ایل بختیاری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بَخْتیاری، از گروههای ایلی کوچنده و لُر زبان جنوب غربی
ایران که اکنون بخش بزرگی از خانوارهای آن
در نقاط ییلاقی و قشلاقی یکجانشین شدهاند. براساس آمار ۱۳۷۷ش جمعیت کوچنده ایل ۱۷۴، ۱۸۳ نفر برابر با ۴۹۲، ۲۷خانوار بوده است.
درباره نام و خاستگاه بختیاریها چند نظر وجود دارد، ولی همه پژوهشگران و مورخان بختیاریها را لُر (ه م) دانستهاند. براساس روایات افسانهای، لرها (کُردان) را بازماندگان جوانانی تشکیل میدهند که به یاری جلاد ضحاک از چنگ او گریخته، به کوهستانهای زردکوه و کوه رنگ پناه بردند و خود را لر یعنی بیابانی خواندند
و چون
بخت با آنها یاری کرده، خود را «بخت یار» نامیدند.
برخی براساس مشخصات جسمی و روحی و عادات، آنها را ایرانی تبار میدانند.
هوسه معتقد است که بختیاریها از طایفه «اوکسین» هستند که اسکندر
در ۳۳۰قم
در خوزستان (ایذه) با آنها جنگیده است
. برخی تاریخ آنها را عقبتر برده، و گفتهاند که چون کیخسرو میخواست بر «آستیاژ» پیشدادی شاه ماد، یعنی
عراق عجم و
آذربایجان بشورد، این طایفه را از فارس به ماد آورد و گویا بعد از فتح ماد آنها را
در منطقه بالای
اصفهان و خوزستان یورت و مسکن داد.
طایفه «مارد»، از طایفه رشید و جنگجوی «سیت» یا «ساک» یا «تورانی» را نیز از اجداد بختیاریها دانستهاند. این طایفه
در ساحل
دریای خزر سکنی داشته، و چادرنشین بودهاند، و
در بعضی از مناطق دیگر ایران، از جمله
در «آرمن» هم مسکن گزیده بودهاند.
بعضی از مورخان از روی شباهت لفظی بختیاری با «باختری»، این طایفه را از اعقاب یونانیان میشمارند که
در باختر (باکتریان) سلطنت داشتهاند و شباهت تام رقص بختیاری با رقص ملی یونانیان را دلیلی بر این انتساب دانستهاند.
بعضی معتقدند که باختر تاریخی همان جایی است که اقوام بختیاری از دیرباز
در آن ساکنند و نام خود را از محل سکونت جغرافیایی خود، باختر به معنای غرب، گرفتهاند.
بعضی نیز نسبت این ایل را به ملوک
آل بویه میرسانند و سر سلسله آنها را عزالدوله بختیار (مق ۳۶۷ق) میدانند، زیرا که قبل از او نامی
در کتابهای تاریخی از بختیاری به چشم نمیخورد. ممکن است
در زمان ملوک آل بویه جماعتی از این ایل به منطقهای که بختیاری نامیده میشود، آمده، و سکنی گزیده، و به نام بختیاری معروف شده باشند
بختیاریها خود معتقدند که نام بختیاری مشتق از کلمه بختیاروند است. بختیار یکی از بزرگان لر بزرگ بوده که اولادش گروه متشکلی به نام بختیاروند پدید آوردند. این طایفه ظاهراً همین بهداروند (ه م) کنونی، و یکی از طوایف بزرگ بختیاری فعلی است.
تا اوایل سده ۹ق/۱۵م نیز نامی از لر بختیاری
در متون تاریخی و جغرافیایی دیده نمیشود. به اعتقاد فیلد ( چون نویسندگان کهن و حتی
یاقوت (د ۶۲۶ق/۱۲۲۸م) نامی از بختیاری نبردهاند، آنها به احتمال قوی بعدها و شاید
در زمان تیمور (د ۸۰۸ق/۱۴۰۵م)
در ایران پیدا شدهاند. معینالدین نطنزی
در ۸۱۶ق/۱۴۱۳م از ظهور طوایف بختیاری چون آسترکی، کوتوند، راکی، جانکی و زلکی
در زمان هزارسف (د ۵۴۸ق/۱۱۵۳م) سخن میگوید.
و از این زمان به بعد نام بختیاری
در متون میآید. بدلیسی و اسکندربیک
هر دو
در سده ۱۱ق/۱۷م از لرهای بختیاری سخن گفتهاند.
قلمرو ایل بختیاری با وسعت تقریبی ۵۰۰، ۷کم۲
در ناحیهای بین استانهای اصفهان و خوزستان واقع شده، و از شمال به
لرستان، از مشرق به اصفهان و چهارمحال، از جنوب به قلمرو ایلات لُر زبان کهگیلویه و بویر احمد و ایل ترک زبان قشقایی، و از غرب به دشت خوزستان محدود است.
کوههای مرکزی جبال زاگرس که از شمال غربی به جنوب شرقی امتداد دارد، از میان «خاک بختیاری» میگذرد و آن را به دو بخش کوهستانی (
در شرق) و جلگهای (
در غرب) تقسیم میکند. بخش کوهستانی آن «ییلاق»، و بخش جلگهای آن «گرمسیر»
است و
در نواحی مرکزی زاگرس چراگاههای این ایل قرار دارد.
سازمان اجتماعی ایل بختیاری و مقررات حاکم بر آن بر بنیاد سلسله مراتب و نظام منسجم دودمانی است.
در زمان شاه طهماسب (حک ۹۳۰-۹۸۴ق/۱۵۲۴-۱۵۷۶م) و
در زمان حکمرانی جهانگیرخان بختیاری، به سبب مالیاتبندی بر مبنای واحد مادیان، این ایل به دو بخش هفت لَنگ و چهار لنگ تقسیم شد
بخش هفت لنگ به چند «باب» تقسیم میشود، ولی چهارلنگ چنین تقسیماتی ندارد.
در رأس ایل، ایلخان قرار داشت که برقراری
نظم و
امنیت و برقراری نظام تشکیلاتی و اداری سازگار با
محیط جغرافیایی را عهدهدار بود. از ۱۳۳۲ش عنوان ایلخانی با همه امتیازات آن از سوی دولت لغو شد.
