اهل تکاثر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در قرآن به وبژگی های اهل
تکاثر پرداخته که به آنها اشاره می شود.
انسانها به تکاثر و
تفاخر به مال و مقام تا لحظه
مرگ گرفتارند.
الهـکم التکاثر• حتی زرتم المقابر.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)!
این برداشت بر این پایه است که منظور از «حتی زرتم المقابر»، تا لحظه مرگ باشد.
مفسران معتقدند که این سوره در باره قبائلی نازل شد که بر یکدیگر
تفاخر میکردند، و با کثرت نفرات و جمعیت یا اموال و
ثروت خود بر آنها
مباهات مینمودند تا آنجا که برای بالا بردن آمار نفرات قبیله به
گورستان میرفتند و قبرهای مردگان هر قبیله را میشمردند
درباره نعمتهای خداوند در قیامت از اهل تکاثر پرسیده میشود.
الهـکم التکاثر• ثم لتسـلن یومئذ عن النعیم.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • سپس در آن روز (همه شما) از نعمتهایی که داشتهاید بازپرسی خواهید شد!
از ظاهر
سیاق بر میآید که خطاب" باز خواست میشوید" و همچنین خطابهای قبلی" الهیکم"، " زرتم"، " تعلمون" و" ترون" همه به عموم مردم است، بدان جهت که در بین آنان کسانی هستند که سرگرم به نعمتهای پروردگار خود شده، از خود پروردگار بی خبر ماندند، تکاثر در
نعمت از یاد صاحبان نعمت بی خبرشان کرده، آری
توبیخ و
تهدید این سوره به ظاهر متوجه طایفه خاصی نیست، بلکه متوجه عموم مردم است، ولی در واقع متوجه طایفه خاصی از ایشان است، و آن همان کسانی است که تکاثر از خدا بی خبرشان کرده.
و همچنین از ظاهر سیاق بر میآید که مراد از" نعیم"،
مطلق نعمتها است، یعنی هر چیزی که کلمه" نعمت" بر آن صادق باشد، پس هر انسانی از هر نعمتی که خدا به او داده بازخواست خواهد شد.
برای اینکه نعمت- یعنی هر چیزی که سازگار با زندگی و کمال منعم علیه است، و به نوعی خیر و منفعت او را تضمین میکند- وقتی نعمت میشود که در موردی استعمالش کند که این استعمال سعادتی برای او باشد، و از آن
سعادت سود ببرد، اما اگر در خلاف آن به کار ببرد، مثلا نعمت آب را در سوراخ گوش خود بریزد دیگر نعمت نیست چون آب سازگار با گوش نیست، هر چند که خودش فی نفسه نعمت است.
و خدای تعالی انسان را آفریده، و غایت و
هدف نهایی از خلقتش را که همان سعادت او و منتهی درجه
کمال او است تقرب عبودی به درگاه خود قرار داده، هم چنان که خودش فرمود: " و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون" ، و این
تقرب عبودی همان
ولایت الهی نسبت به بنده اش میباشد، و خدای سبحان تمامی آنچه مایه سعادت او است و از آن در سلوکش به سوی غایتی که برای آتش
خلق کرده منتفع میشود، و آن عبارت است از همه نعمتهای ظاهری و باطنی که در اختیار او نهاده.
کافی به سند خود از ابی خالد کابلی روایت آورده که گفت: وارد شدم بر
امام ابو جعفر علیهالسّلام دستور داد غذا آوردند، من با آن جناب طعام خوردم، طعامی که پاکیزه تر و لطیف تر از آن در عمرم نخورده بودم، همین که از طعام فارغ شدیم، فرمود: ای ابو خالد این طعام را چگونه دیدی؟ و یا فرمود: طعام ما را چگونه دیدی؟ عرضه داشتم فدایت شوم، من در عمرم طعامی پاکیزه تر و نظیف تر از این نخورده بودم، ولی در حین خوردن به یاد آیه افتادم که خدای تعالی میفرماید: " ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم" پس حضرت فرمود: " خدای تعالی از خوردن شما نمیپرسد"، تنها از آن دین حقی که شما بر آنید
بازخواست میکند.
حسابرسی از نعمتها در
قیامت، مرحلهای پیش از گرفتاری اهل تکاثر به آتش
دوزخ است.
