اهمیت حج (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حج و مناسک و مقررات آن، از شعائر بزرگ الهی است.
حج، عبادتی ارزشمند و با اهمیت است: «یسـلونک عن الاهلة قل هی موقیت للناس والحج...» درباره «هلالهای ماه» از تو سؤال میکنند، بگو: آنها، بیان اوقات (و
تقویم طبیعی) برای (نظام زندگی) مردم و (تعیین وقت)
حج است... . (سؤال سائلان از «الاهلة» است، اما جواب از فواید آن و اینکه از میان فواید تغییر ماه، تعیین وقت حج بیان شده (گویای اهمیت آن است).
)
کلمه اهله جمع
هلال است که به معنای قرص
قمر در شب اول و بطوریکه گفتهاند اول و دوم ماه است، یعنی وقتی که از زیر شعاع شمس بیرون میآید، البته بعضی شب سوم هم اضافه کردهاند، بعضی دیگر گفتهاند: قرص قمر را از اول ماه هلال میگویند تا وقتی که متحجر شود، یعنی به صورت دایرهای درآید، که یک طرفش همان هلال شبهای قبل است، و بقیه اش را خطی نورانی تشکیل میدهد، بعضی دیگر گفتهاند: این اطلاق همچنان ادامه دارد تا زمانی که نورش بر ظلمت
شب غلبه کند، و این در شب هفتم است، که بعد از آن دیگر هلالش نمیگویند، بلکه قمرش میخوانند، و در شب چهاردهم بدرش میگویند، و اسم عمومیش نزد عرب
زبرقان است.
و کلمه هلال از اصل هلال گرفته شده، که به معنای گریه و یا صدای
طفل در حین ولادت است و اطرافیان زائو میفهمند که بچه بدنیا آمده، و نیز از این گرفته شده که در باره حاجیان وقتی که صدا به گفتن
لبیک بلند میکنند میگویند: (اهل القوم)، و این بدان جهت است که وقتی ماه ذی الحجه را میبینند درباره آن گفتگو میکنند، و کلمه (
مواقیت ) جمع (میقات) است، که از ماده وقت گرفته شده و به معنای وقت معین شده برای عمل است و این کلمه بر مکان معین برای عمل نیز اطلاق میشود، میگویند فلان محل میقات اهل
شام ، و آن دیگری میقات اهل
یمن است، ولی در آیه مورد بحث معنای اول یعنی زمان معین منظور است.
پس ماههای قمری اوقاتی هستند که مردم امور
دین و دنیای خود را با آن تعیین میکنند، و مخصوصا در امور دینی مسأله حج را معین میکنند که در ماههای معلومی انجام میشود، و اینکه از میان همه عبادات حج را دوباره نام برد، گویااز این جهت بوده که خواسته است زمینه را برای آیات بعدی که حج را به بعضی از ماهها
اختصاص میدهد فراهم سازد.
میفرماید: بگو اینها بیان اوقات (طبیعی) برای مردم و حج است، هم در زندگی روزانه از آن استفاده میکنند و هم در عبادتهایی که وقت معینی در سال دارد در حقیقت ماه یک
تقویم طبیعی برای افراد بشر محسوب میشود که مردم اعم از باسواد و بیسواد و در هر نقطهای از جهان باشند میتوانند از این تقویم طبیعی استفاده کنند نه تنها آغاز و وسط و آخر
ماه را میتوان با آن شناخت بلکه با دقت شبهای ماه را نیز میتوان تشخیص داد و بدیهی است نظام زندگی اجتماعی بشر بدون تقویم یعنی یک وسیله دقیق و عمومی برای تعیین تاریخ امکانپذیر نیست به همین دلیل خداوند بزرگ برای نظام زندگی این تقویم جهانی را در
اختیار همگان قرار داده است.
از این جا امتیاز ماههای قمری بر شمسی روشن میشود گرچه هر دو از حرکات کواکب آسمان گرفته شده ولی ماههای قمری برای همه قابل مشاهده است در حالی که ماههای شمسی را فقط منجمان با وسایلی که دارند تشخیص میدهند که مثلا در این ماه
خورشید در مقابل کدام یک از صورتهای فلکی و کدام برج آسمانی است. در این جا این سؤال مطرح است که آیا پرسش کنندگان از هلال ماه هدفشان سؤال از فایده این تغییرات بوده یا سؤال از چگونگی پیدایش هلال و دگرگونیهای هلال تا بدر کامل، بعضی از مفسران احتمال اول را پذیرفتهاند و بعضی احتمال دوم را، و افزودهاند چون سؤال از علل پیدایش آن فایدهای برای آنان در بر نداشته و شاید فهم جواب آن برای بسیاری مشکل بوده قرآن به بیان نتایج آن پرداخته تا به مردم بیاموزد همه جا به دنبال نتیجهها بروند.