پس از ایل، طایفهها قرار دارند که گذشته از اهمیت سیاسی، نماینده معیارهای اجتماعی تشکیلات عشایرند.
کوچنشینان هر طایفه دارای چراگاههای تابستانی و زمستانی و مسیر
کوچ مشترکی هستند
و
در صورت بروز کشمکشهای سخت و استثنائی
در ایل، طایفه به منزله یک گروه واحد عمل میکند.
قبل از
انقلاب اسلامی، سرپرستی هر طایفه را ۴ نفر از متنفذان همان طایفه، به انتخاب خانها، تحت عنوان «کلانتر» بر عهده داشتند. پس از حذف خانها
در ۱۳۳۲ش، حکم کلانتری از طرف دولت صادر میشد. تا ۱۳۵۷ش کلانتران که سرپرستان طایفهها بودند به جای ایلخانان و خانها، ایل را اداره میکردند.
از این تاریخ به بعد قدرت کلانترها نیز از بین رفت.
هر طایفه ترکیبی است از تیرههای مختلف.
در مقوله سلسله مراتب، هر گروه که
در این شکلبندی به دیگری نزدیکتر است، همکاری مشترک و دامداری تؤم دارد. مسئولیت روابط عمومی هر تیره با کدخداست.
تیرهها نیز به بخشهای دیگری به نام «تَش» تقسیم میشوند. بختیاریها به گروهی تش میگویند که از قوم واحد باشند و
در کوچ با هم همراهی کنند. سرپرست تش، ریش سفید یا شخص مسن مورد قبول همه است.
هرتش مرکب از چند «اولاد» است و سرپرستی آنها را فردی مسن به عهده دارد
اولاد نام نیای گروه را برخود دارد، ولی از نظر نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارای کارکردی نیست.
هر اولاد به چندین خانوار تقسیم میشود که آن را «فامیل» میگویند. واژه فامیل از زمان رواج شناسنامه دادن
در میان افراد عشایر ایران،
در فرهنگ و زبان ایل راه یافته است. قبلاً هر فرد را با نام پدرش میشناختند. سرپرست هر خانوار مرد خانواده و یا به مفهومی دیگر برافراشتن سیاه چادر، عکس از مؤلف رئیس خانوار است
تقسیمات خانوار بیشتر از زمان
صفویه رایج شده، و اغلب
در شکل بندیهای مالیاتی کاربرد داشته است
اختلافات و منازعات و قتلها
در درون این ساختار از طریق
حکمیت و کدخدامنشی حل و فصل میشده است.
سازمان اجتماعی و سیاسی ایل، با زیرمجموعه آن
در طول تاریخ به قوت خود باقی مانده، ولی
در جایگاه هر یک از طایفهها و تیظرهها و تشها و اولاد آنها از نظر سازمان اجتماعی و سیاسی، و هم از نظر موقعیت جغرافیایی
در قلمرو خاک بختیاری، بارها تحت تأثیر عوامل گوناگون دستکاریهای فراوانی شده است.
روشنترین و قابل لمسترین سازمان اجتماعی
در ایل «مال» است. مال معمولاً از ترکیب ۲ تا ۱۲ سیاه چادر به وجود میآید که
کوچکترین واحد اجتماعی - اقتصادی ایل و یا یک واحد گلهداری محسوب میشود. دامهای خانوارهای «مال»
در یک گله جمع میشود و افراد این خانوارها علاوه بر مناسبات تعیین شده
در امور دامداری، روابط دوستی نزدیکتری دارند و علقه خویشاوندی میان آنها هم مناسبات نزدیکتر و محکمتری به وجود میآورد. مال به نام سرمال آن شناخته میشود.
در ایل بختیاری چند نوع گروهبندی وجود دارد که یکی از آنها گروهبندی قومی است. لرهای بختیاری
در اکثریت مطلق هستند و اقلیتهای لر لک، عرب (عرب کَمَری) و ترک (ترکهای چهرازی) جذب آنها شدهاند. گروهبندی دیگر مبتنی بر اقتدار سیاسی و اجتماعی است.
در هرم سلسله مراتب بختیاری، ایلخان
در رأس هرم ایل، و سپس به ترتیب کلانتران و کدخدایان و ریش سفیدان قرار داشتند؛ کالبد اصلی هرم ایلی را هم توده عظیم مردم ایلیاتی تشکیل میدادند.
خانهای بختیاری همه از یک
نسل، و دارای
قدرت و
ثروت فراوان، و از همه مهمتر دارای دستگاهی اداری شامل محافظان، سواران مسلح، منشیان، مستوفیان، کارگزاران و غیره بودند که مورد تأیید حکومتهای مرکزی بود.
خانها به مردان قشر لر (مردم ایلیاتی ایل)
دختر نمیدادند، ولی با دختران این قشر
ازدواج میکردند.
گروهبندی دیگر بر مبنای شغل است. لرهای
کوچنشین بر این اساس به دو گروه تقسیم میشوند: نخست، گروه اکثریت که فقط به شغل دامداری و
در کنار آن به کارهای زراعی میپردازند؛ دوم،
کوچنشینانی که دامدار نیستند و اشتغالات دیگری دارند. اینها چند دستهاند:
۱. توشمالها (نوازندگان ایل)، که بختیاری هستند و همیشه با ایل
کوچ میکنند و
در مجالس شادی و عزای آنها ساز می
نوازند. زنان توشمالها نقشی
در نوازندگی ندارند. ازدواج
در میان آنها درونگروهی استو لرهایبختیاری با آنهاوصلت نمیکنند. جد این توشمالها کَرْناکِش
بابااحمد بوده است و آنها خود را از طایفه بامدی (ه د، بابا احمدی) میدانند، ولی سرجمع طایفه هموله هستند.
۲. غربتها، یا غربتیها (کولیهای ایل)، که بختیاری نیستند و کارشان آهنگری، سبدبافی و جز آنهاست. بختیاریها به آنها دختر نمیدهند و از آنها دختر نمیگیرند. ازدواج آنها نیز درونگروهی است. همیشه با ایل
کوچ میکنند و
در حاشیه شهرکهای واقع
در ییلاق و گرمسیر چادر میزنند و برای ایلیاتیها ابزار و وسایل کار و اسباب خانه می
سازند.