الهـکم التکاثر• لترون الجحیم• ثم لتسـلن یومئذ عن النعیم.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • قطعا شما
جهنم را خواهید دید! • سپس (با ورود در آن) آن را به
عین الیقین خواهید دید.
نشان دادن
جهنم به اهل تکاثر، پیش از بازخواست نعمتها، بیانگر آن است که اهل تکاثر، باید پس از طی مراحل بازخواست و حسابرسی،
جهنم را جایگاه خویش بدانند.
نعمتهایی که خدای تعالی به آدمی ارزانی داشته اگر انسان مورد بازخواست از آنها قرار میگیرد، از این جهت نیست که نعمتها مثلا گوشت بوده یا نان یا خرما و یا آب خنک، و یا مثلا چشم یا گوش و یا دست و پا بوده، بلکه از این جهت از آنها پرسش میشود که خدای تعالی آنها را آفریده تا
نعمت بشر باشند، و آنها را در طریق
کمال بشر و رسیدنش به قرب عبودی واسطه و وسیله کرده، که بیانش به طور اشاره گذشت، و بشر را دعوت کرده که آن نعمتها را به عنوان
شکر مصرف کند، و طوری استعمال کند که آن استعمال شکر شمرده شود نه کفران پس آنچه از آن بازخواست میشویم
نعمت است بدان جهت که نعمت است، نه بدان جهت که خوردنی یا پوشیدنی و یا اعضای ذی قیمت بدنی است، و معلوم است که خود آدمی نمیتواند تشخیص دهد که دادههای خدای تعالی را چگونه استعمال کند تا نعمت شود، و یا به عبارت دیگر شکر باشد نه کفران، تنها راهنما در این باب دین خداست که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم آن را آورده، و امامانی از
اهل بیت خود را برای بیان آن دین نصب فرموده. پس برگشت سؤال از نعیم، سؤال از عمل به دین است، در هر
حرکت و سکون. و نیز این معنا معلوم است که سؤال از نعیم که گفتیم سؤال از دین است سؤال از رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و امامان بعد از آن جناب است که خدا اطاعتشان را واجب و پیرویشان را در
سلوک الی الله فریضه کرده، و طریق
سلوک الی الله است، همان استعمال
نعمت است به آن نحوی که رسول و
امامان دستور دادهاند.
اهل تکاثر و افزون طلبان عصر بعثت، به کیفری گریزناپذیر تهدید شدهاند.
الهـکم التکاثر• کلا سوف تعلمون• ثم کلا سوف تعلمون.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • چنین نیست که میپندارید، (آری) بزودی خواهید دانست! • باز چنان نیست که شما میپندارید بزودی خواهید دانست!
این سوره مردم را به شدت
توبیخ میکند بر اینکه با تکاثر ورزیدن و مسابقه گذاشتن در جمع مال و اولاد و یاوران با یکدیگر از خدای تعالی و از
سعادت واقعی خود بی خبر میمانند، از تبعات و آثار سوء خسران آور این سرگرمی غفلت میورزند. و ایشان را
تهدید میکند به اینکه به زودی نتیجه سرگرمیهای بیهوده خود را میدانند و میبینند، و به زودی از این نعمتها که در اختیارشان گذاشته شده بود تا شکرش را بجای آورند بازخواست میشوند، که چرا در شکرگزاری خدا خود را به نادانی زدید، و به کارهای بیهوده سرگرم کردید، و چرا
نعمت خدا را با
کفران مقابله نمودید
خداوند اهل تکاثر را به کیفر و
مشاهده جهنم تهدید نموده است.
الهـکم التکاثر• کلا سوف تعلمون• لترون الجحیم• ثم لترونها عین الیقین.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • چنین نیست که میپندارید، (آری) بزودی خواهید دانست! • قطعا شما
جهنم را خواهید دید! • سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید.
«لام» در «لترون الجحیم» برای قسم است.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا
غافل نموده) است. • تا آنجا که به دیدار قبرها رفتید (و قبور مردگان خود را برشمردید و به آن افتخار کردید)! • چنین نیست که میپندارید، (آری) بزودی خواهید دانست! • باز چنان نیست که شما میپندارید بزودی خواهید دانست• • قطعا شما
جهنم را خواهید دید!
جمله" لترون الجحیم" دارای دو تفسیر است: نخست اینکه منظور
مشاهده دوزخ در
آخرت است، که مخصوص کفار، و یا برای عموم
جن و انس است، چرا که طبق بعضی آیات قرآن همگی از کنار
جهنم باید بگذرند.