«فیه ءایـت بینـت مقام ابرهیم ومن دخله کان ءامنـا ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا ومن کفر فان الله غنی عن العــلمین» در آن نشانههای روشن، (از جمله)
مقام ابراهیم است، و هر کس داخل آن (
خانه خدا ) شود در امان خواهد بود؛ و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانائی رفتن به سوی آن دارند، و هر کس
کفر بورزد (و حج را ترک کند به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی نیاز است.
حج و مناسک و مقررات آن، از شعائر بزرگ الهی است: «یـایها الذین ءامنوا لاتحلوا شعـئر الله...» ای کسانی که
ایمان آوردهاید شعایر الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید و مخالفت با آنها) را
حلال ندانید... . (مراد از «شعائر الله» مناسک حج است.
)
«واذن فی الناس بالحج... • ... ومن یعظم حرمـت الله فهو خیر له عند ربه... • ذلک ومن یعظم شعـئر الله...» مردم را دعوت عمومی به
حج کن ...•...
مناسک حج چنین است، و هر کس برنامههای الهی را بزرگ دارد، نزد پروردگارش برای او بهتر است...• (اینگونه است مناسک حج) و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد.
حج، از مصادیق بر و تقوا، و تعاون برای اجرای آن، کاری شایسته است: «یـایها الذین ءامنوا لاتحلوا شعـئر الله ولاالشهر الحرام ولا الهدی ولا القلـئد ولا ءامین البیت الحرام... واذا حللتم فاصطادوا ولا یجرمنکم شنـان قوم ان صدوکم عن المسجد الحرام ان تعتدوا وتعاونوا علی البر والتقوی...» ای کسانی که ایمان آوردهاید شعایر الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید و مخالفت با آنها) را حلال ندانید و نه
ماه حرام را، و نه قربانیهای بینشان، و نشاندار، و نه آنها که به قصد خانه خدا برای بدست آوردن فضل
پروردگار و
خشنودی او میآیند...اما هنگامی که از
احرام بیرون آمدید صید کردن برای شما مانعی ندارد، و خصومت به جمعیتی که شما را از آمدن به
مسجد الحرام (در سال
حدیبیه ) مانع شدند نباید شما را وادار به تعدی و تجاوز کند و (همواره) در راه نیکی و پرهیزگاری با هم
تعاون کنید... .
حج گزاردن، حق خداوند بر توانمندان می باشد: «... ولله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا...» ...و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آنها که توانائی رفتن به سوی آن دارند... .
از این دستور تعبیر به یک بدهی و
دین الهی شده است که بر ذمه عموم مردم میباشد زیرا فرموده است: برای خدا بر مردم است.
واژه حج در اصل به معنی قصد است و به همین جهت به جاده و راه محجة (بر وزن مودة) گفته میشود، زیرا
انسان را به مقصد میرساند، و به دلیل و
برهان حجت میگویند، زیرا مقصود را در بحث روشن میسازد، و اما این که این مراسم مخصوص را حج نامیدهاند برای این است که به هنگام حرکت برای شرکت در این مراسم قصد
زیارت خانه خدا میکنند و به همین دلیل در آیه فوق اضافه به بیت (خانه کعبه) شده است.
همانطور که سابقا اشاره کردهایم مراسم زیارت خانه کعبه نخستین بار در زمان ابراهیم رسمیت یافت، و سپس بصورت یک سنت حتی در زمان عرب جاهلی ادامه یافت، و در
اسلام به صورت کاملتر و خالی از هر گونه خرافه دوران جاهلی تشریع گردید، البته از نهج البلاغه (
خطبه قاصعه ) و بعضی از روایات بخوبی استفاده میشود که فریضه حج از زمان
آدم علیهالسّلام
تشریع شده بود، ولی رسمیت یافتن آن بیشتر مربوط به زمان ابراهیم علیهالسّلام است. حج بر هر انسانی که توانایی داشته باشد در عمر فقط یک بار
واجب میشود و از آیه فوق نیز بیش از این استفاده نمیگردد زیرا
حکم مطلق است و با یک بار انجام دادن
امتثال حاصل میشود.