۳. تختکِشْها، که برای گیوه تَخت درست میکنند. آنها سرجمع طایفه بابادی هستند، ولی
در همه جا پراکندهاند. ازدواج
در این دسته نیز درون گروهی است.
۴. کلاه مالها و نمد مالها، که لُر هستند، ولی با ایل
کوچ نمیکنند.
۵. گروه عرب کَمَری، که دو زبانهاند (عربی و لری) و زنانشان جامه عربی، و مردانشان جامه بختیاری میپوشند. با اینکه عرب کمریها برای خود سازمان طایفگی مستقل دارند و به دو طایفه «عرب کنگرپز» و «عرب علی بَک» تقسیم میشوند، ولی
در درون سازمان اداری ایل بختیاری قرار میگیرند. خانوادههای این دو طایفه
در ۳ بخش دورکی، بابادی و بهداروند قرار گرفتهاند و از کلانتران این طوایف فرمان میبرند. مناسبات میان عرب کمری و بختیاری بین دو تعریف «تابعیت» و «اتحاد»
در نوسان است. عربهای کمری تحت الحمایه بختیاریها هستند و از آنها متابعت میکنند و با آنها پیوند سببی نیز برقرار کردهاند، از اینرو، مظاهر اتحاد نیز
در میان آنها مشهود است.
طایفه عرب کمری چهار لنگها
در اطراف ایذه مینشینند.
۶. سادات. هر طایفهای از بختیاری تیرهای به نام سادات دارد. سادات شاهِ خراسان
در طایفه بابادی، سادات شاهزاده عبدالله
در طایفه محمود صالح چهارلنگ میانکوه، سادات بووِیْر
در هفت لنگ میانکوه، سادات سلطان ابراهیم چهار لنگ
در میانکوه نزدیک ایذه، سادات سیداحمد کبیر
در هفت لنگ میانکوه نزدیک ایذه، و سادات سیدعیسی (سعید)
در چهار لنگ فریدن و بُربُرود. سادات گلهدار و زارعند و مورد احترام ایل قرار دارند.
نظام جدید سیاسی و توزیع قدرت
در سازمان حکومتی ایل بختیاری، تقریباً از ۱۰۸۰ق/۱۶۶۹م به بعد و با سلطه تدریجی هفت لنگها بر تمام ایل شکل میگیرد. خانهای هفت لنگ اولاد فردی به نام حیدر (حیدرکور) هستند. او که رئیس ایل پاپی لرستان بود،
در ۱۲۱۵ق/۱۸۰۰م به عللی از آنجا گریخت و به خانه کلانتر طایفه زراسوند از دورکی هفت لنگ بختیاری آمد و بعد از مدتی با دختر او ازدواج کرد. غالبْ آقا، پسر حیدر بعدها به ریاست طایفه زراسوند انتخاب شد. نسل خانهای اخیر بخش هفت لنگ بختیاری به او میرسد.
برای حفظ تعادل کمی و کیفی قدرت طوایف، و توزیع یا تمرکز آن
در ایل بختیاری، ۴ نظام مهم نقشآفرین بودهاند و آثار آنها هنوز هم باقی است. عملکرد این نظامها توانسته است نام و موجودیت همه طایفهها را بهرغم جنگهای داخلی
در ایل بختیاری و شکستها و از دست دادن سرزمین و مراتع و یا رانده شدن به کنارههای «خاک بختیاری»، حفظ کند.
این نظامها عبارتند از:
۱. نظام خویشاوندی. خویشاوندان
در موارد
جنگ و ستیز به یاری یکدیگر میروند.
۲. پیمان «خین چویی» یا «خینهچویی» (= خون چوبی، اصطلاحی که برای پیمان پایدار به کار میرود)، که میان دو نفر یا دو گروه و بیشتر بسته میشود، تا همیشه
در شرایط جنگ و ستیز پشتیبان تجمع یک خانوار گسترده
در بهون (سیاه چادر)، این پیمان بیشتر تابع نظام خویشاوندی است.
در ایل بختیاری همه خینچوهای (هم پیمانها) یکدیگر را میشناسند و
در مواقع لزوم به یاری هم برمیخیزند.
۳. قانون کمک به کم زور. درصورت بروز جنگ بین دو گروه، اگر گروه سومی به کمک یکی از این دو گروه بیاید، گروه چهارم باید بدون توجه به علل و ریشههای این نزاع، به پشتیبانی از گروه کم زور وارد جنگ شود. با اینکه این قانون با نظام بخشبندی ایل چندان انطباقی ندارد، ولی ساختار ایلی ایجاب میکند که قانون کمک به کم زور بر نظام خویشاوندی و نظام خینچویی برتری داشته باشد.
۴. نظام بستگانی (وابسته یکی از خانهای بودن).
در ۱۲۹۷ق/ ۱۸۶۲م
ناصرالدین شاه قاجار به علت نگرانی از قدرت حسینقلیخان ایلخانی، برادر او، اماقلیخان را با عنوان حاجی ایلخانی جانشین او کرد. او نیز برای دستیابی به قدرت،
در هر طایفه و تیرهای به تعداد کلانتران و کدخدایان برادرش برای خود کلانتر و کدخدا انتخاب، و ابواب جمعی آنها را از بین همان طوایف و تیرهها تعیین کرد. این کار رقابتی شدید بین دو شاخه خویشاوندی خانهای بزرگ به وجود آورد. از آن پس، فرزندان آنها نیز برای هر طایفه ۴ کلانتر تعیین میکردند که دو کلانتر با ایلخانی و دو کلانتر دیگر با حاجی ایلخانی مربوط بودند. عضویت
در شاخههای ایلخانی و حاجی ایلخانی حالت موروثی داشت و غیرقابل تغییر بود.
معمولاً پسر بزرگتر رئیس شاخه مثلاً حاجی ایلخانی
در همان شاخه پدر باقی میماند و پسر
کوچکتر باید جزو شاخه مخالف، یعنی ایلخانی شود. به این ترتیب ایل بزرگ بختیاری به دو دسته رقیب «ایلخانی» و «حاجی ایلخانی» تحت عنوان «بسته» تقسیم میشد. از اینرو، هر فرد بختیاری میدانست که ایلخانی است، یا حاجی ایلخانی.