دیگر اینکه منظور
مشاهده آن با
شهود قلبی در همین عالم دنیا است، و در این صورت این جمله جواب
قضیه شرطیه است، میفرماید: " اگر شما" علم الیقین" میداشتید"
جهنم" را در همین جهان با چشم دل
مشاهده میکردید" چرا که میدانیم بهشت و
دوزخ هم اکنون آفریده شدهاند و وجود خارجی دارند.
ولی همانگونه که قبلا نیز اشاره کردهایم تفسیر اول با آیات بعد که سخن از روز
قیامت میگوید مناسبتر است، بنا بر این یک قضیه قطعی و غیر مشروط است.
تکاثر و افتخار بر دیگران در امور مادی، زمینه ساز گرفتاری به عذاب دنیا است.
واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین من اعنـب وحففنـهما بنخل وجعلنا بینهما زرعـا• وکان له ثمر فقال لصـحبه وهو یحاوره انا اکثر منک مالا واعز نفرا• واحیط بثمره فاصبح یقلب کفیه علی ما انفق فیها وهی خاویة علی عروشها..
(ای پیامبر! ) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان
زراعت پر برکتی قرار دادیم. • صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت به همین جهت، به دوستش- در حالی که با او گفتگو میکرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم! » • (به هر حال عذاب الهی فرا رسید،) و تمام میوههای آن نابود شد و او بخاطر هزینههایی که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهای خود را به هم میمالید- در حالی که تمام باغ بر داربستهایش فرو ریخته بود- و میگفت: «ای کاش کسی را همتای پروردگارم قرار نداده بودم! »
سرانجام گفتگوی این دو نفر پایان گرفت بی آنکه مرد
موحد توانسته باشد در اعماق جان آن ثروتمند مغرور و بی ایمان نفوذ کند، و با همین روحیه و طرز فکر به خانه خود بازگشت.
غافل از اینکه فرمان الهی دائر به نابودی باغها و زراعتهای سرسبزش صادر شده است، و باید
کیفر غرور و شرک خود را در همین جهان ببیند و سرنوشتش درس عبرتی برای دیگران شود.
شاید در همان لحظه که پردههای سیاه شب همه جا را فرا گرفته بود،
عذاب الهی نازل شد، به صورت صاعقهای مرگبار، و یا طوفانی کوبنده و وحشتناک، و یا زلزلهای ویرانگر و هول انگیز، هر چه بود در لحظاتی کوتاه این باغهای پرطراوت، و درختان سر به فلک کشیده، و زراعت به ثمر نشسته را در هم کوبید و ویران کرد: " و عذاب الهی به فرمان خدا از هر سو محصولات آن مرد را احاطه و نابود ساخت" (و احیط بثمره).
" احیط" از ماده" احاطه" است و در اینگونه موارد به معنی" عذاب فراگیر" است که نتیجه آن نابودی کامل است صبحگاهان که صاحب باغ با یک سلسله رؤیاها به منظور سرکشی و بهره گیری از محصولات باغ به سوی آن حرکت کرد، همین که نزدیک شد با منظره وحشتناکی روبرو گشت، آن چنان که دهانش از تعجب بازماند، و چشمانش بیفروغ شد و از
حرکت ایستاد.
نمیدانست این صحنه را در خواب میبیند یا بیداری؟! درختان همه بر خاک فرو غلطیده بودند، زراعتها زیر و رو شده بودند، و کمتر اثری از حیات و زندگی در آنجا به چشم میخورد.
گویی در آنجا هرگز باغ خرم و زمینهای سرسبزی وجود نداشته، و نالههای غم انگیز جغدها در ویرانه هایش طنین انداز بوده است، قلبش به طپش افتاد، رنگ از چهره اش پرید، آب در دهانش خشکید، و آنچه از کبر و
غرور بر دل و مغز او سنگینی میکرد یکباره فرو ریخت! گویی از یک خواب عمیق و طولانی بیدار شده است: " او مرتبا دستها را به هم میمالید و در فکر هزینههای سنگینی بود که در یک عمر از هر طرف فراهم نموده و در آن خرج کرده بود، در حالی که همه بر باد رفته و بر پایهها فرو ریخته بود" (فاصبح یقلب کفیه علی ما انفق فیها و هی خاویة علی عروشها).
