) و جلگه‌ای‌ (در غرب‌) تقسیم‌ می‌کند. بخش‌ کوهستانی‌ آن‌ «ییلاق‌»، و بخش‌ جلگه‌ای‌ آن‌ «گرمسیر»
[۱۷] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «سرزمین‌ ایل‌، ج۱، ص۱۶، نمونه ایل‌ بختیاری‌»، مجموعه مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
است‌ و در نواحی‌ مرکزی‌ زاگرس‌ چراگاههای‌ این‌ ایل‌ قرار دارد.
[۱۸] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۳۸، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.



سازمان‌ اجتماعی‌ ایل‌ بختیاری‌ و مقررات‌ حاکم‌ بر آن‌ بر بنیاد سلسله‌ مراتب‌ و نظام‌ منسجم‌ دودمانی‌ است‌. در زمان‌ شاه‌ طهماسب‌ (حک ۹۳۰-۹۸۴ق‌/۱۵۲۴-۱۵۷۶م‌) و در زمان‌ حکمرانی‌ جهانگیرخان‌ بختیاری‌، به‌ سبب‌ مالیات‌بندی‌ بر مبنای‌ واحد مادیان‌، این‌ ایل‌ به‌ دو بخش‌ هفت‌ لَنگ‌ و چهار لنگ‌ تقسیم‌ شد
[۱۹] شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص۷۴، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
[۲۰] ابوالفتح‌ اوژن‌ بختیاری‌، «تاریخ‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۷، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۱۱.
بخش‌ هفت‌ لنگ‌ به‌ چند «باب‌» تقسیم‌ می‌شود، ولی‌ چهارلنگ‌ چنین‌ تقسیماتی‌ ندارد.

۴.۱ - ایلخان

در رأس‌ ایل‌، ایلخان‌ قرار داشت‌ که‌ برقراری‌ نظم‌ و امنیت‌ و برقراری‌ نظام‌ تشکیلاتی‌ و اداری‌ سازگار با محیط جغرافیایی‌ را عهده‌دار بود. از ۱۳۳۲ش‌ عنوان‌ ایلخانی‌ با همه امتیازات‌ آن‌ از سوی‌ دولت‌ لغو شد.
[۲۱] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۸۵، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
پس‌ از ایل‌، طایفه‌ها قرار دارند که‌ گذشته‌ از اهمیت‌ سیاسی‌، نماینده معیارهای‌ اجتماعی‌ تشکیلات‌ عشایرند. کوچنشینان‌ هر طایفه‌ دارای‌ چراگاه‌های‌ تابستانی‌ و زمستانی‌ و مسیر کوچ‌ مشترکی‌ هستند
[۲۲] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
و در صورت‌ بروز کشمکش‌های‌ سخت‌ و استثنائی‌ در ایل‌، طایفه‌ به‌ منزله یک‌ گروه‌ واحد عمل‌ می‌کند.
[۲۳] ‌ ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ترجمه اصغر کریمی‌، ص۲۹، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
قبل‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، سرپرستی‌ هر طایفه‌ را ۴ نفر از متنفذان‌ همان‌ طایفه‌، به‌ انتخاب‌ خان‌ها، تحت‌ عنوان‌ «کلانتر» بر عهده‌ داشتند. پس‌ از حذف‌ خان‌ها در ۱۳۳۲ش‌، حکم‌ کلانتری‌ از طرف‌ دولت‌ صادر می‌شد. تا ۱۳۵۷ش‌ کلانتران‌ که‌ سرپرستان‌ طایفه‌ها بودند به‌ جای‌ ایلخانان‌ و خان‌ها، ایل‌ را اداره‌ می‌کردند.
[۲۴] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۸۵، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
از این‌ تاریخ‌ به‌ بعد قدرت‌ کلانترها نیز از بین‌ رفت‌.

۴.۲ - طایفه

هر طایفه‌ ترکیبی‌ است‌ از تیره‌های‌ مختلف‌. در مقوله سلسله‌ مراتب‌، هر گروه‌ که‌ در این‌ شکل‌بندی‌ به‌ دیگری‌ نزدیک‌تر است‌، همکاری‌ مشترک‌ و دامداری‌ تؤم‌ دارد. مسئولیت‌ روابط عمومی‌ هر تیره‌ با کدخداست‌.
[۲۵] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
تیره‌ها نیز به‌ بخشهای‌ دیگری‌ به‌ نام‌ «تَش‌» تقسیم‌ می‌شوند. بختیاریها به‌ گروهی‌ تش‌ می‌گویند که‌ از قوم‌ واحد باشند و در کوچ‌ با هم‌ همراهی‌ کنند. سرپرست‌ تش‌، ریش‌ سفید یا شخص‌ مسن‌ مورد قبول‌ همه‌ است‌.
[۲۶] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
هرتش‌ مرکب‌ از چند «اولاد» است‌ و سرپرستی‌ آنها را فردی‌ مسن‌ به‌ عهده‌ دارد
[۲۷] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
[۲۸] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
اولاد نام‌ نیای‌ گروه‌ را برخود دارد، ولی‌ از نظر نظام‌ سیاسی‌، اقتصادی‌ و اجتماعی‌ دارای‌ کارکردی‌ نیست‌.
[۲۹] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
هر اولاد به‌ چندین‌ خانوار تقسیم‌ می‌شود که‌ آن‌ را «فامیل‌» می‌گویند. واژه فامیل‌ از زمان‌ رواج‌ شناسنامه‌ دادن‌ در میان‌ افراد عشایر ایران‌، در فرهنگ‌ و زبان‌ ایل‌ راه‌ یافته‌ است‌. قبلاً هر فرد را با نام‌ پدرش‌ می‌شناختند. سرپرست‌ هر خانوار مرد خانواده‌ و یا به‌ مفهومی‌ دیگر برافراشتن‌ سیاه‌ چادر، عکس‌ از مؤلف‌ رئیس‌ خانوار است‌
[۳۰] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۷، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

تقسیمات‌ خانوار بیش‌تر از زمان‌ صفویه‌ رایج‌ شده‌، و اغلب‌ در شکل‌ بندیهای‌ مالیاتی‌ کاربرد داشته‌ است‌
[۳۱] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۲، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
اختلافات‌ و منازعات‌ و قتل‌ها در درون‌ این‌ ساختار از طریق‌ حکمیت‌ و کدخدامنشی‌ حل‌ و فصل‌ می‌شده‌ است‌.
[۳۲] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۳۰، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

سازمان‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ ایل‌، با زیرمجموعه آن‌ در طول‌ تاریخ‌ به‌ قوت‌ خود باقی‌ مانده‌، ولی‌ در جایگاه‌ هر یک‌ از طایفه‌ها و تیظره‌ها و تشها و اولاد آن‌ها از نظر سازمان‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌، و هم‌ از نظر موقعیت‌ جغرافیایی‌ در قلمرو خاک‌ بختیاری‌، بارها تحت‌ تأثیر عوامل‌ گوناگون‌ دستکاری‌های‌ فراوانی‌ شده‌ است‌.
[۳۳] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۸، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

روشن‌ترین‌ و قابل‌ لمس‌ترین‌ سازمان‌ اجتماعی‌ در ایل‌ «مال‌» است‌. مال‌ معمولاً از ترکیب‌ ۲ تا ۱۲ سیاه‌ چادر به‌ وجود می‌آید که‌ کوچک‌ترین‌ واحد اجتماعی‌ - اقتصادی‌ ایل‌ و یا یک‌ واحد گله‌داری‌ محسوب‌ می‌شود. دام‌های‌ خانوارهای‌ «مال‌» در یک‌ گله‌ جمع‌ می‌شود و افراد این‌ خانوارها علاوه‌ بر مناسبات‌ تعیین‌ شده‌ در امور دامداری‌، روابط دوستی‌ نزدیک‌تری‌ دارند و علقه خویشاوندی‌ میان‌ آنها هم‌ مناسبات‌ نزدیک‌تر و محکم‌تری‌ به‌ وجود می‌آورد. مال‌ به‌ نام‌ سرمال‌ آن‌ شناخته‌ می‌شود.


در ایل‌ بختیاری‌ چند نوع‌ گروه‌بندی‌ وجود دارد که‌ یکی‌ از آن‌ها گروه‌بندی‌ قومی‌ است‌. لرهای‌ بختیاری‌ در اکثریت‌ مطلق‌ هستند و اقلیتهای‌ لر لک‌، عرب‌ (عرب‌ کَمَری‌) و ترک‌ (ترک‌های‌ چهرازی‌) جذب‌ آنها شده‌اند. گروه‌بندی‌ دیگر مبتنی‌ بر اقتدار سیاسی‌ و اجتماعی‌ است‌. در هرم‌ سلسله‌ مراتب‌ بختیاری‌، ایلخان‌ در رأس‌ هرم‌ ایل‌، و سپس‌ به‌ ترتیب‌ کلانتران‌ و کدخدایان‌ و ریش‌ سفیدان‌ قرار داشتند؛ کالبد اصلی‌ هرم‌ ایلی‌ را هم‌ توده عظیم‌ مردم‌ ایلیاتی‌ تشکیل‌ می‌دادند.
[۳۴] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۳۱، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

خان‌های‌ بختیاری‌ همه‌ از یک‌ نسل‌، و دارای‌ قدرت‌ و ثروت‌ فراوان‌، و از همه‌ مهم‌تر دارای‌ دستگاهی‌ اداری‌ شامل‌ محافظان‌، سواران‌ مسلح‌، منشیان‌، مستوفیان‌، کارگزاران‌ و غیره‌ بودند که‌ مورد تأیید حکومت‌های‌ مرکزی‌ بود.
[۳۵] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۳۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
خان‌ها به‌ مردان‌ قشر لر (مردم‌ ایلیاتی‌ ایل‌) دختر نمی‌دادند، ولی‌ با دختران‌ این‌ قشر ازدواج‌ می‌کردند.