این نظام پس از ۱۳۵۷ش از میان رفت و فقط نامی از آنها باقی ماند.
مالکیت زمینهای قبیلهای
در زمان مغول به صورت اینجو یا اقطاع بوده است.
ویژگی این اراضی، مستور بودن جنبه فئودالی مالکیت آنها
در زیر پرده رسوم پدرشاهی و جماعتی بود. یعنی مالکیت اراضی و مراتع عملاً
در اختیار رئیس ایل، ولی از نظر حقوقی علفخوار مشترک ایل یا شاخهای از آن به حساب میآمد
و رئیس ایل حق فروش یا انتقال این اراضی را به غیر نداشت.
خانهای بختیاری
در خاک بختیاری صاحب زمین زراعی نبودند و زمینهای ملکی آنها
در خارج از آن قرار داشت و زارعانِ لُری که بر روی زمینهای آنها کار میکردند، یکجانشین بودند و رعیت نامیده میشدند (یادداشتهای مؤلف).
براساس بنچاقهای موجود
در میان بختیاریها، سهم زمین هر کس
در چهار چوب واحدهای
کوچکتر ایل تا بزرگتر شناخته میشود. هر طایفه و تیره و اولاد ایل بختیاری به طور دسته جمعی و سنتی از حق موروثی آب و علف برخوردارند و تعلق ملکی هر فرد از زمان تولد مشخص میشود.
این افراد بدون موافقت همسایگان و هم گروههای ایلی، حق فروش یا واگذاری زمینهای خود را به غیر ندارند و
زمین بدون اجازه اعضای گروه از تصرف گروه خارج نمیشود. طبق مقررات سنتی جاری
در ایل، حداکثر زمان توقف عادی گروههای کوچنده
در مراتع منزلگاههای مسیر
کوچ، یک شبانهروز است و فقط حوادث غیرمترقبه ممکن است این زمان را به یک هفته برساند. هر تیره و طایفه برای
زراعت در زمین دیگران یا ساخت و ساز
در آن، نظام و مقررات درون گروهی خاصی دارد؛ مثلاً بابادیها زمین را بلاعوض برای کشت به کس دیگری قرض میدهند، یا بامَدیها
در ازای هر «مَن» زمین بذرافکن، وجهی دریافت میکنند. برای ساختن خانه
در زمین دیگری تنها قول شخص و وعده یاوری دادن به صاحب زمین کفایت میکند.
ازدواج بختیاریها درون گروهی است. زنی که با غیربختیاری ازدواج کند، کودک او بختیاری محسوب نمیشود. مرد بختیاری نمیتواند
در چهارچوب نظام اقتصاد سنتی کوچندگی و تقسیم کار جنسی، بدون وجود زن به حیات اقتصادی خود ادامه دهد. قوانین مذهبی و سنن ایلی نیز مانع حضور
زن نامحرم
در کانون خانواده است. از اینرو بهرهگیری از نیروی کار زنان
در امور دامداری از علل
تعدد زوجات است. جانشین خان یا کلانتر میبایست از طرف مادر نیز خانزاده باشد، از اینرو، خانها برای داشتن جانشین مناسب، با دختران یکی از همین بزرگان ایل که به آنها «بی بی» میگویند، ازدواج میکردند. پسری که از بیبی زاده میشد، استحقاق خان شدن یا کلانتر شدن را داشت، ولی پسری که از یک زن معمولی لُر به
دنیا میآمد، چنین حقی نداشت.
تقسیم ثروت و سرمایه سرپرست خانواده پس از
فوت چنین بود: یک هشتم کل دارایی منهای اموال غیرمنقول بین همسران او، و بقیه دارایی اعم از منقول و غیرمنقول بین پسران تقسیم میشد. اگر سرپرست خانواده فقط دختر داشت، برادران او املاک و دارایی برادر را تصاحب میکردند و مسئولیت شوهر دادن دخترهای او را برعهده میگرفتند. چون
در ایل بختیاری نظام «شوهر مکانی» بر مناسبات همسر گزینی حاکم است و دختر پس از ازدواج از گروه خود خارج و وارد گروه شوهر میشود، از اینرو، نمیتواند از اموال غیرمنقول او ارث ببرد. پسرخواندگی
در ایل معمول است و
در درون گروهِ خویشاوند نسبی صورت میگیرد. بنابر سنت ایلی، مرد بیفرزند یکی از برادرزادههای خود را به فرزند خواندگی میپذیرد. پسر خوانده از ارث پدر واقعی خود محروم میشود و از پدرخوانده یا عموی خود
ارث میبرد.
دامداری سنتی با دامهای
کوچک، فعالیت اقتصادی و تولیدی مهم ایل را شکل میدهد. بختیاریهای
کوچنشین دامهای گوشتی و شیرده از نوع دامهای
کوچک (
گوسفند از نژاد لری و بز)
در گلههای بزرگ، و
گاو (معدودی برای مصارف خانوار) پرورش میدهند.
در ایل بختیاری فقط «عرب کمری» ها گاومیش پرورش میدهند و محصول آن را با مالک دام تقسیم میکنند. از سده ۷ق به بعد، اقتصاد ایل بختیاری مبتنی بر پرورش و تعلیف دامهای
کوچک بوده، و
در این زمینه، «
کوچ» بهترین و اقتصادیترین «فن» برای تعلیف دام و بهرهبرداری از مراتع طبیعی ارتفاعات
در طول سال به شمار میرفته است.
اتابک شمسالدین الب ارغون (د ۶۶۹ق/۱۲۷۱م) اولین حاکمی بود که به رسم مغولها قاعده ییلاق و قشلاق را پیش گرفت و زمستان را
در ایذه (ایذج) و
شوش، و تابستان را
در زردکوه میگذراند.
از اینرو، ایل بختیاری ارتفاعات غرب
اصفهان را که بلندترین قله آن
در زردکوه ۵۴۹، ۴ متر است، به عنوان سرزمین ییلاقی و تعلیف تابستانی دامها، و دامنههای شرقی سلسله جبال زاگرس را که تا قسمتی از دشت خوزستان ادامه مییابد، به عنوان سرزمین گرمسیری برای تعلیف زمستانی دامهای ایل قرار داده است.