تنها شرطی که در آیه برای وجوب حج ذکر شده مسأله
استطاعت است، البته در روایات اسلامی و کتب فقهی، استطاعت، به معنی داشتن زاد و توشه، و مرکب، و توانایی جسمی، و باز بودن راه، و توانایی بر
اداره زندگی به هنگام بازگشت از حج تفسیر شده است، ولی در حقیقت همه اینها در آیه فوق مندرج است، زیرا استطاعت در اصل به معنی توانایی است که شامل تمام این امور میشود.
ضمنا از آیه فوق استفاده میشود که این قانون مانند سایر قوانین اسلامی
اختصاص به مسلمانان ندارد بلکه همه موظفند آن را انجام بدهند و با قاعده معروف الکفار مکلفون بالفروع کما انهم مکلفون بالاصول؛ (کافران همانطور که به اصول دین موظفند به انجام فروع نیز مکلف میباشند) با آیه فوق و مانند آن تأیید میشود، گرچه شرط صحیح بودن این گونه اعمال و عبادات این است که نخست اسلام را بپذیرند و سپس آنها را انجام بدهند ولی باید توجه داشت که عدم قبول اسلام، مسؤولیت آنها را در برابر اینگونه وظائف از بین نمیبرد.
لزوم تعظیم مناسک حج و علایم آن و اجتناب از هتک حرمت آنها: «یـایها الذین ءامنوا لاتحلوا شعـئر الله... ولا الهدی ولا القلـئد ولا ءامین البیت الحرام...» ای کسانی که ایمان آوردهاید شعایر الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید و مخالفت با آنها) را حلال ندانید ...و نه قربانیهای بینشان، و نشاندار، و نه آنها که به قصد خانه خدا برای بدست آوردن فضل
پروردگار و
خشنودی او میآیند... .
معنای جمله «آمین البیت الحرام» کسانی هستند که قصد زیارت
خانه خدا را دارند، و جمله : «یبتغون فضلا» حال از کلمه «آمین» است،
فضل به معنای مال و یا سود مالی است، و یا به معنای
اجر آخرتی، و یا مطلق پاداش مالی است، و یا پاداش اعم از مالی و غیر مالی است.
در این آیه چند دستور مهم اسلامی از آخرین دستوراتی که بر
پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نازل شده است بیان گردیده که همه یا اغلب آنها مربوط به حج و زیارت خانه خدا است :
نخست خطاب به افراد با ایمان کرده میفرماید: شعائر الهی را نقض نکنید و حریم آنها را
حلال نشمرید. در اینکه منظور از شعائر الهی چیست در میان مفسران گفتگوی بسیار است، ولی به تناسب قسمتهای دیگر این آیه، و با توجه به سال نزول آن (سال دهم هجری) که سال
حجة الوداع پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بود، چنین به نظر میرسد که منظور از شعائر مناسک و برنامههای حج باشد که مسلمانان موظفند احترام همه آنها را نگاه دارند، شاهد این
تفسیر اینکه در قرآن کلمه شعائر معمولا در مورد مراسم حج بکار رفته است.
احترام ماههای حرام را نگاه دارید و از جنگ کردن در این ماهها خودداری کنید.
قربانیانی را که برای حج میآورند، اعم از اینکه بی نشان باشند (
هدی ) و یا نشان داشته باشند (قلائد) حلال نشمرید و بگذارید که به قربانگاه برسند و در آنجا
قربانی شوند.
تمام زائران خانه خدا باید از آزادی کامل در این مراسم بزرگ اسلامی بهره مند باشند و هیچگونه امتیازی در این قسمت در میان قبائل و افراد و نژادها و زبانها نیست بنابراین نباید کسانی را که برای
خشنودی پروردگار و جلب رضای او و حتی بدست آوردن
سود تجاری به قصد زیارت بیت الله حرکت میکنند مزاحمت کنید خواه با شما دوست باشند یا دشمن همین اندازه که مسلمانند و زائر خانه خدا مصونیت دارند.
بعضی از مفسران و فقها معتقدند که جمله فوق عام است و حتی غیر مسلمانان را نیز شامل میشود، یعنی اگر مشرکان هم به قصد زیارت خانه خدا بیایند نباید مورد مزاحمت قرار گیرند، ولی با توجه به اینکه در
سوره توبه که معروف است در سال نهم هجرت نازل شده در آیه ۲۸ دستور جلوگیری از آمدن مشرکان به
مسجد الحرام داده شده،
و با توجه به اینکه
سوره مائده در اواخر عمر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در سال دهم هجرت نازل گردیده است و طبق روایات
شیعه و
اهل تسنن هیچ حکمی از آن نسخ نشده، چنین تفسیری صحیح نیست، و حق آن است که
حکم بالا مخصوص به مسلمانان است.