۵.۱ - گروه‌بندی براساس شغل

گروه‌بندی‌ دیگر بر مبنای‌ شغل‌ است‌. لرهای‌ کوچنشین‌ بر این‌ اساس‌ به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ می‌شوند: نخست‌، گروه‌ اکثریت‌ که‌ فقط به‌ شغل‌ دامداری‌ و در کنار آن‌ به‌ کارهای‌ زراعی‌ می‌پردازند؛ دوم‌، کوچنشینانی‌ که‌ دامدار نیستند و اشتغالات‌ دیگری‌ دارند. اینها چند دسته‌اند:
۱. توشمال‌ها (نوازندگان‌ ایل‌)، که‌ بختیاری‌ هستند و همیشه‌ با ایل‌ کوچ‌ می‌کنند و در مجالس‌ شادی‌ و عزای‌ آنها ساز می‌نوازند. زنان‌ توشمالها نقشی‌ در نوازندگی‌ ندارند. ازدواج‌ در میان‌ آنها درون‌گروهی‌ است‌و لرهای‌بختیاری‌ با آنهاوصلت‌ نمی‌کنند. جد این‌ توشمالها کَرْناکِش‌
بابااحمد بوده‌ است‌ و آن‌ها خود را از طایفه‌ بامدی‌ (ه د، بابا احمدی‌) می‌دانند، ولی‌ سرجمع‌ طایفه هموله‌ هستند.
۲. غربت‌ها، یا غربتی‌ها (کولی‌های‌ ایل‌)، که‌ بختیاری‌ نیستند و کارشان‌ آهنگری‌، سبدبافی‌ و جز آنهاست‌. بختیاریها به‌ آنها دختر نمی‌دهند و از آن‌ها دختر نمی‌گیرند. ازدواج‌ آنها نیز درون‌گروهی‌ است‌. همیشه‌ با ایل‌ کوچ‌ می‌کنند و در حاشیه شهرکهای‌ واقع‌ در ییلاق‌ و گرمسیر چادر می‌زنند و برای‌ ایلیاتیها ابزار و وسایل‌ کار و اسباب‌ خانه‌ می‌سازند.
۳. تخت‌کِشْ‌ها، که‌ برای‌ گیوه‌ تَخت‌ درست‌ می‌کنند. آنها سرجمع‌ طایفه بابادی‌ هستند، ولی‌ در همه‌ جا پراکنده‌اند. ازدواج‌ در این‌ دسته‌ نیز درون‌ گروهی‌ است‌.
۴. کلاه‌ مال‌ها و نمد مال‌ها، که‌ لُر هستند، ولی‌ با ایل‌ کوچ‌ نمی‌کنند.
[۳۶] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، «نگاهی‌ به‌ زندگی‌ و آداب‌ و سنن‌ در ایلات‌ هفت‌ لنگ‌ و چهار لنگ‌»، ص۳۵-۳۶، کریمی، ۱۳۵۰ش‌، شم ۱۱۱.

۵. گروه‌ عرب‌ کَمَری‌، که‌ دو زبانه‌اند (عربی‌ و لری‌) و زنانشان‌ جامه عربی‌، و مردانشان‌ جامه بختیاری‌ می‌پوشند. با اینکه‌ عرب‌ کمریها برای‌ خود سازمان‌ طایفگی‌ مستقل‌ دارند و به‌ دو طایفه «عرب‌ کنگرپز» و «عرب‌ علی‌ بَک‌» تقسیم‌ می‌شوند، ولی‌ در درون‌ سازمان‌ اداری‌ ایل‌ بختیاری‌ قرار می‌گیرند. خانواده‌های‌ این‌ دو طایفه‌ در ۳ بخش‌ دورکی‌، بابادی‌ و بهداروند قرار گرفته‌اند و از کلانتران‌ این‌ طوایف‌ فرمان‌ می‌برند. مناسبات‌ میان‌ عرب‌ کمری‌ و بختیاری‌ بین‌ دو تعریف‌ «تابعیت‌» و «اتحاد» در نوسان‌ است‌. عرب‌های‌ کمری‌ تحت‌ الحمایه بختیاریها هستند و از آن‌ها متابعت‌ می‌کنند و با آن‌ها پیوند سببی‌ نیز برقرار کرده‌اند، از این‌رو، مظاهر اتحاد نیز در میان‌ آنها مشهود است‌.
[۳۷] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «بررسی‌ توزیع‌ چند پدیده فرهنگی‌ در منطقه بختیاری‌، ج۱، ص۱۱۹، زاگرس‌ مرکزی‌»، ترجمه‌ و تلخیص‌ هوشنگ‌ پورکریم‌، مردم‌شناسی‌ و فرهنگ‌ عامه ایران‌، تهران‌، شم ۱، ۱۳۵۳ش‌، شم ۳، ۱۳۵۶ش‌.
طایفه عرب‌ کمری‌ چهار لنگ‌ها در اطراف‌ ایذه‌ می‌نشینند.
۶. سادات‌. هر طایفه‌ای‌ از بختیاری‌ تیره‌ای‌ به‌ نام‌ سادات‌ دارد. سادات‌ شاه‌ِ خراسان‌ در طایفه بابادی‌، سادات‌ شاهزاده‌ عبدالله‌ در طایفه محمود صالح‌ چهارلنگ‌ میانکوه‌، سادات‌ بووِیْر در هفت‌ لنگ‌ میانکوه‌، سادات‌ سلطان‌ ابراهیم‌ چهار لنگ‌ در میانکوه‌ نزدیک‌ ایذه‌، سادات‌ سیداحمد کبیر در هفت‌ لنگ‌ میانکوه‌ نزدیک‌ ایذه‌، و سادات‌ سیدعیسی‌ (سعید) در چهار لنگ‌ فریدن‌ و بُربُرود. سادات‌ گله‌دار و زارعند و مورد احترام‌ ایل‌ قرار دارند.


نظام‌ جدید سیاسی‌ و توزیع‌ قدرت‌ در سازمان‌ حکومتی‌ ایل‌ بختیاری‌، تقریباً از ۱۰۸۰ق‌/۱۶۶۹م‌ به‌ بعد و با سلطه تدریجی‌ هفت‌ لنگها بر تمام‌ ایل‌ شکل‌ می‌گیرد. خان‌های‌ هفت‌ لنگ‌ اولاد فردی‌ به‌ نام‌ حیدر (حیدرکور) هستند. او که‌ رئیس‌ ایل‌ پاپی‌ لرستان‌ بود، در ۱۲۱۵ق‌/۱۸۰۰م‌ به‌ عللی‌ از آن‌جا گریخت‌ و به‌ خانه کلانتر طایفه زراسوند از دورکی‌ هفت‌ لنگ‌ بختیاری‌ آمد و بعد از مدتی‌ با دختر او ازدواج‌ کرد. غالب‌ْ آقا، پسر حیدر بعدها به‌ ریاست‌ طایفه زراسوند انتخاب‌ شد. نسل‌ خان‌های‌ اخیر بخش‌ هفت‌ لنگ‌ بختیاری‌ به‌ او می‌رسد.
[۳۸] علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۵۵ بب، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.

برای‌ حفظ تعادل‌ کمی‌ و کیفی‌ قدرت‌ طوایف‌، و توزیع‌ یا تمرکز آن‌ در ایل‌ بختیاری‌، ۴ نظام‌ مهم‌ نقش‌آفرین‌ بوده‌اند و آثار آن‌ها هنوز هم‌ باقی‌ است‌. عملکرد این‌ نظام‌ها توانسته‌ است‌ نام‌ و موجودیت‌ همه طایفه‌ها را به‌رغم‌ جنگ‌های‌ داخلی‌ در ایل‌ بختیاری‌ و شکست‌ها و از دست‌ دادن‌ سرزمین‌ و مراتع‌ و یا رانده‌ شدن‌ به‌ کناره‌های‌ «خاک‌ بختیاری‌»، حفظ کند.

۶.۱ - تقسیم‌بندی نظام‌ سیاسی

این‌ نظام‌ها عبارتند از:
۱. نظام‌ خویشاوندی‌. خویشاوندان‌ در موارد جنگ‌ و ستیز به‌ یاری‌ یکدیگر می‌روند.
[۳۹] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۰، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.

۲. پیمان‌ «خین‌ چویی‌» یا «خینه‌چویی‌» (= خون‌ چوبی‌، اصطلاحی‌ که‌ برای‌ پیمان‌ پایدار به‌ کار می‌رود)، که‌ میان‌ دو نفر یا دو گروه‌ و بیش‌تر بسته‌ می‌شود، تا همیشه‌ در شرایط جنگ‌ و ستیز پشتیبان‌ تجمع‌ یک‌ خانوار گسترده‌ در بهون‌ (سیاه‌ چادر)، این‌ پیمان‌ بیشتر تابع‌ نظام‌ خویشاوندی‌ است‌.
[۴۰] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۰- ۲۲۴، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
در ایل‌ بختیاری‌ همه‌ خین‌چوهای‌ (هم‌ پیمان‌ها) یکدیگر را می‌شناسند و در مواقع‌ لزوم‌ به‌ یاری‌ هم‌ برمی‌خیزند.
[۴۱] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۱- ۲۲۲، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.

۳. قانون‌ کمک‌ به‌ کم‌ زور. درصورت‌ بروز جنگ‌ بین‌ دو گروه‌، اگر گروه‌ سومی‌ به‌ کمک‌ یکی‌ از این‌ دو گروه‌ بیاید، گروه‌ چهارم‌ باید بدون‌ توجه‌ به‌ علل‌ و ریشه‌های‌ این‌ نزاع‌، به‌ پشتیبانی‌ از گروه‌ کم‌ زور وارد جنگ‌ شود. با اینکه‌ این‌ قانون‌ با نظام‌ بخش‌بندی‌ ایل‌ چندان‌ انطباقی‌ ندارد، ولی‌ ساختار ایلی‌ ایجاب‌ می‌کند که‌ قانون‌ کمک‌ به‌ کم‌ زور بر نظام‌ خویشاوندی‌ و نظام‌ خین‌چویی‌ برتری‌ داشته‌ باشد.
[۴۲] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۴- ۲۲۵، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.