ایل بختیاری از آن زمان تاکنون دارای دو
کوچ بزرگ
در دو فصل بهار و
پاییز از گرمسیر به قشلاق و بالعکس است. طول مسافت این
کوچها بر حسب طایفه و گروههای مختلف ایل، متفاوت، و برای بعضی از طوایف به ۳۰۰ کم میرسد (رجوع کنید به نقشه و محل ییلاقی و گرمسیری طوایف).
کوچ طوایف بختیاری زمانبندی معینی دارد. ایلْ راه هر یک از طوایف و گروههای ایل نیز تا حدی ثابت و معین است. هر یک از این گروهها نیز
در ییلاق و گرمسیر جای معینی دارند که طبق قواعد و سنن ایلی متعلق به خود آنهاست و همیشه چادرهای خود را
در آنجا برپا میکنند و دامهای خود را
در مراتع آن میچرانند (رجوع کنید به نقشه و نمودار و جدول).
محصولات لبنی ایل بیشتر مصرف درون ایلی دارد،
در حالی که گوشت و پشم و پوست و روده دامها، بیشتر
در بیرون از ایل به فروش میرسد. از پوست میش و بره که نازکتر است، برای مشک دوغزنی، و از پوست بز که ضخیمتر است، برای مشک
آب و ساختن انبانها
از پشم گوسفند برای بافتن قالیچه، خُرجین، انواع «وِریس» (بند برای باربندی و غیره)، طناب، گلیم، انواع جُل و انواع نمکدان (نوعی بافت کیسه مانند)؛ و از موی بز برای بافتن سیاه چادر و برخی از طنابهای مویین استفاده میکنند.
در این نظام اقتصادی، مهمترین نقش مولّده را چوپان به عهده دارد که از کودکی به این کار میپردازد و تبحر و تجربه ویژهای میاندوزد. مهمترین وظایف او عبارت است از چراندن و مواظبت همیشگی از دامها، نگهداشتن دامهای ماده به هنگام شیردوشی، شستن گوسفندان قبل از پشم چینی، «فِیَه کردن» برههای نوزاد (خوراندن اولین شیر میش به آنها) بلافاصله بعد از زایمان. قرارداد میان چوپان و صاحب گله معمولاً یک ساله است. چوپان به عنوان دستمزد، خرج خوراک و پوشاک خود و نیز از هر ۱۰ میش یک بره نر، از هر ۱۰ بز یک بزغاله نر، از پشم هر ۱۰ میش پشم یک میش، و همه اینها را به انتخاب خود از صاحب گله دریافت میکرد
کشت غلات
در میان بختیاریها شغل جنبی افراد ایل است و بیشتر به صورت دیم
در گرمسیر و ییلاق صورت میگیرد. غلات به دست آمده از این راه،
در کنار بهرهگیری از منابع زراعی یکجانشینان تا اندازهای پاسخگوی نیاز درونی ایل است (کریمی، «دامداری»، ص۲۰۲-۲۰۴). بختیاریهای یکجانشین، باغداری و صیفیکاری نیز میکنند
شکار جانوران گیاهخوار و پرندگان دانه برچین به روش بومی و با دامهای سنتی برای مصرف درون ایلی است.
زنان ایل
در طول سال، افزون بر فعالیتهای دیگر، غالباً به گردآوری سبزیهای کوهی و میوهها و دانههای گیاهان وحشی برای مصارف خوراکی، رنگرزی و دارویی میپردازند.
از میوه درخت بلوط پس از انجام دادن برخی عملیات روی آن، خمیری تهیه میشود که از آن نوعی نان به نام «کَلپَتیر» میپزند.
از محصول درخت گینه، گَرد سفیدی به نام گز، و صمغی به نام «زیدی»، و کتیرا برای فروش به بیرون از ایل میگیرند.
بختیاریها برای تعلیف دام
در مراتع، مرتباً جا به جا میشوند؛ از اینرو، نیاز به مسکن سبک و متحرک دارند. مسکن عمده آنها «بهون» (سیاه چادر بافته شده از موی سیاه بز) است.
آنها مسکن ثابت نیز دارند که بیشتر
در گرمسیر ساخته شده است. انواع مسکنها عبارتند از: «کَپِر»، کنده شده
در دل زمین که سقف آن را با چوب یا نی میپوشانند؛ «لیر» یا خانههای برپا شده از
سنگ نتراشیده که به صورت خشکه چین و یا با ملات گل می
سازند؛ و «تو» خانههای خشت و گلی است. بختیاریهایی که توان خرید تیر و چوب برای پوشش سقف دارند، خانهای
در سردسیر یا گرمسیر و یا
در هر دو برای خود می
سازند. امروزه روند این ساخت و سازها به موازات گرایش به یکجانشینی ایل، با سرعت بیسابقهای رو به فزونی است.
بختیاریها خوراک خود را با شیوههای سنتی تهیه و نگاهداری میکنند.
در طول
کوچ پاییزه خوراک آنها بیشتر نان و
پیاز، نان و آب کشک، و نان و آب ترشی، و
در کوچ بهاره به علت زاییدن میشها، مواد لبنی است. صبحانه آنها معمولاً نان و ماست است
بختیاریها خوراکهای گوشتی کمتر میخورند و فقط
در مواقع اتفاقی یا مناسبتهایی چون عروسی و عزا و مهمانی گوشت مصرف میکنند. از گوشت حیوانات اهلی برای خورشها و کباب استفاده میکنند. کشتن ماکیان برای پذیرایی از مهمان با صرفهتر از کشتن یک دام است، به همین دلیل بیشتر چادرها دست کم ۴ یا ۵ مرغ و خروس دارند. از گوشت حیوانات گیاهخوار وحشی یا پرندگان دانه برچین وحشی که شکار میشوند، فقط برای کباب استفاده میکنند.
پوشاک مردانه کلاه نمدی سیاه از کُرک بز، «تُمبون» (شلوار) سیاه رنگ با پاچههای بسیار گشاد از جنس دبیت، پیراهن و «چوقا» است. چوقا بالاپوشی راسته و بیآستین است که قد آن تا سر زانو میرسد و سرتاسر جلو آن باز است و زنان آن را روی دستگاههای افقی میبافند. بختیاریها قبلاً قبا میپوشیدند که
در زمان رضاشاه کنار گذاشته شد.