درست در این هنگام بود که از گفتهها و اندیشههای پوچ و باطل خود پشیمان گشت" و میگفتای کاش احدی را
شریک پروردگارم نمیدانستم، وای کاش هرگز راه
شرک را نمیپوئیدم
تکاثر و تفاخر در امور مادی زمینه ساز گرفتاری به عذاب آخرت است
اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب ولهو وزینة وتفاخر بینکم وتکاثر فی الامول والاولـد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتره مصفرا ثم یکون حطـمـا وفی الاخرة عذاب شدید..
بدانید زندگی دنیا تنها بازی و
سرگرمی و
تجمل پرستی و فخرفروشی در میان شما و افزون طلبی در اموال و فرزندان است، همانند بارانی که محصولش کشاورزان را در شگفتی فرو میبرد، سپس خشک میشود بگونهای که آن را زردرنگ میبینی سپس تبدیل به کاه میشود! و در آخرت، عذاب شدید است یا
مغفرت و
رضای الهی و (به هر حال) زندگی دنیا چیزی جز متاع
فریب نیست
کلمه" لعب" به معنای بازی نظامداری است (که دو طرف بازی به نظام آن آشنایی دارند، مانند الک دولک و نظایر آن) که اطفال به منظور رسیدن به غرضی خیالی آن را انجام میدهند. و کلمه" لهو" به معنای هر عمل سرگرم کنندهای است که انسان را از کاری مهم و حیاتی و وظیفهای واجب باز بدارد. و کلمه" زینت" به اصطلاح علم صرف" بنای نوع" است، یعنی میفهماند که مثلا فلانی به نوعی مخصوص خود را آراسته، و چه بسا منظور از آن وسیله
آرایش باشد، و به این منظورش استعمال کنند و" آرایش"، عبارت از آن است که چیز مرغوبی را ضمیمه چیز دیگری کنی تا مردم به خاطر جمالی که از این ضمیمه حاصل شده مجذوب آن چیز شوند، (مثلا آرایش زنان عبارت از این است که زن با طلا و جواهرات و یا رنگهای سرخ و سفیدی خود را جلوه دهد، و از ضمیمه کردن آنها به خود جمالی کسب کند، به طوری که بیننده مجذوب جمال او شود). و" تفاخر" به معنای
مباهات کردن به حسب و نسب است. و" تکاثر در اموال و اولاد" به این معنا است که شخصی به دیگری فخر بفروشد که من مال و فرزند بیشتری دارم.
و زندگی دنیا عرضی است زائل، و سرابی است
باطل که از یکی از خصال پنجگانه زیر خالی نیست: یا لعب و بازی است، یا
لهو و سرگرم کننده، یا
زینت است، (که حقیقتش جبران نواقص درونی خود با تجمل و مشاطه گری است)، یا تفاخر است، و یا تکاثر، و همه اینها همان موهوماتی است که نفس آدمی بدان و یا به بعضی از آنها علاقه میبندد، اموری خیالی و زائل است که برای انسان باقی نمیماند، و هیچ یک از آنها برای انسان کمالی نفسانی و خیری حقیقی جلب نمیکند.
الهـکم التکاثر• لترون الجحیم• ثم لترونها عین الیقین.
افزون طلبی (و تفاخر) شما را به خود مشغول داشته (و از خدا غافل نموده) است. • قطعا شما
جهنم را خواهید دید! • سپس (با ورود در آن) آن را به عین الیقین خواهید دید.
دارای دو تفسیر است: نخست اینکه منظور
مشاهده دوزخ در
آخرت است، که مخصوص کفار، و یا برای عموم
جن و
انس است، چرا که طبق بعضی آیات قرآن همگی از کنار
جهنم باید بگذرند.
دیگر اینکه منظور
مشاهده آن با
شهود قلبی در همین عالم دنیا است، و در این صورت این جمله جواب قضیه شرطیه است، میفرماید: " اگر شما" علم الیقین" میداشتید"
جهنم" را در همین جهان با چشم دل
مشاهده میکردید" چرا که میدانیم بهشت و
دوزخ هم اکنون آفریده شدهاند و وجود خارجی دارند.
ولی همانگونه که قبلا نیز اشاره کردهایم تفسیر اول با آیات بعد که سخن از روز
قیامت میگوید مناسبتر است، بنا بر این یک قضیه قطعی و غیر مشروط است.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۴۱۹، برگرفته از مقاله «اهل تکاثر»