۴. نظام‌ بستگانی‌ (وابسته یکی‌ از خان‌های‌ بودن‌). در ۱۲۹۷ق‌/ ۱۸۶۲م‌ ناصرالدین‌ شاه‌ قاجار به‌ علت‌ نگرانی‌ از قدرت‌ حسینقلی‌خان‌ ایلخانی‌، برادر او، اماقلی‌خان‌ را با عنوان‌ حاجی‌ ایلخانی‌ جانشین‌ او کرد. او نیز برای‌ دستیابی‌ به‌ قدرت‌، در هر طایفه‌ و تیره‌ای‌ به‌ تعداد کلانتران‌ و کدخدایان‌ برادرش‌ برای‌ خود کلانتر و کدخدا انتخاب‌، و ابواب‌ جمعی‌ آنها را از بین‌ همان‌ طوایف‌ و تیره‌ها تعیین‌ کرد. این‌ کار رقابتی‌ شدید بین‌ دو شاخه خویشاوندی‌ خان‌های‌ بزرگ‌ به‌ وجود آورد. از آن‌ پس‌، فرزندان‌ آنها نیز برای‌ هر طایفه‌ ۴ کلانتر تعیین‌ می‌کردند که‌ دو کلانتر با ایلخانی‌ و دو کلانتر دیگر با حاجی‌ ایلخانی‌ مربوط بودند. عضویت‌ در شاخه‌های‌ ایلخانی‌ و حاجی‌ ایلخانی‌ حالت‌ موروثی‌ داشت‌ و غیرقابل‌ تغییر بود.
معمولاً پسر بزرگ‌تر رئیس‌ شاخه مثلاً حاجی‌ ایلخانی‌ در همان‌ شاخه پدر باقی‌ می‌ماند و پسر کوچک‌تر باید جزو شاخه مخالف‌، یعنی‌ ایلخانی‌ شود. به‌ این‌ ترتیب‌ ایل‌ بزرگ‌ بختیاری‌ به‌ دو دسته رقیب‌ «ایلخانی‌» و «حاجی‌ ایلخانی‌» تحت‌ عنوان‌ «بسته‌» تقسیم‌ می‌شد. از این‌رو، هر فرد بختیاری‌ می‌دانست‌ که‌ ایلخانی‌ است‌، یا حاجی‌ ایلخانی‌.
[۴۳] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
این‌ نظام‌ پس‌ از ۱۳۵۷ش‌ از میان‌ رفت‌ و فقط نامی‌ از آن‌ها باقی‌ ماند.


مالکیت‌ زمین‌های‌ قبیله‌ای‌ در زمان‌ مغول‌ به‌ صورت‌ اینجو یا اقطاع‌ بوده‌ است‌.
[۴۴] اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۱۴ بب، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
[۴۵] اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۴۵ بب، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
ویژگی‌ این‌ اراضی‌، مستور بودن‌ جنبه فئودالی‌ مالکیت‌ آنها در زیر پرده رسوم‌ پدرشاهی‌ و جماعتی‌ بود. یعنی‌ مالکیت‌ اراضی‌ و مراتع‌ عملاً در اختیار رئیس‌ ایل‌، ولی‌ از نظر حقوقی‌ علفخوار مشترک‌ ایل‌ یا شاخه‌ای‌ از آن‌ به‌ حساب‌ می‌آمد
[۴۶] اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۷۶، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
و رئیس‌ ایل‌ حق‌ فروش‌ یا انتقال‌ این‌ اراضی‌ را به‌ غیر نداشت‌.
[۴۷] اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۷۷، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
خان‌های‌ بختیاری‌ در خاک‌ بختیاری‌ صاحب‌ زمین‌ زراعی‌ نبودند و زمینهای‌ ملکی‌ آنها در خارج‌ از آن‌ قرار داشت‌ و زارعان‌ِ لُری‌ که‌ بر روی‌ زمینهای‌ آنها کار می‌کردند، یکجانشین‌ بودند و رعیت‌ نامیده‌ می‌شدند (یادداشتهای‌ مؤلف‌).
براساس‌ بنچاق‌های‌ موجود در میان‌ بختیاریها، سهم‌ زمین‌ هر کس‌ در چهار چوب‌ واحدهای‌ کوچک‌تر ایل‌ تا بزرگ‌تر شناخته‌ می‌شود. هر طایفه‌ و تیره‌ و اولاد ایل‌ بختیاری‌ به‌ طور دسته‌ جمعی‌ و سنتی‌ از حق‌ موروثی‌ آب‌ و علف‌ برخوردارند و تعلق‌ ملکی‌ هر فرد از زمان‌ تولد مشخص‌ می‌شود.
[۴۸] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۱۱۳، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
این‌ افراد بدون‌ موافقت‌ همسایگان‌ و هم‌ گروه‌های‌ ایلی‌، حق‌ فروش‌ یا واگذاری‌ زمینهای‌ خود را به‌ غیر ندارند و زمین‌ بدون‌ اجازه اعضای‌ گروه‌ از تصرف‌ گروه‌ خارج‌ نمی‌شود. طبق‌ مقررات‌ سنتی‌ جاری‌ در ایل‌، حداکثر زمان‌ توقف‌ عادی‌ گروه‌های‌ کوچنده‌ در مراتع‌ منزلگاههای‌ مسیر کوچ‌، یک‌ شبانه‌روز است‌ و فقط حوادث‌ غیرمترقبه‌ ممکن‌ است‌ این‌ زمان‌ را به‌ یک‌ هفته‌ برساند. هر تیره‌ و طایفه‌ برای‌ زراعت‌ در زمین‌ دیگران‌ یا ساخت‌ و ساز در آن‌، نظام‌ و مقررات‌ درون‌ گروهی‌ خاصی‌ دارد؛ مثلاً بابادی‌ها زمین‌ را بلاعوض‌ برای‌ کشت‌ به‌ کس‌ دیگری‌ قرض‌ می‌دهند، یا بامَدی‌ها در ازای‌ هر «مَن‌» زمین‌ بذرافکن‌، وجهی‌ دریافت‌ می‌کنند. برای‌ ساختن‌ خانه‌ در زمین‌ دیگری‌ تنها قول‌ شخص‌ و وعده یاوری‌ دادن‌ به‌ صاحب‌ زمین‌ کفایت‌ می‌کند.


ازدواج‌ بختیاری‌ها درون‌ گروهی‌ است‌. زنی‌ که‌ با غیربختیاری‌ ازدواج‌ کند، کودک‌ او بختیاری‌ محسوب‌ نمی‌شود. مرد بختیاری‌ نمی‌تواند در چهارچوب‌ نظام‌ اقتصاد سنتی‌ کوچندگی‌ و تقسیم‌ کار جنسی‌، بدون‌ وجود زن‌ به‌ حیات‌ اقتصادی‌ خود ادامه‌ دهد. قوانین‌ مذهبی‌ و سنن‌ ایلی‌ نیز مانع‌ حضور زن‌ نامحرم‌ در کانون‌ خانواده‌ است‌. از این‌رو بهره‌گیری‌ از نیروی‌ کار زنان‌ در امور دامداری‌ از علل‌ تعدد زوجات‌ است‌. جانشین‌ خان‌ یا کلانتر می‌بایست‌ از طرف‌ مادر نیز خان‌زاده‌ باشد، از این‌رو، خان‌ها برای‌ داشتن‌ جانشین‌ مناسب‌، با دختران‌ یکی‌ از همین‌ بزرگان‌ ایل‌ که‌ به‌ آنها «بی‌ بی‌» می‌گویند، ازدواج‌ می‌کردند. پسری‌ که‌ از بی‌بی‌ زاده‌ می‌شد، استحقاق‌ خان‌ شدن‌ یا کلانتر شدن‌ را داشت‌، ولی‌ پسری‌ که‌ از یک‌ زن‌ معمولی‌ لُر به‌ دنیا می‌آمد، چنین‌ حقی‌ نداشت‌.
تقسیم‌ ثروت‌ و سرمایه سرپرست‌ خانواده‌ پس‌ از فوت‌ چنین‌ بود: یک‌ هشتم‌ کل‌ دارایی‌ منهای‌ اموال‌ غیرمنقول‌ بین‌ همسران‌ او، و بقیه دارایی‌ اعم‌ از منقول‌ و غیرمنقول‌ بین‌ پسران‌ تقسیم‌ می‌شد. اگر سرپرست‌ خانواده‌ فقط دختر داشت‌، برادران‌ او املاک‌ و دارایی‌ برادر را تصاحب‌ می‌کردند و مسئولیت‌ شوهر دادن‌ دخترهای‌ او را برعهده‌ می‌گرفتند. چون‌ در ایل‌ بختیاری‌ نظام‌ «شوهر مکانی‌» بر مناسبات‌ همسر گزینی‌ حاکم‌ است‌ و دختر پس‌ از ازدواج‌ از گروه‌ خود خارج‌ و وارد گروه‌ شوهر می‌شود، از این‌رو، نمی‌تواند از اموال‌ غیرمنقول‌ او ارث‌ ببرد. پسرخواندگی‌ در ایل‌ معمول‌ است‌ و در درون‌ گروه‌ِ خویشاوند نسبی‌ صورت‌ می‌گیرد. بنابر سنت‌ ایلی‌، مرد بی‌فرزند یکی‌ از برادرزاده‌های‌ خود را به‌ فرزند خواندگی‌ می‌پذیرد. پسر خوانده‌ از ارث‌ پدر واقعی‌ خود محروم‌ می‌شود و از پدرخوانده‌ یا عموی‌ خود ارث‌ می‌برد.