آنها همچنین شالی از جنس پارچه بهکمر میبندند و گیوه مَلِکی به پا میکنند.
لچک، «مِی نا» (توری سر)، «کولوت» (دستمال تیره رنگ مخصوص پیشانی)، پیراهن، شولار (دامنهای بسیار پُرچین) و گیوه از جمله لباسهای سنتی زنان است. زنان جوان به رنگهای شاد گرایش دارند و زنهای مسن فقط رنگ سیاه میپوشند
در بین اعضای ایل پرداختن به صنایع دستی (بجز بافندگی) معمول نیست و این کار اختصاص به غربتیها (کولیها) دارد.
زن بختیاری اوقات فراغت خود را به ریسندگی و بافندگی میگذراند. ایلیاتی به دلیل
کوچ در کوهستان، احتیاج به وسایل نرم و سبک و انعطافپذیر دارد که همه اینها را زنان بختیاری تهیه میکنند.
مقابل هر چادر بختیاری معمولاً یک دار بافندگی از نوع خوابیده برپاست. مواد اولیه بافتهها از دامهای ایل به دست میآید و محصولات به دست آمده بیشتر برای مصارف درون ایلی است. هر طایفه و تیرهای
در نوعی از بافندگی شهرت دارد. مثلاً چوقابافی «کیارثی» (کیان ارثی) یا «کیومرثی» چهارلنگ مشهور است. بهترین «لِی» (بافتهای گلیم بافت برای انداختن روی اثاثیه درون چادر) را طایفه بامدی میبافد. «هورژین» (خرجین) های بافته شده
در طایفه گُندلی یا قندعلی نیز معروف است. بعضی از فرشهای بافت بختیاری که به «بی بی بَف» (بیبی بافت) مشهورند، به بیرون از ایل صادر میشود. کارهای چوبی طایفه موری که
در جنگلهای بازفت زندگی میکنند و چهارلنگهای ناحیه «لِبد» (مرز بین ییلاق و گرمسیر) نیز شهرت دارد
حمل مشک آب، کودک و گهواره او به هنگام
کوچ، و حمل هیزمِ گردآوری شده برای سوخت از وظایف زنان بختیاری است
در بین مردها فقط چوپانان کولهبار
کوچکی بر پشت خود حمل میکنند.
الاغ و
قاطر و
گاو برای حمل بار، و
اسب و مادیان و قاطر برای حمل
انسان است. بار و آزوقه را
در وسایل گوناگونی که غالباً دست ساخت خودشان است، مثل جُل، انواع خرجینها و کیسهها، بندها و طنابها
قرار میدهند و میبندند. بختیاریها از گذشتههای دور
در تربیت اسب مهارت داشته، و سواران بختیاری مشهور بودهاند.
در قدیم زین اسب را خود بختیاریها از چوپ میساختند و سراجی آن را نیز خود انجام میدادند. بعدها زین آماده از نوع انگلیسی را از بازار میخریدند.
امروزه اسب، کاربری خود را
در ایل از دست داده، و شمار آن به طور بارزی کاهش یافته، و قاطر جای آن را گرفته است. هر خانوار کوچندهای دست کم یک یا دو رأس قاطر و الاغ دارد.
بختیاریها به هنگام
کوچ و برای گذر از رودخانههای سر راهشان از «کَلَک» استفاده میکنند. کلک را از مشکهای باد کرده و به هم پیوسته، می
سازند و روی آن را با نی یا چوب میبندند
بختیاریها شیعه اثنا عشری هستند.
در قلمرو ایل بختیاری
در حدود ۱۷ زیارتگاه و امامزاده وجود دارد. ۱۳ زیارتگاه بختیاری
در گرمسیر، و بقیه
در ییلاق واقع شدهاند.
تختگاههای مقدس مذهبی که از سده ۸قم تا سده ۵م فعال بوده، و مردم بومی منطقه
در هوای باز بر روی آنها به نیایش
اهورامزدا میپرداختهاند،
در همین گرمسیر بختیاریها، یعنی
در مسجد سلیمان، قرار داشته است.
بختیاریها گروهی از قوم لر به شمار میروند و با آنها گذشتهای مشترک دارند (نک: ه د، لر). از حدود ۳۰۰ق/۹۱۳م سرزمین لرستان به دو بخش «لر بزرگ» و «لر
کوچک» تقسیم شد.
در زمان صفوی سرزمین لر
کوچک به لرستان فیلی معروف گردید و سرزمین لر بزرگ (از اصفهان تا کهگیلویه و از شوشتر تا بهبهان) قلمرو بختیاریها شد. تا اواخر سده ۱۰ق/۱۶م قلمرو لر بزرگ (لرهای بختیاری، لرهای کهگیلویه و بویر احمد، لرهای ممسنی) به همین نام مرسوم بود و
در زمان شاه عباس قسمت شمالی این منطقه به بختیاری شهرت یافت.
در ۵۰۵ق/۱۱۱۱م قریب ۱۰۰ خانوار عرب که پیشوای آنها ابوالحسن فضلویه نام داشت، از جبل السماق شام به لرستان آمدند.
مینورسکی
به درستی این مهاجران را از گروههای قومی کُرد خوانده است. از ۵۵۰ تا ۸۲۷ق/۱۱۵۵ تا ۱۴۲۴م، ۱۳ حاکم با اصل و نسب سوری (شامی) با عنوان اتابکان فضلویه بر ناحیه لرستان و خاک بختیاری حکومت کردهاند. ابوطاهر، رهبر آنها از نسل سوم ابوالحسن که
در خدمت اتابکسنقر از سلغریانفارس (۵۴۳ - ۵۵۶ق/۱۱۴۸-۱۱۶۱م) درآمده بود، به سبب وفاداری و شجاعتهایش
در جنگ با ملوک شبانکاره، از سوی سنقر حاکم کهگیلویه شد و پس از موفقیت
در فتح لرستان خود را اتابک نامید و
در ۵۵۰ق حکومت مستقلی تشکیل داد
تقریباً از این تاریخ سرپرستی این قوم
در دست این خانواده قرار گرفت.