لزوم روانه شدن پیاپی مردم، برای زیارت خانه خدا : «واذ جعلنا البیت مثابة للناس وامنـا واتخذوا من مقام ابرهیم مصلی وعهدنا الی ابرهیم واسمـعیل ان طهرا بیتی للطائفین والعـکفین والرکع السجود» (و بخاطر بیاورید) هنگامی را که خانه
کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و
امان برای مردم قرار دادیم (و برای تجدید همین خاطره) از مقام ابراهیم
نماز گاهی برای خود انتخاب کنید، و ما به ابراهیم و
اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای
طواف کنندگان و مجاوران و
رکوع کنندگان و
سجده کنندگان پاک و پاکیزه کنید. («اتخذوا» که جملهای انشایی و دستوری است میتواند قرینه بر این باشد که مقصود از «جعلنا البیت...» نیز معنایی انشایی و دستوری است، یعنی مراد از جعل،
تشریع قانون است، بنابراین مفاد جمله چنین میشود: باید مردم به سوی خانه خدا بیایند و امنیت آن را به شایستگی پاس بدارند.)
کلمه
عهد در اینجا بمعنای امر است، و کلمه
تطهیر ، یا بمعنای این است که خانه خدا را برای
عبادت طواف کنندگان، و نمازگزاران، و کسانیکه میخواهند در آن
اعتکاف کنند، خالص و بلامانع سازند، و بنابراین عبارت مورد بحث
استعاره بکنایه میشود، و اصل معنی چنین میشود: (ما به ابراهیم و اسماعیل عهد کردیم : که خانه مرا خالص برای عبادت بندگانم کنید). و این خود نوعی تطهیر است. و یا بمعنای
تنظیف آن از کثافات و پلیدیهائی است که در اثر بی مبالاتی مردم در
مسجد پیدا میشود، و کلمه (رکع) و کلمه (سجود) هر دو جمع راکع و ساجد است، و گویا مراد از این دو کلمه نمازگزاران باشد.
ایام حج، فرصتی مناسب برای اعلان مواضع اسلام، در برابر کفر است: «واذن من الله ورسوله الی الناس یوم الحج الاکبر ان الله بریء من المشرکین ورسوله فان تبتم فهو خیر لکم وان تولیتم فاعلموا انکم غیر معجزی الله وبشر الذین کفروا بعذاب الیم» و این اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز
حج اکبر (روز
عید قربان ) که خداوند و پیامبر او از مشرکان بیزارند، با این حال اگر
توبه کنید به نفع شما است و اگر سرپیچی نمائید بدانید شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید) و کافران را به
مجازات دردناک بشارت ده.
کلمه
اذان به معنای اعلام است.
در حقیقت
خداوند میخواهد با این اعلام عمومی در سرزمین
مکه و آنهم در آن روز بزرگ راههای بهانه جوئی دشمن را ببندد و زبان بدگویان و مفسده جویان را قطع کند، تا نگویند ما را غافلگیر ساختند و ناجوانمردانه به ما حمله کردند، قابل توجه اینکه تعبیر «الی الناس» بجای الی المشرکین نشان میدهد که لازم بوده است به همه مردمی که در آن روز در مکه حاضر میشوند این پیام
ابلاغ شود تا غیر مشرکان نیز گواه بر این موضوع باشند.
در میان مفسران درباره منظور از روز
حج اکبر گفتگو است، اما آنچه از بسیاری از روایات که از طرق
اهل بیت و
اهل سنت نقل شده، استفاده میشود این است که منظور از آن روز دهم ذی الحجه، روز
عید قربان ، و به تعبیر دیگر
یوم النحر میباشد. پایان یافتن مدت چهار ماه تا روز دهم ماه
ربیع الثانی طبق آنچه در منابع اسلامی آمده، دلیل دیگر بر این موضوع است، به علاوه در روز عید قربان در واقع قسمت اصلی اعمال حج پایان مییابد و از اینرو، روز حج میتوان به آن
اطلاق کرد.
و اما اینکه چرا آنرا اکبر گفتهاند به خاطر آن است که در آن سال همه گروهها اعم از مسلمانان و بت پرستان (طبق سنتی که از قدیم داشتند) در مراسم حج شرکت کرده بودند ولی این کار در سالهای بعد به کلی موقوف شد. علاوه بر تفسیر فوق که در روایات اسلامی نیز آمده، و تفسیر دیگری نیز وجود دارد، و آن اینکه منظور از آن مراسم حج است، در مقابل مراسم
عمره که حج اصغر نامیده میشود.