دامداری‌ سنتی‌ با دام‌های‌ کوچک‌، فعالیت‌ اقتصادی‌ و تولیدی‌ مهم‌ ایل‌ را شکل‌ می‌دهد. بختیاری‌های‌ کوچنشین‌ دام‌های‌ گوشتی‌ و شیرده‌ از نوع‌ دام‌های‌ کوچک‌ (گوسفند از نژاد لری‌ و بز) در گله‌های‌ بزرگ‌، و گاو (معدودی‌ برای‌ مصارف‌ خانوار) پرورش‌ می‌دهند. در ایل‌ بختیاری‌ فقط «عرب‌ کمری‌» ها گاومیش‌ پرورش‌ می‌دهند و محصول‌ آن‌ را با مالک‌ دام‌ تقسیم‌ می‌کنند. از سده ۷ق‌ به‌ بعد، اقتصاد ایل‌ بختیاری‌ مبتنی‌ بر پرورش‌ و تعلیف‌ دام‌های‌ کوچک‌ بوده‌، و در این‌ زمینه‌، «کوچ‌» بهترین‌ و اقتصادی‌ترین‌ «فن‌» برای‌ تعلیف‌ دام‌ و بهره‌برداری‌ از مراتع‌ طبیعی‌ ارتفاعات‌ در طول‌ سال‌ به‌ شمار می‌رفته‌ است‌.
اتابک‌ شمس‌الدین‌ الب‌ ارغون‌ (د ۶۶۹ق‌/۱۲۷۱م‌) اولین‌ حاکمی‌ بود که‌ به‌ رسم‌ مغول‌ها قاعده ییلاق‌ و قشلاق‌ را پیش‌ گرفت‌ و زمستان‌ را در ایذه‌ (ایذج‌) و شوش‌، و تابستان‌ را در زردکوه‌ می‌گذراند.
[۴۹] معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۴، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
از این‌رو، ایل‌ بختیاری‌ ارتفاعات‌ غرب‌ اصفهان‌ را که‌ بلندترین‌ قله آن‌ در زردکوه‌ ۵۴۹، ۴ متر است‌، به‌ عنوان‌ سرزمین‌ ییلاقی‌ و تعلیف‌ تابستانی‌ دام‌ها، و دامنه‌های‌ شرقی‌ سلسله‌ جبال‌ زاگرس‌ را که‌ تا قسمتی‌ از دشت‌ خوزستان‌ ادامه‌ می‌یابد، به‌ عنوان‌ سرزمین‌ گرمسیری‌ برای‌ تعلیف‌ زمستانی‌ دام‌های‌ ایل‌ قرار داده‌ است‌.
[۵۰] ژان‌ پیر دیگار و دیگران‌، «عناصر ترکی‌ در واژگان‌ شبانی‌ بختیاری‌»، ترجمه اصغر کریمی‌، مجموعه‌ مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
ایل‌ بختیاری‌ از آن‌ زمان‌ تاکنون‌ دارای‌ دو کوچ‌ بزرگ‌ در دو فصل‌ بهار و پاییز از گرمسیر به‌ قشلاق‌ و بالعکس‌ است‌. طول‌ مسافت‌ این‌ کوچها بر حسب‌ طایفه‌ و گروههای‌ مختلف‌ ایل‌، متفاوت‌، و برای‌ بعضی‌ از طوایف‌ به‌ ۳۰۰ کم می‌رسد (رجوع کنید به نقشه‌ و محل‌ ییلاقی‌ و گرمسیری‌ طوایف‌).
[۵۱] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «مال‌، ج۱، ص۳۰۱ بب، کوچک‌ترین‌ واحد تولید، بوهون‌، کوچک‌ترین‌ واحد مصرف‌ در ایل‌ بختیاری‌»، نامه نور، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌، شم ۱۰ و ۱۱.
کوچ‌ طوایف‌ بختیاری‌ زمان‌بندی‌ معینی‌ دارد. ایل‌ْ راه‌ هر یک‌ از طوایف‌ و گروه‌های‌ ایل‌ نیز تا حدی‌ ثابت‌ و معین‌ است‌. هر یک‌ از این‌ گروه‌ها نیز در ییلاق‌ و گرمسیر جای‌ معینی‌ دارند که‌ طبق‌ قواعد و سنن‌ ایلی‌ متعلق‌ به‌ خود آنهاست‌ و همیشه‌ چادرهای‌ خود را در آن‌جا برپا می‌کنند و دام‌های‌ خود را در مراتع‌ آن‌ می‌چرانند (رجوع کنید به نقشه‌ و نمودار و جدول‌).
[۵۲] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «مال‌، ج۱، ص۳۰۱ بب، کوچک‌ترین‌ واحد تولید، بوهون‌، کوچک‌ترین‌ واحد مصرف‌ در ایل‌ بختیاری‌»، نامه نور، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌، شم ۱۰ و ۱۱.


۹.۱ - محصولات لبنی

محصولات‌ لبنی‌ ایل‌ بیشتر مصرف‌ درون‌ ایلی‌ دارد، در حالی‌ که‌ گوشت‌ و پشم‌ و پوست‌ و روده دامها، بیشتر در بیرون‌ از ایل‌ به‌ فروش‌ می‌رسد. از پوست‌ میش‌ و بره‌ که‌ نازک‌تر است‌، برای‌ مشک‌ دوغ‌زنی‌، و از پوست‌ بز که‌ ضخیم‌تر است‌، برای‌ مشک‌ آب‌ و ساختن‌ انبانها
[۵۳] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
از پشم‌ گوسفند برای‌ بافتن‌ قالیچه‌، خُرجین‌، انواع‌ «وِریس‌» (بند برای‌ باربندی‌ و غیره‌)، طناب‌، گلیم‌، انواع‌ جُل‌ و انواع‌ نمکدان‌ (نوعی‌ بافت‌ کیسه‌ مانند)؛ و از موی‌ بز برای‌ بافتن‌ سیاه‌ چادر و برخی‌ از طناب‌های‌ مویین‌ استفاده‌ می‌کنند.
[۵۴] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۵-۱۰۷، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

در این‌ نظام‌ اقتصادی‌، مهم‌ترین‌ نقش‌ مولّده‌ را چوپان‌ به‌ عهده‌ دارد که‌ از کودکی‌ به‌ این‌ کار می‌پردازد و تبحر و تجربه ویژه‌ای‌ می‌اندوزد. مهم‌ترین‌ وظایف‌ او عبارت‌ است‌ از چراندن‌ و مواظبت‌ همیشگی‌ از دامها، نگهداشتن‌ دامهای‌ ماده‌ به‌ هنگام‌ شیردوشی‌، شستن‌ گوسفندان‌ قبل‌ از پشم‌ چینی‌، «فِیَه‌ کردن‌» بره‌های‌ نوزاد (خوراندن‌ اولین‌ شیر میش‌ به‌ آنها) بلافاصله‌ بعد از زایمان‌. قرارداد میان‌ چوپان‌ و صاحب‌ گله‌ معمولاً یک‌ ساله‌ است‌. چوپان‌ به‌ عنوان‌ دستمزد، خرج‌ خوراک‌ و پوشاک‌ خود و نیز از هر ۱۰ میش‌ یک‌ بره نر، از هر ۱۰ بز یک‌ بزغاله نر، از پشم‌ هر ۱۰ میش‌ پشم‌ یک‌ میش‌، و همه اینها را به‌ انتخاب‌ خود از صاحب‌ گله‌ دریافت‌ می‌کرد
[۵۵] کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۵۰-۵۱، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.


۹.۲ - کشت غلات

کشت‌ غلات‌ در میان‌ بختیاری‌ها شغل‌ جنبی‌ افراد ایل‌ است‌ و بیش‌تر به‌ صورت‌ دیم‌ در گرمسیر و ییلاق‌ صورت‌ می‌گیرد. غلات‌ به‌ دست‌ آمده‌ از این‌ راه‌، در کنار بهره‌گیری‌ از منابع‌ زراعی‌ یکجانشینان‌ تا اندازه‌ای‌ پاسخگوی‌ نیاز درونی‌ ایل‌ است‌ (کریمی‌، «دامداری‌»، ص۲۰۲-۲۰۴). بختیاریهای‌ یکجانشین‌، باغداری‌ و صیفی‌کاری‌ نیز می‌کنند
[۵۶] کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۱۱۷، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
شکار جانوران‌ گیاهخوار و پرندگان‌ دانه‌ برچین‌ به‌ روش‌ بومی‌ و با دامهای‌ سنتی‌ برای‌ مصرف‌ درون‌ ایلی‌ است‌.
[۵۷] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۲۳-۱۳۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

زنان‌ ایل‌ در طول‌ سال‌، افزون‌ بر فعالیتهای‌ دیگر، غالباً به‌ گردآوری‌ سبزیهای‌ کوهی‌ و میوه‌ها و دانه‌های‌ گیاهان‌ وحشی‌ برای‌ مصارف‌ خوراکی‌، رنگرزی‌ و دارویی‌ می‌پردازند.
[۵۸] کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۲۱۶-۲۱۷، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
از میوه درخت‌ بلوط پس‌ از انجام‌ دادن‌ برخی‌ عملیات‌ روی‌ آن‌، خمیری‌ تهیه‌ می‌شود که‌ از آن‌ نوعی‌ نان‌ به‌ نام‌ «کَلپَتیر» می‌پزند.
[۵۹] کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۶۴-۶۵، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
از محصول‌ درخت‌ گینه‌، گَرد سفیدی‌ به‌ نام‌ گز، و صمغی‌ به‌ نام‌ «زیدی‌»، و کتیرا برای‌ فروش‌ به‌ بیرون‌ از ایل‌ می‌گیرند.
[۶۰] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۳۳-۱۴۰، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
[۶۱] کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۱۱۷، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.