کوچ بزرگ گروه ایلی که به بختیاری معروف شدهاند،
در زمان شمسالدین الب ارغون (د ۶۶۹ق/۱۲۷۱م)، ششمین اتابک از این خاندان، به تبع رسوم مغولی، شروع شد. ایذج (ایذه یا مالمیر) قشلاق این اتابک و زردکوه ییلاق او بوده است
وی مدتها
در دربار ایلخان خدمت کرد و جای شک نیست که بعضی آداب مغولی را برگزیده بود. هماکنون نیز
در بین بختیاریها، علاوه بر تشکیلات برجای مانده سیاسی - اجتماعی، برخی اصطلاحات مغولی نیز
در واژگان شبانی آنها بازمانده است.
در زمان شاهحسین، سیزدهمین اتابک، حکومت اتابکان فضلویه به پایان رسید و حکومت لر بزرگ به سلطان ابراهیم نواده امیر تیمور داده شد. او تا ۹۰۶ق/۱۵۰۰م بر این خطه حکومت کرد و
در این سال بساط تیموریان از ایران برچیده شد.
اینکه بعضی از محققان ایل بختیاری را قوم مهاجر از
شام و
سوریه میدانند، شاید به دلیل
کوچ اتابکان فضلویه به این ناحیه باشد.
پس از اتابکان فضلویه، رؤسای طوایف مختلف قدرت را
در دست گرفتند.
در ۹۷۴ق/۱۵۶۶م شاه طهماسب به تاج میر، یکی از سران طایفه قدیمی و قدرتمند استرکی، لقب سرداری داد. تاج میر به سبب کوتاهی
در انجام دادن وظایفش به قتل رسید و جهانگیرخان بختیاری به جانشینی وی منصوب شد. هم اوست که ایل بختیاری را برای دریافت
مالیات، به دو بخش هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم کرده است. همچنین او
در زمان شاه عباس، مأمور الحاق آب کوهرنگ به زایندهرود شد.
استرکیها امروزه طایفهای از «دورکی باب» بختیاری را تشکیل میدهند. مقارن سال ۱۱۳۷ق/۱۷۲۵م،
در زمان حملات افغانها و عثمانیها به ایران، چند تن از خانهای بختیاری، مانند قاسمخان و صفیخان،
در مقابل این یورشها مقاومت به خرج دادند.
در زمان نادر، علیمراد ممیوند از چهار لنگ بختیاری سر به شورش برداشت و نادر شخصاً با وی وارد جنگ شد و او را دستگیر و
اعدام، و بختیاریها را تار و مار و پراکنده کرد. نادر برای تضعیف بختیاریها و تقویت نوار مرزی شرق ایران، چند هزار خانوار بختیاری را به جام (تربت جام)
خراسان تبعید کرد و ۴ هزار نفر از آنها را
در قشون خود جای داد و برای جبران تقلیل جمعیت بختیاری، دو هزار خانوار کرد از عشایر زنگنه
کرمانشاه را به سرزمین بختیاری
کوچ داد. اندکی بعد، چند هزار از خانوار بختیاری که همراه نادر
در فتح قندهار شرکت داشتند،
در کنار میان خیل و نواحی دران بند و مرخای
افغانستان ساکن شدند. پس از قتل نادر، عده کثیری از بختیاریهای تبعیدی خراسان و مقیم افغانستان به منطقه خود بازگشتند. علیمردانخان بختیاری
در ۱۱۶۳ق/۱۷۵۰م به اتفاق کریمخان
زند به اصفهان حمله کرد و شاه اسماعیل سوم را
در اصفهان بر تخت نشاند.
اختلاف او و کریمخان منجر به قتل علیمرادخان شد و کریمخان بخشی از هفتلنگها را به
قم، و بخشی از چهارلنگها را به فسا تبعید کرد.
استیلای قاجاریان، خفقان جدیدی برای بختیاریها به دنبال داشت. آقا محمدخان
در ۱۲۲۷ق/۱۸۱۲م قوای بختیاری را
در فریدن شکست داد، اما قاجاریان
در مدت یک قرن و نیم
حکومت نتوانستند سرزمین لرهای بختیاری را یکپارچه تحت سلطه خود درآورند. محمدتقیخان، ایلخانی چهارلنگ (۱۲۴۵- ۱۲۵۵ق)، از طایفه کیان ارثی توانست بر تمام ایل بختیاری مسلط شود و اختلافات بین چهار لنگ و هفت لنگ را فرو نشاند.
در زمان او تغییرات فراوانی
در ایل بختیاری روی داد و مکان جغرافیایی بعضی از طوایف تغییر یافت.
در ۱۲۵۷ق/۱۸۴۱م به سلطه او نیز بر این ناحیه خاتمه داده شد.
قدرتمندترین خوانین هفت لنگ بختیاری حسینقلیخان ایلخانی بود که
در زمان ناصرالدینشاه تمامی طوایف ایل بختیاری را با هم متحد کرد، اما پس از چندی به سبب بدبینی شاه نسبت به او، به فرمان مسعود میرزای ظل السلطان از میان برداشته شد. پس از او، برادر و فرزندانش با حکم شاه بر ایل حکومت میکردند.
اعطای اراضی خالصه خارج از قلمرو ایل به خانها، منصوب کردن آنان به ریاست ایل از طرف دولت مرکزی، حضور شرکتهای انگلیسی
در استان خوزستان برای ساختن راه لینچ
در ۱۳۱۵ق/۱۸۹۷م که از جنوب خاک بختیاری میگذشت، و کشف و استخراج
نفت در مسجد سلیمان و رسیدن سهمی از آن به خانها، همه موجب شد که آنان سلطه خود را بر ایل تثبیت کنند.
خانهای بختیاری نیروهای رزمنده و گروههای تفنگچی ماهر
در اختیار داشتند و
در زمان انقلاب
مشروطیت (۱۳۲۷ق/۱۹۰۹م) نقش مهمی
در فتح
تهران و پیروزی انقلاب مشروطه ایفا کردند؛ از اینرو،
در دولت مشروطه پستهای مهمی به دست آوردند.