گرچه
قرآن اعلام بیزاری و برائت خدا را از مشرکان به صورت سر بسته بیان کرده است، اما از روایات اسلامی استفاده میشود که
علی علیهالسّلام مأمور بود چهار موضوع را به مردم ابلاغ کند: ۱ - الغای پیمان مشرکان. ۲ - عدم حق شرکت آنها در مراسم حج در سال آینده. ۳ - ممنوع بودن طواف افراد عریان و برهنه که تا آن زمان در میان مشرکان رایج بود. ۴ - ممنوع بودن ورود مشرکان در خانه خدا.
جلوگیری از اجرای مناسک حج، گناه و تجاوز است: «... لاتحلوا شعـئر الله... ولا ءامین البیت الحرام... ولا تعاونوا علی الاثم والعدون...»... شعایر الهی (و مراسم حج را محترم بشمرید و مخالفت با آنها) را حلال ندانید ... و نه آنها که به قصد خانه
خدا برای بدست آوردن فضل
پروردگار و
خشنودی او میآیند...و (هرگز) در راه
گناه و تعدی همکاری ننمائید... .
اجتناب از هرگونه بیهوده گویی و باطل سرایی در مراسم حج، توصیه خدا به
اهل ایمان می باشد: «ذلک ومن یعظم حرمـت الله فهو خیر له عند ربه واحلت لکم الانعـم الا ما یتلی علیکم فاجتنبوا الرجس من الاوثـن واجتنبوا قول الزور» مناسک حج چنین است، و هر کس برنامههای الهی را بزرگ دارد نزد پروردگارش برای او بهتر است، و
چهار پایان برای شما حلال شده مگر آنچه دستور منعش بر شما خوانده میشود، از پلیدیها یعنی از بتها اجتناب کنید و از سخن
باطل و بی اساس بپرهیزید.
حج، تکلیفی الهی، بر گردن تمام مردم دور و نزدیک، در دوران ابراهیم علیه السلام بوده است: «واذ بوانا لابرهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیــا وطهر بیتی للطائفین والقائمین والرکع السجود• واذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا وعلی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق» به خاطر بیاور زمانی را که محل خانه کعبه را برای
ابراهیم آماده ساختیم (تا اقدام به بنای خانه کند و به او گفتیم) چیزی را شریک من قرار مده، و خانهام را برای طواف کنندگان و
قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجودکنندگان (از آلودگی بتها و از هر گونه آلودگی) پاک گردان•و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دور (به سوی خانه خدا) بیایند.
بواء معنی مساوات اجزای یک مکان و مسطح بودن آن است، سپس به هر گونه آماده ساختن مکان
اطلاق شده است. منظور از این جمله در آیه فوق - طبق روایات مفسران - این است که خداوند مکان خانه کعبه را که در زمان آدم ساخته شده بود و در طوفان
نوح ویران و آثارش محو گشته بود به ابراهیم علیهالسّلام نشان داد، طوفانی وزید و خاکها را به عقب برد و پایههای خانه آشکار گشت، یا قطعه ابری آمد و در آنجا سایه افکند، و یا به هر وسیله دیگر خداوند محل اصلی خانه را برای ابراهیم معلوم و آماده ساخت، و او با همیاری فرزندش اسماعیل آن را تجدید بنا نمود.
سپس اضافه میکند هنگامی که خانه آماده شد به ابراهیم خطاب کردیم : این خانه را کانون
توحید کن، و چیزی را شریک من قرار مده، و خانهام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک کن. در حقیقت ابراهیم علیهالسّلام مأمور بود خانه کعبه و اطراف آن را از هر گونه آلودگی ظاهری و معنوی و هر گونه
بت و مظاهر
شرک پاک و پاکیزه دارد، تا بندگان خدا در این مکان پاک جز به خدا نیندیشند، و مهمترین عبادت این سرزمین را که طواف و
نماز است در محیطی پیراسته از هرگونه آلودگی انجام دهند.
از میان ارکان نماز در آیه فوق به سه رکن عمده که
قیام و رکوع و سجود است به ترتیب اشاره شده، چرا که بقیه در شعاع آن قرار دارد هر چند جمعی از مفسران قائمین را در اینجا به معنی مقیمین در مکه تفسیر کردهاند ولی با توجه به مسأله طواف و
رکوع و سجود که قبل و بعد از آن آمده است شک نیست که قیام در اینجا به معنی قیام نماز است و این معنی را بسیاری از مفسران
شیعه و
اهل تسنن برگزیده یا به عنوان یک تفسیر نقل کردهاند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اهمیت حج». ردههای این صفحه :
حج |
فقه