بختیاری‌ها برای‌ تعلیف‌ دام‌ در مراتع‌، مرتباً جا به‌ جا می‌شوند؛ از این‌رو، نیاز به‌ مسکن‌ سبک‌ و متحرک‌ دارند. مسکن‌ عمده آنها «بهون‌» (سیاه‌ چادر بافته‌ شده‌ از موی‌ سیاه‌ بز) است‌.
[۶۲] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، «نگاهی‌ به‌ زندگی‌ و آداب‌ و سنن‌ در ایلات‌ هفت‌ لنگ‌ و چهار لنگ‌»، ص۳۷، کریمی، ۱۳۵۰ش‌، شم ۱۱۱.
آنها مسکن‌ ثابت‌ نیز دارند که‌ بیشتر در گرمسیر ساخته‌ شده‌ است‌. انواع‌ مسکن‌ها عبارتند از: «کَپِر»، کنده‌ شده‌ در دل‌ زمین‌ که‌ سقف‌ آن‌ را با چوب‌ یا نی‌ می‌پوشانند؛ «لیر» یا خانه‌های‌ برپا شده‌ از سنگ‌ نتراشیده‌ که‌ به‌ صورت‌ خشکه‌ چین‌ و یا با ملات‌ گل‌ می‌سازند؛ و «تو» خانه‌های‌ خشت‌ و گلی‌ است‌. بختیاری‌هایی‌ که‌ توان‌ خرید تیر و چوب‌ برای‌ پوشش‌ سقف‌ دارند، خانه‌ای‌ در سردسیر یا گرمسیر و یا در هر دو برای‌ خود می‌سازند. امروزه‌ روند این‌ ساخت‌ و سازها به‌ موازات‌ گرایش‌ به‌ یکجانشینی‌ ایل‌، با سرعت‌ بی‌سابقه‌ای‌ رو به‌ فزونی‌ است‌.
[۶۳] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۹-۲۰۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.



بختیاریها خوراک‌ خود را با شیوه‌های‌ سنتی‌ تهیه‌ و نگاهداری‌ می‌کنند. در طول‌ کوچ‌ پاییزه‌ خوراک‌ آنها بیش‌تر نان‌ و پیاز، نان‌ و آب‌ کشک‌، و نان‌ و آب‌ ترشی‌، و در کوچ‌ بهاره‌ به‌ علت‌ زاییدن‌ میشها، مواد لبنی‌ است‌. صبحانه آن‌ها معمولاً نان‌ و ماست‌ است‌
[۶۴] کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۴۹-۵۰، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
بختیاریها خوراکهای‌ گوشتی‌ کمتر می‌خورند و فقط در مواقع‌ اتفاقی‌ یا مناسبتهایی‌ چون‌ عروسی‌ و عزا و مهمانی‌ گوشت‌ مصرف‌ می‌کنند. از گوشت‌ حیوانات‌ اهلی‌ برای‌ خورشها و کباب‌ استفاده‌ می‌کنند. کشتن‌ ماکیان‌ برای‌ پذیرایی‌ از مهمان‌ با صرفه‌تر از کشتن‌ یک‌ دام‌ است‌، به‌ همین‌ دلیل‌ بیشتر چادرها دست‌ کم‌ ۴ یا ۵ مرغ‌ و خروس‌ دارند. از گوشت‌ حیوانات‌ گیاهخوار وحشی‌ یا پرندگان‌ دانه‌ برچین‌ وحشی‌ که‌ شکار می‌شوند، فقط برای‌ کباب‌ استفاده‌ می‌کنند.
[۶۵] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۴۰، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.



پوشاک‌ مردانه‌ کلاه‌ نمدی‌ سیاه‌ از کُرک‌ بز، «تُمبون‌» (شلوار) سیاه‌ رنگ‌ با پاچه‌های‌ بسیار گشاد از جنس‌ دبیت‌، پیراهن‌ و «چوقا» است‌. چوقا بالاپوشی‌ راسته‌ و بی‌آستین‌ است‌ که‌ قد آن‌ تا سر زانو می‌رسد و سرتاسر جلو آن‌ باز است‌ و زنان‌ آن‌ را روی‌ دستگاههای‌ افقی‌ می‌بافند. بختیاریها قبلاً قبا می‌پوشیدند که‌ در زمان‌ رضاشاه‌ کنار گذاشته‌ شد.
[۶۶] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
آنها همچنین‌ شالی‌ از جنس‌ پارچه‌ به‌کمر می‌بندند و گیوه مَلِکی‌ به‌ پا می‌کنند.
[۶۷] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۵۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.

لچک‌، «مِی‌ نا» (توری‌ سر)، «کولوت‌» (دستمال‌ تیره‌ رنگ‌ مخصوص‌ پیشانی‌)، پیراهن‌، شولار (دامنهای‌ بسیار پُرچین‌) و گیوه‌ از جمله‌ لباسهای‌ سنتی‌ زنان‌ است‌. زنان‌ جوان‌ به‌ رنگهای‌ شاد گرایش‌ دارند و زنهای‌ مسن‌ فقط رنگ‌ سیاه‌ می‌پوشند
[۶۸] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۵۷- ۲۶۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
[۶۹] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۳۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.



در بین‌ اعضای‌ ایل‌ پرداختن‌ به‌ صنایع‌ دستی‌ (بجز بافندگی‌) معمول‌ نیست‌ و این‌ کار اختصاص‌ به‌ غربتیها (کولی‌ها) دارد.
[۷۰] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۳-۴۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
زن‌ بختیاری‌ اوقات‌ فراغت‌ خود را به‌ ریسندگی‌ و بافندگی‌ می‌گذراند. ایلیاتی‌ به‌ دلیل‌ کوچ‌ در کوهستان‌، احتیاج‌ به‌ وسایل‌ نرم‌ و سبک‌ و انعطاف‌پذیر دارد که‌ همه اینها را زنان‌ بختیاری‌ تهیه‌ می‌کنند.
مقابل‌ هر چادر بختیاری‌ معمولاً یک‌ دار بافندگی‌ از نوع‌ خوابیده‌ برپاست‌. مواد اولیه بافته‌ها از دامهای‌ ایل‌ به‌ دست‌ می‌آید و محصولات‌ به‌ دست‌ آمده‌ بیشتر برای‌ مصارف‌ درون‌ ایلی‌ است‌. هر طایفه‌ و تیره‌ای‌ در نوعی‌ از بافندگی‌ شهرت‌ دارد. مثلاً چوقابافی‌ «کیارثی‌» (کیان‌ ارثی‌) یا «کیومرثی‌» چهارلنگ‌ مشهور است‌. بهترین‌ «لِی‌» (بافته‌ای‌ گلیم‌ بافت‌ برای‌ انداختن‌ روی‌ اثاثیه درون‌ چادر) را طایفه بامدی‌ می‌بافد. «هورژین‌» (خرجین‌) های‌ بافته‌ شده‌ در طایفه گُندلی‌ یا قندعلی‌ نیز معروف‌ است‌. بعضی‌ از فرشهای‌ بافت‌ بختیاری‌ که‌ به‌ «بی‌ بی‌ بَف‌» (بی‌بی‌ بافت‌) مشهورند، به‌ بیرون‌ از ایل‌ صادر می‌شود. کارهای‌ چوبی‌ طایفه موری‌ که‌ در جنگلهای‌ بازفت‌ زندگی‌ می‌کنند و چهارلنگهای‌ ناحیه «لِبد» (مرز بین‌ ییلاق‌ و گرمسیر) نیز شهرت‌ دارد
[۷۱] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۴۹-۱۶۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
[۷۲] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۶۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
[۷۳] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۹۴، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.



حمل‌ مشک‌ آب‌، کودک‌ و گهواره او به‌ هنگام‌ کوچ‌، و حمل‌ هیزم‌ِ گردآوری‌ شده‌ برای‌ سوخت‌ از وظایف‌ زنان‌ بختیاری‌ است‌
[۷۴] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ج۱، ص۹۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
در بین‌ مردها فقط چوپانان‌ کوله‌بار کوچکی‌ بر پشت‌ خود حمل‌ می‌کنند.
[۷۵] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۷۳، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
الاغ‌ و قاطر و گاو برای‌ حمل‌ بار، و اسب‌ و مادیان‌ و قاطر برای‌ حمل‌ انسان‌ است‌. بار و آزوقه‌ را در وسایل‌ گوناگونی‌ که‌ غالباً دست‌ ساخت‌ خودشان‌ است‌، مثل‌ جُل‌، انواع‌ خرجین‌ها و کیسه‌ها، بندها و طناب‌ها
[۷۶] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
قرار می‌دهند و می‌بندند. بختیاری‌ها از گذشته‌های‌ دور در تربیت‌ اسب‌ مهارت‌ داشته‌، و سواران‌ بختیاری‌ مشهور بوده‌اند.
[۷۷] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
در قدیم‌ زین‌ اسب‌ را خود بختیاریها از چوپ‌ می‌ساختند و سراجی‌ آن‌ را نیز خود انجام‌ می‌دادند. بعدها زین‌ آماده از نوع‌ انگلیسی‌ را از بازار می‌خریدند.
[۷۸] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۴- ۱۸۵، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
امروزه‌ اسب‌، کاربری‌ خود را در ایل‌ از دست‌ داده‌، و شمار آن‌ به‌ طور بارزی‌ کاهش‌ یافته‌، و قاطر جای‌ آن‌ را گرفته‌ است‌. هر خانوار کوچنده‌ای‌ دست‌ کم‌ یک‌ یا دو رأس‌ قاطر و الاغ‌ دارد.
[۷۹] سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌ (۱۳۷۷ش‌)، استان‌ چهار محال‌ و بختیاری‌، ج۱، ص۲۸، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌.
بختیاریها به‌ هنگام‌ کوچ‌ و برای‌ گذر از رودخانه‌های‌ سر راهشان‌ از «کَلَک‌» استفاده‌ می‌کنند. کلک‌ را از مشکهای‌ باد کرده‌ و به‌ هم‌ پیوسته‌، می‌سازند و روی‌ آن‌ را با نی‌ یا چوب‌ می‌بندند
[۸۰] ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۸، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
[۸۱] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۲۴۰، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.



