اویس قرنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوعمرو اُوِیْسِ بن عامر قَرَنی (شهادت ۳۷ق)، معروف به اُوِیْسِ قَرَنی، تابعی نامآور
و از اصحاب
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) که نزد
صوفیه به
زهد و پارسایی شناخته میشود
و او را یکی از
زهاد هشتگانه در میان
تابعین خواندهاند.
او در زمان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای دیدار آن حضرت به
مدینه آمد ولی موفق به دیدار ایشان نشد. وی در زمان امام علی (علیهالسلام) از بیعت کنندگان آن حضرت بود
و در
جنگ صفین شرکت کرده
و به
شهادت رسید.
اویس قرنی از تیره قَرَن، شاخهای از قبیله یمانی
بنی مراد بود.
نام پدر او عامر
و در برخی مآخذ انیس، خلیص یا عمرو هم آمده است.
اختلاف نظر در جزئیات زندگی اویس، حتی در سدههای نخستین هجری، چنان بوده که برخی درباره شخصیت او با شک
و تردید سخن گفتهاند.
با اینهمه، گفتهاند که او از
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و عمر بن خطاب روایت کرده
و کسانی از رجال سده ۱ق - که بیشتر کوفیند - از او استماع کردهاند.
ظاهراً اویس در عهد
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در
یمن میزیست، ولی هرگز موفق به دیدار آن حضرت نشد.
طبق روایاتی نه چندان موثق، اویس همراه هیأتی از یمن یا
کوفه به
مدینه آمد. گفتهاند که بر اثر نشانههایی که پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) از اویس گفته بود، عمر بن خطاب وی را شناخت.
ظاهراً پس از این سفر، اویس کوفه را برای سکنی برگزید.
درباره محل درگذشت اویس قرنی روایت بسیار است،
چنانکه گوری در ناحیه رقه در
سوریه و نیز در جاهای دیگری همچون
دمشق،
اسکندریه و دیار بکر به وی منسوب است.
با اینهمه، چنانکه بیشتر روایات نشان میدهند، وی در پیکار
صفین، در سپاه امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) حضور یافت
و پیکر وی را در میان شهدای این واقعه یافتند.
نزد
شیعه امامیه، اویس قرنی به عنوان یکی از یاران امام علی (علیهالسلام) مقامی خاص دارد
و شیخ مفید نام اویس را از جمله کسانی آورده است که با امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دست بیعت دادند.
همه اهمیت روایات برجای مانده در باب اویس قرنی در این نکته است که او از نخستین نمونههای
زهد و پارسایی در میان
مسلمانان به شمار رفته،
و بعدها نزد
صوفیه مقامی بلند یافته است؛ چنانکه نام او به عنوان یکی از زاهدان هشتگانه (
زهاد ثمانیه)، در میان
تابعین ثبت شده است.
کهنترین روایات درباره اویس، تصویری کاملاً صوفیانه از او ارائه میکنند.
همه کسانی که در این روایات اویس را دیدهاند، او را در
فقر و سرگشتگی
و گمنامی در عین شهرت وصف کرده،
و گفتهاند که جامه مناسب نداشت
و این خود یکی از علل عزلت او بود.
در روایتهای دیگری آمده است که او جامهای پشمینه (مِن صوف) بر تن داشت.
در این روایات، جملههای حکمتآمیزی غالباً مبنی بر بیاعتباری دنیا
و نزدیک بودن
مرگ، به اویس نسبت داده شده است.
در ادبیات صوفیه، اشارههای مفصلی به احوال اویس شده است.
اویس دارای جایگاه خاصی است که به آن اشاره خواهد شد.
در این میان حدیث منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم): «رایحه رحمان (بهشت) از جانب یمن به مشام من میرسد» - که گفتهاند اشارهای است به اویس قرنی
- درخور توجه بسیار است.
برخی از صوفیه این گفته منسوب به پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) را دلیل تفاوت نهادن آن حضرت میان اصحاب در القای
حقایق و اسرار دانستهاند
و نیز طبق روایتی، اویس در حالی که از حضرت رسول (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) بسیار دور بوده، از احوال آن حضرت آگاهی مییافته است.
همچنین برای این موضوع که اویس، پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) را درک نکرد، تأویلات خاصی پیش کشیدهاند.
از اویس به عنوان نخستین کس از خردمندان
دیوانه (عقلاء المجانین) یاد شده است.