در دوره سلطه پهلوی روشهای سیاسی گوناگونی برای حذف خانهای بختیاری و از بین بردن قدرت ایلی آنها به کار برده شد. خانها را از رأس هرم سلسله مراتبی ایل حذف کردند و کلانترانی تحت سرپرستی فرماندار نظامی گماشتند، و اداره ایل را به دست آنها سپردند و سرانجام از ۱۳۵۷ش نظام سلسله مراتبی ایل از بین رفت.
اکنون ایل بختیاری شرایط نوینی از زندگی را تجربه میکند و گرایش به یکجانشینی
در ایل بختیاری با سرعت روبهفزونی میرود. بخش اعظم آنها یکجانشین شدهاند و بخش دیگر نیز
در حال یکجانشین شدن هستند. ایل به تدریج زندگی ایلی و
کوچنشینی خود را ترک میکند و واحدهای سنتی خود را از دست میدهد و نهادهای سنتی بازمانده آن نیز کاربردهای گذشته را ندارند. دامداری به صورت کوچروی بزرگ منظم سالانه
در ایلْ راهها و استفاده از وسایل حمل و نقل سنتی جای خود را رفته رفته به دامداری به صورت رمه گردانی میدهد.
در این شیوه دامداری، فقط چوپانان متخصص ایل همراه دام هستند و بقیه ایلیاتیها
در آبادیها باقی میمانند.
(۱) اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۲) غلامحسین افضل الملک، افضل التواریخ، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۳) دیترامان، بختیاریها: عشایر کوهنشین ایرانی
در پویه تاریخ، ترجمه محسن محسنیان، مشهد، ۱۳۶۷ش.
(۴) ابوالفتح اوژن بختیاری، «تاریخ بختیاری»، وحید، تهران، ۱۳۴۴ش، شم ۱۱.
(۵) شرفخان بدلیسی، شرفنامه، به کوشش محمدعباسی، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۶) اپ پتروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی
در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۴ش.
(۷) حسین پژمان بختیاری، «بختیاری درگذشته دور»، وحید، تهران، ۱۳۴۴ش، شم ۲.
(۸) غیاثالدین خواندمیر، حبیبالسیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۹) ژان پیر دیگار، فنون
کوچنشینان بختیاری، ترجمه اصغر کریمی، مشهد، ۱۳۶۶ش.
(۱۰) ژان پیر دیگار و اصغر کریمی، «بختیاریها، فرهنگپذیری و فرهنگزدایی»، فصلنامه عشایری ذخایر انقلاب، تهران، ۱۳۶۷ش، شم ۵.
(۱۱) ژان پیر دیگار و اصغر کریمی، «بررسی توزیع چند پدیده فرهنگی
در منطقه بختیاری، زاگرس مرکزی»، ترجمه و تلخیص هوشنگ پورکریم، مردمشناسی و فرهنگ عامه ایران، تهران، شم ۱، ۱۳۵۳ش، شم ۳، ۱۳۵۶ش.
(۱۲) ژان پیر دیگار و اصغر کریمی، «سرزمین ایل، نمونه ایل بختیاری»، مجموعه مقالات مردمشناسی، دفتر دوم، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۳) ژان پیر دیگار و اصغر کریمی، «عملکرد ساختار انشعابی و ساختار قدرت
در جامعه ایلی و
کوچنشین بختیاری»، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، تهران، ۱۳۶۸ش، س ۴، شم ۴.
(۱۴) ژان پیر دیگار و اصغر کریمی، «مال،
کوچکترین واحد تولید، بوهون،
کوچکترین واحد مصرف
در ایل بختیاری»، نامه نور، تهران، ۱۳۵۹ش، شم ۱۰ و ۱۱.
(۱۵) ژان پیر دیگار و دیگران، «عناصر ترکی
در واژگان شبانی بختیاری»، ترجمه اصغر کریمی، مجموعه مقالات مردمشناسی، دفتر دوم، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۱۶) غلامرضا رشید یاسمی، کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۱۷) علیقلی سردار اسعد و عبدالحسین لسان الملک سپهر، تاریخ بختیاری، بهکوشش جمشید کیانفر، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۱۸) سرشماری اجتماعی - اقتصادی عشایر کوچنده (۱۳۷۷ش)، استان چهار محال و بختیاری، مرکز آمار ایران، تهران، ۱۳۷۸ش؛ عبدالله شهبازی، مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر، تهران، ۱۳۶۹ش؛
(۱۹) مسعود میرزا ظل السلطان، تاریخ مسعودی، تهران، ۱۳۶۲ش؛
(۲۰) مسعود میرزا ظل السلطان، سفر به دیار بختیاری، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۲۱) مسعود میرزا ظل السلطان، «نظام مالکیت ارضی
در ایل بختیاری»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۷ش، شم ۱۸۹ و ۱۹۰.
(۲۲) مسعود میرزا ظل السلطان، «نگاهی به زندگی و آداب و سنن
در ایلات هفت لنگ و چهار لنگ»، همان، ۱۳۵۰ش، شم ۱۱۱.
(۲۳) معینالدین نطنزی، منتخب التواریخ، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۳۶ش.
(۲۴) غلامرضا میرزایی درهشوری، بختیاریها و قاجاریه، شهر کرد، ۱۳۷۳ش.
(۲۵) و مینورسکی، «لرستان و لرها»، دو سفرنامه درباره لرستان، ترجمه سکندر اماناللهی و لیلی بهاروند، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۶) آرنلد ویلسن، «عشایر بختیاری»، سیری
در قلمرو بختیاری و عشایر بومی خوزستان، ترجمه مهراب امیری، تهران، ۱۳۷۱ش؛ یادداشتهای مؤلف؛
(۲۷) کریمی، اصغر، «دامداری
در ایل بختیاری»، هنر و مردم، تهران، ۱۳۵۲ش، شم ۱۲۹ و ۱۳۰؛
(۲۸) Curzon GN, Persia and the Persian Question, London, ۱۸۹۲;.
(۲۹) Field H, Contributions to the Anthropology of Iran, Chicago, ۱۹۳۹;.
(۳۰) Ghirshman R, Terrasses sacr E es de Bard- E Neshandeh et Masjid-e Solayman, l'Iran du Sud-Ouest du VIII e si I cle avant notre I re au V e si I cle de notre I re, Paris,؛ ۱۹۷۶
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ایل بختیاری»، شماره۴۵۷۴.