بختیاریها شیعه اثنا عشری‌ هستند. در قلمرو ایل‌ بختیاری‌ در حدود ۱۷ زیارتگاه‌ و امام‌زاده‌ وجود دارد. ۱۳ زیارتگاه‌ بختیاری‌ در گرمسیر، و بقیه‌ در ییلاق‌ واقع‌ شده‌اند.
[۸۲] مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ج۱، ص۲۵۴- ۲۵۵، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
تختگاه‌های‌ مقدس‌ مذهبی‌ که‌ از سده ۸ق‌م‌ تا سده ۵م‌ فعال‌ بوده‌، و مردم‌ بومی‌ منطقه‌ در هوای‌ باز بر روی‌ آنها به‌ نیایش‌ اهورامزدا می‌پرداخته‌اند، در همین‌ گرمسیر بختیاری‌ها، یعنی‌ در مسجد سلیمان‌، قرار داشته‌ است‌.
[۸۳] Ghirshman R, Terrasses sacr E es de Bard، E Neshandeh et Masjid،e Solayman, l'Iran du Sud،Ouest du VIII e si I cle avant notre I re au V e si I cle de notre I re, Paris,، ج۱، ص۲۸۲.



بختیاری‌ها گروهی‌ از قوم‌ لر به‌ شمار می‌روند و با آن‌ها گذشته‌ای‌ مشترک‌ دارند (نک: ه د، لر). از حدود ۳۰۰ق‌/۹۱۳م‌ سرزمین‌ لرستان‌ به‌ دو بخش‌ «لر بزرگ‌» و «لر کوچک‌» تقسیم‌ شد.
[۸۴] معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
در زمان‌ صفوی‌ سرزمین‌ لر کوچک‌ به‌ لرستان‌ فیلی‌ معروف‌ گردید و سرزمین‌ لر بزرگ‌ (از اصفهان‌ تا کهگیلویه‌ و از شوشتر تا بهبهان‌) قلمرو بختیاریها شد. تا اواخر سده ۱۰ق‌/۱۶م‌ قلمرو لر بزرگ‌ (لرهای‌ بختیاری‌، لرهای‌ کهگیلویه‌ و بویر احمد، لرهای‌ ممسنی‌) به‌ همین‌ نام‌ مرسوم‌ بود و در زمان‌ شاه‌ عباس‌ قسمت‌ شمالی‌ این‌ منطقه‌ به‌ بختیاری‌ شهرت‌ یافت‌.
[۸۵] اسکندربیک‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۸۶، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.

در ۵۰۵ق‌/۱۱۱۱م‌ قریب‌ ۱۰۰ خانوار عرب‌ که‌ پیشوای‌ آنها ابوالحسن‌ فضلویه‌ نام‌ داشت‌، از جبل‌ السماق‌ شام‌ به‌ لرستان‌ آمدند.
[۸۶] معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۸، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
مینورسکی‌
[۸۷] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۹، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
به‌ درستی‌ این‌ مهاجران‌ را از گروههای‌ قومی‌ کُرد خوانده‌ است‌. از ۵۵۰ تا ۸۲۷ق‌/۱۱۵۵ تا ۱۴۲۴م‌، ۱۳ حاکم‌ با اصل‌ و نسب‌ سوری‌ (شامی‌) با عنوان‌ اتابکان‌ فضلویه‌ بر ناحیه لرستان‌ و خاک‌ بختیاری‌ حکومت‌ کرده‌اند. ابوطاهر، رهبر آن‌ها از نسل‌ سوم‌ ابوالحسن‌ که‌ در خدمت‌ اتابک‌سنقر از سلغریان‌فارس‌ (۵۴۳ - ۵۵۶ق‌/۱۱۴۸-۱۱۶۱م‌) درآمده‌ بود، به‌ سبب‌ وفاداری‌ و شجاعت‌هایش‌ در جنگ‌ با ملوک‌ شبانکاره‌، از سوی‌ سنقر حاکم‌ کهگیلویه‌ شد و پس‌ از موفقیت‌ در فتح‌ لرستان‌ خود را اتابک‌ نامید و در ۵۵۰ق‌ حکومت‌ مستقلی‌ تشکیل‌ داد
[۸۸] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۹، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
تقریباً از این‌ تاریخ‌ سرپرستی‌ این‌ قوم‌ در دست‌ این‌ خانواده‌ قرار گرفت‌.

۱۶.۱ - کوچ بزرگ ایلی

کوچ‌ بزرگ‌ گروه‌ ایلی‌ که‌ به‌ بختیاری‌ معروف‌ شده‌اند، در زمان‌ شمس‌الدین‌ الب‌ ارغون‌ (د ۶۶۹ق‌/۱۲۷۱م‌)، ششمین‌ اتابک‌ از این‌ خاندان‌، به‌ تبع‌ رسوم‌ مغولی‌، شروع‌ شد. ایذج‌ (ایذه‌ یا مالمیر) قشلاق‌ این‌ اتابک‌ و زردکوه‌ ییلاق‌ او بوده‌ است‌
[۸۹] معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۳-۴۴، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
وی‌ مدتها در دربار ایلخان‌ خدمت‌ کرد و جای‌ شک‌ نیست‌ که‌ بعضی‌ آداب‌ مغولی‌ را برگزیده‌ بود. هم‌اکنون‌ نیز در بین‌ بختیاری‌ها، علاوه‌ بر تشکیلات‌ برجای‌ مانده سیاسی‌ - اجتماعی‌، برخی‌ اصطلاحات‌ مغولی‌ نیز در واژگان‌ شبانی‌ آنها بازمانده‌ است‌.
[۹۰] ژان‌ پیر دیگار و دیگران‌، «عناصر ترکی‌ در واژگان‌ شبانی‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳، ترجمه اصغر کریمی‌، مجموعه‌ مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.

در زمان‌ شاه‌حسین‌، سیزدهمین‌ اتابک‌، حکومت‌ اتابکان‌ فضلویه‌ به‌ پایان‌ رسید و حکومت‌ لر بزرگ‌ به‌ سلطان‌ ابراهیم‌ نواده امیر تیمور داده‌ شد. او تا ۹۰۶ق‌/۱۵۰۰م‌ بر این‌ خطه‌ حکومت‌ کرد و در این‌ سال‌ بساط تیموریان‌ از ایران‌ برچیده‌ شد.
[۹۱] شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص۵۶ - ۵۷، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
اینکه‌ بعضی‌ از محققان‌ ایل‌ بختیاری‌ را قوم‌ مهاجر از شام‌ و سوریه‌ می‌دانند، شاید به‌ دلیل‌ کوچ‌ اتابکان‌ فضلویه‌ به‌ این‌ ناحیه‌ باشد.
پس‌ از اتابکان‌ فضلویه‌، رؤسای‌ طوایف‌ مختلف‌ قدرت‌ را در دست‌ گرفتند. در ۹۷۴ق‌/۱۵۶۶م‌ شاه‌ طهماسب‌ به‌ تاج‌ میر، یکی‌ از سران‌ طایفه قدیمی‌ و قدرتمند استرکی‌، لقب‌ سرداری‌ داد. تاج‌ میر به‌ سبب‌ کوتاهی‌ در انجام‌ دادن‌ وظایفش‌ به‌ قتل‌ رسید و جهانگیرخان‌ بختیاری‌ به‌ جانشینی‌ وی‌ منصوب‌ شد. هم‌ اوست‌ که‌ ایل‌ بختیاری‌ را برای‌ دریافت‌ مالیات‌، به‌ دو بخش‌ هفت‌ لنگ‌ و چهار لنگ‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌. همچنین‌ او در زمان‌ شاه‌ عباس‌، مأمور الحاق‌ آب‌ کوهرنگ‌ به‌ زاینده‌رود شد.
[۹۲] شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص۷۶، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
استرکی‌ها امروزه‌ طایفه‌ای‌ از «دورکی‌ باب‌» بختیاری‌ را تشکیل‌ می‌دهند. مقارن‌ سال‌ ۱۱۳۷ق‌/۱۷۲۵م‌، در زمان‌ حملات‌ افغان‌ها و عثمانی‌ها به‌ ایران‌، چند تن‌ از خان‌های‌ بختیاری‌، مانند قاسم‌خان‌ و صفی‌خان‌، در مقابل‌ این‌ یورش‌ها مقاومت‌ به‌ خرج‌ دادند.
[۹۳] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۵، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.


۱۶.۲ - اقدامات نادرشاه

در زمان‌ نادر، علیمراد ممیوند از چهار لنگ‌ بختیاری‌ سر به‌ شورش‌ برداشت‌ و نادر شخصاً با وی‌ وارد جنگ‌ شد و او را دستگیر و اعدام‌، و بختیاری‌ها را تار و مار و پراکنده‌ کرد. نادر برای‌ تضعیف‌ بختیاری‌ها و تقویت‌ نوار مرزی‌ شرق‌ ایران‌، چند هزار خانوار بختیاری‌ را به‌ جام‌ (تربت‌ جام‌) خراسان‌ تبعید کرد و ۴ هزار نفر از آن‌ها را در قشون‌ خود جای‌ داد و برای‌ جبران‌ تقلیل‌ جمعیت‌ بختیاری‌، دو هزار خانوار کرد از عشایر زنگنه کرمانشاه‌ را به‌ سرزمین‌ بختیاری‌ کوچ‌ داد. اندکی‌ بعد، چند هزار از خانوار بختیاری‌ که‌ همراه‌ نادر در فتح‌ قندهار شرکت‌ داشتند، در کنار میان‌ خیل‌ و نواحی‌ دران‌ بند و مرخای‌ افغانستان‌ ساکن‌ شدند. پس‌ از قتل‌ نادر، عده کثیری‌ از بختیاری‌های‌ تبعیدی‌ خراسان‌ و مقیم‌ افغانستان‌ به‌ منطقه خود بازگشتند. علیمردان‌خان‌ بختیاری‌ در ۱۱۶۳ق‌/۱۷۵۰م‌ به‌ اتفاق‌ کریم‌خان‌ زند به‌ اصفهان‌ حمله‌ کرد و شاه‌ اسماعیل‌ سوم‌ را در اصفهان‌ بر تخت‌ نشاند.
[۹۴] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۶، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
اختلاف‌ او و کریم‌خان‌ منجر به‌ قتل‌ علیمرادخان‌ شد و کریم‌خان‌ بخشی‌ از هفت‌لنگها را به‌ قم‌، و بخشی‌ از چهارلنگها را به‌ فسا تبعید کرد.