عزلت
و تنهایی،
و مکاشفات
و اذواق وی در این احوال، بیآنکه «پیری» را در
سیر و سلوک از نزدیک درک کرده باشد، سخت مورد توجه صوفیه بوده است، چندانکه این موضوع موجب پیدایش طریقت خاصی از تصوف با عنوان «
اویسیه» گردید.
با اینهمه،
حیدر آملی نام اویس را در کنار اصحاب خاص پیامبر (صلیاللهعلیه
وآلهوسلّم) همچون
سلمان،
ابوذر،
عمار و اصحاب صفه قرار داده،
و میان ایشان
و طبقات بعدی صوفیه تفاوت نهاده،
و این گروه از اصحاب را از «تلامذة للائمة المعصومین» دانسته است.
به عنوان نمونهای از جایگاه اویس نزد برخی فرق، میتوان به اثری از
اباضیه اشاره کرد که اویس را از اصحاب مذهب خویش دانستهاند.
(۱) آملی، حیدر،
جامع الاسرار، به کوشش هانری کربن
و عثمان یحیی، تهران، ۱۳۴۷ش/۱۹۶۹م.
(۳) عبدالرحمان ابن ابی حاتم، الجرح
و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۳م.
(۴) ابن بطوطه، رحله، به کوشش محمد عبدالمنعم عریان، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۵) عبدالرحمان ابن جوزی، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمان محمد عثمان، قاهره، ۱۳۸۶ق/۱۹۶۶م.
(۶) محمد ابن حبان، الثقات، حیدرآباد دکن، ۱۳۹۸ق/ ۱۹۷۸م.
(۷) احمد ابن حجر عسقلانی، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق/۱۹۱۰م.
(۸) محمد ابن درید، الاشتقاق، به کوشش عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۸م.
(۹) ابن سعد بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۱۰) ابن سلام اباضی، بدءالاسلام، به کوشش ورنر شوارتس
و سالم بن یعقوب، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۱) عبدالله ابن مبارک، الزهد
و الرقائق، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، مجلس احیاء المعارف، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۱۲) احمد ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/ ۱۹۳۳م.
(۱۳) احمد بن حنبل، الزهد، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
(۱۴) احمد جام، انس التائبین، بهکوشش علی فاضل، تهران، ۱۳۶۸ش.
(۱۵) الاختصاص، منسوب به شیخ مفید، به کوشش علیاکبر غفاری، قم، ۱۴۰۲ق.
(۱۶) خلیفة بن خیاط، الطبقات، به کوشش اکرم ضیاء عمری، ریاض، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۱۷) خلیل خلیلی، الارشاد، به کوشش محمدسعید عمر ادریس، ریاض، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۱۸) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط
و دیگران، بیروت، مؤسسة الرساله.
(۱۹) عبدالکریم رافعی قزوینی، التدوین فی اخبار قزوین، به کوشش عزیزالله عطاردی، تهران، ۱۳۷۶ش.
(۲۰) شمس تبریزی، مقالات، به کوشش محمدعلی موحد، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۲۱) محمد شیخ مفید، الارشاد، قم، مؤسسة آل البیت (علیهالسلام).
(۲۲) شیخ مفید، الجمل، به کوشش علی میرشریفی، قم، ۱۴۱۳ق.
(۲۳) طبری، محمد بن جریر، «المنتخب من کتاب ذیل المذیل»، همراه ج ۱۱ تاریخ.
(۲۴) عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۲۵) احمد علاءالدولة سمنانی، العروة لاهل الخلوة
و الجلوة، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۶) عینالقضات همدانی، عبدالله بن محمد، تمهیدات، به کوشش عفیف عسیران، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۲۷) فروزانفر، بدیعالزمان، احادیث مثنوی، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲۸) عبدالرزاق کرمانی، «تذکره در مناقب حضرت شاه نعمتالله ولی»،
مجموعه در ترجمه احوال شاه نعمتالله ولی کرمانی، به کوشش ژان اوبن، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۲۹) محمد کشی، معرفة الرجال، اختیار شیخ طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۳۰) هشام کلبی، نسب معد
و الیمن الکبیر، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۳۱) نصر بن مزاحم، وقعة صفین، به کوشش محمد عبدالسلام هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق/ ۱۹۶۲م.
(۳۲) حسن نیشابوری، عقلاء المجانین، به کوشش عمر اسعد، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۳۳) حموی، ياقوت بن عبدالله، معجم بلدان.
•
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اویس قرنی»، ج۱۰، ص۴۱۴۱.