۱۶.۳ - استیلای قاجاریان

استیلای‌ قاجاریان‌، خفقان‌ جدیدی‌ برای‌ بختیاری‌ها به‌ دنبال‌ داشت‌. آقا محمدخان‌ در ۱۲۲۷ق‌/۱۸۱۲م‌ قوای‌ بختیاری‌ را در فریدن‌ شکست‌ داد، اما قاجاریان‌ در مدت‌ یک‌ قرن‌ و نیم‌ حکومت‌ نتوانستند سرزمین‌ لرهای‌ بختیاری‌ را یکپارچه‌ تحت‌ سلطه خود درآورند. محمدتقی‌خان‌، ایلخانی‌ چهارلنگ‌ (۱۲۴۵- ۱۲۵۵ق‌)، از طایفه کیان‌ ارثی‌ توانست‌ بر تمام‌ ایل‌ بختیاری‌ مسلط شود و اختلافات‌ بین‌ چهار لنگ‌ و هفت‌ لنگ‌ را فرو نشاند.
[۹۵] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۷، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
در زمان‌ او تغییرات‌ فراوانی‌ در ایل‌ بختیاری‌ روی‌ داد و مکان‌ جغرافیایی‌ بعضی‌ از طوایف‌ تغییر یافت‌.
[۹۶] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، ص۷۳-۷۴، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
در ۱۲۵۷ق‌/۱۸۴۱م‌ به‌ سلطه او نیز بر این‌ ناحیه‌ خاتمه‌ داده‌ شد.
[۹۷] و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۷، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
قدرتمندترین‌ خوانین‌ هفت‌ لنگ‌ بختیاری‌ حسینقلی‌خان‌ ایلخانی‌ بود که‌ در زمان‌ ناصرالدین‌شاه‌ تمامی‌ طوایف‌ ایل‌ بختیاری‌ را با هم‌ متحد کرد، اما پس‌ از چندی‌ به‌ سبب‌ بدبینی‌ شاه‌ نسبت‌ به‌ او، به‌ فرمان‌ مسعود میرزای‌ ظل‌ السلطان‌ از میان‌ برداشته‌ شد. پس‌ از او، برادر و فرزندانش‌ با حکم‌ شاه‌ بر ایل‌ حکومت‌ می‌کردند.
اعطای‌ اراضی‌ خالصه خارج‌ از قلمرو ایل‌ به‌ خان‌ها، منصوب‌ کردن‌ آنان‌ به‌ ریاست‌ ایل‌ از طرف‌ دولت‌ مرکزی‌، حضور شرکت‌های‌ انگلیسی‌ در استان‌ خوزستان‌ برای‌ ساختن‌ راه‌ لینچ‌ در ۱۳۱۵ق‌/۱۸۹۷م‌ که‌ از جنوب‌ خاک‌ بختیاری‌ می‌گذشت‌، و کشف‌ و استخراج‌ نفت‌ در مسجد سلیمان‌ و رسیدن‌ سهمی‌ از آن‌ به‌ خان‌ها، همه‌ موجب‌ شد که‌ آنان‌ سلطه خود را بر ایل‌ تثبیت‌ کنند.
خان‌های‌ بختیاری‌ نیروهای‌ رزمنده‌ و گروه‌های‌ تفنگچی‌ ماهر در اختیار داشتند و در زمان‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ (۱۳۲۷ق‌/۱۹۰۹م‌) نقش‌ مهمی‌ در فتح‌ تهران‌ و پیروزی‌ انقلاب‌ مشروطه‌ ایفا کردند؛ از این‌رو، در دولت‌ مشروطه‌ پست‌های‌ مهمی‌ به‌ دست‌ آوردند.
[۹۸] دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، ص۷۸-۷۹، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
در دوره سلطه پهلوی‌ روش‌های‌ سیاسی‌ گوناگونی‌ برای‌ حذف‌ خان‌های‌ بختیاری‌ و از بین‌ بردن‌ قدرت‌ ایلی‌ آنها به‌ کار برده‌ شد. خان‌ها را از رأس‌ هرم‌ سلسله‌ مراتبی‌ ایل‌ حذف‌ کردند و کلانترانی‌ تحت‌ سرپرستی‌ فرماندار نظامی‌ گماشتند، و اداره ایل‌ را به‌ دست‌ آنها سپردند و سرانجام‌ از ۱۳۵۷ش‌ نظام‌ سلسله‌ مراتبی‌ ایل‌ از بین‌ رفت‌.
اکنون‌ ایل‌ بختیاری‌ شرایط نوینی‌ از زندگی‌ را تجربه‌ می‌کند و گرایش‌ به‌ یکجانشینی‌ در ایل‌ بختیاری‌ با سرعت‌ روبه‌فزونی‌ می‌رود. بخش‌ اعظم‌ آنها یکجانشین‌ شده‌اند و بخش‌ دیگر نیز در حال‌ یکجانشین‌ شدن‌ هستند. ایل‌ به‌ تدریج‌ زندگی‌ ایلی‌ و کوچ‌نشینی‌ خود را ترک‌ می‌کند و واحدهای‌ سنتی‌ خود را از دست‌ می‌دهد و نهادهای‌ سنتی‌ بازمانده آن‌ نیز کاربردهای‌ گذشته‌ را ندارند. دامداری‌ به‌ صورت‌ کوچروی‌ بزرگ‌ منظم‌ سالانه‌ در ایل‌ْ راهها و استفاده‌ از وسایل‌ حمل‌ و نقل‌ سنتی‌ جای‌ خود را رفته‌ رفته‌ به‌ دامداری‌ به‌ صورت‌ رمه‌ گردانی‌ می‌دهد. در این‌ شیوه دامداری‌، فقط چوپانان‌ متخصص‌ ایل‌ همراه‌ دام‌ هستند و بقیه ایلیاتیها در آبادیها باقی‌ می‌مانند.
[۹۹] ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «بختیاریها، ج۱، ص۸۷، فرهنگ‌پذیری‌ و فرهنگ‌زدایی‌»، فصلنامه عشایری‌ ذخایر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌، شم ۵.



(۱) اسکندربیک‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
(۲) غلامحسین‌ افضل‌ الملک‌، افضل‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
(۳) دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
(۴) ابوالفتح‌ اوژن‌ بختیاری‌، «تاریخ‌ بختیاری‌»، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۱۱.
(۵) شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
(۶) اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
(۷) حسین‌ پژمان‌ بختیاری‌، «بختیاری‌ درگذشته دور»، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۲.
(۸) غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌السیر، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
(۹) ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
(۱۰) ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «بختیاریها، فرهنگ‌پذیری‌ و فرهنگ‌زدایی‌»، فصلنامه عشایری‌ ذخایر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌، شم ۵.
(۱۱) ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «بررسی‌ توزیع‌ چند پدیده فرهنگی‌ در منطقه بختیاری‌، زاگرس‌ مرکزی‌»، ترجمه‌ و تلخیص‌ هوشنگ‌ پورکریم‌، مردم‌شناسی‌ و فرهنگ‌ عامه ایران‌، تهران‌، شم ۱، ۱۳۵۳ش‌، شم ۳، ۱۳۵۶ش‌.
(۱۲) ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «سرزمین‌ ایل‌، نمونه ایل‌ بختیاری‌»، مجموعه مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
(۱۳) ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
(۱۴) ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «مال‌، کوچک‌ترین‌ واحد تولید، بوهون‌، کوچک‌ترین‌ واحد مصرف‌ در ایل‌ بختیاری‌»، نامه نور، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌، شم ۱۰ و ۱۱.
(۱۵) ژان‌ پیر دیگار و دیگران‌، «عناصر ترکی‌ در واژگان‌ شبانی‌ بختیاری‌»، ترجمه اصغر کریمی‌، مجموعه‌ مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
(۱۶) غلامرضا رشید یاسمی‌، کرد و پیوستگی‌ نژادی‌ و تاریخی‌ او، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
(۱۷) علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.
(۱۸) سرشماری‌ اجتماعی‌ - اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌ (۱۳۷۷ش‌)، استان‌ چهار محال‌ و بختیاری‌، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌؛ عبدالله‌ شهبازی‌، مقدمه‌ای‌ بر شناخت‌ ایلات‌ و عشایر، تهران‌، ۱۳۶۹ش‌؛
(۱۹) مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، تاریخ‌ مسعودی‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌؛
(۲۰) مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
(۲۱) مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، «نظام‌ مالکیت‌ ارضی‌ در ایل‌ بختیاری‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۷ش‌، شم ۱۸۹ و ۱۹۰.
(۲۲) مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، «نگاهی‌ به‌ زندگی‌ و آداب‌ و سنن‌ در ایلات‌ هفت‌ لنگ‌ و چهار لنگ‌»، همان‌، ۱۳۵۰ش‌، شم ۱۱۱.
(۲۳) معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
(۲۴) غلامرضا میرزایی‌ دره‌شوری‌، بختیاریها و قاجاریه‌، شهر کرد، ۱۳۷۳ش‌.
(۲۵) و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
(۲۶) آرنلد ویلسن‌، «عشایر بختیاری‌»، سیری‌ در قلمرو بختیاری‌ و عشایر بومی‌ خوزستان‌، ترجمه مهراب‌ امیری‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌؛ یادداشتهای‌ مؤلف‌؛
(۲۷) کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹ و ۱۳۰؛
(۲۸) Curzon GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۸۹۲;.
(۲۹) Field H, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹;.
(۳۰) Ghirshman R, Terrasses sacr E es de Bard- E Neshandeh et Masjid-e Solayman, l'Iran du Sud-Ouest du VIII e si I cle avant notre I re au V e si I cle de notre I re, Paris,؛ ۱۹۷۶


۱. سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌ (۱۳۷۷ش‌)، استان‌ چهار محال‌ و بختیاری‌، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌.
۲. غیاث‌الدین‌ خواندمیر، حبیب‌السیر، ج۱، ص۱۸۰، به‌ کوشش‌ محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌، ۱۳۳۳ش‌.
۳. آرنلد ویلسن‌، «عشایر بختیاری‌»، ج۱، ص۲۴۵، سیری‌ در قلمرو بختیاری‌ و عشایر بومی‌ خوزستان‌، ترجمه مهراب‌ امیری‌، تهران‌، ۱۳۷۱ش‌.
۴. علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۹- ۵۰، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.
۵. غلامرضا میرزایی‌ دره‌شوری‌، بختیاریها و قاجاریه‌، ج۱، ص۷۳، شهر کرد، ۱۳۷۳ش‌.
۶. غلامحسین‌ افضل‌ الملک‌، افضل‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۱۷، به‌ کوشش‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
۷. غلامحسین‌ افضل‌ الملک‌، افضل‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۱۷- ۳۱۸، به‌ کوشش‌ منصوره‌ اتحادیه‌ و سیروس‌ سعدوندیان‌، تهران‌، ۱۳۶۱ش‌.
۸. غلامرضا رشید یاسمی‌، کرد و پیوستگی‌ نژادی‌ و تاریخی‌ او، ج۱، ص۸، تهران‌، ۱۳۶۳ش‌.
۹. حسین‌ پژمان‌ بختیاری‌، «بختیاری‌ درگذشته دور»، ج۱، ص۱۴۷- ۱۴۸، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۲.
۱۰. ابوالفتح‌ اوژن‌ بختیاری‌، «تاریخ‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۰، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۱۱.
۱۱. علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۹- ۵۰، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.
۱۲. Curzon GN, Persia and the Persian Question,ج۲، ص۲۸۳ London, ۱۸۹۲.
۱۳. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۷، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۱۴. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص‌ ۴۰-۴۱، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۱۵. ۱۰۶۸، اسکندربیک‌ منشی‌، ج۱، ص‌ ۹۰۸، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۱۶. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «سرزمین‌ ایل‌، ج۱، ص۱۶-۱۷، نمونه ایل‌ بختیاری‌»، مجموعه مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۱۷. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «سرزمین‌ ایل‌، ج۱، ص۱۶، نمونه ایل‌ بختیاری‌»، مجموعه مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۱۸. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۳۸، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۱۹. شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص۷۴، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۲۰. ابوالفتح‌ اوژن‌ بختیاری‌، «تاریخ‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۷، وحید، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌، شم ۱۱.
۲۱. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۸۵، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۲۲. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۲۳. ‌ ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ترجمه اصغر کریمی‌، ص۲۹، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۲۴. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۸۵، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۲۵. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۲۶. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۲۷. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۶، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۲۸. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۲۹. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۳۰. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۷، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۳۱. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۸۲، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۳۲. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۳۰، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۳۳. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۸، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۳۴. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۳۱، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۳۵. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۳۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۳۶. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، «نگاهی‌ به‌ زندگی‌ و آداب‌ و سنن‌ در ایلات‌ هفت‌ لنگ‌ و چهار لنگ‌»، ص۳۵-۳۶، کریمی، ۱۳۵۰ش‌، شم ۱۱۱.
۳۷. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «بررسی‌ توزیع‌ چند پدیده فرهنگی‌ در منطقه بختیاری‌، ج۱، ص۱۱۹، زاگرس‌ مرکزی‌»، ترجمه‌ و تلخیص‌ هوشنگ‌ پورکریم‌، مردم‌شناسی‌ و فرهنگ‌ عامه ایران‌، تهران‌، شم ۱، ۱۳۵۳ش‌، شم ۳، ۱۳۵۶ش‌.
۳۸. علیقلی‌ سردار اسعد و عبدالحسین‌ لسان‌ الملک‌ سپهر، تاریخ‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۵۵ بب، به‌کوشش‌ جمشید کیان‌فر، تهران‌، ۱۳۷۶ش‌.
۳۹. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۰، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۴۰. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۰- ۲۲۴، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۴۱. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۱- ۲۲۲، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۴۲. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۴- ۲۲۵، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۴۳. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «عملکرد ساختار انشعابی‌ و ساختار قدرت‌ در جامعه ایلی‌ و کوچنشین‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹، فصلنامه تحقیقات‌ جغرافیایی‌، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌، س‌ ۴، شم ۴.
۴۴. اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۱۴ بب، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۴۵. اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۴۵ بب، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۴۶. اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۷۶، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۴۷. اپ‌ پتروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ در ایران‌ عهد مغول‌، ج۲، ص۷۷، ترجمه کریم‌ کشاورز، تهران‌، ۱۳۴۴ش‌.
۴۸. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ص۱۱۳، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۴۹. معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۴، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
۵۰. ژان‌ پیر دیگار و دیگران‌، «عناصر ترکی‌ در واژگان‌ شبانی‌ بختیاری‌»، ترجمه اصغر کریمی‌، مجموعه‌ مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۵۱. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «مال‌، ج۱، ص۳۰۱ بب، کوچک‌ترین‌ واحد تولید، بوهون‌، کوچک‌ترین‌ واحد مصرف‌ در ایل‌ بختیاری‌»، نامه نور، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌، شم ۱۰ و ۱۱.
۵۲. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «مال‌، ج۱، ص۳۰۱ بب، کوچک‌ترین‌ واحد تولید، بوهون‌، کوچک‌ترین‌ واحد مصرف‌ در ایل‌ بختیاری‌»، نامه نور، تهران‌، ۱۳۵۹ش‌، شم ۱۰ و ۱۱.
۵۳. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۴۶-۱۴۷، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۵۴. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۵-۱۰۷، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۵۵. کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۵۰-۵۱، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
۵۶. کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۱۱۷، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
۵۷. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۲۳-۱۳۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۵۸. کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۲۱۶-۲۱۷، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
۵۹. کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۶۴-۶۵، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
۶۰. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۳۳-۱۴۰، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۶۱. کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۱۱۷، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
۶۲. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، «نگاهی‌ به‌ زندگی‌ و آداب‌ و سنن‌ در ایلات‌ هفت‌ لنگ‌ و چهار لنگ‌»، ص۳۷، کریمی، ۱۳۵۰ش‌، شم ۱۱۱.
۶۳. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۹-۲۰۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۶۴. کریمی‌، اصغر، «دامداری‌ در ایل‌ بختیاری‌»، ص۴۹-۵۰، هنر و مردم‌، تهران‌، ۱۳۵۲ش‌، شم ۱۲۹-۱۳۰.
۶۵. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۴۰، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۶۶. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۶۷. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۵۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۶۸. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۲۵۷- ۲۶۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۶۹. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۳۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۷۰. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۴۳-۴۴، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۷۱. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۴۹-۱۶۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۷۲. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۶۹، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۷۳. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۹۴، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۷۴. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ج۱، ص۹۷، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۷۵. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۷۳، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۷۶. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۹، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۷۷. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۷۸. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۴- ۱۸۵، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۷۹. سرشماری‌ اجتماعی‌ ، اقتصادی‌ عشایر کوچنده‌ (۱۳۷۷ش‌)، استان‌ چهار محال‌ و بختیاری‌، ج۱، ص۲۸، مرکز آمار ایران‌، تهران‌، ۱۳۷۸ش‌.
۸۰. ژان‌ پیر دیگار، فنون‌ کوچنشینان‌ بختیاری‌، ج۱، ص۱۸۸، ترجمه اصغر کریمی‌، مشهد، ۱۳۶۶ش‌.
۸۱. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ص۲۴۰، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۸۲. مسعود میرزا ظل‌ السلطان‌، سفر به‌ دیار بختیاری‌، ج۱، ص۲۵۴- ۲۵۵، تهران‌، ۱۳۶۸ش‌.
۸۳. Ghirshman R, Terrasses sacr E es de Bard، E Neshandeh et Masjid،e Solayman, l'Iran du Sud،Ouest du VIII e si I cle avant notre I re au V e si I cle de notre I re, Paris,، ج۱، ص۲۸۲.
۸۴. معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۷، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
۸۵. اسکندربیک‌ منشی‌، عالم‌ آرای‌ عباسی‌، ج۱، ص۱۰۸۶، تهران‌، ۱۳۵۰ش‌.
۸۶. معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۳۸، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
۸۷. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۹، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۸۸. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۹، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۸۹. معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌، ج۱، ص۴۳-۴۴، به‌ کوشش‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌، ۱۳۳۶ش‌.
۹۰. ژان‌ پیر دیگار و دیگران‌، «عناصر ترکی‌ در واژگان‌ شبانی‌ بختیاری‌»، ج۱، ص۱۹۲-۲۰۳، ترجمه اصغر کریمی‌، مجموعه‌ مقالات‌ مردم‌شناسی‌، دفتر دوم‌، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۹۱. شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص۵۶ - ۵۷، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۹۲. شرف‌خان‌ بدلیسی‌، شرف‌نامه‌، ج۱، ص۷۶، به‌ کوشش‌ محمدعباسی‌، تهران‌، ۱۳۴۳ش‌.
۹۳. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۵، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۹۴. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۶، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۹۵. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۷، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۹۶. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، ص۷۳-۷۴، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۹۷. و مینورسکی‌، «لرستان‌ و لرها»، ج۱، ص۳۷، دو سفرنامه‌ درباره لرستان‌، ترجمه سکندر امان‌اللهی‌ و لیلی‌ بهاروند، تهران‌، ۱۳۶۲ش‌.
۹۸. دیترامان‌، بختیاری‌ها: عشایر کوه‌نشین‌ ایرانی‌ در پویه تاریخ‌، ترجمه محسن‌ محسنیان‌، ص۷۸-۷۹، مشهد، ۱۳۶۷ش‌.
۹۹. ژان‌ پیر دیگار و اصغر کریمی‌، «بختیاریها، ج۱، ص۸۷، فرهنگ‌پذیری‌ و فرهنگ‌زدایی‌»، فصلنامه عشایری‌ ذخایر انقلاب‌، تهران‌، ۱۳۶۷ش‌، شم ۵.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ایل بختیاری»، شماره۴۵۷۴.    






جعبه ابزار